تق تق تق
آمبریج: اهم اهم اهم...
ونوس: ااا سلام خانوم آمبریج...
آمبریج:دیدی دختر جان...اول در می زنن..بعد میان تو...چون این وزارت خونه برای منه...و من معاون وزیرم..اومدم به طبقات مختلفش سر بزنم...خوب خوب...
همه صف کشیدن....
گیلدی: من از همه خوش تیپ ترم...من اون سال که داشتم از سفر بر می گشتم..83943 تا ادم خوار منو محاصره کرده بودند...
هلنا گرنجر:
چقدر شما شجاعید...
آمبریح:اهم اهم اهم...
همه آمبریجو نیگا می کنن....سکوتتتتت
گیلدی:بله ..داشتم می گفتم...یکیشون پرید منو گاز بگیره...منم داشتم
آمبریج:اهم اهممممم اهممممم...
دوباره سکوت...
ونوس:اب می خواید...بفرمایید...
آمبریج:
گیلدی: یه دختره هم اونجا بود...داشت می مرد ولی من پریدم..
آمبریج:اههههههههههم..اهممممممم...
گیلدی:اااا پروفسور شما همش جاهای خوبشو خراب می کنید..میزارید من داستانو بگم یا نه؟!
آمبریج:
ونوس...من از کار اینجا راضیم...من بر می گردم طبقه بالا...
تقققق