شب امتحان1. ميتونيد يكي از خاطرات خودتون رو در مورد تقلب بنويسيد. 30 امتيازترورس روی زمین دراز کشیده بود و دفتری روی صورتش قرار داشت برای همین صورتش دیده نمی شد ولی صدای خرخرش تمام تالار عمومی را بر داشته بود در روی کاناپه برودریک نشسته بود و سرش روی مبل افتاده و دستارش کج شده بود انطرف تالار عمومی ریون مرلین ریشش را زیر سرش گذاشته بود و خوابیده بود ، ارنولد ایستاده بود ولی چشمانش بسته بود خرخر میکرد!
دختران همه سرهایشان را داخل کتاب هایشان برده بودند و به شدت مشغول درس خواندن بودند.
صبح متحانویولت در کنار ترورس ایستاده بود و بالگد سعی در بیدار کردن ترورس داشت!
-نکن بوقی حصلتو ندارم!
-پاشو گمشو همه بیدار شدن حتی مرلین ، پاشو امتحان داریم!!!
با شنیدن کلمه امتحان ترورس پرید و سیخ نشست و کتاب از روی صورتش افتاد.
-وای وای خاک بر سرم ویولت جون ننت برسون باشه قبوله تا یک سال شستو شوی تالار با من !
ترورس برخاست و پسران را دید که همه جزوه های دختران را گرفته اند و سریع مشغول خواندنند.
ترورس با جف پا رفت تو دهن نجنیی و جزوه رو از دستش گرفت وشروع به خواندن کرد!
هرچه میخواند کمتر می فهمید ، برای همین کتاب را روی سر نجینی پرت کرد و مغز نجنیی با زمین یکی شد!
ترورس : برودریک چرا تو درس نمی خونی ؟
برودریک : خداوند همانا مارا از این امتحان سر بلند بیرون خواهد اورد !
تروس بر خودش لعنت میفرستاد و با خودش عهد بست امتحان بعدی دیگه حتما درس بخونه !
کم کم همه پا شدن و به سمت سالن امتحان حرکت کردند ترورس هم که از همه قول گرفته بود که بهش برسونن پشت سر همه به راه افتاد.
ترورس روی صندلیش نشسته بود و موقعیت را می سنجید به نظر بد نمی امد مرلین سمت چپش بود ، ارنولد سمت راست ویولت عقب و گابر جلو.
برگه ها داده شد و امتحان شروع شد ، سوال اول را خواند هیچی نفهمید سوال دوم را خواند هیچی نفهمید خنده اش گرفته بود ، همه سوال ها رو خوانده بود با این حال فقط سه تا رو جواب داده بود.
نگاهی به مرلین انداخت :پست پست پست ( افکت صدا کردن بکس سر جلسه امتحان )
اما مرلین خوابیده بود و ریشهایش جلو صورتش را پوشانده بود ، سرش را برگرداند ونگاهی به ویولت انداخت مانند برق داشت می نوشت ، ترورس گفت : پست پست هوی هوی هوی کثافت
ویولت اندک توجهی هم به تورورس نکرد و سرش به کار خودش بود ترورس نگاهی به گابر انداخت و با پا یک ضربه اروم به پشت گابر زد .
-هوی پسره احمق چرا جفتک میندازی مگه مریضی روانی شتر !
ترورس:
تمام معلم ها به سمت ترورس نگاه کردند و ایوان گفت : تو سر جلسه امتحان هم به دخترا ور میری اخه چقدر خری تو یک بار دیگه تکرار بشه دهنتو فلان میکنم!
پرسی :منم برات جلسه توجیهی میزارم!
ترورس در حالی که عرق از سرو رویش می چکید به برگه اش نگاه کرد!
بعد از چند دقیقه نگاهی به ارنولد انداخت و او را دید که کاغذی باریک در دست دارد و همه سوال ها را جاب داده.
-پیست
-ها چیه
-بیا برگه منم بنویس جان ننت
-بده
ترورس برگه اش رو با مال ارنولد عوض کرد و و نفسی از سر اسودگی کشید !
حالا که همه چیز مرتب بود خواست کمی تفریح کند!
-اقای روزیه این گولدون چه گیاهیه؟
-پسرم این درخته ببین میوشم موزه!
-بله اقا براتون بچنیم بخورید؟
-نه عزبزم این هنوز نرسیده!!!
-پرفسور شما شلوارتونو از هاکوپیان خریدید؟
-نه از گراد گرفتم خشگله نه خودم که خیلی دوسش میدارم!
-چرا پرفسور ریشاتونو نمی زنید تیغ ندارید براتون بخریم ؟
-خفشو ترورس اصلا به توچه پرو ! سرت به کارت باشه.
پرسی سریع به سمت ترورس امد و گفت : خوب دیگه واقعا" ضروریه که با شما جلسه توجهیه پر کار و پر فشاری داشته باشم اقای ترورس.
ترورس برگه رو از ارنولد گرفت و همین لحظه ایوان علام کرد جلسه تموم شده.
ترورس دم در کلاس ایستاده بود ومنتظر گابر بود!