هیچ کس کاری نمیکرد و یک راست به سارا و اوتو نگاه میکردند.اونا با برخورد بلاجر ها قاطی کرده بودند و بجای گرفتن گوی زرین باهم خوشو بش میکردند ...
- اوتو: خانم میشه بپرسم اسمه شما چیه؟
- سارا:ویش وا... من لیلی هستم...شما اسمتون چیه؟
- ما...بو... من مجنونم ...خوبین شما
دیگه قضیه داشت بیخ پیدا میکرد معلوم نبود سره اونا چی اومده بود بیچاره ها قاطی کرده بودند... واه یکی اینا رو بگیرند..وای چشماتونو ببندید... اوه ضد اسلامی شد... حاج آقا تشریف ندارن.... حاجی کجایی...
*ویژژژژژژژژ... به دلیل خرابی گیرنده فرسنده منده تو کف...حالا بمون تا اموراتت بگذره...*
- لی: نگاه کنید گیلدروی جورابو کشیده رو صورتش اما از سوراخش نگاه میکنه ...ای کلک...
حالا داره باسرعت به طرف اون دوتا میره ...اوه اوه چرا اینجوری میره ...فکر کنم ..آره وای دیگه شورش درومد گیلدروی هم به جمع اون دوتا پیوست :bigkiss:..تماشاچی ها هو میندازند... و چنان نگاه میکنند که انگار ندیدن...
بلر مونده و داره به این لحظه عاشقانه که هر هزار سال یک بار اتفاق میوفته و هر دفعه نیز اتفاق شگرفی در زمین رخ میده نگاه میکنه(چی زدم من...کپی از فیلم بود)
بلر:
حالا نوبت آنیتا و هدویگ هست که به سرعت به طرف این سه نفر بروند ...آنیتا میره به طرف اوتو...
_ وای ...خدا ...بی شعور...شترق...
اوه عجب سیلی میزنه به اوتو ،بیچاره یه سه چهار دوری میزنه ... بی ناموسی باز در میاره تو روزروشن...ویش...مشت...اوه بیچاره اوتو ناکوت شد
توسط قهرمان جهان آنیتا دامبلدور... داره یواش یواش سقوط آزاد میکنه.. نه... از اون طرف هاگرید میگیردش
از اون طرف هدویگ داره جیک جیک میکنه...و یه نوک میزنه تو کله سارا...
- اوخ...چرا میزنی دیونه...شترق...
یه سیلی نسیب هدویگ میشه...
زمان گذشت حالا چقدر نیدونم. حالا گذشت دیگه ولش کنید...
همه دیگه حواسشون اومده سره جاشون امل این وسط گیلیی داره واسه خودش عشق میکنه حالا با کی باید بریم از خودش بپرسیم
- منو تنها نزار رو قلبم پا نزار ...ببینم کسی جنیفر لوپز رو ندیده...
همه موندن که او داره با کی صحبت میکنه
سوسک و بقیه اعضای تیم دراگون رو به طرف چلاق ممد میرن و اونومیفرستند...قضیه جالب شد...چلاق ممد از جیب راستش یه دستمال جواتی در میاره
اوه اوه... داره میره به طرف گیلدروی (اصطلاح های جدید رو در یابید)
- آخه مردوکه ... ببین چی کرده... میکشمش...هی ها هرت-.. اوی مشدی...هوی...
نه مثله اینکه اونم نمیتونه جاروشو نگه داره دار همون جور میره تو صورت گیلدروی
- ززر...جارو...زرت...وایستا... هینه هینه...اوهوی یکی بهم آقوج بده (به دلیل ضعیف بودن زبان فارسی خراب کرد.همون چوب رو میگه)
- هاگرید: ممد دستشو بگیر بالا...
- ها... چی می گویی...زززرت...بابا جون ننت وایستا.اولان هوش ...د بی صاحب وایستا...غیژژژژ..شترق ...دانگ دونگ
بله ممد هم با جاروش میره تو دهنه گیلدروی و دندانهای اونو که اینجوری بودند رو میریزه تو دهنش
نیم ساعت بعد
دیگه همه چی درست شده بود و کم کم مسابقه باز داشت شروع میشد اما در این میان گیلدروی دندوناشو از دست داده بود اما با یه ورد یه دندونه دیگه درست کرده بود برا خودش
حالا بینز میخواد سوت بزنه
فووووووو...فوووووووو...فیش...
چرا این بینزبوقی سوت نمیزنه،بابا سوت بزن کلکشو بکن
- بینز: بلر این چرا صدا ازش در نمیاد...
- بلر: بده به من ببینم...فوووو...فوووو.توف توف...اه چرا یه جور مزه داد یه دفعه ...انگار یکی خراب کاری کرده توش...
انگار یه چیزی گیر کرده تو شیپور (یوها ها ها...بوق..بوق) داورا...چون صداش در نمیاد
دیگه همه اومدن و به خودشون فشار دادن اما باز اون چیز در نی آمد.
فقط یه چلاق ممد مونده بود اونم اومد پیش بلر و سوت رو گرفت
- آقای داوار...دارو...جارو...
- اوتو: داور ممد جان
- ممد: آها...همه برید کنار ...
- یا جدم حضرت چکوشکه کمکم کن ها....
ممد سوت رو میزاره تو دهنش و فوت میکنه...عجب فوتی...همه رو باد برد...
اوه ...اوه عجیبه ازداخل سوت یه ققنوس بیرون میاد...
-بلر:
ققی اینجا چیکار میکینی ها...
- هر دو تیم:داشته جاسوسی میکرده...
بلر: ها...وای بدبختتون میکنم...بوقی
- ممد: هوی...برو تا با بلم نزدمت...
چلاق ممد با چاروش افتاده به جون ققی و اونو فراری میده...
مسابقه ادامه داره...