هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





برنامه ی محبوب کیف سامسونت
پیام زده شده در: ۱۵:۱۴ جمعه ۶ آبان ۱۳۸۴

برتی بات


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۲۱ شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ جمعه ۹ تیر ۱۳۸۵
از اعماق شهر لندن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 203
آفلاین
برنامه ی محبوب کیف سامسونت
دکور برنامه بر روی صفحه ظاهر میشه و دوربین پس از از نظر گذروندن سر تا پای دکور که از یه کیف سامسونت گنده و چند تا نردبون شکسته تشکیل شده، سعی می کنه کلوز آپ مجری رو بگیره ولی موفق نمی شه.چونکه گلدونای پر از آب هندونه ی روی میز قدشون چهار برابر هیکل مجریه. البته ناگفته نمونه که با اون لوله پلیکای تو شون و یه برش هندونه ی شتری که در کنار چتر سیاه به لبه ی گلدون چسبیده زیبایی چشمگیری دارن. مجری بلند میشه و روی مبل کناری میشینه و بالاخره دوربین کلوزاپشو می گیره.
مجری: به قول خواجه حافظ شیرازی سلامی چو بوی خوش ناشتایی/بدان مردم خوشگل روستایی/ درودی چو نور چش نابینایان/بدان کبریت سوخته ی تنهایی
یه بار دیگه با یه کیف سامسونت دیگه قدم رو تخم چشمتون گذاشتیم تا همه تونو از سیمای مبارکمون مستفیض کنیم. حالا فعلا برید آیتم بعدی رو ببینید.
----------------------
بعد از دیدن یه گزارش دوباره ریخت نحس مجری قاب رو پر می کنه.
مجری :واسه مون کلی sms اومده. این اصغر از اون پشت داره بال بال میزنه که کلمه ی خارجکی نگو. بابا اصغر جون نور مایند(never mind ) قاه قاه قاه...
0912 گفته تو رو خدا اگه بری من می میرم. 0914 گفته فریاد خسنی* جان ننه ت یه نظری به ما بنداز. باشه عزیز اینم نظر.(نگاهی به دوربین می کنه.) قاه قاه قاه...0956 پس از مقادیری قربون چشم و ابروی من رفتن نوشته که "فریاد جون. یکی از موهای ابروت نامرتب شده عزیز.بزا بیام برات درستش کنم." منم بهش میگم درستش کردم قربون دستت.حالا هی بگید که شما فقط مسیج(massage ) های مثبت رو می خونید. دیدین؟ اینم یه انتقاد گزنده که خوندم براتون.حالا با مهمون برنامه آشنا بشید.ایشون یکی از دوستان بنده در دانشگاه خواجه حصیر قوطی هستن که با هم میکانیکت می خونیم. اسمشون آقای ویلیام ادوارد هستش که البته هنرای زیادی هم دارن به جز میکانیکت.از جمله اینترنت بازی، کیبورد بازی، طراحی صفحات دفتر نقاشی در کامپیوتر، برتامه نویسی به 8 زبان مرده ی دنیاو و و .... جواد جون مهمونو با اون دوربینت بیگیر.
(دوربین به مدت سه ثانیه ویلیام ادواردو نشون میده و بعد دوباره بر می گرده روی مجری)
مجری:قاه قاه قاه...خوب ویلی جون از خودت بگو.
ادوارد:به نام خدا هستم. دانشجوی...
مجری:بسیار خوب. چی شد رفتی تو کار اینترنت بازی؟نکنه توئم با این بیل گیتس فامیلی؟ آخه می دونی...من و بیلی با هم میرفتیم آموزشی.با همدیگه روی یه تخت دو طبقه می خوابیدیم.البته اون موقع تختا دو طبقه بود.تا اینکه زد و منو به طور افتخاری گرفتن واسه اینکه توی دانشگاه خواجه حصیر میکانیکت بخونم. از اون به بعد دیگه ازش خبر ندارم.خوب بگو.
ادوارد:راستش...
مجری:ممنونم. چرا به تو میگن وب مستر یاهو؟نکنه بلدی عکس سرچ کنی...قاه قاه قاه
ادوراد:خوب من...
مجری:چند تا شعر بلدی ویلی؟ من سه جور توپ قلقلی بلدم. دو تا شعر نو از عمو پورنگ بلدم. چهار تا هم آن مان نباران از شکسپیر حفظم. قصیده ی دکتر چه مهربونه رو هم مامی تازه بهم یاد داده. در ضمن بلدم ای بی سی دی رو هم از بر بخونم. عمو زنجیر بافو هم بلدم با ریتم راک بخونم هم با ریتم جاز. تو چی؟
ادوارد:من فقط...
مجری: شرمنده ویلی جون. وقت نداریم. بای بای تا کیف سامسونت فردا...
---------------------------------------------------------------
*دقت کنید: فریاد خسنی(خ)
*ببین این یارو دیگه چقد وراجه که به ویلی جون وقت حرف زدن نمی ده!!!!!!!!!!


جلد هفتم کتابهای هری پاتر:"هری پاتر و چهل دزد بغداد."


Re:امپراطور پاسخ می‌دهد!
پیام زده شده در: ۲۳:۱۹ دوشنبه ۲ آبان ۱۳۸۴

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
...آهنگ مارش نظامی...

تصویر:‌ رژه نیروهای امپراطوری ....

تصویر از وسط نصف میشه... و دوتا ویدر رو مقایسه می‌کنه:

گوینده:‌ لرد ویدر تقلبی را از اصل شناسایی کنید! مشخصات :
1. برچسب شماره سریال بالای کلاه لرد ویدر
2. هلوگرام(برچسب ایمنی!) با کد 8 رقمی پس گردن لرد ویدر
3. درج نام اشتباهی لرد وایدر به جای ویدر در نسخه تقلبی
4. نسخه تقلبی به جای شمشیر USB.2 شمشیر USB 1.1 دارد.
5. گارانتی ضمانت دار امپراطور گراپی روح احمد الکتریک با مهر زرکوب.
6. نسخه اصلی در 99.9 درصد موارد با چهارچوب در برخورد می‌کند.
7. استفاده از سیستم عمال رجیستر شده DomBol V.0000001 Beta 1 Not Stable در نسخه اصلی.


گوینده:‌ ویدر را اصل بشناسید! امپراطوری مطمئن! ............!


!ASLAMIOUS Baby!


آرزو هاي ويليام ادوارد
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
سرژ ويليام ادوارد ميشود

مجري:گري بك
سوژه:سرژ تانكيان

كارگردان:گراپ صدا درسته؟.....صدا.....دوربين.... فايررررررررر(كارگردان جو زده شد)
مجري:بوق ممتد
سرژ:يكي صداي اين مجري رو درست كنه.فكر كنم ميكروفونش ايراد داره

گراپي دوان دوان با شرت قرمز و بلوزي تنگ كه پشتش نوشته شده« system of a down» وارد صحنه ميشه.ميكروفوني كه تو دستشه ميده به گري بك.از لب و دهان گري بك خون مياد.هر چند ثانيه به چند ثانيه درو لبشو ليس ميزنه.ميكروفون رو روشن ميكنه ميتركه.
كارگردان:اه اينم قلابي بود ..گراپ از كجا خريديش؟
گراپ:ايران
كارگردان:چاره چيه...گري بك...برو جفت سرژ بشين از ميكروفون اون دو نفره استفاده كنين
گري بك جفت سرژ ميشه
گري بك(مجري):سلام به همه...
كارگردان:اقا سلام نكن.اينجا فقط بايد پيام مهم بفرستي وگر نه بلاك ميشي
گري بك:باشه...لييسسس...بينندگان عزيز همونطور كه ميبينيد امروز در خدمت....ليس....سرژ تانيكان يكي از نوادگان شير سرژ تانكيان بزرگ كه پدر متال قرن نام گرفته اند هستيم....ليسسس...امروز ميخواهيم در مورد شايعه اي كه چندي پيش در مورد ايشون شكل گرفته كه ملت خوش مزه با اون خونهاي گرم و گردن خوشگل كه جون ميدن براي گاز گرفتن..اهم اهم...كه ملت ميگن سرژ بايد شخصيتشو عوض كنه چون ربطي به دنياي هري پاتر نداره....خب..آقاي تانكيان..حيف شد كه ريشت بلنده وگر نه گردنتو مورد عنايت..اهم...خودتون رو معرفي كنيد.
سرژ با لباس سفيد كنار گري بك نشسته:به نام خدا هستم.37 سالمه.تقريبا حدود 42 ساله كه حرفه ايفاي نقش رو در پيش گرفتم...علاقه زيادي به فرياد كشيدن دارم....جا داره كه يه خاطره جالب در مورد فرياد كشيدن رو براتون تعريف كنم.يه روز در خيابان هاي قزوين داشتم قدم ميزدم كه ديدم يه سكه رو زمينه...دولا شدم ورش دارم كه يهو...
كارگردان:اقا وقت نداريم....
سرژ:زاخي، بازيه پست و مقامي بهت دادن جو گير شدي؟
گري بك:خب..خب..للييييس....بريم سر اصل مطلب....شما آخر ماه كجايين؟
كارگردان:گرررري بككك..خودتو كنترل كن...
گري بك:اوكي باب....ما شنيديم كه شما ميخوايين شخصيتتون رو عوض كنين..ايا راسته؟
سرژ:من نميخوام.من رو مجبور ميكنند.فشار هاي بهم وارد ميشه كه...جا داره يه خاطره جالب در مورد فشار براتون تعريف كنم..يه روز داشتم تو خيابوناي قزوين رد ميشدم يه اقا تو مغازش گفت جووون بيا تو...سر در مغازه نوشته بود«مغازه بچه هاي با مرام»...درش كوتاه بود..دولا شدم كه رد بشم يهو...
كارگردان:هوييي....ميگم وقت نداريم...
سرژ:اوكي باب...خب..داشتم ميگفتم.منو مجبور ميكنن...خودم دوست ندارم....
گري بك:خب...شما ميخواهيد چه شخصيتي رو ورداريد؟
سرژ:در اين مورد حدود 25 ساله كه دارم فكر ميكنم.اول ميخواستم شخصيت هري پاتر...بله درسته..همون پسر لاغر مردنيه...اره اره...چي؟..اوني كه پشته دوربينه چي گفت؟چي؟...هاهاها..ايول..اره خودشه...چي ..مادرش؟....نه بابا.....زن خوبي بود...چي؟نه بابا....چهار تا شوهر داشت؟....يكي يكي پريدن روش؟خودشهم افتاد روي هري؟...بعد طلسم باستاني اجرا شد؟..ايول..پس بگو چقدر طلسمه قوي بود...چهار تا مرد پشت طلسم بودن....چي...اسمشو نبر هم ميخواست بپره؟...جيمز نزاشت بپره؟ بعد اسمشو نبر كشتش؟...پس جريان اين بود....خب همونطوري كه داشتم ميگفتم ميخواستم شخصيت هري پاتر(پسري كه مجهول الپدر بود) رو بگيرم...ولي با خودم فكر كردم كه اين فوقش چند بار جلوي ولدمورت ايستاده...چند سايت ماگلي هم وب مستره...گفتم كه روح بينهايت طلبي منو ارضا نميكنه...با خودم فكر كردم كه من كسي ميخوام بشم كه صاحب كل شبكه اينترنت و اينترانت باشه...خيلي هم پر قدرت باشه.رول نويسيش هم توپ باشه و همچنين خودشو جديدا امپراطور معرفي كرده باشه....گشتم گشتم ديدم..ها..ايول...من يه مورد ميخواستم هزار مورد پيدا شد..اوليش يه شخصي بود به نام ويليام ادوارد..بعدش اسميگل...بعدش دوتا ديگه يادم نيست..بعدش هم وايدر كبير....ده بيست سي چل پنجا(قراره تستهاي كنكور 85 پنج گزينه اي بشه..البته هنوز شايعست) همين ويليام ادوارد افتاد...تصميم دارم شخصيت ويليام ادوارد رو بگيرم.اين جنگجوي نامي....به قول شاعر تواناي ماگلي،شهيار قنبري،جنگجو...جنگجو از آشتي بگو....،...اين شخصيت بزرگ و كبير..
گري بك:آفرين آفرين...اي كاش زود تر يادم بود خودم ميگرفتم.خب...از برنامه هاي اينده با اين شخصيت برامون بگين!
دستش خوني اش را دراز ميكند كه با صميميت به شانه سرژ بزند..سرژ خود را عقب ميكشد كه لباس سفيدن خوني نشود.
گراپي:بزار دستشو بزاره رو شونت...لباست سفيده لك نميشه
گري بك دستانش رو شونه سرژ ميگزارد و چند بار پشت و رو را ميمالد تا كاملا لباس سرژ قرمز شد.
گري بك:چرا ساكتين..از برنامه هاي اينده بگين!
سرژ:قراره فردا طي يك جلسه حظوري با وب مستر جهان خلقت و هستي ،وارد گفتكو بشم و با حرفاي كه از قبل نوشتم راضيش كنم منو شريك كنه تو وب مستري....چون الان سرش شلوغه نميتونه به همه فروم ها سر بزنه.يه چند فروم(كشور) رو قراره بده به من.
گري بك:نميدونين چرا سر وب مستر جهان شلوغه؟
سرژ:اونجوري كه sms زده بود گفته بود كه اينقدر آدم ارزشي تو جهان ثبت نام كردن و روز به روز دارن ارزشي ها بدنيا ميان...هي بايد بگرده دنبالشون يا اثرات جرموشن رو پاك كنه.يا خودشون حذف زندگي كنه.يا اينكه كاخ ها و خونه هاي رو كه بي اجازه ميسازن رو اول قفل كنه و سه روز بعد شپلخ كنه.
گري بك:مگه وب مستر نيست.اين مورد اخري و اولي وظيفه ناظراست
سرژ:اره...ولي خودش ميگه كه ناظر ها خيلي تنبلن...اصلا كار نميكنن..خب بريم سر موضوع اصلي..قراره وب مستر كمكي بشم...نقشه هاي خوبي دارم..ميخوام خودشو بعدا از وب مستري شوتش كنم.خودم بشم وب مستر و صاحب مطلق جهان...همرو بفرستم جهنم...
از پنجره ناگهان نور مهتاب ميافته تو...روي صورت گري بك اثر زيباي داشت.
گراپ:وايي...ماه كامل شده..فرار كنين..
گري بك زوزه وحشتناكي ميكشه...مممممم(زور ميزنه كه تغيير شكل بده)...بعد از يك دقيقه زور زدن(همه پشت يه چيزي سنگر گرفتن)گري بك فقط يه خورده صورتش گود رفته ولي تغيير زيادي نكرده...
همه از سنگر ميان بيرون
گراپ:چي شد؟چرا گرگ نشدي؟
گري بك:ماهش ساخت ايران بود.خوب كار نكرد
____
اوج ارزو هاي ويليام ادوارد.
اول ميخواستم با ويليام ادوارد مصاحبه بشه...بعد گفتم كه به سرژ هم يه ربطي بدم با يه تير دو نشون بزنم



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۸۴

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
واینک اوهم ایهم ببخشید اهم اخبار
بر طبق آخرین اخبار رسیده عده ای از جادوگران حزب...(به دلایل امنیتی سانسور شد) دیروز بعدظهر در جلوی سازمان وزارت سحر و جادو جمع شده و اعتراض خود را در بخاطر بی کفایتی وزیر جدید اعلام داشتند.
جادوگران با شعار :این وزیره یا پنیره در حالیکه پلاکاردهایی را که عکس وزیر سابق بر روی آن نقش بسته بود در دست داشتند در مقابل وزارت چهار زانو نشسته بودند.آنها در صورتی حاضر به ترک آنجا شدند که...
بابایی گوشی رو بردار باباییگوشی...
ببخشین
الو بابایی بعدا زنگ بزن الان دارم اخبار میگم
بینندگان عزیز پوزش من و فرزندم را بپذیرید.
واینک ادامه اخبار
بله کجا بودیم آهان آنها در صورتی حاضر به ترک آنجا شدند که وزیر اسبق دوباره وزارت را بر عهده بگیرد

یک خبر ورزشی
هاکر اندرسون بازیکن جستجوگر منچستر دیروز اعلام کرد درصورتی در این تیم بازی خواهد کرد که ادوارد کیمور حاضر به عذرخواهی از او در جلوی دوربین تلویزیون شود.

بینندگان عزیر به خبری که هم اکنون بدستم رسید توجه کنید
در پی یک درگیری در وزارت خانه یه نفر زخمی و بقیه مجروح شدند.از وقایع ماجرا هیچ خبری بدست نیاورده ایم
دوستان اشاره میکنند که دیگه زمانی نمونده پس شمارا به ریش مرلین میسپاریم.





Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۵ چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۳۸۴

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
-بيا بخور ببين صدا داره! كوفت بگيري ميگم بخور!
-خانوم از ما ديگه گذشته...به حق چيزاي نشنيده!
قرچ قورچ ملچ مولچ !
-هومك!
-ديدي گفتم صدا داره!

ببك ببك ببك! هومك هومك هومك! حالا ماه شدم!

جاسم داره تو خونه گيلدي تخمه ميشكونه
-ميگم نورممد! بيا ببريم گيلدي رو تبليغ كنيم پول بگيريم! فك كـــــن! يه ساحره بياد جاي اين ماهه ببين چه باحال ميشهنفس نفس نفس...نفس نفس نفس...حالا خوشگل شدم!

- اِ ممد ببين! همينو بذاريم! جون من! همينو بذاريم!

عكس چو مياد تو تلويزيون ميخنده ميره!

شهر من آسمون صورتي داره!
روز روشن شب بي ناموسي داره
اگه روياي قشنگ بي جامه پارتياي تو
بره دست از سر ما برداره!
اينجا آسمونش خاكستريه!
قصه هاش قصه ويكي و بيگيه!
جادوگراش وقتي واسه هم ندارن
اينجا معلوم نميشه كي به كيه!

جاسم: نورممد...هوشت..پيشت...ماست..دوغ...نورممد!

تصوير نورممد و گيلدي تو تلويزيون پديدار ميشه!

-نورممد!
-گيلدي!

نورممد ميدوه طرف گيلدي ظرف آش از دستش ميفته كت شلوار سفيد گيلدي سبز ميشه!



سبزي كت شلوار گيلدي مياد همه صفحرو ميگيره باز چو مياد جلو!

_________________________
آقا خودم ميدونم چرت و پرت نوشتم...خيلي ضايع بيده...خودم ميدونم! البته اگه متهم گريختو نميبينين احتمالا هيچي از حرفاي من نفهميدين! فقط اينو نوشتم كه بگم من عشق كردم يه مدت پارازيت باشم! همين!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۴

کالین کریوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۳۵ چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۰۵ چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
از لندن-یه عکاسی موگلی نزدیک کوچه دیاگون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 704
آفلاین
ولکن این باد اعتراض ما
تصویر کوچک شده


هوووم امضاي آفتابه اي بسته!
[b][color=996600]
بينز نامه
بيا يا هم به ريش هم بخنديم...در سايتو واسه خنده ببنديم
بيا تا ريش ها ب


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۰ یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۴

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
- هوشت...بينندگان عزيز ...بوم... عرض مي...every time...در خدمت شما....ديش you...با گزارشي از شورشي در... dropبوووووووووووووووووووووووق!!!

تصوير غيب ميشه!!!

چند لحظه بعد تصوير برميگرده و گزارشگر رو در حالي كه به نظر ميرسه به طبل!! كوبيده شده نشون ميده! چند فرد بسيار مودب هم پشتش واستادن!


-بله بينندگان عزيز...با گزارشي از دهكده هاگزميد! در خدمت شما هستيم! امروز دفتري در اين دهكده زده شده كه همه رو متعجب كرده...دفتري به نام حذب ليلي بيات دموکرات جادوگرياليستي...آخ!!

جايي در قزوين:
-اِ جاسم نگا كن اون پشتيه زد توسرش!
- ميگم چقدر قرمزه! سرخپوسته ها!
-آره..راس ميگيا! نه بابا! زرد پوسته! زردم داره!

-بله بينندگان عزيز...حذب ليبرات دموکرات جادوگرياليستي ...بوووق!!



-گيلدي بايد نابود شه! مدتهاست كه گيلدي رفته...هوكراكسها! او با كدام قدرت آنها را نابود كرد! نكند خر شده و انها را قورت داده! يا شايد با دادن تنفسي انان را مدهوش ساخته! بعيد نيست با لبخند زدن دل آنها را ربوده باشد! آري! او خادم لرد سياه است! هوركراكسها را نابود نكرده، بلكه پيش خود نگاه داشته! گيلدي خيانتكار است! خيانتكار!

بوم بوم ديش ديم بوم بوم ديش ديم!

-آخ!!!

در قزوين:
- ا چقدر صداش بلند بود!
-راس ميگيا! گوشم كر شد!
-ا..گزارشگره كوش؟
-نميدونم! انگار خورد به يه چيز گنده! چي ميگن بهش! شبيه كم گراپيه ها! همون! مبل..طبل..بلط..طلب...همون ديگه! چيكار داري!!


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


بدون نام
گوینده:خب حالا به خبر فوری که همین الان به دستمون رسید گوش کنید
لرد:جانی خفه شو ببینم چی میگه
گوینده:همانطور که میبینید هواداران گیلیدی به خیابان ریختند و مفریاد میزنند
گیلیدی گیلیدی گیلیدی باید وزیر بمونه
ما یک خبرنگار را به انجا فرستادیم تا با مردم گزارش کند
خبرنگار:سلام شما سر دسته این جمع هستین میتونید خودتون رو برایه ما معرفی کنید
شخص:سلام و صد سلام به طرفدارهایه گیلیدی
من ادریان هستم و امروز تصمیم گرفتم این هارو جمع کنم بیام تو خیابون تظاهرات
لرد:عجب نامردیه این که تا دیروز با امپراطور بود
خبرنگار:گویا شما تا دیروز طرفدار امپراطور بودید حالا چی شده
ادریان:بله بودم ولی با بازگشت گیلیدی از قزوین منم رفتم طرفش



جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱:۰۴ یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۴

زاخاریاس اسمیتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۴۶ سه شنبه ۷ مهر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۰:۳۶ پنجشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۵
از قدح انديشه دومبول!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 837
آفلاین
ما تورو ميخوايم تورو ميخوايم اونارو نميخوايم!
دينگ دينگ دينگ
سلام بينندگان عزيز!
شما را به ديدن خلاصه ي اخبار دعوت مينمايم!
دي دي ري دي وو رو دي دي(تيتراژ خلاصه اخبار!)
ترور جرج دابليو بوش توسط تروريسم!
مرگ كوفي عنان در يك فاجعه هولناك!
مرگ يازده بازيكن تيم فوتبال رئال مادريد در ديدار دوستانه بين رئال مادريد و واسكودوگاما!
پرتاب بمب شيميايي از ايران به سمت اسرائيل!
اعلام جنگ توسط نخست وزير آلمان بر عليه فرانسه!
هجوم موجودات فضايي به كره ي زمين!
----------------------------------
و اينك مشروح اخبار!
همكاران من گزارشي رو ترتيب ديدند در رابطه با مديريت ميتينگ حضوري سايت جادوگران كه مشاهده خواهيد كرد.بايد خدمتتان عرض نمايم چون ميخواستيم شمارا شگفت زده نماييم اين خبر رو در خلاصه ي اخبار نگفتيم!
بقيه خبرهارا بي خيال اين يكي مهمتر از بقيست!
و اينم گزارشي از همكارمان برادر حميد!:
*توضيح:گ=گزارشگر يعني برادر حميد
-----------------------------------------------------------------
گ:سلام عليكم و رحمت الله و بركاة!
هم اينك بنده روبروي مسجد الويليام الادوارد مستقر هستم و شمارا به ديدن اين گزارش كاملا اسلامي دعوت مينمايم!
**داخل مسجد**
گ:سلام عليكم برادر ما!نظر شما در مورد مديريت جلسات حضوري سايت جادوگران چه ميباشد؟
برادر!:واالله چه عرض كنم!ما بي طرفيم!هر چه خدا بخواهد!
گ:ممنون برادر!برويم سراغ يكي ديگر!....السلام عليكم حاجي!
حاجي:سلام برادر حميد جان خوبي؟
گ:ممنان!حاجي با اجازيتان آمده ايم تا نظر شمارا در مورد مديريت جلسات حضوري سايت بدانيم!
حاجي:بله.جاي درستي آمده ايد!من كاملا از ويليام ادوارد حمايت ميكنم و خواهم كرد ولي بايد بگويم كه اين برادر ما يعني زاخارياس نيز كارش قابل ستايش است ولي باز هم ما همان ويليام را ميخواهيم!
گ:ممنان حاجي!با اجازيتان برويم سويي ديگر!....سلام عليكم زاخي!ميخواستيم نظر شما را در مورد مديريت جلسات حضوري سايت جادوگران بدانيم!
زاخي:سلام برادر حميد جان!راستش يك عده دور مارا گرفته و ميگويند كه اي زاخي تو مدير محبوب مايي!ما فقط تورا ميخواهيم و بس!كه البته من را جوگيزر نموده و مجبور نمودند كه حرفهايي را كه نبايد بزنم را بزنم.حتي عده اي شعار ما تورو ميخوايم تو رو ميخوايم ويليام رو نمخوايم رو سر دادن كه ما خوشمان آمد ولي هر چي حاجي بگويد همان است!
ناگهان فردي با ريشي بلند به جلوي دوربين ميپرد!
سرژ:فيلمبرداريه؟فيلمبرداريه؟
زاخي:اي بي كلاس!برو كنار!نميبيني دارم با برادر حميد مباحثه ميكنم؟نگاه كن جو برادر حميد من را هم گرفت دارم آسلامي حرف ميزنم!
گ:برادر ما كه تا اينجا آمده ايم!ميشود كه بگويي كه ترد اعضاي(با تلفظ غليظ عين!)اچ سي او موضوعش چيست و مارا با جواب دادن مستفيض فرمايي؟
زاخي:بلي!اين سرژ ملعون!ديروز الكي گفته بود ما پاتريشيا را ترد كرديم ولي اصلا امكان ندارد ما اين خواهر ارزشي را ترد نماييم چون بعدا به درد ميخورد!ممكن است بتوانيم باهاشان كاري انجام دهيم!
گ:اي پررو!برو كنار گستاخ!بينندگان عزيز از شما نهايت پوزش را طلب ميكنيم و شما را به خداي يگانه ميسپاريم و اين دو جوان رعناي مارا نيز به خدا ميسپاريم.يا حق!
-----------------------
پ.ن:ديدين گفتم هي نگين من مدير بشم!جو منو گرفت! (شوخي بود!گفتم بخنديم!)



Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۴

تام ریدل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۵:۴۰ جمعه ۱۱ فروردین ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 560
آفلاین
طرد شدن پاتريشيا وينتر بورن از گروه HCo

به گزارش خبر گزاشتن سيستم او ا دون سرژ تانكيان حكم شوت كردن پاتريشيا وينتر بورن را صادر كرد
بدون مقدمه گزارش رو بشنويد و ببينيد

مجري:جواد تقي پور
مجري: سيد سيد...ميكروفون درسته..فوت فوت...
سيد:برو بريم
دوربين زوم كرده رو چهره مجري
مجري:سلا خدمت بينندگان محترم شبكه بوق سيما...همانطور كه ميدانيد شايد هم نميدانيد چون ما تازه فهميديم پاتريشيا وينتربورن از اچ سي او پوت شد بيرون.
دوربين از حالت زوم در مياد و دور ميشه و ما سرژ و زاخي رو ميبينم كه سره بلندي ناخن در حال گفتگو هستند
م:اقاي تانكيان آيا شما واقعا همچين كاري كرديد؟
سرژ:ا...ا..البته من...
همون موقع زاخارياس ميپرد جلوي دوربين
زاخي:هوي...من رئيس اچ سي او هستم...با من صحبت كن!
مجري بدون توجه به زاخي:خب..اقاي تانكيان واقعا شما اين حكم را صادر كرديد؟
زاخي:هوي مرتيكه..مگه نميگم من رئيس اچ سي او هستم...سرژ كدوم الاغيه؟من همه كارم..با من صحبت كن
م:اقاي تانكيان آيا واقعا....
اوداكداورا

مجري دوم با ترس و لرز وارد ميشود
م2:اقا يكي به خونواده اي بنده خدا خبر بده...
عده اي هراسان وارد صحنه ميشوند و جسد را بيرون ميبرند

گم:خب..اقاي اسميت..ايا اين واقعيت دارد كه شما پاتريشيا وينتر بورن را اخراج كرديد؟
زاخي:چي؟كي كرده؟ ؟كي؟سرژ؟
سرژ:بلي...من كردم.به قول شاعر خوش ذوق ايراني:همينم كه هستم،همينم ميمونم!!در هر صورت به دليل اينكه پاتريشيا وينتر بورن ماهي يك بار ميايند و ما هر ترفندي بود گزاشتيم از جمله ازدواج من با ايشان باز هم باعث بيشتر امدن او نشد..به نظر ميرسه كه او
زاخي:بسه..من به عنوان رئيس اچ سي او ميگم كه بسه...
م2:بله..خب تمام شد...
كارگردان:كات
زاخي در لحظات اخر خود را جلوي دوربين مي اندازد:من رئيس اچ سي او هستم.

پيام بازر گاني
دين دينگ...كاسه اي زير نيم كاسست...رعنا...سس مايونز كه رعناس ،طعم غذا چه زيباست...رعنا
گراپي جلوي دوربين مياد و انگشت ميزنه تو سس و ميخوره :رعــــــــــــــــــــــنا



ویرایش شده توسط سرژ تانكيان در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۲۶ ۲۱:۴۶:۲۸







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.