جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!

مشاهده‌کنندگان این موضوع: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: چهارشنبه 8 فروردین 1403 21:59
تاریخ عضویت: 1402/10/11
تولد نقش: 1402/10/13
آخرین ورود: دوشنبه 19 شهریور 1403 12:23
از: خلافکارا متنفرم!
پست‌ها: 268
آفلاین
پاتریشیا درحالی که خریدهایش از مغازه های دیگر دستش بود، از جلوی آواتار ویزارد گذشت؛ اما بعد عقب عقب برگشت. دلش یک آواتار دیگر هم می خواست!

وارد مغازه شد. اسکورپیوس مشغول ساختن آواتار بود. با ورود پاتریشیا سرش را بالا آورد و به او نگاه کرد.

- باز چی شده؟

- یه آواتار دیگه هم می خواستم.

اسکورپیوس برگه ی فرم را به او داد و گفت:
-می دونی که باید چی کار کنی.


۱- سبک آواتارتون چی باشه؟ (واقعی، انیمه ی کارتونی، انیمیشنی)
انیمیشنی لطفا!
۲- آواتار رنگی / سیاه و سفید باشد. (اگر سیاه و سفید می خواهید سوال بعد را جواب ندهید.)
رنگی لطفا!
۳- مشخصات آواتار:
رنگ چشم: آبی اقیانوسی
رنگ مو: بلند و پرپشت و سیاه. حواست باشه بلند باشه.
رنگ پوست: سفید
رنگ لباس: ارغوانی
۴- مکان آواتار. می خواهید در مکان سرسبز یا جهنم باشد؟
در یک جنگل سرسبز.
۵- وسیله در دست!
يه گربه ی سیاه با چشم های سبز.
۶- نوع لباس یا رنگ لباس دلخواه شما.
یه ردای شب ارغوانی.
با یه کتاب می‌شه دور دنیا رو رفت و برگشت، فقط کافیه بازش کنی.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: چهارشنبه 8 فروردین 1403 10:42
تاریخ عضویت: 1403/01/06
تولد نقش: 1403/01/07
آخرین ورود: پنجشنبه 10 آبان 1403 07:04
از: وسایل گلدوزیم و گلام فاصله بگیر.
پست‌ها: 107
آفلاین
رزالین با دیدن تابلوی بزرگی که سر در مغازه نصب شده بود، از حرکت ایستاد. روی تابلو، با حروف درشت و سبز رنگ نوشته شده بود:
"آواتار ویزارد"
و زیر آن، با خط کوچکتری نوشته بودند:
"ساخت آواتار با ویژگی های دلخواه شما"
بلاخره مغازه ای که دنبالش می گشت را یافته بود. با ملایمت در زد. صدای پسرانه ای از آن طرف در جواب داد:
- بفرمایین تو.
رزالین در را به آرامی باز کرد وارد مغازه شد. مغازه از تمیزی برق می زد. رزالین لبخندی زد و با مهربانی گفت:
- سلام. عصرتون به خیر. ببخشید، یه آواتار می خواستم.
اسکورپیوس، از درون کشوی میز، کاغذ پوستی ای بیرون آورد و گفت:
- سلام، خانم دیگوری. لطفا این فرمو پر کنین. در ضمن، در رو هم بی زحمت ببندین.
رزالین که از باز گذاشتن در شرمسار بود، کاغذ را از اسکورپیوس گرفت و با شرمندگی در را بست. همیشه درها را پشت سرش باز می گذاشت. پس از بستن در، روی صندلی نشست و مشغول پر کردن فرم شد.

سبک آواتار(واقعی، کارتونی، انیمه ای):واقعی
مشخصات:
سن:حدود سی و هفت سال.
مو: قهوه ای و مواج. بلند.
رنگ چشم:خاکستری.
لباس: یونیفرم شفادهنده های سنت مانگو.
تو دستش چندتا کتاب باشه.
مکان آواتار:
کتابخونه.
اگر تمام جهان نیز تو را گناهکار بدانند، تا زمانی که وجدان خودت تأییدت کند، تو بدون دوست نمی مانی.
جین ایر
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: دوشنبه 21 اسفند 1402 23:37
تاریخ عضویت: 1402/07/14
تولد نقش: 1402/07/15
آخرین ورود: یکشنبه 17 فروردین 1404 17:21
از: من دور شو! تو خیلی مشکوکی!
پست‌ها: 193
آفلاین
ردای سیاه رنگش را بیشتر دور خودش پیجید و قدم هایش را تندتر کرد. باران با شدت بیشتری بارید و دختر، سریع‌تر گام برداشت.
وارد مغازه کتاب‌فروشی شد و کتاب هایی برای مطالعه برداشت و برای تصویه به طرف فروشنده رفت.

_اوه، سلام تلما!

تلما، چشمان قهوه ای اش را چرخاند و با اخمی محسوس، به زن فروشنده چشم غره رفت و با لحنی عصبی گفت:
_هلمز. دوشیزه هلمز.

فروشنده که انتظار چنین برخوردی از مشتری همیشگی اش نداشت، سعی کرد صمیمیتش را حفظ کند.
_اه. باشه دوشیزه هلمز. چرا انقدر سخت میگیری؟

پوزخند دختر، کاملا مشخص بود.
_من با افرادی که ازشون خوشم نمیاد، گرم نمیگیرم.

چند گالیون روی میز گذاشت و کتاب هایش را برداشت و از کغازه خارج شد.
وقتی که پایش را از در مغازه بیرون گذاشت، بدنش از سرمای هوا لرزید. در دلش بر خودش بخاطر پوشیدن لباسی با این آستین کوتاه لعنت فرستاد.
فقط میخواست، پز مرگخوار شدنش را به اسکورپیوس بدهد. با دیدن علامت مرگخواری اش، لبخند گشادی بر لبش نقش بست.
بعد از کمی قدم زدن، به مغازه بزرگی رسید که روی تابلوی آن، اسم مغازه نوشته شده بود.
مطمئن شد که علامت روی دستش مشخص باشد و بعد، وارد شد.
_سلام اسکور! چه خبرا؟

اسکورپیوس که سرگرم خوردن نوشیدنی بود، بلند شد و گفت:
_سلام تل. خوش اومدی. بیا نوشیدنی بخوریم.

تلما به عمد دستش را بالا گرفت. اسکورپیوس هم متوجه نماد روی دستش شد.
_اوه تلما! تو حالا یه مرگخواری!

تلما لبخندی زد.
_اره. ارباب بالاخره فهمید من خیلی بدرد بخورم!

البته در ذهن تلما چیز دیگری بود. از نظر خودش او مناسب مرگخوار بودن نبود، یعنی برای ارتش تاریکی کافی نبود!

_حالا واسه صرف نوشیدنی اومدی؟
_نه اومدم آواتار بگیرم.
_میشه توضیح بدی؟
_خب راستش، این دفعه یکم پیچیده است. میخوام گوش هاش تیز باشه. مثل گوش های الف. بعدش یه تاپ و شلوار سیاه با موهای قهوه ای که جمع شدن و چشم های آبی که یه عینک گرد بامزه دارن. پشتش هم کتابخونه باشه و دستم خالی بمونه.

اسکورپیوس با تعجب به تلما نگاه کرد.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: پنجشنبه 17 اسفند 1402 16:26
تاریخ عضویت: 1402/09/18
تولد نقش: 1402/09/21
آخرین ورود: دوشنبه 22 مرداد 1403 16:16
از: سرزمین رویاها
پست‌ها: 23
آفلاین
دومینیک در حال لی لی کردن وارد آوتارویزارد شد. با دیدن اسکورپیوس، لبخندی به پهنای صورت زد و اندکی خم شد:«عصرتون بخیر، آقای مالفوی! یه آواتار می خواستم، اگه ممکنه! راستی اینجا چقدر قشنگه!»
اسکورپیوس که از این تعریف خوشش آمده بود، لبخندی نثار دومینیک کرد:«ممنون! لطفا این فرمو پر کنید!» و کاغذپوستی ای به دست دومینیک داد. دومینیک در حالی که تازه پی برده بود رفتار مودبانه، چه تاثیر خوبی دارد، با لبخندی، کاغذ را از دست اسکورپیوس گرفت و آن را خواند:
1-سبک آواتار کدوم باشه؟(واقعی،کارتونی،انیمه ای)
واقعی.
مشخصات:
یه دختر با موهای قرمز به هم ریخته و چشمای قهوه ای. اگه ممکنه، چهره بشاش و کک مکی داشته باشه. همراه با یونیفرم هافلپاف.
مکان آواتار:تو هاگوارتز، اگه ممکنه!
ویرایش شده توسط دومینیک ویزلی در 1402/12/17 18:45:55
ویرایش شده توسط دومینیک ویزلی در 1402/12/17 19:22:19
من به آمار زمین مشکوکم...
اگر این سطح، پر آدمهاست...
پس چرا اینهمه دلها تنهاست؟
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: چهارشنبه 16 اسفند 1402 12:13
تاریخ عضویت: 1400/04/24
تولد نقش: 1400/04/24
آخرین ورود: پنجشنبه 14 فروردین 1404 14:48
از: دست حسودا و بدخواها!
پست‌ها: 418
مدیر ایفای نقش دیوان جادوگران، زندان‌بان آزکابان
آفلاین
اسکورپیوس در حالی که بعد از مدتی کوتاه دوباره برگشته بود و در مغازه آواتار فروشی اش مجدد باز کرد شروع به سرفه کرد. مغازه اش خاک گرفته و کثیف شده بود و چون کسی نبود تا آن را تمیز کند در مغازه اش تار عنکبوت بسته بود. میز ها و نقشه خاک گرفته بودند و دیگر قابل مشاهده نبودند. این مغازه نیاز به سرویس و تمیز کاری جدیدی نیاز داشت و برای همین اسکورپیوس آماده شد تا آن را مرتب و تمیز کند.

در حین تمیز کردن مغازه اسکورپیوس چشمش به برگه های افتاده بود که در زمان غیبتش مشتری ها از او درخواست آواتار کرده بودند. اسکورپیوس تصمیم گرفت که بیشتر از این معطل نکند و آماده درست کردن آواتار ها شد.



***



آواتار پاتریشیا!

اولی - دومی - سومی

آواتار روندا!
اولی - دومی - سومی
ثروت، قدرتی است که می‌تواند به انسان‌ها اجازه دهد تا از زنجیرهای فقر رهایی یابند و به دستاوردهای بزرگ دست یابند.


Wealth is a power that can enable people to break the chains of poverty and achieve great accomplishments.


الثروة هي قوة تمكن الناس من كسر قيود الفقر وتحقيق إنجازات عظيمة.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: سه‌شنبه 17 بهمن 1402 16:51
تاریخ عضویت: 1402/04/15
تولد نقش: 1402/10/15
آخرین ورود: دیروز ساعت 22:33
از: دنیا وارونه
پست‌ها: 238
آفلاین
شاق
رونی که درحال بستن در بود رو به اسکورپیوس کرد و بلند سلام داد.

-نمی تونستی آروم تر ببندی.

-شرمنده آخه بسته نمی شد. راستی من روندام. از آشنایی باهاتون خوشبختم.

-چی مخوای؟

-کاهو با خیار گوجه و کرفس حالا میریزیم سس دلپذیر آواتار می خواستم.

اسکورپیوس کاغذ فرم را رو به روی رونی قرار داد تا پرش کند:

سبک آواتار: واقعی ، کارتونی ، انیمه ای

-واقعیه یا کیکه

سبک:انیمه ای

مشخصات:مگه بیست سوالیه که انقدر سوال می پرسین آواتار منو بدید برمیه دختر باشه
موهای جلوش چتری (مثل ماله خودم)
موهای پشت: دم اسبی
رنگ چشم:بنفش
رنگ مو:نارنجی
لباس:لباس هافلپاف
همرا با یک گربه ی نارنجی

-آقای...این ورقه دیگه جا نداره میشه یه ورق دیگه هم بدید؟

اسکورپیوس به کوه کاغذ نگاه انداخت و با خودش گفت حالا می فهمم کی باعث قطع درختا میشه.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: چهارشنبه 4 بهمن 1402 19:25
تاریخ عضویت: 1402/10/11
تولد نقش: 1402/10/13
آخرین ورود: دوشنبه 19 شهریور 1403 12:23
از: خلافکارا متنفرم!
پست‌ها: 268
آفلاین
پاتریشیا به سرعت وارد مغازه ی اسکورپیوس شد.
اسکورپیوس به سرعت سرش را بالا آورد و پرسید:"تو دیگه کی هستی؟"
پاتریشیا گفت:"من پاتریشیا وینتربورنم. آواتار می خواستم."
اسکورپیوس برگه ای به دست پاتریشیا داد و گفت:"این فرمو پر کن."
پاتریشیا گفت:"ممنونم." و مشغول پر کردن فرم شد.


۱- سبک آواتارهای کدوم باشه؟
۱- واقعی (مثال)- ۲- انیمه ی کارتونی- ۳- انیمیشنی (مثال)
انیمیشنی.
۲- آواتار رنگی / سیاه و سفید باشد. (اگر سیاه و سفید می خواهید سوال بعدی را جواب ندهید.)
رنگی.
۳- مشخصات آواتار:
رنگ چشم: آبی
رنگ مو: سیاه
رنگ پوست: سفید
رنگ لباس: ارغوانی
۴- مکان آواتار (می خواهید مکان سرسبز یا جهنم باشد؟) به انتخاب خودتان.
یه جنگل.
۵- لباس دلخواه شما!
یه ردای شب.
با یه کتاب می‌شه دور دنیا رو رفت و برگشت، فقط کافیه بازش کنی.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: پنجشنبه 23 آذر 1402 15:19
تاریخ عضویت: 1400/04/24
تولد نقش: 1400/04/24
آخرین ورود: پنجشنبه 14 فروردین 1404 14:48
از: دست حسودا و بدخواها!
پست‌ها: 418
مدیر ایفای نقش دیوان جادوگران، زندان‌بان آزکابان
آفلاین
اسکورپیوس در حالی داشت گرد و غبار مغازه را پاک می کرد به سرفه افتاد. هوا آلوده بود و به همین خاطر باید هر روز مغازه مرتب و تمیز میشد تا شبیه غار غول های غارنشین نشود.

علاقه افراطی اسکورپیوس ثروت باعث شده بود که او ذره ای استراحت نکند و از پا نشنید و مدام ثروت اندوزی کند و البته دلیل دیگه آن هم مسابقه با اسکروچ بود تا بتواند رتبه ثروتمندترین فرد زمین را به دست بیاورد.

اما اول از همه اسکورپیوس باید آواتار آلیشیا اسمیت را تحویل میداد و سپس خودش را آماده مسابقه میکرد.


***



آواتار آلیشیا!
آواتار شماره 1 - آواتار شماره 2 - آواتار شماره 3 - آواتار شماره 4


ثروت، قدرتی است که می‌تواند به انسان‌ها اجازه دهد تا از زنجیرهای فقر رهایی یابند و به دستاوردهای بزرگ دست یابند.


Wealth is a power that can enable people to break the chains of poverty and achieve great accomplishments.


الثروة هي قوة تمكن الناس من كسر قيود الفقر وتحقيق إنجازات عظيمة.
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: جمعه 17 آذر 1402 09:00
تاریخ عضویت: 1400/06/21
تولد نقش: 1400/06/22
آخرین ورود: شنبه 2 دی 1402 01:48
از: ناکجا آباد
پست‌ها: 25
آفلاین
ماریا بعد از چند هفته تازه یادش اومده بود که بره آواتار هاشو از اسکورپیوس تحویل بگیره
با حالت هیجان زده ای وارد مغازه شد و اسکورپیوس آواتارهای ماریا رو داخل یک پاکت گذاشت و تحویلش داد
ماریا الان بیشتر از قبل هیجان زده و خوشحال شده بود
_ممنونممم اسکورپیوس
انقدر عالی شدن که انتخاب برام سخت شده
پاسخ به: آواتار ويزارد
ارسال شده در: پنجشنبه 16 آذر 1402 18:00
تاریخ عضویت: 1402/06/27
تولد نقش: 1402/07/03
آخرین ورود: یکشنبه 16 دی 1403 15:05
از: جایی که هیچکس نمیتونه تصورش کنه:)
پست‌ها: 91
آفلاین
الیشیا همراه با گربه ای که در بغلش داشت وارد مغازه اواتار ویزارد شد.
- وای خدای من ... اینجا چقدر قشنگه!
- کمک لازم دارید؟
الیشیا برگشت . او اسکورپیوس بود.
- سلاام اسکورپیوس حالت چطوره؟
- خوبم ممنون.
- راستش برای سفارش مزاحم شدم.
- مزاحم چیه . خب بهت فرم میدم اون رو پر کن وقتی پر کردی فرم رو بهم بده.
اسکورپیوس فرم را به الیشیا داد و رفت.
1. سبک آواتارتون کدوم باشه؟
1) واقعی (مثال) 2) انیمه کارتونی ) انمیشینی (مثال)

انیمه کارتونی

2. آواتار رنگی/سیاه و سفید باشد.(اگر میخواهید سیاه و سفید باشد سوال بعدی را جواب ندهید.)

رنگی


3. مشخصات آواتار:
رنگ چشم:
مشکی
رنگ مو: خرمایی
رنگ پوست: کرمی
رنگ لباس:قرمز

مکان آواتار.(میخواهید در مکانی سر سبز یا جهنم باشد؟) به انتخاب خودتان. سرسبز مثل جنگل

وسیله در دست! (مثل آواتار من که کیسه سکه داخل دسته.) گربه

نوع لباس یا رنگ لباس دلخواه شما. ردای هاگوارتز گریفیندور

الیشیا هزینه مربوط به اواتار را لای فرم گذاشت و فرم را روی میز اسکورپیوس قرار داد و چون سر اسکورپیوس حسابی شلوغ بود نخواست مزاحم او بشود و مغازه را ترک کرد.
تصویر تغییر اندازه داده شده