هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مسابقات لیگالیون کوییدیچ را قدم به قدم با تحلیل و گزارشگری حرفه‌ای دنبال کنید و جویای نتایج و عملکرد تیم‌ها در هر بازی شوید. فراموش نکنید که تمام اعضای جامعه جادویی می‌توانند برای هواداری و تشویق دو تیم مورد علاقه‌شان اقدام کنند. (آرشیو تحلیل کوییدیچ)


اطلاع‌رسانی کوییدیچ قوانین کوییدیچ برنامه مسابقات بیلبورد امتیازات


# مسابقه میزبان نتیجه مهمان
1 براکت بالا برتوانا ~ اوزما کاپا
2 براکت پایین پیامبران مرگ ~ هاری گراس
3 نیمه‌نهایی بازنده 1 ~ برنده 2
4 فــیــنــال برنده 1 ~ برنده 3


دفتر رئیس فدراسیون اطلاعات تیم‌ها کافه کوییدیچ کازینو پیژامه مرلین

گنگستران کوییدیچ

نیازمندی‌های شهروندان


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۰:۲۰:۱۱ شنبه ۷ مهر ۱۴۰۳
#20

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۹:۲۵
از مصرف شکلات‌های تقلبی بپرهیزید!
گروه:
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
محفل ققنوس
جـادوگـر
مشاور دیوان جادوگران
پیام: 84
آفلاین
اطلاعیه ماموریت اول


اعضای محترم سازمان اقلیت‌های جادویی!

بشتابید که ماموریت اول شروع شد!

از مدت همین الان، تا آخر وقت جمعه‌شب همین هفته (سیزدهم مهر) فرصت دارید تا توی تاپیک های زیر، به میزان دلخواه رول بزنید.
فقط حواستون باشه سوژه از مسیرش منحرف نشه و سعی کنید در عین خوش‌گذروندن، به هدایت سوژه هم بپردازید.


ستاد کل حمایت از خون آشام‌ها، سانتورها و گرگینه‌ها (خاسگ)
نوع سوژه: طنز
خلاصه سوژه: اعضای سازمان در شرف برگزاری یه جلسه مهم هستن که متوجه می‌بینن گابریل نیست. در همین حین متوجه یه علامت می‌شن.
طبق چیزی که توی خود پست آغازین ذکر شده، کار کار شکارچی‌هاست. اما چه شکارچی‌هایی؟

این که سوژه رو چطور پیش ببرین و هر شخصیت از کجا سردربیاره به خلاقیت شما برمی‌گرده. به این که این گروه شکارچیان چه‌طوریه، قصدشون چیه و اعضای سازمان برای سردرآوردن و مقابله باهاشون چیکار می‌کنن بپردازید. ممکنه بدیهی به‌نظر برسه اما سعی کنید از طریق توصیف‌کردن داستان رو پیش ببرید، نه توضیح‌دادن.


تالار رمزتازها
نوع سوژه: بازم طنز
خلاصه سوژه: اقلیت‌های دنیای جادویی از اکثریت‌ها خسته می‌شن. بنابراین تصمیم می‌گیرن به دنیای جدید برن. توسط لوبیای سحرآمیزی که ریموس از سمساری خریده و براشون آورده، به دنیایی جدید منتقل می‌شن. دنیایی که اقلیت‌های ما، اکثریت به حساب بیان.
جنگل سحرآمیز. جایی که تمام شخصیت‌های داستانی‌ای که می‌شناسیم زندگی می‌کنن. اعم از سفیدبرفی و بقیه. اما مشکل کجاست؟ جادو توی این دنیا، با جادوی دنیای ما فرق می‌کنه. بنابراین چوبدستی‌ها عملا بی‌کاربرد می‌شن. پس تنها توانایی منحصربه‌فرد هرشخص، ویژگی‌ایه که موجب می‌شده اون‌ها توی دنیای خودشون اقلیت محسوب بشن.

توی پست آغازین (به علت محدودیت تعداد کلمات ) یه سری از مواردی که اینجا ذکر کردم، تنها در حد یه اشاره کوچولو ظاهر می‌شن. سعی کنید توی مسیر داستان این توضیحات رو به نحوی به مخاطب نشون بدید. یعنی نشون بدید که چطور متوجه می‌شن چوبدستی‌ها براشون کاربردی ندارن. و مهم‌تر از همه چطور قراره برای خودشون یه زندگی بسازن.
حتما دقت کنید که ویژگی‌های منحصربه‌فرد هریک از شخصیت‌های توی سوژه براشون کاربرد داشته باشه. چون سوژه درباره همینه! افرادی با این ویژگی‌های خاص. به‌عنوان داستان یه گروه ابرقهرمانی بهش فکر کنید.


دفترچه خاطرات
نوع سوژه: تک‌پستی و انتخابی
این بار ازتون می‌خوام خودتون در قالب یه تک‌پستی از شخصیت خودتون (یا حتی یک عضو دیگه‌ی سازمان!) بنویسید و از زندگیش به‌عنوان یک اقلیت در جامعه بگید.

اولین پستی که ازتون می‌خوام، بسط و گسترش پاسخ‌تون به سوال آخر فرم عضویت همینجاست. این‌که چی شد پی بردید با بقیه متفاوتید؟ داستان اون روز رو تعریف کنید. در قالب رول یا خاطره، اما به‌صورت روایت‌گونه!

بعد از اون هم مجازید پست‌های بیشتری درباره شخصیت‌تون بزنید، اما دقت کنید تنها درصورتی به‌عنوان پست برای ایونت به حساب می‌آن که با موضوع سازمان مرتبط باشن.


بعد از اتمام ماموریت از بین اعضای شرکت‌کننده، سه نفر به‌عنوان سوژه‌پرداز برتر، شخصیت‌پرداز برتر و بهترین شرکت‌کننده انتخاب می‌شن که در کنار اهدای رنک، به هرکدوم مقدار معینی گالیون تعلق می‌گیره.

در آخر هم یادتون نره که هدف این سازمان کمک به شخصیت‌پردازی اعضاست. بنابراین ارزش اینه که حین پیش‌بردن سوژه، به رشد و پرورش شخصیت خودتون و بقیه کمک کنید. و اینه که دیگران رو (تا جایی که نه سیخ بسوزه نه کباب) با ویژگی‌های خاص‌شون به نمایش بذاریم.

جایی هم اگه احساس کردید سوژه داره از مسیرش منحرف می‌شه، مجازید تا سعی کنید اون رو به مسیر خودش برگردونید.

به دوتا مورد دیگه هم حواس‌تون باشه!
اول این‌که حتما حتما رزرو کنید وقتی می‌خواید توی یکی از تاپیک‌های ادامه‌دار پست بزنید. از اونجایی که درحال برگزاری ایونت هستیم، ممکنه افراد دیگه‌ای هم همزمان با شما بخوان پست بزنن. و اولویت با فردیه که رزرو کرده باشه.
یادتون باشه که زمان هر رزرو تنها دو ساعته و در صورتی که بیشتر از این مقدار بمونه، ممکنه رزروتون توسط ناظر پاک بشه.
دومی هم این‌که اگه متوجه شدید طی چهارپنج‌تا پست آخر سوژه خلاصه نخورده، ترجیحا شما یه خلاصه به‌روز‌شده اول پست‌تون قرار بدید.

همچنین ورود شخصیت‌های غیرعضو هم صرفا به‌عنوان شخصیت مهمان بلامانعه. بنابراین به‌عنوان برگزارکننده این اجازه رو بهتون می‌دم که درصورت ورود، می‌تونید طوری که منطقی باشه شخصیت رو خارج کنید. یعنی یهویی غیب نشه.


خاص بمونید و بترکونید.
در پناه سایه‌ی درختان کاکائو.


پی‌نوشت: عضوگیری برای سازمان به‌علت برگزاری ماموریت و ارسال اطلاعیه‌ها، موقتا بسته شده، که پس از اتمام ماموریت و ارسال گزارش‌ها مجددا از سر گرفته می‌شه.


...you won't remember all my champagne problems

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۳۳:۵۱ دوشنبه ۲ مهر ۱۴۰۳
#19

گریفیندور، وزارت سحر و جادو، محفل ققنوس

ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۱ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۹:۲۵
از مصرف شکلات‌های تقلبی بپرهیزید!
گروه:
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
محفل ققنوس
جـادوگـر
مشاور دیوان جادوگران
پیام: 84
آفلاین
لوموس!
می‌بینم که در نبود من چراغ اینجا رو روشن نگه داشتید! خرسندم از همگی‌تون.

چند روز پیش روز جهانی شکلات بود، خلاصه که رفته بودم یه سری مراسمات آیینی رو به‌جا بیارم. به امید درختان کاکائویی پربارتر.

بنابراین تمامی درخواست‌هایی که تا این لحظه ثبت شده‌ن برای شرکت در ایونت هم پذیرفته می‌شن. باقی موارد مربوطه هم از طریق همین تاپیک یا اطلاعیه‌های وزارت سحر و جادو اعلام خواهند شد. می‌ترکونیم!

بریم برای بررسی فرم‌ها.


وزیر پانمدی! داداشی!
شما که همه‌جوره پذیرفته‌ای، فارغ از روابط و ضوابط.
فقط جسارتاً این حقوق ما کِی واریز می‌شه؟
تشریف بیارید. پذیرفته شد.

گب!
بله بله، پریزادها و نیمه‌پریزاد همگی قبولن چشم‌بسته. چیز، نیازی هم به استفاده از قدرت‌هاتون نیست، تشریف داشته باشید.

پشمک!
لطف کنید به خودتون رحم نمی‌کنید، حداقل به اون درخت معصوم و اموال محفل رحم کنید.
بله مطلع هستم. خودم به دندون گرفتمت. با همین دست‌ها بزرگت کردم خیر سرم. مگه می‌شه ندونم؟
بیا تو. سر راه نونم بگیر.

ری!
ما به حقوق حیوانات هم احترام می‌ذاریم. مخصوصا حیوانات گیاه‌خوار و وگان.
پذیرفته‌ای. می‌ذارم دوتا موز برداری و بری.

اسکور ماسک جادوگران!
حق مردم رو می‌خوری و خودت رو جای همون مردم جا می‌زنی؟ د آخه...
به‌نظرم دسته مرفهان بی‌درد مناسب‌تر باشه برات.
بفرمایید از جلوی چشم‌هام دور...
چی؟ چی شده؟ از خودمونه؟ همکار کجا آخه؟ آها توی وزارت؟ خب...
بله عرض می‌کردم. دستور از بالا رسیده که بپذیرمت. الان هم اسمت رو توی همون دسته ثبت کردم. برو تا نظرم عوض نشده.

تامی!
اون بخش از جوابت واسه دسته اقلیت رو که خط زده بودی بیشتر پسندیدم. به‌هرحال بالادستی‌های سازمان (خودم! ) چنین مواردی بیشتر پسندشون می‌شه و همسوتر می‌دوننش با اهداف سازمان.
خیلی خوبه که این شجاعت رو داری! و با این وجود عضو... هافلپافی.
من هم از بابت ابهت و جلال و جبروت خودته که می‌پذیرمت. خوش اومدی!

مونتی!
آلنیس می‌گه باهم می‌رین بالای درخت آتیش می‌سوزونین! اتهامات وارده رو تایید می‌کنی؟
از اونجا که با درخت‌ها مهربون هستی می‌تونیم بپذیریمت. بیا تو و اسباب اثاثیه زیادی با خودت نیار. هرگونه وسایل آتش‌زا و خطرآفرین هم قدغنه. باریکلا.

جناب اسلیترین!
استفاده از لفظ نژادپرست؟ بالابردن ابروها از سر تعجب؟ این وصله‌ها به بنده نمی‌چسبن جناب اسلیترین. ریموس‌تون رو عوض کنید. بارها عرض کرده‌م، از تهیه ریموس‌های تقلبی بپرهیزید.
متاسفانه باید خدمت‌تون عرض کنم اهداف شما با اهداف سازمان در یک راستا قرار نداره؛ بنابراین نمی‌تون‍...
چی؟ آلنیس رو گروگان گرفته‌ن؟ سیریوس هم؟
بله عرض می‌کردم، بفرمایید خیلی خوش اومدید.

سوگیاما سان!
بله که سابقه حساب می‌شه! سابقه انقدر پسندیده.
شائولین برایت لایک ئه دایمند؟
تا زمانی که با شکلات‌ها در صلح باشید پذیرای حضورتون هستیم.

بانو استیکنی!
خوشحالم که سعی در شناخت جایگاه خودتون توی جامعه جادوگری دارید.
اما متاسفانه صرفا یک ویژگی شخصیتی موجب خاص‌بودن ما نمی‌شه. خیلی از افراد ممکنه این ویژگی‌ها رو داشته باشن، به همین دلیل نمی‌شه چنین مواردی رو اقلیت شمرد.
بنابراین در حال حاضر سازمان امکان پذیرش شما رو نداره.
با این وجود هرگاه احساس کردید به شناخت عمیق‌تری از شخصیت خودتون دست پیدا کردید و به موردی رسیدید که شما رو جزو اقلیت‌ها قرار می‌ده، برگردید و مجدد درخواست بدید. ورودتون خوشآیند خواهد بود.

بانو هلمز!
در حال حاضر توی سازمان خانواده‌های خاص و ویژگی‌های شخصیتی انسانی به‌عنوان دسته اقلیت محسوب نمی‌شن. از طرفی با وجود جانورنما بودن شما، فرم‌تون اطلاعات کافی در اختیار ما قرار نداد و همچنین چندان چشم‌گیر و واقع‌گرایانه به نظر نمی‌رسید.
بنابراین فعلا امکان پذیرش شما در سازمان رو نداریم.

اسکارلت!
دیر رسیدی! اینجا فقط من حق دارم دیر برسم.
اما عوضش عذرخواهی کردی. عذرخواهی خوبه. پسندیده‌ست. ما توی محفل معتقدیم هرکس می‌تونه لایق یک شانس دوباره باشه.
من زل‌زننده‌ها رو دوست دارم. البته وقتی که شکلات باشن. شکلات‌ها خیلی خوب زل می‌زنن. باهاشون نسبت خاصی داری؟ به شکل شکلات هم می‌تونی دربیای؟ صرفا می‌خوام توی سوابقت ثبت کنم. گرچه من که بین شکلات‌هام فرق نمی‌ذارم. چیز... بین انسان‌ها هم همین‌طور.

بانو بل!
ارجاع پسندیده‌ست. از تکرار بی‌مورد موارد ازپیش‌بیان‌شده جلوگیری می‌کنه.
می‌گم که... شما دروئیدها رابطه خوبی با طبیعت دارین. رابطه‌تون نسبت به درختان کاکائو به چه صورته؟ می‌تونید چندتا از درخواست‌های من رو به گوش‌شون برسونید؟

سیگنس!
ما قدیم‌ها تو محفل یه کوین داشتیم، همینطوری کوچولو بود، و خیلی بزرگتر از سنش سرش می‌شد. با هم بستنی شکلاتی می‌خوردیم.
سازمان اقلیت‌ها به درد کنار هم بودن می‌خوره. به این درد می‌خوره که صحبت‌های ما هم شنیده بشه. خاص‌بودن به‌معنای جزوی از عام نبودن نیست.
واسه همین می‌خوایم تا با کنار هم قرارگرفتن، ما هم یک دسته عام مستقل باشیم برای خودمون.
این ادبیات یه مقدار سنگین بود برای یه بچه، نه؟
خوش اومدی.

گادفری!
خوشحالم که تونستی خودت رو برسونی. منتظرت بودیم. سازمان به یه خون‌آشام سفید احتیاج داشت.
خوش اومدی.

اش!
می‌گم یه چندتا سوسک زیر کابینت‌های آشپزخونه وزارت اطراق کرده‌ن، می‌تونی به مناطق غیرمسکونی هدایت‌شون کنی؟ مزد هم می‌دیم بهت.
یه سری کار دیگه هم هست که بعد از مستقرشدن خدمتت عرض می‌کنم. خوش اومدی.


...you won't remember all my champagne problems

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۶:۴۱:۳۷ پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۳
#18

اسلیترین، مرگخواران

سیلویا ملویل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۳۷:۴۵ جمعه ۱ تیر ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۵:۳۱:۱۲
از همین اطراف
گروه:
جـادوگـر
مرگخوار
شـاغـل
جادوآموخته هاگوارتز
اسلیترین
مترجم
هیئت مدیره
پیام: 54
آفلاین
نام کامل: سیلویا اشلی ملویل
گروه هاگوارتز: اسلیترین
جبهه: مرگخواران
دسته اقلیت: جانورنما (Animagus: Ferret)
زیرمجموعه دسته: فررت‌های خوش‌صدا
القاب منسوب: اش، سیل، سیلور، فرنی!
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: عضو افتخاری انجمن خوش شانس‌های دنیا (کاملا واقعی)
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: یادم یه بار پدرم اومد و بهم گفت: «سیلویا، تو یه جانورنمای فرتی.» منم بهش گفتم: «چی؟! نه! من فقط سیلوی-» ببخشید این دیالوگ من نبود. راستش تعجب کردم. بعدشم که هیچی دیگه! هر موقع گندی بالا میومد که تقصیر من بود یا می‌ترسیدم، زیر بالش، تو گلدون خالی و هرجا که می‌شد، خودم رو به شکل فرت در میاوردم و قایم می‌شدم.


I'll be smiling at the end of this road
« دوئل و قوانین آن »


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴:۰۳ چهارشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۳
#17

ریونکلاو، محفل ققنوس

گادفری میدهرست


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۹ سه شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۷
آخرین ورود:
امروز ۱:۲۷:۱۱
از خونت می خورم و سیراب میشم!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
ریونکلاو
پیام: 307
آفلاین
نام کامل:
گادفری میدهرست
گروه هاگوارتز:
ریونکلاو
جبهه:
محفل ققنوس
دسته اقلیت:
خون آشام
زیرمجموعه دسته:
خون آشام های حساس به نور خورشید
القاب منسوب:
صلح خدا، صلح شیطان
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته:
گروهک مبارزه با راهب های ضد خون آشام
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید:
همه چی رو یه جور دیگه می دیدم، یه جوری که انگار با تمام وجودم حسش می کردم و در عین حال نسبت بهش بی تفاوت بودم، یه جوری که انگار دارم یه صحنه ی احساسی رو می نویسم، می خونم یا می بینم. تحت تاثیر قرار می گرفتم، خوشحال می شدم، می خندیدم، غمگین می شدم، اشک می ریختم. ولی سعی نمی کردم برم جلو و تغییرش بدم. انگار درد انسان ها واسم تبدیل به یه چیز طبیعی شده بود، یه چیزی مثل آبی بودن آسمون یا سبز بودن برگای درختا. این جا بود که فهمیدم روح من فرق کرده و دیگه مثل قبل نیستم.

من تصمیم گرفتم که تغییر کنم و نذارم تاریکی بهم غلبه کنه. تصمیم گرفتم تو یه مسیر پر از درد قدم بذارم و روح انسانیمو دوباره به دست بیارم.

من مبارزه با تاریکی درونمو شروع کردم و هنوزم دارم ادامه ش میدم.



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸:۱۰ سه شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۳
#16

اسلیترین، مرگخواران

سیگنس بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۳۲:۴۴ جمعه ۹ شهریور ۱۴۰۳
آخرین ورود:
امروز ۹:۵۶:۰۹
از خواستگاه شرارت
گروه:
اسلیترین
مرگخوار
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
شـاغـل
پیام: 113
آفلاین
نام کامل: سیگنس بلک
گروه هاگوارتز: اسلیترین
جبهه: هیچی.
دسته اقلیت: کودکان کارِ جامعه جادوگری
زیرمجموعه دسته: کودکان کارِ اصیل زاده
القاب منسوب: خان دایی (توسط خواهر زاده هاش)
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: یه زمانی تو یه گروه به اسم ″ نه به موش های خانگی ″ فعالیت می‌کردم. موش که نمی‌تونه حیوون خونگی باشه، قبول ندارین؟
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: جریان از روزی شروع شد که من حتی وارد جامعه جادوگری نشده بودم. من حتی بزرگسال حساب نمی‌شدم! یک روز خیلی رندوم اومدن برچسبِ نامزدی رو چسبوندن روی ما. ما هم که کور و لال، آدم ندیده! فکر می‌کردیم همه از بچگی نامزد می‌کنن دیگه. قبول کردم. زندگی خوبی هم ساختیم، بچه دار شدیم. زنم هم زن زندگی بود، تا اینکه یهو گفتن باید بری کار پیدا کنی. حالا مگه کار میدن به بچه سیزده ساله؟ مرلین بخیر کنه، این سر تا اون سر مغازه ها رو گشتم دنبال کار، تهش یه مرد ریشو اومد سمتم گفت کار می‌خوای؟ گفتم آره. همون موقع یه عصا داد دستم گفت خودتو بزن مصدومیت، به همه بگو بچه تر که بودی تو جنگ جادوگرای غرب با جادوگرای شرق طلسم شدی، حالا هیچکس تو جامعه قبولت نمی‌کنه. گفت اگه اینکارو بکنم همه بهم پول میدن. و دادن! اونموقع ما این اصطلاح ها رو که بلد نبودیم اما بعداً فهمیدم به کاری که ما می‌کردیم می‌گفتن گدایی، ما هم کودک کارای بدبخت بودیم. خلاصه که با هزار دوز و کلک بچه هامو بزرگ کردم به اینجا رسوندم، گفتم قراره بشن عصای دست، شدن بلای جون. یکیشون رفت ازکابان، یکیشونم فرار کرد، یکیشونم شوهر کرد، کلا منو فراموش کردن. خلاصه که روزگار بدی شده، حالا گفتی این اقلیت ها به چه دردی می‌خوره؟


Let the game begin


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۴۰:۳۸ یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۳
#15

ریونکلاو، مرگخواران

ایزابل مک‌دوگال


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۲۵ یکشنبه ۱۸ دی ۱۴۰۱
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۰۵:۰۱
از حدشون که گذشتن، از روی جنازشون رد میشم...!
گروه:
مرگخوار
جـادوگـر
ریونکلاو
جادوآموخته هاگوارتز
پیام: 217
آفلاین
نام کامل: ایزابل مک‌دوگال
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: مرگخواران
دسته اقلیت: دروئید
زیرمجموعه دسته: ساحران پیشگو

القاب منسوب: بانو ایزابل، بانو مک‌دوگال، البته توی ارتش تاریکی بل ارباب لقب دارم.

سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: یه عقاب همیشه تنهاست!

چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: به این پست و این پست مراجعه کنید.


The loudest scream in the world is a tear that silently flows from the corner of the eye
تصویر کوچک شده



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۹:۰۲ جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
#14

اسلیترین، مرگخواران

اسکارلت لیشام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۳ شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۲۱:۲۵ جمعه ۱۶ آذر ۱۴۰۳
از میان ورق های کتاب
گروه:
اسلیترین
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
مرگخوار
پیام: 115
آفلاین
نام کامل: اسکارلت لیشام
گروه هاگوارتز: اسلیترین
جبهه: مرگخواران
دسته اقلیت: دگرگون‌نما (Metamorphmagus)
زیرمجموعه دسته: ذهن‌خوان
القاب منسوب: زل‌زننده درجه یک
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: سازمان حمایت از حقوق مردگان (این سازمان به علت مرگ طرفدارانش منحل شد)، مجمع تشخیص مصلحت هاگوارتز، رهبری مافیای‌ قاچاق ریش و پیژامه مرلین، ریاست سازمان نقض حقوق بشریت، شورای روان‌درمانگران روانی و...
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید.
همه چیز یک هفته بعد از تولدم عادی بود تا اینکه رنگ موهام از مشکی به قرمز پررنگ تغییر کرد و مدت‌ها قرمز موند، معلوم شد که دگرگون‌نمایی رو از خانواده به ارث بردم. بعد از اون هر وقت تو بچگیم کسی می‌فهمید که من بی‌چاره دگرگون‌نمام، فکر می‌کرد دلقک پدرشون هستم و بهم می‌گفت خاله/دایی می‌تونی زرد بشی؟ اندازه و قدتم می‌تونی تغییر بدی؟ شکل منم می‌تونی بشی؟ منم با خودم می‌گفتم که بله، من می‌تونم نصفه شب شبیه پدربزرگ مرحومت بشم و بیام سراغت، ولی خب فقط بهشون زل‌می‌زدم و اصلا هم چندبار این کار رو انجام ندادم.
(با عرض معذرت بابت تاخیر )



پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱۳:۵۲:۱۷ جمعه ۲۳ شهریور ۱۴۰۳
#13

گریفیندور، مرگخواران

تلما هلمز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۱ جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲
آخرین ورود:
۱۵:۴۴:۵۸ پنجشنبه ۵ مهر ۱۴۰۳
از من دور شو! تو خیلی مشکوکی!
گروه:
شـاغـل
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
گریفیندور
مرگخوار
پیام: 193
آفلاین
نام کامل: تلما هلمز

گروه هاگوارتز: با افتخار گریفیندور!

جبهه: مرگخواری هستم زیر سایه ارباب

دسته اقلیت: جانورنما، هلمزیان

زیرمجموعه دسته: مشکوکیان

القاب منسوب: تل، هل، لما و...

سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: یه مدت کوتاه، بعد فارغ‌التحصیلی هاگوارتز، رفتم به‌عنوان کارآموز رئیس شرلوک هلمز بهش نحوه استفاده درست از شک و شبهه رو یاد بدم. اینم حساب میشه؟

چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: اولین بار وقتی که اتفاقی صبح به شکل روباه بیدار شدم فهمیدم یه جانورنما هستم. بعدش دیدم چیزایی که واسه من عجیب و مشکوکه واسه بقیه عادیه؛ اون موقع بود که فهمیدم با بقیه خیلی فرق دارم.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۵۱:۱۴ پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۳
#12

ریونکلاو، مرگخواران

هیزل استیکنی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۲۹ سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۴۰۲
آخرین ورود:
دیروز ۱۹:۲۲:۲۲
گروه:
ریونکلاو
جادوآموخته هاگوارتز
جـادوگـر
مرگخوار
شـاغـل
بانکدار گرینگوتز
پیام: 152
آفلاین
نام کامل: هیزل استیکنی
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: مرگخواران
دسته اقلیت: مغروران حومه لندن
زیرمجموعه دسته: کینه توزان.
القاب منسوب: خانوم پرمدعا
سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته: من و خواهرم دیزی و پسرعموم کای کلا سبانه روز باهم یا تو کتابخونه بودیم یا جنگل ممنوعه یا چوبدستی به دست هر وردی تو کتابا میدیدیم میخوندیم ببینیم کار میکنه یا نه. خلاصه که کلا همه هاگوارتز میخواستن از شر ما خلاص شن. چه جوری زنده موندیم رو نمی دونم.
چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: وقتی رفتم هاگوارتز به خودم نگاه کردم دیدم عیوای! من از همه عالم و آدم بهترم! چرا قبلا نفهمیدم! خلاصه من هم هی این خوبیم رو به روی همه میکشیدم بقیه هم بهم میگفتن مغرور. بعد فهمیدم من جزو معدود آدم هایی هستم که اینو بهم میگن. این هم یعنی متفاوت بودن دیگه! تازه بعد که اینو فهمیدم مقامم بین جادوگرا بالاتر اومد و فهمیدم که چقدر قدرتمندم! همین دیگه.


تصویر کوچک شده


{زِندِگیــت هَمون رَنگـی میشِـہ که خودِت نَقاشـیش میکُنـے🎨🦋}


پاسخ به: سازمان اقلیت‌های جادویی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱:۴۹ پنجشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۳
#11

محفل ققنوس

آکی سوگیاما


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۳:۱۷ جمعه ۱۶ شهریور ۱۴۰۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۳:۴۲:۴۱
از دست شما!
گروه:
جـادوگـر
جادوآموخته هاگوارتز
محفل ققنوس
پیام: 34
آفلاین
نام کامل: آکی سوگیاما
گروه هاگوارتز: ریونکلاو
جبهه: فعلا نداریم!
دسته اقلیت: سامورایی
زیرمجموعه دسته: سامورایی بلندی موی متاهل
القاب منسوب: نداشته، نداریم و نخواهیم داشت.

سابقه فعالیت در هرگونه گروهک مستقل یا سازمان‌یافته:
جونم براتون بگه که با داداشم گوجو اون زمان که تازه پا به عرصه نوجوانی گذاشته بودیم می‌رفتیم زیر زمین معبد شائولین خوراکی کش می رفتیم از اونجایی که هیچ بنده مرلینی نمیدونست این دزدیدن ها کش رفتن ها کار ماست، بهمون می گفتن سارقان زیر زمینی. این سابقه حساب میشه دیگه؟!

چی شد فهمیدید با بقیه جامعه جادوگری متفاوتید؟ داستان‌تون رو شرح بدید: نمیدونم چرا ولی یه روز وسط گرمای زوزه کش تابستون داشتم از یکی از کوچه های محله اوکینابا رد میشدم که ته کوچه یه بشکه خوش برو و رو توجه من رو به خودش جلب کرد. هر چی بهش نزدیک تر می شدم، بیشتر به این می رسیدم که خیلی خیلی دلم میخواد یه لگد بهش بزنم تا قُر شه. چشمتون روز بد نبینه لگد زدن من همانا، شکستن پام همانا، قُر نشدن بشکه هم همانا! یک ماه بعد به دلیل همین اقدام پدر گرامی منو فرستاد معبد شائولین تا فنون رزمی یاد بگیرم. از اونجا کم‌کم متوجه شدم که انگار با بقیه فرق دارم.



برای یه سامورایی همه جا ژاپنه!


My eyes tell me that you are the same person as before
but my soul does not accept this







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.