برنامه ی محبوب کیف سامسونت
دکور برنامه بر روی صفحه ظاهر میشه و دوربین پس از از نظر گذروندن سر تا پای دکور که از یه کیف سامسونت گنده و چند تا نردبون شکسته تشکیل شده، سعی می کنه کلوز آپ مجری رو بگیره ولی موفق نمی شه.چونکه گلدونای پر از آب هندونه ی روی میز قدشون چهار برابر هیکل مجریه. البته ناگفته نمونه که با اون لوله پلیکای تو شون و یه برش هندونه ی شتری که در کنار چتر سیاه به لبه ی گلدون چسبیده زیبایی چشمگیری دارن. مجری بلند میشه و روی مبل کناری میشینه و بالاخره دوربین کلوزاپشو می گیره.
مجری: به قول خواجه حافظ شیرازی سلامی چو بوی خوش ناشتایی/بدان مردم خوشگل روستایی/ درودی چو نور چش نابینایان/بدان کبریت سوخته ی تنهایی
یه بار دیگه با یه کیف سامسونت دیگه قدم رو تخم چشمتون گذاشتیم تا همه تونو از سیمای مبارکمون مستفیض کنیم. حالا فعلا برید آیتم بعدی رو ببینید.
----------------------
بعد از دیدن یه گزارش دوباره ریخت نحس مجری قاب رو پر می کنه.
مجری :واسه مون کلی sms اومده. این اصغر از اون پشت داره بال بال میزنه که کلمه ی خارجکی نگو. بابا اصغر جون نور مایند(never mind )
قاه قاه قاه...
0912 گفته تو رو خدا اگه بری من می میرم. 0914 گفته فریاد خسنی* جان ننه ت یه نظری به ما بنداز. باشه عزیز اینم نظر.(نگاهی به دوربین می کنه.)
قاه قاه قاه...0956 پس از مقادیری قربون چشم و ابروی من رفتن نوشته که "فریاد جون. یکی از موهای ابروت نامرتب شده عزیز.بزا بیام برات درستش کنم." منم بهش میگم درستش کردم قربون دستت.حالا هی بگید که شما فقط مسیج(massage ) های مثبت رو می خونید. دیدین؟ اینم یه انتقاد گزنده که خوندم براتون.حالا با مهمون برنامه آشنا بشید.ایشون یکی از دوستان بنده در دانشگاه خواجه حصیر قوطی هستن که با هم میکانیکت می خونیم. اسمشون آقای ویلیام ادوارد هستش که البته هنرای زیادی هم دارن به جز میکانیکت.از جمله اینترنت بازی، کیبورد بازی، طراحی صفحات دفتر نقاشی در کامپیوتر، برتامه نویسی به 8 زبان مرده ی دنیاو و و .... جواد جون مهمونو با اون دوربینت بیگیر.
(دوربین به مدت سه ثانیه ویلیام ادواردو نشون میده و بعد دوباره بر می گرده روی مجری)
مجری:قاه قاه قاه...خوب ویلی جون از خودت بگو.
ادوارد:به نام خدا هستم. دانشجوی...
مجری:بسیار خوب. چی شد رفتی تو کار اینترنت بازی؟نکنه توئم با این بیل گیتس فامیلی؟ آخه می دونی...من و بیلی با هم میرفتیم آموزشی.با همدیگه روی یه تخت دو طبقه می خوابیدیم.البته اون موقع تختا دو طبقه بود.تا اینکه زد و منو به طور افتخاری گرفتن واسه اینکه توی دانشگاه خواجه حصیر میکانیکت بخونم. از اون به بعد دیگه ازش خبر ندارم.خوب بگو.
ادوارد:راستش...
مجری:ممنونم. چرا به تو میگن وب مستر یاهو؟نکنه بلدی عکس سرچ کنی...قاه قاه قاه
ادوراد:خوب من...
مجری:چند تا شعر بلدی ویلی؟ من سه جور توپ قلقلی بلدم. دو تا شعر نو از عمو پورنگ بلدم. چهار تا هم آن مان نباران از شکسپیر حفظم. قصیده ی دکتر چه مهربونه رو هم مامی تازه بهم یاد داده. در ضمن بلدم ای بی سی دی رو هم از بر بخونم. عمو زنجیر بافو هم بلدم با ریتم راک بخونم هم با ریتم جاز.
تو چی؟
ادوارد:من فقط...
مجری: شرمنده ویلی جون. وقت نداریم. بای بای تا کیف سامسونت فردا...
---------------------------------------------------------------
*دقت کنید: فریاد خسنی(خ)
*ببین این یارو دیگه چقد وراجه که به ویلی جون وقت حرف زدن نمی ده!!!!!!!!!!