پنج یار ولدی فیلمی از ارنی مک میلان
با همکاری استودیو فیلم سازی کرام پیکچرز
بازیگران:
بیگانه در نقش افسر نگهبان{مردی که پشت در بود}
ولدی.رودی.بلا.شیکم و ونوس در نقش زندانی
هری پاتر در نقش 1-معتادی که به زندان افتاد
2-دکور دریا در پشت پنجره ی روی در
و با حضور افتخاری حاجی در نقش مامور منکرات زندان
و با معرفی ارنی مک میلان در نقش رئیس بند
تدارکات:
نور ممد و گراوپی و غضنفر
موسیقی فیلم از گروه خواهران عجیب
فیلم برداری و عکس از کالین
تیتراژ با همکاری word 2003
تهیه کننده و کارگردان:
ارنی مک میلان
فیلم با کلوزآپ صورت ولدی شروع میشود و او در حالی که مثل فرماندهان فاتح دست خود را بالا آورده
و به دوردست خیره شده است نشان داده میشود.در پشت سر او دربا و در آسمان بالای سرش علامت شوم میدرخشد.
ناگهان دوربین از او دور شده و او را در حالیکه در سلولی که دو در دارد و با چهار نفر دیگر زندانی است نشان میدهد. در روی
پنجره ی پشت سرش یک جاسوئیچی چراغ دار مشنگی با علامت شوم آویزان است اوایستاده و بقیه زندانی ها در مورد
ژست و مدل لباس او نظر میدهند.
جمعیت داخل سینما
:رودی :به نظرم که گوشه ی یقه ی لباست درست واینستاده.
ولدی:صد بار بهت گفتم هیشکی حق نداره به من بگه ولدی همتون یا باید به من بگین لردولدمورت با ارباب با لرد سیاه
چقدر باید بهتون اینو بگم خودم خسته شدم.
بلا از گوشه ی دیگر سلول:ولدی جان بابا چرا گوشه ی شنلت رفته توی شلوارت از اینکارا نکن ما آبرو داریم!!!
جمعیت داخل سینما:
ونوس:ولدی خب این گیلدی راس میگه دیگه مدل موهات خیلی ضایست.
ولدی با عصبانیت به طرف ونوس میرود و بر سرش داد میزند که : خودم میکشمت مگه بهت نگفتم به من نگو ولدی
من بزرگترین جادوگر قرنم ولی هنوز نمیتونم به پیروانم اسمم رو درست بفمهمونم
شیکم:بیشین بینیم با حال نداریم........فعلا که احمق ترین جادوگر سالی اخه کدوم ابلهی بدون چوب جادو با تفنگ
اسباب بازی میره از مغازه ی مشنگی کلاه گیس بدزده؟؟؟ من که معروف ترین کچل سایتم از این کارا نکردم.
ولدی:آخه تقصیر من نبود که هی این تانیا توی انجمن "وقتی جوون بودم" گفت خوش تیپم منم گفتم برم یه کلاه گیس هم پیدا کنم شاید خوش
تیپ تر بشم.
جمعیت داخل سینما:
ولدی دست میذاره روی سرش و کلاه گیس رو از سرش یر میداره و به سمت شیکم میندازه و میگه:حالا من یه بار یه
کاری کردم شماها هم هی نمک روی زخمم بپاشید
در همین وقت که مرگ خوارا در حال بحث بودن ناگهان در سلول باز میشه وچهارنفر داخل میشن:حاجی"ارنی" بیگانه
و یه معتاد.
ارنی:خب گروه پنج نفره ی ولدی چطورن؟؟ واستون یه هم سلولی خوب پیدا کردم یه وقت اذیتش نکنیدها
حاجی:ای برادران غیر آسلامی این جوان را به راه راست هدایت کنید که دست از دست این مواد برداره بره سر خونه
زندگیش بلکه از بار گناهانتان کم بشود و در مجازاتتان تخفیف قائل شوند مواظب این جوان گمراه باشید تا ترک اعتیاد
کند.
ارنی در حالیکه با حرکت سر موافقت خودش رو با حرفای حاجی اعلام کرد رو به بیگانه کرد و گفت:چون بخش معتادا
پر شده بود اینو آوردم اینجا تا اونور خالی بشه ازش مراقبت کنید واسه اطمینان بیشتر هم بیگانه اینجا میمونه تا مواظبش
باشه.
و بعد رو میکنه به بیگانه و میگه:خب بیگانه مواظب این باش و همین جا دم در وایسا و مراقب باش و به درها هم نگاه
نکن
بیگانه:به کروم در نیگا نکنم؟
ارنی:به همین دری که پشت سرته اصلا نگاه نکن
بیگاته:میتونم به اون یکی در نیگا کنم؟؟
ارنی:نه!!!
بیگانه :پس باید به کدوم در نیگا کنم؟؟
ارنی:تو که نباید به درا نیگا کنی باید به معتاده نیگا کنی!!!!!!!
بیگانه:پس کی به درا نیگا کنه؟؟/
ارنی:هیچکس بابا بیا برو بیرون وایسا و از پشت به همین در نیگا کن
بیگانه:پس اون یکی درو کی نیگا کنه؟؟ میخوای تو وایسم به هر دو تاشون نیگا کنم
ارنی داشت به مرز انفجار نزدیک میشد که حاجی دخالت کرد و گفت:بیا بیگانه جان عزیز دل برادر برو
بیرون وایسا و چشم از در برندار من خودم مواظب اون یکی در هستم.
بیگانه:خب باشه اینجوری خیالم راحته که یکی هم به اون در نیگا میکنه
در همین حین در پشت سر بیگانه چشمان ولدی از شور و شعف درخشید
وقتی که اون سه نفر از در خارج شدند و ارنی در رو پشت سرش بست ناگهان ولدی گفت:
هی بچه ها حرفای این نگهبانه رو شنیدین؟؟
رودی با بی حوصلگی گفت:آره بابا گفت سر به سر این مفنگیه نذارین
ولدی:نه اونجاشو نه بعدش رو میگم
شیکم:همون که گفت این افسره پشم از این دره ور نداره؟؟
ولدی:نه....یعنی آره یکم بعد ترش رو میگم که اون حاجیه گفت که خودش مواظب اون یکی دره
ونوس:خب این چه چیز جالبی توش داره؟؟
ولدی:خب من همیشه فکر نیکردم که این یکی دره سر کاریه ولی مثل اینکه واقعا به دره
رودی:خب این چه ربطی داره؟
ولدی:یعنی اینکه ما میتونیم از اون یکی دره فرار کنیم
شیکم:ولدی بابا گوشات سنگینه؟؟مگه نشنیدی که اون حاجی گفت من مواظب اون یکی دره هستم؟؟
ولدی:نه اینم شنیدم ولی تابلو بود که واسه سر کار گداشتن گفت تا افسره بیخیال اون یکی در بشه
بلا که معلوم بود تازه از خواب پریده بود گفت:خب این یعنی اینکه من یعنی گیلدروی بزرگترین قفل باز کن
جادوگران در رو تو سه تا سوت باز میکنم
ولدی:آره قربونش برو ببینم چی کار میکنی
رودی:خب من دوتا سنجاق سر میخوام
بلا دستش رو میبره لای موهاش و دو تا سنجاق سر درمیاره و میده به رودی و میگه:بیا ولی مواظب باش
نشکنیشونا
گیلدی:خب بابا حالا بیاین سر این تخت رو بگیرین بذاریمش اون ور تا من بتونم بازش کنم
شیکم و ولدی میان و سر تخت رو میگیرن و نیذارنش اون ور تا رودی بتونه در رو باز کنه
رودی هم میره سراغ در تا بتونه قفلش رو بازکنه
پس از یک ساعت
ولدی:هنوز نتونستی بازش کنی؟؟
رودی:چرا داره باز میشه باید صبر کنید این کار دقت زیادی میخواد
یک ساعت بعد از اون یک ساعت
بلا:بابام جان هنوز نتونستی بازش کنی؟؟
رودی:نمیدونم چرا همه چی اینجا با قفلای دیگه فرق داره اصلا ازش سر در نمیارم
ولدی:خاک بر سرت با این خالی بندیات آخه اینجام جای خالی بندیه؟؟
تو اگه یه بار خالی نبندی نمیشه؟؟
رودی:نه نمیشه من اصلا اگه خالی نبندم روزم نمیگذره
شیکم:مارو ببین دلمون رو به کی خوش کرده بودیم...یه خالی بند دودره باز
رودی تا میاد سنجاقا رو بده به بلا معتاده میگه:بدش به من داش من ژاید بتونم باژش کنم
رودی که از لحن صداش تابلو بود کم آورده گفت:تو که نمیتونی آب دهنتو قورت بدی لازم نیست
از ابن کارا بکنی
ولدی:خب بابا شاید بتونه بازش کنه بده بهش تیری در تاریکیه شاید بشه
رودی هم سنجاق رو یه معتاده میده
معتاده:مرشی داش حالا شوماا ها چی کاره هشتین؟؟
ولدی:اونش دیگه به تو نیومده که فضولی کینین
معتاده:نه جون داش این جوری نمیشه آخه ما باید بدونبم داریم واسه کی کار میکنیم تاژه این کارا که مجانی
نمیشه جون داداش خرج داره
شیکم:شیطونه میگه بزنمش تابلو بشه رو دیفال ها تو برو کارتو بکن خرجش رو وقتی رفتیم بیرون خودم
بهت پولتو میدم
معتاده:حالا جون داداش این شد یه چیزی
و بعد به طرف در میره و چند بار سنجاقا رو تو و بیرون میبره و قفل در تق صدا میکنه و باز میشه
تا معتاده میاد در رو باز کنه ولدی میپره و میاد طرفش میگه وایسا این لحظه ی فراموش نشدنی رو باید
خودم انجام بدم لرد ولدمورت کبیر از زندان اون سفیدا فرار میکنه و در رو باز میکنه ولی وقتی این کارو
میکنه شوکه میشه اونا بالای یه پرتگاه 50-60 متری بودن و هیچ راهی به پائین نبود
جمعیت داخل سینما:هووووووووووووووو
و این بیگانه بود که به جای همه ی پنجره ها "در" کار گذاشته بود
----------------------------------------
توجه:کلیه حقوق این فیلم متعلق به استودیو فیلم مک میلان برادرز{macmilan brothers}میباشد و
هر گونه کپی برداری از آن طبق قانون کپی رایت برخورد میشود
کلیه اسامی به کار رفته در این فیلم غیر حقیقی بوده و هرگونه شباهت اسمی صرفا تشابه اسمی میباشد