دوربین یه پسر بچه رو نشون میده که گوشه ی یه اتاق سفید نشسته و سرشو بین زانوهاش برده و گریه میکنه.
گ:همونطور که مشاهده میکنین امروزه معذل(ول کنین دیگه)اعتیاد به اینترنت گریبانگیر خانواده ها شده است.اینطور که به نظر میرسد برطبق تحقیقات پزشکی اعتیاد به اینترنت برابر با اعتیاد به هشیش و تریاک میباشد.
تصویر یه پسر رو نشون میده که روی یه مبل نشسته و صورتشو مات کردن.زیرش مینویسه"توماس 14 ساله"(با تقلید از برنامه ارزشی قرص اکس کانال دو)
گ:از کی معتاد اینترنت شدی؟
ت:یه روز داشتم توی گوگل سرچ میکردم زدم جادوگران دیدم یه سایت آورد.رفتم توش و از موقع معتاد شدم.
گ:یه خاطره تعریف کن
ت:این خاطره هر روز برام تکرار میشد.
===============فلش بک=====================
سبح ساعت 7 صبح یه روز تابستونی از خواب بیدار شد.توی همون تخت خواب کامپیوترو گذاشتم رو پام رفتم تو نت....
ساعت 7 شب:
-پا نمیشی؟الان که برقو قطع کردم میفهمی
-صبر الان پا میشم.بذار همین یه پست رو هم بخونم.بذار بذار تو روخدا....ایول
ساعت 9 شب:
- پاشو دیگه....الان میرم کنتورو میزنم
-
صبر کن...بزار یه پست مونده بزنم دارم مینویسمش
شاعت 11 شب
یه پس گردنی محکم کلم میخوره تو کیبورد...سه دقیقه بعد یه صدای تق...میادو و کل خونه در تاریکی مطلق فرو میره
من:
باتری برای لپ تاپ چه چیز خوبیه
-
ساعت 12:45
صدای بوق بوق باتری رو به اتمام میاد.میزنم تو سر باتری.ای بابل هنوز یه پست نزدم.
یه ربغ مونده کامپیتور حاموش شه.سرعت تایپم میره بالا.پستو زدم.آخ جون...!!ماوس رو بردم که کلید ارسال رو بزنم یهو صدای چندتا قدم و بعد تاریکی مطلق صفحه.باناباوری به مانیتور نگاه میکنم.حیف پست 11 وجبیم.یه داد میزنم و دور خونه میدوئم و صدای یه پوخ دییش هووووشت...!!
و من اینجام....آسایشگاه روانی امین آباد...