هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳ یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بررسی پست شماره 206 گلخانه تاریک، پلاکس بلک:


نقل قول:
_ خب الان باید اینو چیکارش کنیم؟
خیلی خوب شروع کردی. این سوال ساده و کوتاه، یه جور جمع بندیه. چیزیه که به خواننده کمک می کنه پیش بره و وارد مرحله بعدی بشه. این که تشخیص بدی الان وقت توضیحه یا دیالوگ مهمه. این که تشخیص بدی الان وقت چه جور توضیح یا دیالوگیه، مهم تره.


نقل قول:
کتی تحت تاثیر حرف ایوا به پلاکس نگاهی انداخت، جثه کوچک و لاغر پلاکس مثل اینکه دیگر روح خودش درونش نباشد ایستاده بود و شبیه یک منگل دیوانه پلک میزد.
توضیح وضعیتشون خوب بود. اصطلاح "منگل دیوانه" می تونست با کلمات و جمله دقیق تری جایگزین بشه. جمله اول، جمله کاملیه. بعدی هم یه جمله جداگانه اس؛ در نتیجه، بعد اولی نقطه می ذاریم، نه ویرگول.


نقل قول:
دل کتی لحظه ای برای چیزی که میدید سوخت.

نقل قول:
کتی هنوز دلسوزانه پلاکس را می‌نگریست و در آن اواسط قطره اشک کوچکی هم از گونه اش فرو افتاد.
توی رولا احساساتی نشین. به نفع خودتون، شخصیت خودتون، شخصیت مقابلتونه. لبته الانم چیز خیلی خاص و اشتباهی ننوشتی. کتی کمی مهربون و احساساتیه(که اشکالی هم نداره). فقط خواستم یادآوری کنم که نذارین روابط دوستانه محدودتون کنه. شخصیتتون رو آزاد بذارین که ویژگی هاشو راحت و آزاد نشون بده.


قسمتی که پلاکس قلموی یادگار پدرش رو به کتی می ده، کمی ساده اس. ریتم داستان رو کند می کنه و حتی شاید خواننده رو کمی خسته.
اینجور جاها یه کمی تلاش بیشتر می تونه کمک کنه که این بخش ها رو از سادگی در بیاریم و کمی جالب تر و خاص تر کنیم. همون قلمو، توضیح در موردش، احساسات پلاکس... موقعیت های خوبی برای خاص شدن بودن.


نقل قول:
چندی بعد همگی جلوی میز تحریر بزرگ پلاکس، که تا سقفش پر از وسایل نقاشی بود ایستادند.
این صحنه خوبی بود. به نظرم کمی بیشتر باید روش توقف می کردی. در موردش می نوشتی. مثلا همین وسایل باعث می شد نتونن وارد اتاق بشن. پلاکس شیرج می زد توشون و شنا کنان به طرف میز می رفت. یا حتی بعضی از وسایل از دست پلاکس عصبانی بودن و بهش اجازه ورود به اتاق نمی دادن... همچین چیزایی.


نقل قول:
_ اینم یه زمانی قلموی خوبی بود، حیف جوون مرگ شد.
"جوون مرگ شد" خیلی خوب بود.


سوژه رو خوب پیش بردی.

شخصیت ها کمی تکراری، ولی قابل قبول بودن.

موقعیت ها رو از دست نده. موقعیت خوب رو خلق می کنی... بعد ولش می کنی. ازشون استفاده کن.

هک نمی شه... حک می شه. هک، معجون می سازه.

پست متوسط و قابل قبولی بود. برای فعالیت عادی، این پست خوبه. لازم نیست خدا به خیر بگذرونه. پست بیچاره!


به سمت ما بشتاب پلاکس!




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ شنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۰

پلاکس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۸ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۴۹:۲۸ پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲
از ما هم شنیدن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 219
آفلاین
ارباب سلام.
این کوچک بنده حقیرتون یه رول زده که خدا به خیر کنه.
اگه زحمت نباشه رول بنده رو یه نقدی بفرمایید.



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۱:۵۶ سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
این نقد مال بلا بود. ولی ما ازش دزدیدیم! چرا که بیکاریم!


بررسی پست شماره 205 گلخانه تاریک، لوسی ویزلی:


اول یه توضیح کلی درباره سوژه بدم.
سوژه زیادی داره سریع پیش می ره و از این شاخه به اون شاخه می پره.
این سوژه چند تا ماموریت داره. وقتی سوژه ای به این شکل باشه، بهتره ماموریت ها رو یکی یکی انجام بدیم و تموم کنیم. وقتی بخواییم هم رو با هم پیش ببریم، بالاخره یه جایی گیر می کنیم. یاد آوری کل ماموریت ها هم سخت و خسته کننده اس. برای همین روش بهتر پیش بردن اینجور سوژه ها اینه که مرحله به مرحله پیش بریم.


نقل قول:
- باید بگین ایمپریوش!
جمله آخر پست قبل رو اول پستتون تکرار نکنین. خواننده پستا رو پشت سر هم می خونن و این تکرار براشون جالب نیست.
آخر پست قبلی یه شکلک زده شده. از همین شکلک یه شخصیت وارد سوژه کردین. این کارتون خیلی خوب بود. البته به نظر من کلا بهتره از شخصیت های حاضر در سایت استفاده بشه. مورفین شخصیت فوق العاده ای بود. ولی سالهاست که تو سایت حضور نداره. برای همین نوشتن دربارش شاید برای تازه واردا سخت باشه. شما خوشختانه می شناختینش. لحن حرف زدنش رو هم بلد بودین.


نقل قول:
اره! اتاق مورفین بود! آن گوشه یک تخت ساده ای بود و اینطرف آیینه ای شکسته توی ذوق میزد
گوشه ی اون طرفی یه کمد خاک گرفته و نیمه باز که توش چند کیسه مواد افتاده و اون یکی گوشه مورفین که داشت می کشید و بوی بد مواد ،تمام اتاق رو پر کرده بود.
اینجا باید توضیح داده می شد که شما هم توضیح دادین. خود توضیح خوب بود، ولی شکل نوشتنش نه. مثلا "آن گوشه" و " اون یکی گوشه" اشاره های درستی نیستن. دلیلش اینه که ما باید جای مشخصی باشیم که این گوشه و اون گوشه معنی پیدا کنه.
کلمه گوشه هم زیاد تکرار شده. مثلا اینجوری بهتر می شد:

درست می گفت! اتاق مورفین بود!

در گوشه ای از اتاق، یک تخت ساده به چشم می خورد و کنار تخت روی دیوار، آیینه ای شکسته توی ذوق میزد.
در سمت دیگر، کمدی خاک گرفته و نیمه باز که داخلش چند کیسه مواد افتاده بود.

مورفین درست وسط اتاق بود و ظاهرا داشت مواد می کشید. چون بوی بد مواد ،تمام اتاق رو پر کرده بود.



نقل قول:
کتی و ایوا ترسیدند! خیلی هم ترسیدند!
کتی و ایوا دو تا مرگخوارن. دلیلی نداره با یه جمله بترسن. مخصوصا وقتی گوینده مورفینه. چون از طرفی سیاه و از طرف دیگه این مورفینی که شما بهش اشاره کردین شخصیت خیلی ضعیفی بود. ترسناک نبود. می شد برای ترسشون یه توضیح منطقی داد. مثلا ترسیدن که مورفین بره چیزی به لرد سیاه بگه.

آخر هر جمله ای بدون استثنا باید علامت گذاشته بشه. اینو فراموش نکنین که لحن جمله ها درست منتقل بشه.


نقل قول:
-حق شکوت میدی؟ باشه من حق شکوت میگیرم!
اینجاش خوب بود. خنده دار بود. به شخصیت مورفین هم میومد.


نقل قول:
-ایمپریو!
و بعد کتی،ایوا و پلاکس تحت تاثیر طلسم فرمان از اتاقی که بوی بد مواد تمام اون رو پر کرده بود خارج شدند
به نظر من بهترین کاری که انجام دادین همین بود. سوژه فرعی مورفین رو تموم کردین و برگشتین به مسیر اصلی.
سوژه رو هم کمی جلو بردین که کار درستی بود.


شخصیت ها کمی ضعیف تر از چیزی که باید باشن هستن. مرگخوارا می تونن کمی ضعیف باشن. می تونن تو شرایط خاصی ترسو باشن. می تونن مهربون باشن. می تونن اشتباه کنن. همه ویژگی های آدمای معمولی رو می تونن داشته باشن. ولی حدش رو باید رعایت کرد. اینا به هر حال مرگخوارن. نمی تونن مثل دو تا دختر بچه وحشت زده به نظر برسن.
مورفین بهتر از کتی و ایوا بود. شکلکش هم خوب بود.

سوژه خوب پیش رفته.

توضیحا می تونن کمی قوی تر باشن. با جمله های بهتر و تاثیرگذارتر. که مطمئنا به مرور زمان با خوندن پست های خوب و نوشتن و تمرین، بهتر و قوی تر می شن.


تموم شد!




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۸:۵۷ سه شنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۰

لوسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۰۶ سه شنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲۲:۱۶ دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲
گروه:
کاربران عضو
پیام: 252
آفلاین
سلام این پست من توی گلخانه ی تاریک رو نقد کنید‌.
ممنون


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۸:۱۷ سه شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰

گریفیندور، مرگخواران

پیتر جونز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۵۳ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۹:۴۱:۵۲ پنجشنبه ۵ بهمن ۱۴۰۲
از محله ی جادوگران جوان تحت آموزش هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
گریفیندور
پیام: 234
آفلاین
اربــاب!
پست قابل نقد آوردم! چقدر خوب آوردم!

میشه اینو نقد کنین؟ وقتی داشتم مینوشتمش حس میکردم یه جوریه، شاید چون اولین بار بود از فلش بک استفاده میکردم یا شاید چون درباره لرد نوشتم و میترسیدم اشتباه کنم، نمیدونم، ولی فکر نکنم خوب شده باشه.
چقدرم طولانی شده! احتمالا برای استفاده از دیالوگای زیاده، نمیدونم.


پیت

نقل قول:
پست قابل نقد آوردم! چقدر خوب آوردم!
خیلی خوب آوردی! هر چی تو بیاری خوبه.

اصلا یه جوری نبود. مخصوصا فلش بکش خیلی هم خوب و به جا و مفید بود. لردش هم خیلی خوب بود.
طولانی نبود. لازم بود همینقدر نوشته بشه.

نقدت رو نفرستادم. یه کپیشو فرستادم. اصلش همین جاست. بیا شخصا از خودمون بگیرش!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۲۲ ۲۱:۵۸:۳۱



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۸:۵۸ شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰

دنی کرشاو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۴۸ شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۱:۱۸ یکشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱
از جایی که زندگی می کنم^-^
گروه:
کاربران عضو
پیام: 8
آفلاین
درود بر لرد بزرگ!
میشه این رو نقد کنید.می دونم خیلی کوتاهه ولی اگه نقدش کنید ممنون میشم


درود بر شما!

نقل قول:
می دونم خیلی کوتاهه
کوتاه باشه... پست کوتاه هم حق و حقوقی داره.


نقد پست شما رو با پرستویی زیبا که یک گرگ قطبی دنبالش می کرد فرستادیم! نجاتش بدین.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۴۰۰/۲/۱۸ ۱۹:۱۰:۰۰

گاهی اوقات ایده آل گرایی منجر به شرارت میشه.


پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
بلا ساعت چهار و نیم صبح اومده می گه " یه واج آرایی "ر" درخواست نقد کرده"!

بلامون درست می گه. شما "ر" های بسیار دارید.


نقل قول:
کنیچیوا ولدمورت ساما!
ما بلدیم! بس که قدیما تاتسویا از این حرف ها می زد!


نقل قول:
وقتی شما رو میبینم یا یه نفر تو گذشته می افتم.
ما گذشته، حال و آینده همتون هستیم. بجز رز زلر! هیچی اون نیستیم.


نقل قول:
پ ن: خوشحالم که با شما ملاقات کردم.
البته که خوشحالی. چرا که ما را از قبل می شناختی و می دانستی چه موجود جذاب و جالبی هستیم!
الان ما می دونیم کی هستی؟
خیر!
فقط دیدیم یکراست تایید شدی. فهمیدیم تازه وارد نیستی.


بررسی پست شماره 451 قصر خانواده مالفوی ها، غریبه راکارو!


نقل قول:
_ چرا تفنگ من سبزه؟ من تفنگ آبی می خوام من که اسلیترینی نیستم ریونی ام! اصلا با همتون قهرم من نمی جنگم!
لیسا به نشانه اعتراض مکان را ترک کرد.
این موضوع دلیل خوبی برای آشوبی میان مرگخواران بود.
- اگه اینطوره منم کلاه زرد می خوام مثل همونی که لینی سرشه!
- من لباس رزم قرمز می خوام.
- منم مامانمو می خوام!
به نظر منم اینجا کمی باید در مورد جریان سلاح گرفتن اینا حرف زده می شد. این که این کار رو با دیالوگ انجام دادین هم خوب بود. فقط یه ذره می تونست جدی تر باشه. مخصوصا جمله آخر، برای مرگخوارا زیادی بچگونه به نظر می رسه. این که بی نظمی با حرف و قهر لیسا شروع شد جالب بود. دقتی که داشتین هم جالب بود. به کلاه زرد لینی فقط یه بار یه اشاره کوچیک شده بود و شما ازش استفاده کردین.


نقل قول:
سروان که کفری شده بود در حالی که موهای سرش را می کند رو به مرگخواران گفت:
- اینجا جبهه جنگه، زمین بازی نیست که؛ همه اسلحه ها یه رنگن! حواستون به مبارزه باشه.
این جا هم می تونست کمی جدی تر باشه. منظورم از جدی تر، محکم تر و قوی تره! خشن تر. سروان بیشتر عصبانی می شد. بیشتر تذکر می داد.


نقل قول:
در همین حین که سروان این نکته را به مرگخوارن توضیح می داد؛ گابریل شیلنگی که یواشکی به جبهه آورده بود را در دست داشت، و داشت به مهمات جنگی نزدیک می شد.
این جاش خیلی خوب بود. عالی بود حتی.


نقل قول:
ثانیه ای نگذشت نگاه سروان با گابریل و شیلنگ در دستش، تلاقی کرد.
- عه... عه! تو داری چیکاری می کنی چرا مینا رو میشوری؟!

گابریل لبخند ملیحی زد.
- آخه خیلی کثیفن!

شاخک های رودولف تکان خوردند.
- کو مینا؟ کجاست؟ مینا داشتین رو نمی کردین؟ این مینای با کمالات رو نشون بدین!
این قسمت هم عالی بود. از مینای کثیف گرفته تا شاخک های رودولف. از شخصیت ها خیلی خوب استفاده کردین. غریبه ای هستین مستعد!


نقل قول:
شاخک های رودولف تکان خوردند.
- کو مینا؟ کجاست؟ مینا داشتین رو نمی کردین؟ این مینای با کمالات رو نشون بدین!
این قسمت همونطور که گفتم خوب بود. فقط یه چیزی می تونست کمی بهترش کنه. این که جمله و شکلک آخر حذف می شد. بهتر بود تا همون قسمت "مینا داشتین رو نمی کردین" نوشته می شد. تاثیرش بیشتر می شد.


شما احتیاجی به سوژه ندارین. برای این که بلدین از موقعیت و شخصیت ها استفاده کنین. این خیلی خوبه.
سوژه رو خیلی خوب پیش بردین. لازم نیست اینا یهو بپرن وسط جنگ. لازم نیست قضیه یهو جدی بشه. همینجوری می تونن تا جایی که می شه از موقعیت و سوژه های موجود، استفاده کنن.


شخصیت ها و طنز پست خوب بود. اون اول پست یه ذره از مسیر منحرف شدن... ولی بعدش درست شد.


نیمه اول پست احتیاج به کمی جسارت و پررنگ شدن داشت. ولی نیمه دوم قوی و پررنگ بود.


به امید دیدار غریبه چان سان ساما!(ساما برای ما بکار می ره. این یکی رو بلدیم!)




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲:۰۰ پنجشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰

اركوارت راكارو


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۴ سه شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
آخرین ورود:
۲:۱۶ پنجشنبه ۳۱ فروردین ۱۴۰۲
از سی سی جی!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 128
آفلاین
کنیچیوا ولدمورت ساما!
وقتی شما رو میبینم یا یه نفر تو گذشته می افتم.
اگه می شه اینو نقد کنین!

پ ن: خوشحالم که با شما ملاقات کردم.



پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۲۰:۵۰ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
دیروز ۱۸:۳۶:۰۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6953
آفلاین
سلام آسپ!

بررسی پست شماره 343 نیروگاه اتمی، آسپ!


نقل قول:
-آفرین باباجان! همینجوری خوبه!
صحنه آخر پست قبل خیلی خنده دار بود. صحنه ای که توصیف نشده. فقط پیشنهاد شده. این یه فرصته. اینجور فرصت ها رو باید بگیرین! ازشون استفاده کنین. بهتر بود به جای دیالوگ و رد شدن از روی اون صحنه، توصیفش می کردی. این که لرد ادای سوسک مرده در بیاره خیلی بامزه اس. برای جلو رفتن عجله نداشته باش. این کار باعث می شه موقعیت های خوبی رو که اطرافت هست نبینی.


نقل قول:
-ولی ما الان نیم ساعته داریم اینکارو انجام میدیم. چرا هیچ اتفاقی نیفتاده!
جمله های لرد خوب بودن. شکلک هم جاش خوبه. ولی اینم بهتر بود جزو همون توضیحی که گفتم می شد. اول توضیح می دادی... بعد اینو می نوشتی.


نقل قول:
دامبلدور به فکر فرو رفت. دستی به ریش نداشته اش کشید. هنوز تفکر بدون ریش برایش سخت بود!
اینجاش خوب بود. این که دامبلدور بدون ریش نتونه تفکر کنه! معلومه که می تونی نکته های ریز جالبی از شخصیت ها پیدا کنی.


نقل قول:
-خب باباجان! ببین تو خودتو به موش مردگی بزن. من هم داد و فریاد میکنم که تو مردی!
این شکلک برای این قسمت مناسب نیست. ما این جا دامبلدوری داریم که کمی گیج و منگه و دنبال راه حل می گرده. بهتره حالتش رو هم همونجوری نشون بدیم. مخصوصا چون دامبلدور در حالت عادی هم اگه راه حلی پیدا کنه، بعیده که این شکلی بشه.


نقل قول:
لرد این نقشه را در ذهنش کنکاش کرد و سعی کرد از همه جوانب آن را بسنجد. اما دید که راه دیگری جزقبول این نقشه ندارد.
کلمات "این نقشه" به فاصله کمی از هم تکرار شدن. موقع نوشتن زیاد جلب توجه نمی کنه؛ ولی موقع خوندن چرا!
اینجوری بهتر می شه:
لرد این نقشه را در ذهنش کنکاش کرد و سعی کرد از همه جوانب آن را بسنجد. اما دید که راه دیگری جزقبول آن ندارد.
توضیح این قسمت خوب بود. توضیح لازم نیست خیلی طولانی باشه. ولی باید کافی باشه. این که دامبلدور پیشنهادی بده و لرد قبولش کنه، احتیاج به کمی زمان داره. شما گذر اون زمان رو به خوبی نشون دادی.


نقل قول:
-پیرمرد! این آخرین باری هست که من! لرد ولدمورت دارم دارم این کار رو انجام میدم.
علامت تعجب رو وسط جمله نمی ذاریم. ولی با وجود این، تاکید روی "من" رو خوب نشون داده. به نظر من این جا نشون دادن لحن دامبلدور از رعایت نکات دستوری جالب تر بود.


نقل قول:
-خب! فیلم ها رو پخش کن! ... خب پس این دوتا دیوونه میخوان سر ما رو شیره بمالن؟ رفتار هاشون داره خطرناک میشه! باید یه کاری بکنیم!
"خب" تکرار شده. مواظب این تکرار ها باش. متن رو خراب می کنن.
این جا هم یه فاصله زمانی داریم که نشون داده نشده. دکتر گفته فیلما رو پخش کن و توی همون دیالوگ در مورد فیلما حرف زده. این پرش از روی صحنه ها، خواننده رو خسته می کنه. فرض کن نویسنده دست خواننده رو گرفته و داره توی داستان، قدم به قدم پیش می بره. این پرش ها مثل این می مونه که هر چند وقت یکبار یهو یقه شو بگیره و به سرعت بکشه جلو! زیاد خوشایند نیست.

بریم سراغ سوژه.

موقع ادامه دادن سوژه، یه سوال مهم باید از خودمون بپرسیم.
چی جالب تره؟
یعنی اگه چیکار کنیم سوژه جالب تر می شه؟

نقشه های لرد و دامبلدور واقعا جالب بودن.
ولی آیا این که اینا هی نقشه بکشن و شکست بخورن جالب تره یا این که دکتر نقشه هاشونو بفهمه و لو برن؟

به نظر من قضیه فیلما و لو رفتنشون کار رو کمی خراب کرده. البته اصلا غیر قابل جبران نیست. می شه یه بلایی سر دوربینا آورد. ولی بهتر بود از اول همچین راه حلی بهشون داده نمی شد.
الان به جای تمرکز روی وضعیت لرد و دامبلدور(که قسمت جالب ماجراست) مجبوریم به قضیه دکتر و این که ماجرا رو می دونه هم بپردازیم. مخصوصا با توجه به این که آخر حرفاش گفته "باید یه کاری بکنیم". این جمله به کسی که می خواد ادامه بده، این حس رو می ده که این جریان باید تموم بشه. در صورتی که جالبه. و تا وقتی که جالبه و جای نوشتن داره، چرا تموم بشه؟


شخصیت هات خوب بودن. این نکته ایه که توش پیشرفت کردی. چون قبلا شخصیت هات ایراد داشتن. الان دیگه نمی شه شخصیت ها رو با هم عوض کرد. لرد، لرده و دامبلدور دامبلدوره.


دیالوگ ها رو کمتر کردی. کمی توضیح دادی. این خوبه. ولی هنوز کافی نیست. باید بیشتر توضیح بدی. از صحنه ها رد نشو. ازشون استفاده کن.


طنزت خیلی بهتر از قبل شده. اینم یه نکته مثبت دیگه. الان دیگه می دونی چطوری می شه از یه شخصیت، طنز گرفت.


این پست، نسبت به پست قبلی که نقد کرده بودم خیلی بهتر بود. اینم خیلی عالیه!




پاسخ به: بررسی پست های انجمن ارتش تاریکی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰

12345678912


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۹ شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۵۱ پنجشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۲
از خونه کله زخمی...
گروه:
کاربران عضو
پیام: 78
آفلاین
سلام!
ارباب لرد! درخواست نقد دارم برای این پست.
تا درخواستی دیگر بدرود.


EVEN IN DEATH MAY I BE TRIUMPHANT







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.