wand

روزنامه صدای جادوگر

wand
مشاهده‌کنندگان این تاپیک: 1 کاربر مهمان
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: چهارشنبه 28 شهریور 1403 18:54
تاریخ عضویت: 1397/03/22
تولد نقش: 1397/03/26
آخرین ورود: شنبه 10 آبان 1404 20:57
از: خونت می‌نوشم و سیراب می‌شوم!
پست‌ها: 387
آفلاین
نام کامل:
گادفری میدهرست
گروه هاگوارتز:
ریونکلاو
جبهه:
محفل ققنوس
دسته اقلیت:
خون آشام
زیرمجموعه دسته:
خون آشام های حساس به نور خورشید
القاب منسوب:
صلح خدا، صلح شیطان
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته:
گروهک مبارزه با راهب های ضد خون آشام
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید:
همه چی رو یه جور دیگه می دیدم، یه جوری که انگار با تمام وجودم حسش می کردم و در عین حال نسبت بهش بی تفاوت بودم، یه جوری که انگار دارم یه صحنه ی احساسی رو می نویسم، می خونم یا می بینم. تحت تاثیر قرار می گرفتم، خوشحال می شدم، می خندیدم، غمگین می شدم، اشک می ریختم. ولی سعی نمی کردم برم جلو و تغییرش بدم. انگار درد انسان ها واسم تبدیل به یه چیز طبیعی شده بود، یه چیزی مثل آبی بودن آسمون یا سبز بودن برگای درختا. این جا بود که فهمیدم روح من فرق کرده و دیگه مثل قبل نیستم.

من تصمیم گرفتم که تغییر کنم و نذارم تاریکی بهم غلبه کنه. تصمیم گرفتم تو یه مسیر پر از درد قدم بذارم و روح انسانیمو دوباره به دست بیارم.

من مبارزه با تاریکی درونمو شروع کردم و هنوزم دارم ادامه ش میدم.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: سه‌شنبه 27 شهریور 1403 21:48
تاریخ عضویت: 1403/06/09
تولد نقش: 1403/06/10
آخرین ورود: جمعه 12 بهمن 1403 20:56
پست‌ها: 143
آفلاین
نام کامل: سیگنس بلک
گروه هاگوارتز: اسلیترین
جبهه: هیچی.
دسته اقلیت: کودکان کارِ جامعه جادوگری
زیرمجموعه دسته: کودکان کارِ اصیل زاده
القاب منسوب: خان دایی (توسط خواهر زاده هاش)
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: یه زمانی تو یه گروه به اسم ″ نه به موش های خانگی ″ فعالیت می‌کردم. موش که نمی‌تونه حیوون خونگی باشه، قبول ندارین؟
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: جریان از روزی شروع شد که من حتی وارد جامعه جادوگری نشده بودم. من حتی بزرگسال حساب نمی‌شدم! یک روز خیلی رندوم اومدن برچسبِ نامزدی رو چسبوندن روی ما. ما هم که کور و لال، آدم ندیده! فکر می‌کردیم همه از بچگی نامزد می‌کنن دیگه. قبول کردم. زندگی خوبی هم ساختیم، بچه دار شدیم. زنم هم زن زندگی بود، تا اینکه یهو گفتن باید بری کار پیدا کنی. حالا مگه کار میدن به بچه سیزده ساله؟ مرلین بخیر کنه، این سر تا اون سر مغازه ها رو گشتم دنبال کار، تهش یه مرد ریشو اومد سمتم گفت کار می‌خوای؟ گفتم آره. همون موقع یه عصا داد دستم گفت خودتو بزن مصدومیت، به همه بگو بچه تر که بودی تو جنگ جادوگرای غرب با جادوگرای شرق طلسم شدی، حالا هیچکس تو جامعه قبولت نمی‌کنه. گفت اگه اینکارو بکنم همه بهم پول میدن. و دادن! اونموقع ما این اصطلاح ها رو که بلد نبودیم اما بعداً فهمیدم به کاری که ما می‌کردیم می‌گفتن گدایی، ما هم کودک کارای بدبخت بودیم. خلاصه که با هزار دوز و کلک بچه هامو بزرگ کردم به اینجا رسوندم، گفتم قراره بشن عصای دست، شدن بلای جون. یکیشون رفت ازکابان، یکیشونم فرار کرد، یکیشونم شوهر کرد، کلا منو فراموش کردن. خلاصه که روزگار بدی شده، حالا گفتی این اقلیت ها به چه دردی می‌خوره؟

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: یکشنبه 25 شهریور 1403 16:40
تاریخ عضویت: 1401/10/18
تولد نقش: 1401/10/30
آخرین ورود: یکشنبه 11 آبان 1404 15:12
از: حدشون که گذشتن، از روی جنازشون رد میشم...!
پست‌ها: 240
شفادهنده
آفلاین
نام کامل: ایزابل مک‌دوگال
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: مرگخواران
دسته اقلیت: دروئید
زیرمجموعه دسته: ساحران پیشگو

القاب منسوب: بانو ایزابل، بانو مک‌دوگال، البته توی ارتش تاریکی بل ارباب لقب دارم.

سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: یه عقاب همیشه تنهاست!

چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: به این پست و این پست مراجعه کنید.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
I burned my soul to light my own path
تصویر تغییر اندازه داده شده
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: جمعه 23 شهریور 1403 15:19
تاریخ عضویت: 1402/08/27
تولد نقش: 1402/09/02
آخرین ورود: شنبه 22 شهریور 1404 13:58
از: میان ورق های کتاب
پست‌ها: 116
آفلاین
نام کامل: اسکارلت لیشام
گروه هاگوارتز: اسلیترین
جبهه: مرگخواران
دسته اقلیت: دگرگون‌نما (Metamorphmagus)
زیرمجموعه دسته: ذهن‌خوان
القاب منسوب: زل‌زننده درجه یک
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: سازمان حمایت از حقوق مردگان (این سازمان به علت مرگ طرفدارانش منحل شد)، مجمع تشخیص مصلحت هاگوارتز، رهبری مافیای‌ قاچاق ریش و پیژامه مرلین، ریاست سازمان نقض حقوق بشریت، شورای روان‌درمانگران روانی و...
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید.
همه چیز یک هفته بعد از تولدم عادی بود تا اینکه رنگ موهام از مشکی به قرمز پررنگ تغییر کرد و مدت‌ها قرمز موند، معلوم شد که دگرگون‌نمایی رو از خانواده به ارث بردم. بعد از اون هر وقت تو بچگیم کسی می‌فهمید که من بی‌چاره دگرگون‌نمام، فکر می‌کرد دلقک پدرشون هستم و بهم می‌گفت خاله/دایی می‌تونی زرد بشی؟ اندازه و قدتم می‌تونی تغییر بدی؟ شکل منم می‌تونی بشی؟ منم با خودم می‌گفتم که بله، من می‌تونم نصفه شب شبیه پدربزرگ مرحومت بشم و بیام سراغت، ولی خب فقط بهشون زل‌می‌زدم و اصلا هم چندبار این کار رو انجام ندادم.
(با عرض معذرت بابت تاخیر )

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: جمعه 23 شهریور 1403 13:52
تاریخ عضویت: 1402/07/14
تولد نقش: 1402/07/15
آخرین ورود: یکشنبه 17 فروردین 1404 17:21
از: من دور شو! تو خیلی مشکوکی!
پست‌ها: 193
آفلاین
نام کامل: تلما هلمز

گروه هاگوارتز: با افتخار گریفیندور!

جبهه: مرگخواری هستم زیر سایه ارباب

دسته اقلیت: جانورنما، هلمزیان

زیرمجموعه دسته: مشکوکیان

القاب منسوب: تل، هل، لما و...

سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: یه مدت کوتاه، بعد فارغ‌التحصیلی هاگوارتز، رفتم به‌عنوان کارآموز رئیس شرلوک هلمز بهش نحوه استفاده درست از شک و شبهه رو یاد بدم. اینم حساب میشه؟

چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: اولین بار وقتی که اتفاقی صبح به شکل روباه بیدار شدم فهمیدم یه جانورنما هستم. بعدش دیدم چیزایی که واسه من عجیب و مشکوکه واسه بقیه عادیه؛ اون موقع بود که فهمیدم با بقیه خیلی فرق دارم.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 22 شهریور 1403 23:51
تاریخ عضویت: 1402/05/17
تولد نقش: 1402/05/29
آخرین ورود: جمعه 3 مرداد 1404 00:45
پست‌ها: 176
آفلاین
نام کامل: هیزل استیکنی
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: مرگخواران
دسته اقلیت: مغروران حومه لندن
زیرمجموعه دسته: کینه توزان.
القاب منسوب: خانوم پرمدعا
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: من و خواهرم دیزی و پسرعموم کای کلا سبانه روز باهم یا تو کتابخونه بودیم یا جنگل ممنوعه یا چوبدستی به دست هر وردی تو کتابا میدیدیم میخوندیم ببینیم کار میکنه یا نه. خلاصه که کلا همه هاگوارتز میخواستن از شر ما خلاص شن. چه جوری زنده موندیم رو نمی دونم.
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: وقتی رفتم هاگوارتز به خودم نگاه کردم دیدم عیوای! من از همه عالم و آدم بهترم! چرا قبلا نفهمیدم! خلاصه من هم هی این خوبیم رو به روی همه میکشیدم بقیه هم بهم میگفتن مغرور. بعد فهمیدم من جزو معدود آدم هایی هستم که اینو بهم میگن. این هم یعنی متفاوت بودن دیگه! تازه بعد که اینو فهمیدم مقامم بین جادوگرا بالاتر اومد و فهمیدم که چقدر قدرتمندم! همین دیگه.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
{زِندِگیــت هَمون رَنگـی میشِـہ که خودِت نَقاشـیش میکُنـے🎨🦋}


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 22 شهریور 1403 17:51
تاریخ عضویت: 1403/06/16
تولد نقش: 1403/06/16
آخرین ورود: دیروز ساعت 12:36
از: دست شما!
پست‌ها: 40
آفلاین
نام کامل: آکی سوگیاما
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: فعلا نداریم!
دسته اقلیت: سامورایی
زیرمجموعه دسته: سامورایی بلندی موی متاهل
القاب منسوب: نداشته، نداریم و نخواهیم داشت.

سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته:
جونم براتون بگه که با داداشم گوجو اون زمان که تازه پا به عرصه نوجوانی گذاشته بودیم می‌رفتیم زیر زمین معبد شائولین خوراکی کش می رفتیم از اونجایی که هیچ بنده مرلینی نمیدونست این دزدیدن ها کش رفتن ها کار ماست، بهمون می گفتن سارقان زیر زمینی. این سابقه حساب میشه دیگه؟!

چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: نمیدونم چرا ولی یه روز وسط گرمای زوزه کش تابستون داشتم از یکی از کوچه های محله اوکینابا رد میشدم که ته کوچه یه بشکه خوش برو و رو توجه من رو به خودش جلب کرد. هر چی بهش نزدیک تر می شدم، بیشتر به این می رسیدم که خیلی خیلی دلم میخواد یه لگد بهش بزنم تا قُر شه. چشمتون روز بد نبینه لگد زدن من همانا، شکستن پام همانا، قُر نشدن بشکه هم همانا! یک ماه بعد به دلیل همین اقدام پدر گرامی منو فرستاد معبد شائولین تا فنون رزمی یاد بگیرم. از اونجا کم‌کم متوجه شدم که انگار با بقیه فرق دارم.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
برای یه سامورایی همه جا ژاپنه!


My eyes tell me that you are the same person as before
but my soul does not accept this
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 22 شهریور 1403 17:45
تاریخ عضویت: 1384/09/08
تولد نقش: 1396/06/22
آخرین ورود: امروز ساعت 09:41
از: هاگوارتز
پست‌ها: 893
مدیر مدرسه هاگوارتز، معجون‌ساز، استاد هاگوارتز
آفلاین
سالازار اسلیترین با حرکتی ناگهانی و با صدای بلندی که در فضای اتاق پیچید، درب سازمان اقلیت‌های جادویی را با ضربه‌ای محکم باز کرد و با قدم‌های استوار وارد شد. نگاه سرد و نافذش به تمام موجودات حاضر در اتاق افتاد. چهره‌ای پر از غرور که هیچ احترامی برای جمع درون اتاق قائل نبود، چشمانش را به آرامی به همه‌جا دوخت و با نیشخندی بر لبانش، به آرامی به جلو رفت. ریموس لوپین، که سرپرستی این سازمان را به عهده داشت، با حالتی مودبانه به سمت سالازار آمد و گفت:

- جناب اسلیترین... افتخار دادید به سازمان ما قدم گذاشتید. ولی با توجه به اینکه... خب، همه می‌دونن شما... نژادپرستید، می‌تونم بپرسم چی باعث شده که به اینجا بیاید؟

سالازار نیشخندی زد و با صدای خشن و تمسخرآمیز خود شروع به خندیدن کرد:

- نژادپرست؟! پسر جان، اگه قرار بود نژادپرست باشم، الان اینجا در میان شما جادوگران بی‌ ارزش نمی‌بودم. من فقط با حیوانات ماگلی مشکل دارم. ولی نژادهای جادویی؟ این دیگه فرق داره! می‌دونی، حیوانات غیر جادویی رو نمی‌تونم تحمل کنم. اما حیوانات جادویی؟ مخصوصاً باسیلیسک عزیزم؟ خیلی هم دوسشون دارم!

ریموس با حالتی متعجب ابروهایش را بالا انداخت:

- خب، پس چی شد که تصمیم گرفتید اینجا تشریف بیارید؟

سالازار با چشمانی پر از غرور به او نگاه کرد و گفت:

- تو چی فکر می‌کنی؟ جادوگران مثل شما به دنیا اومدن تا زیردست ما باشن و جایگاه خودشون رو باید بدونن. اگر شما این حقیقت رو بپذیرید، هیچ مشکلی باهاتون ندارم. حتی می‌تونید به ارتش من ملحق بشید! هرچی بیشتر بشید، بهتره.

سالازار دوباره به خنده افتاد، این‌بار خنده‌اش بلندتر و بیشتر تمسخرآمیز بود. ریموس، با حالتی بین ناراحتی و تعجب به او نگاه کرد و گفت:

- پس یعنی شما فکر می‌کنید ما... از بقیه جادوگران اصیل زاده، ارزش کمتری داریم؟

سالازار با تکان دادن سرش گفت:

- بله، دقیقاً. ولی نمی‌خوام به دل بگیرید. همیشه یک جایی برای ضعیف‌ترها هم هست، اگه نقش خودشون رو بدونن. فقط بدونید که هرچه زودتر بفهمید جایی که در این جهان دارید، زندگی راحت‌تر میشه. ارتش من هم به افرادی نیاز داره که بفهمن باید خدمت کنند.

در نهایت، سالازار یک برگه از داخل ردایش بیرون آورد و با حرکتی تند، آن را به سمت ریموس پرتاب کرد. بدون اینکه حتی منتظر پاسخ ریموس بماند، ناپدید شد و تنها صدای خنده‌ی تمسخرآمیزش در فضا باقی ماند.



نقل قول:
نام کامل:
گروه هاگوارتز:
جبهه: جبهه نیاز ندارم خودم تنهایی قوی ترینم!
دسته اقلیت: قدرتمند‌ترین جادوگر زمانه!
زیرمجموعه دسته: باهوش‌ترین جادوگر زمانه!
القاب منسوب: بهترین جادوگر زمانه!
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: وقتی فهمیدم که با بقیه جامعه جادوگری متفاوت هستم، دقیقاً همون لحظه‌ای بود که متوجه شدم من نه‌تنها بهترین هستم، بلکه بهترینِ بهترین‌ها هستم. این واقعیت به‌تدریج در طول ساخت هاگوارتز و بعد از اون آشکار شد، وقتی دیدم بقیه جادوگران برای انجام کارهایی که برای من مثل آب خوردن بود، به خودشون زحمت می‌دادن. همه درگیر مسائل بی‌اهمیت بودن و درک نمی‌کردن که در این دنیا، تنها کسانی که لیاقت واقعی قدرت رو دارن، کسانی هستن که از قدرت خالص و اصیل برخوردارن. من خیلی زود فهمیدم که جای من بالاتر از همه‌ست و هدفم تسلط کامل بر جهان جادوگریه. وقتی این حقیقت رو دریافتم، هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌تونست جلوی من رو بگیره.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
Read to Awaken. Eat to Endure. Train to Dominate
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 22 شهریور 1403 17:23
تاریخ عضویت: 1398/02/25
تولد نقش: 1398/03/01
آخرین ورود: امروز ساعت 12:59
از: دستم حرص نخور!
پست‌ها: 402
داور دوئل، فروشنده
آفلاین
نام کامل: جوزفین مونتگومری
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: محفل ققنوس
دسته اقلیت: جنگلیان
زیرمجموعه دسته: تارزان‌صفتان
القاب منسوب: جو، جوز، مونت، مونتی
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: گروه جستجو برای یافتن آنجا که هرگز پیدا نشد، کمیته‌ی امدادگری به پاچه‌های گشاد خندان آبولوموفیست، کاشت درختان لواشک‌ده بین تیغه‌های موزر، شعله‌ی چشمان پارافینی‌اش شو، سرقفلی‌ها برای مرطوب‌کارانِ سوخته فیلمنامه می‌نویسند اما فیل‌ها پاستیل خرسی قاچاق می‌کنند، انجمن درخت‌نشینان زبان‌دراز وحشی، ارواح آزاد سرگردان هوازی درمان‌ناپذیر تیمارستان سوراخ دندان‎‌خرگوشی، و غیره.
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: از اون وقتی که فهمیدم می‌خوام اینجا یه سر و گوشی آب بدم.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
بسوز! شعله‌ور شو، با اشتیاق. چنان بسوز که گرمای وجودت رو بشه حس کرد...
پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
ارسال شده در: پنجشنبه 22 شهریور 1403 16:36
تاریخ عضویت: 1403/01/28
تولد نقش: 1403/01/29
آخرین ورود: امروز ساعت 00:34
از: عمارت ریدل ها
پست‌ها: 219
آفلاین
نام کامل: تام ریدل
گروه هاگوارتز: هافلپاف
جبهه: مرگخوار
دسته اقلیت: گیاه شناس نابغه ماگلی وسط جادوگران
زیرمجموعه دسته: گیاهان. اها خودم؟ متخصص گل و گیاه.
القاب منسوب: تام، تامی، گور به گور شده.
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: یه بار با دوستان جمع شدیم رفتیم نهال کاری گروهک محسوب میشه؟ حقیقت گروه کوچیکی بود گمونم محسوب شه.
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: گمونم همینکه شجاعانه اومدم وسط خونه ریدل هارو بیل زدم اون طرف تر تو حیاط هم گلخونه زدم خودش گویای همه چیز باشه. البته که چیزای زیاد دیگه هم هست مثلا: ماگلی هستم که هیچکدوم از جادوگرا جرات ندارن بهم چپ نگاه کنن، همین خودش خیلیه. چی؟ به خاطر اینه که مروپ همیشه از پشتم مثل عقاب تشنه به خون، ملتی رو که بهم نزدیک میشن نگاه میکنه؟ نه! زیادی اغراق میکنین. محاله. همش از صدقه سری ابهت و جلال و جبروت خودمه که ازم حساب میبرن.

افرادی که لایک کردند

اولین لایک را ثبت کن!
S.O.S

Do You Think You Are A Wizard?
جادوگری؟