جام آتش!

لوگوی هاگوارتز

رویداد جام آتش

۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳

جام آتش

آماده‌اید شاهد یکی از بزرگ‌ترین و نفس‌گیرترین رقابت‌های تاریخ هاگوارتز باشید؟ جام آتش بازگشته، و این‌بار نه‌تنها جادوآموزان برجسته، بلکه چهار گروه افسانه‌ای هاگوارتز در جدالی سهمگین برای کسب افتخار نهایی رو در روی هم قرار می‌گیرند. از ۵ اردیبهشت تا ۲۶ اردیبهشت، همه‌چیز در هاگوارتز رنگ رقابت به خود می‌گیرد؛ جادو، شجاعت، نبوغ و اتحاد به آزمون گذاشته می‌شود و تنها یک گروه می‌تواند قهرمان نهایی لقب بگیرد. تماشاگران عزیز، شما دعوت هستید تا از نزدیک شاهد این ماجراجویی باشید، پست‌ها را بخوانید، از خلاقیت‌ها لذت ببرید و با گروه خود همدل شوید. این فقط یک مسابقه نیست؛ جشن شکوه جادوی ناب است!


Re: سازمان کنترل بر روی اصلاح نژادی
ارسال شده در: شنبه 17 مرداد 1388 10:26
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
هری : ولی من که قدرت و مهارت چشمگیری ندارم!!
دامبلدور : چرا، داری!! تو قدرتی داری که ولدمورت هیچ وقت نداشته، تو می تونی .......
هری : می دونم!! من می تونم دوست داشته باشم!!!!

-آره جون خودت هری، تو اگه میدونستی دوست داشتن چیه منو به اون دختره زشت موقرمز نمی فروختی !! مگه من چیم از اون کمتر بود مک !!! ها ..... دیگه نبینم از این دی وی دی های آشغال بیاری خونه ... جاش کنار سیب زمینیا یه چیز بیار که ارزش خوردن داشته باشه یه قوطی روغن بیار حالم داره از سیب زمینی آب پز!!!
به نظر نمی رسید مک بون توجهی به صحبت های چو داشته باشه ..
نگاه غم زده مک روی جمله ی بالای قاب دی وی دی ایستاده بود!!! بنظر می رسید هیچ چیز غیر از آتش عشق که به گرمی آتشی بود که سیب زمینی ها روی اون بودند پایداری زندگی اون هارو تضمین نمی کرد !!!!!
چو : معذرت می خوام مک !!! من منظوری نداشتم ... من سال هاست هری پاتر رو فراموش کردم ... دروغ نمی گما!!!! ... ببینم مک حالا راسته می گن حذف چو از کتابا سیاسی بوده !!!!
مک : ها .. آره ... باشه .. دفعه بعد دیگه دی وی دی کش نمی رم .... جاش روغن ور می دارم با یه سس مایونز !!!
غم موجود در صدای مک فضای کلبه محقر اون هارو غرق در ماتم کرده بود !!!
چو : آفرین پسر خوب .... حالا بیا شامتو بخور ...
مک : نه چو، من باید یه اعترافی بکنم، من تموم این سالها به تو دروغ گفتم ... هر چی اینجا نوشته آشغاله !!
لحظه ای بعد چو کتاب جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنها رو دید که مک اون رو با تمام قدرت به سمت آتیش اتاق پرتاب کرده بود !!
مک : من به تو دروغ گفتم، من سالهاست به همه دروغ می گم، من یه دورگه ام ... یه شاهزاده دورگه !!!
چشمان غمناک مک دوبار ه به روی دی وی دی افتاد ...
مک : باید اعتراف کنم .....
.
.
.
چو : واقعا پدرت عاشق دختر ماهی مرکب دریاچه شد.... خاک بر سرش این همه دختر بی شوهر تو تالار !!!
مک : آره چو، عشق چیزی نیست که بشه اونو توصیف کرد ... اگه پدرم با یکی از دخترای همین تالار هوووم مثلا همین الکسا که الان پنجاه سالشه و هنوز ازدواج نکرده ازدواج می کرد منم مثل تو یه انسان بودم .... آه چو چه درد جان گدازی !!!
چو : ولی مک تو حیوون نیستی، تو یه حیوون بی شعور نفهم نیستی !! ... من مطمئنم !!
مک : راست می گی چو!!! ... من همیشه حس می کردم که شعورم خیلی بالاس !!
چو : ها .. آره ... راست میگم .... من از اول این پست تا الان یه کلمه هم دروغ نگفتم!!! ... من خیلی صداقت دارم !!!
مک : :HAMMER:
چو : همه چیز درست میشه مک ... ما نژاد تو رو اصلاح می کنیم !!! ... بیا بریم مرکز اصلاح نژاد !!!!! ... یادش بخیر یه زمون این شهر فقط یه سینما داشت و یه بیمارستان .. چه پیشرفتی کرده اینجا ......... چشم حسود کور !!!!
مک : راست میگی چو ، واقعا ممکنه !!
چو : آره عزمزم .. دستتو بذار تو دستم !!!
دست های پشمالو مک بدور دست های چو حلقه می خورن .... چند لحظ بعد چو و مک غیب می شن !!
صدای چو : نگران نباش مک ... حتی بعدش شاید ما بتونیم بچه دار بشیم !!!
صدای مک : جدی میگی اسمشو چی بذاریم !!
صدای چو : من خیلی بهش فکر کردم ... بنظرم ادی خیلی مناسبه ... فامیلیشم می ذاریم بردلی !!!!!
صدای مک : وای چو من چقدر خوشبختم ... فقط مواظب باش می ریم اونجا آنفولانزای کریچری نگیری !!!!
7 امتاز محاسبه شد !

.
ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در 1388/5/30 14:34:30

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: المپیک دیاگون!
ارسال شده در: پنجشنبه 27 تیر 1387 23:50
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
شترق ..../
- اين ديگه چي بود ؟‌ ... من دو روز ديگه مسابقه انتخابي المپيك دارم مثلا اومدي به من روحيه بدي !!! ... خدايا من چقدر احمقم كه زن اين شدم .... اين چه بخت شومي است كه همچون مهي غليظ بازوانم را در سياهي شب به كام مرگ فرو برده است !!!!!!!!
- اين ديگه چي بود چو ؟!
چو : كودوم مك؟! اين جمله خفنه رو ميگي!؟ ... از پست بالايي ياد گرفتم !!
مك : نه هميني كه زدي تو سرم !!
چو : ها .. آها يه وزنه ي سربي پونصد كيلويي بود ... دارم تقويت عضلات چهار سر ران انجام ميدم !!!

چو و مك در سياهي غليظ شب از سينما ميان بيرون !! ... دوردست ها مردي با رداي سياه در پشت علف هاي هرز در كنار تابلوي شكسته سر در سينما " مردي در انتظار مرگ با شركت هنرمند نامي سينما كريچر " ايستاده !!
مك :‌ چو تو اون مردي در دوردست ها رو مي بيني ؟!
چو : ها آره چطور ، بهم مياد ؟!
مك : چي ؟!
چو : اين عينك مادون قرمز ديد در شب !!!! .. مامانمينا از جاپون برام آوردن !!؟! ... حالا چطور مگه ؟!!
مك : ها آره منم ميبينمش ... هيچي همينجوري گفتم بخنديم ؟!!

-------------------------------

مكان:‌اتاق نيازمندي ها ...... زمان : همون شب !
هري در گوشه اي از اتاق ايستاده و با نگراني به جيني چشم دوخته !
مربي چيني جيني به نام خانم چانگ ( هيچ نسبتي با چو نداره داستان رو الكي پيچيده نكنين !!! ) : دختره ي كم استعداد ( بجاي كم استعداد از ناسزاهاي مشابه مي توانيد استفاده كنيد ... / ) ... بايد مشت بزني ؟‌مي فهمي مشت ! ...
شترق !!

هري گرماي يك نوشيدني آتشين را بر صورتش احساس كرد و جيني چنان محبتش را در صورت هري نهاد كه چونان نوشيدني داغي بر صورتش سرازير شد ... آه عطر گيسوانش او را سرمست كرده بود !!!
راجر : اينا مال زماني بود كه دوست دخترت بود ... الان زنته بي شعور !!
هري :‌ ها ... اوكي .. جيني اينجا چيكار مي كني .. بايد تمرين كني ؟! ...تو دو روز ديگه با اون دختره ي جاپوني مسابقه انتخابي داري ؟!!
جيني : اين خانمه اذيتم مي كنه ... نمي خوام ... من مامانمو ميخام !!
هري : ولي تو بايد شركت كني ... من بايد به اون دختره ي با استعداد ( هيچ صفت ديگه اي برازنده ي چو نيست ! ) ثابت كنم كه دوستيم باهاش فقط براي گذروندن وقت بود ، مي ترسم بياد وارد زندگي عشقولانه مون بشه ... تو بايد ناك اوتش كني !!
راجر : ولي چو شوور كرده ... خيلي وقته با يه فردي به اسم " مك " و اونا دارن با خوبي و خوشي در هاگزميد ساختمان شماره 13 طبقه سوم با هم زندگي مي كنن !!
هري : هوووووووووم... خوب باشه ! ... هوووووم ... من بايد شكستش بدم !!
راجر : هري اين چيزي نيست جز عقده هاي نهفته در تو ... تو داري با خودت مبارزه مي كني نه چو .. چو براي تو مرده ولي روح اون هنوز آزارت مي ده !!! ... تو يه شكست خورده ي مطلقي !!!!
هري : راجر ميشه خفه شي .!
راجر : نه من مديرم هر جا دلم بخاد هر كاري دلم بخاد مي كنم !!!!
هري :‌

ادامه دارد ..../


من يك ساله رول نزدم ... اگه اين رول در حد نيوشا پاتره به بزرگي خودتو ببخشين ... دلم بره رول زدن تنگ شده بود ...../

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
ارسال شده در: یکشنبه 23 تیر 1387 16:45
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
خیلی نظر قشنگی بود ... من واقعا با نظر چو موافقم !!! ... خیلی حال کردم !!! .. راضی کردن راجر هم کاری نداره که .../!!!

به چو : باعث شدی من بعد عمری یه پست بزنم ... دمت گرم !!!

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: خوابگاه پسران
ارسال شده در: یکشنبه 24 تیر 1386 08:37
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
ملت جسد فيلي رو مي كشن زير تخت .... !!
يهو تخت شروع به لرزه مي كنه و با شتاب به ديوار برخورد مي كنه و از زيرش يه هيولاي ترسناك بيرون مياد !!
راجر : ا ... مك ... زير تخت چيكار مي كردي؟!!
مك : ها .. زير تخت .. خوب خوابيده بودم ..... من اصولا جاهاي تاريك رو بره خواب دوست دارم ... چيه چرا بيناموسي نگاه مي كنين به مسائل ( بچه ها در حال نگاه كردن به مك هستن !!!! ) ... الكي ربطش ندين به بيناموسي ....اين تو تاريكي خوابيدن بر مي گرده به ژنتيك پنج پاها !!!! ... شماها زير تخت من چيكار مي كردين ... چي داشتين مي كشيدين ؟!!

- مك يه مدادرنگي نارنجي از تو گوشش درمياره !!

دابي : هوووم داشتم فيلي رو مي كشيدم ... شرمنده مداد رنگيم رفت تو گوشت؟! ( ghoshet ) !! ( فيلي = نكره ي فيل ، يعني داشتم يك عدد فيل رسم مي كردم !! ) !
ملت رو به دابي : (‌شكلك اونيكه تيريپ اينه كه حالت خوبه و اينا !! )‌ ! ما قرار بود فيلي رو بكشونيم زير تخت نه اينكه بكشيمش زير تخت !!
دابي: ها ... اين شكلكه چيه ... به جاي اينكه به تازه واردا ميدون بدين هي خودتونو به رخشون مي كشين ... اصلا من ميرم ... ميرم و ميميرم و آسوده ميشم از رول ... ميرمو !!!

- دابي ميميره !!!

كريچر و دابي ميان سر جنازه دابي زارزار اشك ميريزن كه يهو دكتر از جاش بلند ميشه و شروع مي كنه تنفس مصنوعي دادن به دابي !!

- دابي زنده ميشه !!!

دابي : هووووووومك !! .... مرسي دكتر ... مي تونيم بريم !!
مك :‌ كجا؟!
راجر :‌اوه ماي گاد .... يادم رفت به مك بگم !! .... راجر با خودش : حالا سه ساعت بايد اينو حاليش كنيم !!

بعد سه ساعت ......../
مك : نه من نميام ... من ساحره ها رو دوست دارم ... من چو رو دوست دارم ... من طلاقش نميدم !!
تا ملت به خودشون بجنبن مك ميره چو رو از خواب بيدار مي كنه كل ماجرا رو براش تعريف مي كنه چو به كل ساحره ها تعريف مي كنه لباس كاراته ايشو مي پوشه و پا ميشه مياد دم در خوابگه پسران !!!





( من اول فكر كردم پني نوشته بچه ها فيلي رو ميكشن زير تخت كه اين ايده اومد به ذهنم بعد كه پست پني رو دوباره خوندم فهميدم اشتباه كردم ، ها چيه مك بون نديدي چشاش ضعيف باشه !! ) !

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: ميخانه ديگ سوراخ
ارسال شده در: دوشنبه 18 تیر 1386 16:51
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
آواداكداورا
آواداكداورا ../
آب كدوحلوايي.../ (‌اين دوست عزيزمون تلفظ صحيح ورد رو بلد نيست ! )
آواداكداورا ...../
آواداكداورا ......./
چه باهاله ... آواداكداورا ..../

چكش .../

- فلور
- بچه ها !
بوس بغل ماچ لاو وغيره كه هيچ ربطي به پستاي قبلي نداره !!


فلور دلاكور شيرزن ريونكلايي، اسطوره ميخونه پس از سالها به ميخونه باز مي گرده !!

فلور : اووه ماي گاد شماها كه به گند كشيدين اينجارو !! (‌سوتفاهم نشه، منظور آواداكداوراهايي است كه جاي اونها بر در و ديوار ميخونه باقي مونده !! ) !
ملت : خوب وسيله تفريح نداريم .. چي كار كنيم .. بعد از ظهرا ميايم اينجا در و ديوار رو آواداكداورايي مي كنيم خودمونو خالي مي كنيم ... يه محاكمه الكي هم ميذاريم دور هم خوش باشيم !!!!!!
فلور : هوووووووومك ، راجر !!
راجر از سقف مياد پايين و با همفكري با فلور به اين نتيجه مي رسه كه كنار ميخونه يه ريون جديد احداث شه كه ملت برن توش تفريح كنن .... راجر با اختيارات مديريتيش اينكارو مي كنه و ملت يه عمر با خوبي و خوشي همون دور و ورا تفريح مي كنن ... خلاصه اش اين كه راجر و فلور تو ميخونه تنها مي شن !!!!

*****
فلور : نچ نچ نچ ... ببين چيكار كردن با اينجا .... دوباره مي سازمت وطن .... راجي كجايي؟! ...
راجر : دارم به مرد ناشناس پست قبل فكر مي كنم ... خيلي آشنا مي زد ! ... نه فلور !!
فلور بي توجه به صحبت هاي راجر : بايد كمكم كني ... ميخام اينجا مثل روز اولش بشه !!
راجر : هوووووووم ..... اسنيپ خوب يا بد، مسئله اين است .. چي مي گفتي ؟!!
فلور :‌ با توام ... بايد بريم مصالح ساختموني گير بياريم ديوارو از اول بسازيم !!
راجر : هوووم باشه .. چه فكر استثنايي اي ... تقسيم كار مي كنيم ... من ميرم دنبال سيمان، توام برو دنبال گچ !!
راجر اينو مي گه و غيب ميشه !!
فلور : ها ... چي ... من برم دنبال چي .... كج !! كج ديگه چيه ؟!! ( پ.ن : به چيزي كه راست نباشد كج گفته مي شود !! ) !!!



فلور به سمت اولين مغازه دياگون راه ميفته ..../
- سلام آقا كج دارين !!!





توضيح اضافي براي كسايي كه نفهميدن موضوع رو .... مي تونين فرض كنين فرانسويا يا همون حوالي ايا پ و چ و گ و ژ ندارن .....!!!!! بقيه هم كه فهميدن فكر كنم !!

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
ارسال شده در: دوشنبه 11 تیر 1386 14:36
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
link

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: دفتر حمایت از حیوانات جادویی!
ارسال شده در: دوشنبه 11 تیر 1386 14:34
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
عده ای از ماموران وزارت با تکیه بر هوش و درایت خودشون موفق می شن کریچر رو دستگیر کنن و همونجا کریچر رو به جرم کثیف بودن روبالشتیش به اعدام محکوم می کنن که یهو وینکی از سقف میفته پایین و با مغز جلوی قاضی فرود میاد و به طرز ضایعی از در کناری خارج میشه !!

ادوارد : هووووی مک جونورامون تموم شد ... میشه بگی هدفت از این کار چیه ؟!
مک که تک تک داره بروبچ جونور رو تیریپ منجنیق پرت می کنه پایین یه لبخند ملیح ساحره کش میزنه و با لحنی سرپا همه احساس میگه :
هدف من دانشگاه تریسیلوانیا رشته پشم و پوسته !!!
ادوارد متوجه زخمی روی پیشونی مک میشه و با ذکاوت تمام متوجه میشه اون زخم زخم جادوی باستانی نیست بلکه مک هنگام پریدن در آغوش جناب قاضی به شدت با زمین برخورد کرده !!!

فلاش بک ///
مک در حال نشان دادن علاقه قلبیش به قاضیه که قاضی با زیر مک رو خالی می کنه و با دریافت کارت زرد دوم از زمین بازی اخراج میشه !!
پایان فلاش بک ///

خخخخخخخخررررررررررررررررررق ....... ههووووقققق !!

ادوارد : مک... مک... اعدامش کردن !!
مک : نگران نباش ..
مک آخرین جونور رو پرت می کنه پایین . جونور مذکور هزار تا چرخ می خوره و میرسه پایین که یهو در باز میشه و پروفسسور هدویگ از در میاد تو و شروع می کنه به سخنرانی غافل از این که یه کم اونرتر کریچر نیاز مبرمی به تنفس مصنوعی داره و اگه تا دو دقیقه دیگه بهش هوا نرسه وینکی بیوه میشه !!!

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: كنفرانس هاي شبانه سايت
ارسال شده در: شنبه 26 خرداد 1386 18:29
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
موافقم با بودنش ...
سوسول بازي ثبت نام و اين حرفا هم نمي خاد ... /
مسئولشم فلور باشه كه ته تجربه اس !!
مرسي فلور ... /
پيشاپيش تشكر كردم ازش !!

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: اداره مبارزه با سوءاستفاده از اشیای مشنگی
ارسال شده در: شنبه 12 خرداد 1386 22:58
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
فلاش بك !!
عله : شبيه هرميون، نه جيني ... جيني كه تو گريفيندوره ... بوووق هرميونم كه تو گريفيندوره ... من چرا اصلا به كتابا احاطه ندارم !!!
كوئيرول كه يه نمه از لحاظ روحي خسته بوده يه معجون مركب پيچيده خفن كمپلكس فعال مي ريزه تو دهن عله !!

فلاش فوروارد !!
اون معجون چيزي نبوده جز معجون چند عصاره اي با يه تيكه از موي پني !! و چون كلا پني شبيه اعضاي اپوس دئي و القاعده و الخ و ايناس لئوناردو تو پست قبل فرار مي كنه !! (‌پني = پنه لوپه كلير واتر از اعضاي گل ريونكلا و دوست دختر پرسي ويزلي در كتاب !!!‌ ) !!
( اين چرت و پرت ها براي ربط دادن پست آنيت به بقيه پست ها بود، سلام آنيتا خوشحالم كه پست زدي و ميدونم كه خيلي آدم انتقاد پذير و باحالي هستي! ) !

عله موناليزا با بقيه آثار رو ميزنه زير بغلش و مياره تو خوابگاه مديران !!



در خوابگاه مديران ...../

موناليزا با بقيه آثار خوابگاه رو گذاشتون رو سرشون !!
طراحي از چشم انداز دره آرنو : تو خجالت نمي كشي با اين لباس ضايع تو انظار عمومي ظاهر ميشي !!
موناليزا : نه ... اينا كه بيناموسي ترن، بيخيال نظرت راجع به ترجمه ليختن اشتايني چيه !!
غسل تعميد مسيح كه خيلي بيناموسيه بصورت پيام بازرگاني از جلوي دوربين رد ميشه !!!!
( منبع آثار : اينترنت !! ) !

راجر : بچه ها ، بيل داره مياد !!
كريچر كه داره از پنجره بيرونو ديد ميزنه : ‌اوووه اوه اومد بچه ها چيكار كنيم !!
كوئيرول كه يه نمه استراحت كرده و الان از اون خستگي روحي بيرون اومده : چيرو چيكار كنيم !!
راجر :‌بيلو ... اگه بياد بالا بيناموسي خوابگاه رو ببينه خون بپا ميشه !!
صداي فلور سكوت خوابگاه رو در هم ميشكنه :
نترسيد .... فلور قهرمان اينجاست !!
كل اعضاي جادوگران باهم : مرسي فلور !!!!!!



فلور ميره تو راه پله تا بيل رو غافلگير كنه غافل از اينكه در گوشه اي از خوابگاه پني ( عله ) با شام آخر در حال صميمي شدنه و هيشكي خبر نداره !!!

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________


Re: نحوه برخورد،فکر کردی کی هستی!؟
ارسال شده در: یکشنبه 6 خرداد 1386 13:08
تاریخ عضویت: 1348/10/11
: سه‌شنبه 14 مهر 1388 13:13
از: پيش چو !
پست‌ها: 198
آفلاین
من از كالين معذرت ميخام !!!
كاش اسم نمي بردم !! اشتباه از من بود !!

در واقع اين كالين نيست كه رول رو اينجوري كرده .. واقعا مي گم ... يه سريايه ديگه ان كه ترجيح مي دم نام نبرم ... بازم ميگم اشتباه از من بود و اميدوارم كالين منو ببخشه ... با اين حال مث چو جواب ميدم كه يكي از منطقي ترين اعضاي سايته ...
چو گفت من با سوژه آسلام حال نميكنم منم همينو ميگم ... شايد مشكل از منه !!

كالين جان اگه ده نفر تو سايت باشن كه من بهشون چه شخصيت درون سايتي چه برون سايتي احترام بذارم مطمئن باش تو يكيشوني ... ولي من كالين قديميه رو بيشتر دوست داشتم !! حداقل كالين پارسال !!
خيلي چيزارو از تو ياد گرفتم اونموقع ها تو رول !!

تصویر تغییر اندازه داده شده

رون ويزلي !
___________________