هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۹:۰۳ جمعه ۱۱ آذر ۱۳۸۴
#20

دنیل واتسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۵۹ دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۵
از فراسوی مرزهای پنهان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 162
آفلاین
یه دختر سال اولی ناشناس بود .
کوییرل : ببخشید دختر خانم .
دخترا با یه قیافه ی متحیر بر می گرده و به پسرای ژولیده ای که اون جا وایستاده بودن نگاه می کنه .( به دلیل این که شب از دو رختخواب بلند شده بودن و موهاشونو شونه نکرده بودن )
دختره : سلام پرفسور دامبلدور .
کوییرل :
آلبوس : سلام عزیزم ...... می تونم یه چند دقیقه وقتتونه بگیرم .
دختره دوباره یه نگاهی حاکی از تنفر به پسرا می کنه و با لحنی از روی اجبار می گه : بله پرفسور .
آلبوس : شنیدم کتی ...... چیزه دوشیزه بل حالشون خوب نیست شما اطلاعی ندارین .
دختره که تازه وارد بود و از روابط زاخی و ایوی خبر نداشت گفت : نه .....تا حالا ایشونو ندیدم ........
و میره .
چند تا دختر دیگه هم از اون جا رد میشن که هیچ کدوم یا خبری از کتی نداشتن یا از قیافه های قشنگ پسرا ( به خصوص مو هاشون ) ترسیده بودن و فرار کردن .
رون : من یکی دیگه اعصاب خورد شده .
دنی هم که حالی بهتر از اون نداشت : منم همین .......
اون تازه قیافه ی خودشو تو آینه پشت سرش دیده بود .
دنی : این منم .
آلبوس : حالت خوبه دن ...... خب معلومه که تویی ...... می خواستی کی باشه .
دنی : شما با این قیافه ها انتظار دارین دخترا بهتون جواب بدن ..... من اول میرم به سر وضعم می رسم بعدشم میرم بتونم قاب یکی از این دخترای سال اولی رو بدزدم یا نه ...... فکر کنم اگه تک تک کار کنیم زودتر نتیجه بده .

************ 2 ساعت بعد روی حیاط *******************
دنی با قیافه ای مجذوب کننده و مرتب وارد محوطه میشه .
همون موقع یه گروه از دخترای سال اولی که تازه کلاس گیاه شناسی شون تموم شده بود داشتن میومدن تو که دنی رو میبینن .
دختر 1 به دن اشاره می کنه : الیزا شنیدی میگن این پسره موهاش دو رنگ میشن !!!
دختر 2 : آره ..... خیلی مامانه
دختر 3: داره میاد طرف ما
دنی از این فرصت استفاده می کنه و میره جلو .
دنی : صبح به خیر خانما .
دخترا بهش خیره میشن و بعد از چند دقیقه : عه ..... سلام .
دنی داشت جلو این نگاه های خیره آب میشد می رفت تو زمین و لی چاره ای نبود اونا باید یه کاری برای کتی می کردن . الزبین دخترا دختر شماره 3 توجهشو جلب می کنه .
دنی : ببخشید اسم شما چیه دختر خانم .
دختر 3 : عه ...... من کاترینا .
دنی : می تونم یه چند لحظه وقتتونو بگیرم ...... البته اگه کاری ندارین .
کاترینا : البته
دخترای دور برش داشتن از حسودی می ترکیدن .
دنی و کاترینا از اون جا دور میشن .
ادامه دارد ............................


[size=medium][color=3333FF]هر انسانی آنچه را که دوست دارد نابود می کند !
بگذا


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۷:۴۸ جمعه ۱۱ آذر ۱۳۸۴
#19

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
دم در خوابگاه دخترا

"بچه ها........بچه ها.....درو باز كنيد منم ايوانا!!!"

كتي مياد دم در خوابگاه
كتي:برو گمشو ايوانا مرده....ايوانا يه خاطره ي مبهمه!!
رون:حالت خوبه كتي...تازگيا كسي دوباره بهت گردنبند نداده!!
كتي:بريد گمشيد.....از همتون بدم مياد..


خوابگاه دخترا
كتي جلوي تلويزيون نشسته و داره يه فيلم ضبط شده نگاه ميكنه....
دوربين مي چرخه روي تلويزيون و ما ايوانا و زاخارياس رو ميبينيم كه دوتايي رفتن پارك جادوگران و دارن بستني مي خورن....
كتي تلويزيون رو خاموش مي كنه و مي زنه زير گريه!!

خوابگاه پسرا
دنيل:اين كتي چشه...نذاشت بريم تو....
فرانك:حتما داره حسودي هرمايني رو مي كنه كه ناظر شده....دخترا رو كه مي شناسي!!
كوئيرول:ها چيه مگه دخترا چشونه پسره ي..........بوق.............(قابل توجه كوئيرول)
رون:ميشه همتون ساكت شيد...ما بايد كتي رو نجات بديم....اون افسرده شده...
هر كي با من موافقه دستشو بلند كنه......
همه دستشونو مي برن بالا....
آلبوس:منم ميام....ناسلامتي من يه عمره كتي رو مي شناسم...
رون:اي بابا اين از كجا پيداش شد كي رمز ورود رو به اين داده.....خودم مي كشمش!!
آلبوس:آهاي درست صحبت كن......هر چي نباشه من دو تا پيرهن از شما بيشتر پاره كردم!!
رون:خب اولين كاري كه بايد كنيم اينه كه با يكي از دخترا ارتباط برقرار كنيم.....چرا همه منو اينجوري نگاه مي كنن......منظورم اين بود كه بريم ازش راجع به كتي سوال كنيم!!!



تو راهرو
همه پسرا تو يه نقطه جمع شدن...
رون:آلبوس جون به نظرت يه كم تابلو نيستيم...
آلبوس:نه جيييگر...اين بهترين نقشه اي كه مي تونستيم اجرا كنيم...
نويل:جيني...جيني...
رون:هووووي به خواهر من چي كار داري....اول هري حالا هم تو.......
يه دختر داره به سمت اونا مياد....
كوئيرول:خفه شيد طعمه داره مياد!!!!

ادامه دارد...................


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۰:۳۶ دوشنبه ۷ آذر ۱۳۸۴
#18

هرميون جين گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۴۷ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۹:۲۶ جمعه ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹
از زمان های نه چندان دور
گروه:
کاربران عضو
پیام: 284
آفلاین
آقايون گريفيندور قصد نداريد اينجا رو فعال كنيد؟؟؟؟

شما از طريق اين تاپيك ميتونيد موضوع هاي بسيار جالبي درست كنيد

پس منتظر فعاليت شما هستم در غير اين صورت....


ارادتمند

هرمايني گرنجر


ما به اوج باز می گردیم و بر تری گریفیندور را عملا ثابت می کنیم...منتظر باشید..


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۳:۲۸ پنجشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۴
#17

دنیل واتسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۵۹ دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۵
از فراسوی مرزهای پنهان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 162
آفلاین
شپلخ خ خ خ خ خ خ
اندام کوییرل بیچاره شروع میکنه به کوچیک شدن . موهاش یهویی بیش از حد رشد می کنه و کاملا به شکل ایوی در میاد .
لی و تری و دن :
کوییرل : پسرای ..... چرا به من می خندین
و شروع می کنه به دویدن به طرف دست شویی دخترا .
تری : حالا چی کار کنی......
دنی : استیوپیفای .
کوییرل بیهوش روی زمین می افته .
پسرا اونو بلند می کنن.
لی : حالا کجا بریم ؟؟؟؟؟
تری : اتاق ضروریات .

$$$$$$$$$$$$ اتاق ضروریات $$$$$$$$$$$$$$$$

دنی : حالا لی اگه بهوش اومد می خوای چی کار کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟
لی : نفرین فرمان .
تری : ولی لی ......
لی : من می دونم دارم چی کار می کنم .
که یه دفعه کوییرل بهوش می یاد
کوییرل : اااااااااااه لی اینجا چه خبره ......... قرصا چی شدن ؟؟؟
پسرا :
کوییرل که تازه قیافه ی تازشو دیده بود : وااااااااااااااااااااااااای....
لی از فرصت استفاده می کنه و نفرین سلطه جو رو اجرا می کنه .
لی : وایستا
کوییرل اطاعت می کنه .
لی : تو ایوانا اسمیت همسر زاخاریاس اسمیت هستی درسته ؟
کوییرل : بله .
لی : الن می ری پیش پرفسور مک گونگال و به هر نحوی شده راز ورود پسران به خوابگاه دخترا رو پیدا می کنی .
کوییرل : بله قربان
لی : در ضمن مارو هم ندیدی ؟
کوییرل : بله
لی پشت گردن کوییرلو هدف می گیره : فلگریت
و یه ضربدر کوچیک قرمز پشت گردن اون ایجاد می شه .
دنی : این برای چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لی : تا اگه یه وقت لو رفتیم بتونیم کوییرل رو از ایوی واقعی تشخیص بدیم .
تری : ایول

$$$$$$$$$$ ساعت 24 خوابگاه پسران $$$$$$$$$$$$
لی : امید وارم کارشو درست انجام بده .
دنی : منم همین طور .
تری : اونجارو ..........
سایه ای از دور به اونا نزدیک می شد . همه چوبدستیاشونو آماده کرده بودن که یهویی ایوی رو می بینن .
لی از جاش بلند می شه و یه نگاهی به پشت گردن ایوی می کنه .
لی :
لی : خب چی شد .
کوییرل : فهمیدمش
پسرا :
لی : پس حمله ............... یعنی پس حرکت .


[size=medium][color=3333FF]هر انسانی آنچه را که دوست دارد نابود می کند !
بگذا


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۹:۳۶ جمعه ۸ مهر ۱۳۸۴
#16

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
بعد از اين حرف لي نگاهی به بقیه میکنه
تری:
دنیل:اونجوری به من نگاه نکن لی من اصلا همچین کاری نمیکنم
همه به سمت کوییرل که هنوز گیج بود نگاه میکنن
کوییرل:ء ء ء من کجام؟
لی:کوییرل خوبه
تری:ولی اون هنوز گیجه ببینش
کوییرل:
لی:تو فکر بهتری داری؟
تری:نه ولی آخه اون نمی دونم اگه...
لی: دیگه اما و اگه نداره میخوای تو داوطلب بشی تری؟
تری: :no:
دنیل:لی این حالش بده طول میکشه تا خوب بشه
لی:اگه سر عقل بیاد که اینکارو نمیکنه
دنیل:ولی اگه بفهمه با هاش چیکار کردیم بی...
لی:نترسین خودم درستش میکنم.کافیه وقتی برگشت با یه طلسم حافظشو اصلاح کنیم. به همین راحتی هیچیم یادش نمی مونه
کوییرل:من کجام!؟
لی:هی تو اینجا چیکار میکنی ایو
کوییرل: تو منو میشناسی!؟
لی:این چه حرفیه تو ایوانا اسمیتی دیگه تو اینجا چیکار میکنی؟ تو خوابگاه پسرا
کوییرل:هان آهان آره گفتی من اسمم چیه؟
لی:ایوانا انگار یکم کسالت داری بیا الان بهت یه معجون میدم خوب بشی.هی دنیل برو اون معجون رو بیار اگه تونستی یه چیزی هم از ایوانا پیدا کن بریزیم توش
دنیل:باشه
تری:حالا وقتی خوردش چطوری میخوای...
لی:با طلسم راش میندازم
تری:چی؟منظورت طلسم فرمانه ولی ما اجازه نداریم
لی:اینقدر حرف نزن تری
تری:ولی اگه کوییرل یه چیزیش...
لی:هیس ایوانا
تری:خب ایوانا اگه یه چیزیش بشه
لی:اه ساکت شو دیگه
دنیل:بیا لی یه مقدار از موی ایوانا رو از تو دستشویی پیدا کردم
تری:دستشویی!!!
لی:میخوای تو بخوریش؟
تری:نه نه ممنون دستشویی میل ندارم
لی:بیا ایوانا جون اینو بخور و بر گرد به خوابگات
کوییرل معجون رو سر میکشه و چند دقیقه بعد..............





Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۶:۲۰ جمعه ۸ مهر ۱۳۸۴
#15

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
جن خونگي پشيمون ميشه و ميزنه زيردست لي.قرص تو هوا چرخي ميخوره و ميفته تو دهن كوئيرول كه ميخاست حرفي بزنه!!

كوئيرول:ولدمرتينا نترس از هري كشتن بيا اون با من!!!

تري:لي چيكار كنيم اين وضعش خرابه.

يهو دنيل ميپره وسط
" – نگران نباشيد معجون ضد اكس در خدمت شماست.يك قطره از اين معجون كاملا تاثير اكسو از بين ميبره!!

لي:دمت گرم.از كجا آوردي ميخام برم يه پاتيل پر از اينا بخرم!!


چند لحظه بعد

بچه ها قرصو به كوئيرول ميدن و ظاهرا كوئيرول حالش خوب ميشه.

لي:خب حالا ميريم خوابگاه دخترا؟!!!

كوئيرول:بچه ها اين كار شديدا غير آسلاميه دين مبين آسلام در اين باره ميفرمايد......

دنيل:ببينم لي تو چقدر از اون معجونو دادي به كوئيرول.

لي با خونسردي هرچه تمام تر:يه شيشه!!!!

دنيل:نه بدبخت شديم.اگه اين معجونو بيشتر از يه قطره بخوري صد و هشتاد درجه تغيير ميكني!!!

تري:نه كوئيرول تو بايد زنده بموني!!!

كوئيرول:من زنده ام.حالا بشنويد سخني از حاجي داركي در باب مرگ!!!

لي:الان درستش مي كنم و با پاتيل مي كوبه تو سر كوئيرول!

كوئيرول:من كجام؟!!!

لي:خب درست شد.بريم سر نقشه مون.طبق تحقيقاتي كه من كردم براي وارد شدن به خوابگاه دخترا يكي از ماها بايد تغيير شكل بده و خودشو شبيه دخترا كنه.كي حاضره!!!!!

بعد از اين حرف لي................


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ پنجشنبه ۷ مهر ۱۳۸۴
#14

دنیل واتسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۵۹ دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۵
از فراسوی مرزهای پنهان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 162
آفلاین
لی از ویرایشت ممنون سعی می کنم از این به بعد آسلامی بنویسم .
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
دنی از دور رست به سمت اونا می یاد .
دنی : سلام بروبچز گرامی ........ چی کار می کنین ؟؟؟
کوییرل : می خوایم بریم خوابگاه دخترا !!!!
دنی : : love: اااااااااااه واقعا یعنی ما هم می تونیم بریم اون جا پس منم می یام .
لی : یعنی چی که منم می یام . فک کردن شهر هرته . نه خیر آقاجون ما نمیتونیم بریم اون جا .
دنی : پس کوییرل چی میگه .
تری : تو جدی نگیر .
کوییرل : ببین دن دخترا همه می تونن بان خوابگاه ما اون وقت ما نمی تونیم بریم . ما هم باید بتونیم بریم اون جا این عادلانه نیست ...... این چه وعضشه من میرم پیش پرفسور دامبلدور .
دنی : هی وایستا ...... این پرفسور دامبلدورو می خوای چی کار خودمون درستش می کنیم ولی ما امروز کارای مهم تری داریم نه
تری : اصلا یادم رفته بود اوردیشون ؟؟؟؟؟
دنی نگاه مشکوکی به دور برش بخصوص به کوییرل می اندازه .
لی : کوییرل از خودمونه .
دنی : خب آره تازه خیلی کاملتر از اونایین که به شما دادن خوردین .
تری : پس اسنیپ حسابی شاد می شه !!!!
دنی : اونم چه شادیی
لی : منظورت چیه که کاملتره ؟؟؟؟
دنی : چندتا قرصو با هم مخلوط کردم یه سری چیزا هم خودم به هش اضافه کردم .
کوییرل : جریان چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لی : می خوایم یه مقداری اکس برزیم تو غذای اسنیپ .
کوییرل :
لی : به کسی نگیا .
کوییرل: باشه .......... حالا قرصارو از کجا اوردین .
دنی : فعلا وقت ندارم توضیح بدم ...... باید بریم .
کوییرل : بریم ...... ولی گمنام خوابگاه دخترا .
تری : واسه اونا تا دلت بخواد وقت هست .
کوییرل : اماااااااااااااا........
لی : اما بی اما بذار حالا یه خورده این دوستمونم شاد باشه .
دنی : پس بریم ؟؟؟
لی : بریم
همه خیلی دقیق و آروم میرن به سمت در مخفیه آشپزخونه . لی گلابی رو بهآرومی فشار میده و در روی پاشنش می لغزه .
غییییییییییییییییییییییییییییییییییییییشششششش
توجه همه ی جنا به سمت اونا جلب می شه .
لی : ااااااااااه ما می خواستیم ....
هنوز جمله ی لی تموم نشده بود که یه عالمه شیرینی و شکلات جولوشون ظاهر می شه .
کوییرل : واااااااااااااااااای
ولی در همین حین تری دست اونو می گیره و توی گوشش می گه : ما واسه ی یه کار دیگه اومدیم این جا .
لی : دن قرصارو بده به من .
دنی اطاعت می کنه .
لی : ببخشید عموی من تو هند زندگی می کنه و برام یه ادویه فوق العاده فرستاده ..... منم چون پرفسور اسنیپو خیلی دوست دارم می خوام این ادویه ی خوشمزه رو توی غذای اون بریزین .
جنا :
لی : یعنی خواهش می کنم این کارو بکنین خواهش می کنم
جنا دلشون به رحم میاد یکی از اونا میاد جلو دستشو دراز می کنه .
لی می خواد قرصارو بده به جن که یه دفعه ......
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
ادامش با شما


[size=medium][color=3333FF]هر انسانی آنچه را که دوست دارد نابود می کند !
بگذا


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۹:۴۸ چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۴
#13

دنیل واتسون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۶ یکشنبه ۱۲ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۵۹ دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۸۵
از فراسوی مرزهای پنهان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 162
آفلاین
دنی : اونا کی بودن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مک گونگال : اگه اجازه بدی میگم
ایوانا :
و ناگهان در باز می شه و زاخاریاس می پره تو درمانگاه و ......... :


مک گونگال : اااااااااااااااه ه ه ه ه ه ه تمومش کنین از اون دو تا جیمز پاتر و سریوس بودن
همه :
مک گونگال : اهم بله یعنی فعلا دیر وقته زود برین به خوابگاهاتون
زاخاریاس : اما ....... آخه ........ هنوز 1 ساعت ............
ولی پرفسور مک گونگال حالا دیگه رفته بود .
دنی : آآآآآآآآآآآآخی بچه ها ............ زاخی باید ایوی رو تنها بذاره ........ چه قدر غم انگیز ........ واااااااااااااای
زاخی : شب به خیر عزیزم و شپلخ اونجا رو ترک می کنه .
ایوانا : خفه شو پسره ی احمق خسته شدم از دستت ......... بابا اصلا قبول تو خوشکلی خوشتیپی تومش کن دیگه .....
دنی : خیلی خب بابا ............. من از همون اول گفته بودم این دخترا ...............
تری : این دخترا چی
دنی : ااااا هیچی بابا بیاین بریم بخوابیم
گمنام : واقعا :-D
دنی و تری :
گمنام : نه ه ه ه ه ه ه ه ه
ایوانا نگاه مشکوکی به پسرا می اندازه ولی اونا زود خودشونو جم وجور می کنن و می رن خوابگاه .
$$$$$$$$$$$$$خوابگاه $$$$$$$$$$$$
دنی : واقعا حیف شد من دیر رسیدم خیلی حال کردین نه ؟
لی : آره خیلی با حال بود ......... ولی دیگه داشت زیادی شور می شد خوب شد تری از راه رسید ...... زیادیشم خوب نیست .
دنی : ولی فکر کنم ارزش یه بار امتحانو داشته باشه !!!!
تری : منم بدم نمی یاد یه بار شاد بشم ..... این هفته خیلی از دست اسنیپ افسرده ام .
دنی : اسنیپ
گمنام : منظورت چیه ؟؟؟؟؟؟
دنی : بروبچز من فکر می کنم این چند روزه اسنیپ یه خورده افسردست این طور نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟
لی : آره ه ه ه ه ه ه ه خیلی تو خودشه !!!!
گمنام : شما که نمی خواین ........
دنی : گمنام جون حالا چه عیبی داره معلم عزیزمونو یه خورده شاد کنیم .
گمنام : وااااااااااااااااااااااااای ........... من اصلا رفتم تو خوابگاه دخترا بخوابم .
و بلند می شه و از در می ره بیرون .
همه :
دنی : فکر می کنی واقعا رفت تو دخترا .
تری : با این وعضش بعید نیست .
لی : بچه ها فکر کنم عاشق شده !!!!!!
دنی : نه بابا .......... گمنام هنوز خیلی جوونه .
تری : این جاست که شاعر می گه یعنی در واقع همون عشق گمنام می گه گمنام جون نترس از عاشق شدن بیا اون با من گمنام جون نترس از ولدمورت بیا اون با من ...
دنی : فکر کنم اون می تونه با معشوقش تلپاتی کنه اونم بهش همینارو گفته
لی : بروبچز حالا بحث گمنامو ولش کنیم قضیه اسنیپو هستین ؟؟؟
تری : من که هستم ولی قرصارو از کجا میارین ....
دنی : تری جون نترس از شاد شدن بیا اون با من .
تری : من دارم جدی می گم .
دنی : خب منم جدی می گم . تا وقتی استاد همه چی جلوت نشسته غمی نداشته باش من اونا رو ردیف می کنم فقط شما کافیه اعلام آمادگی کنین .
لی : ما که آماده ایم ......... فردا عصر می ریم از راه مخفی تو آشپزخونه و دیگه
دنی : پس تا فردا عصر
zzzzzzzzzzz..........zzzzzzzzz
ادامه دارد ..........



آسلامي شد توسط لي جردن


ویرایش شده توسط لی جردن در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۳۱ ۶:۳۶:۰۳

[size=medium][color=3333FF]هر انسانی آنچه را که دوست دارد نابود می کند !
بگذا


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۶:۴۵ سه شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۸۴
#12

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
ادامه:
تري اين رو گفته بود در حالي كه چوب دستيشو به طرف دو تا
سياه پوش گرفته بود داخل شد و دو بار گفت:اكسپليارموس
چوب دستيهاي دو نفر سياه پوش به يك گوشه پرت شد
لي:بچه ها مشكل فني حل شد به پرواز ادامه ميديم
كوييرل پشتك بارو ميزد و ميخوند . گمنام هم كه واقعا داشت مي رقصيد
گمنام:آها...........بيا وسط...........بيا
نويل همچنان داشت بالششو ميخورد
دو نفر سياه پوش سر جايشان خشكشون زده بود ولي نه انگار ميخواستن در برن يكي از اون ها به سمت تري اومد ولي تري سريع گفت:پتريفيكوس توتالوس
سياه پوش خشك شد و افتاد زمين تري معطل نكرد و به سمت سياه پوش دوم نشانه گيري كرد و دوباره گفت:پتريفيكوس توتالوس
سياه پوش دوم هم به زمين افتاد
تري چوب دستيشو در داخل لباسش جا كرد و به سمت ايوانا رفت كه اوضاش از همه خراب تر بود
ايوانا خون زيادي ازش رفته بود و بيهوش شده بود لي هم روي اون بود و چرت و پرت مي گفت
تري لي رو كنار كشيد و رفت كنار ايوانا نشست. با خودش گفت اينو يكي بايد ببره درمانگاه در همون لحظه نميد وارد شد و خشكش زد تري قبل از اينكه نميد چيزي بگه گفت:برو بگو مك گونگال بياد بدو
نميد سريع از در رفت بيرون تري ايوانا را بلند كرد كه ناگهان پروفسور مك گونگال وارد ميشه:ريش مرلين اينجا چه خبره؟
تري: ببخشيد پروفسور فعلا وقت ندارم براتون توضيح بدم لطف كنيد و اين چهار نفر رو يك جوري ببرين به درمانگاه كه وضعشون حسابي خرابه
تري واينساد ببينه مك گونگال چي كار ميكنه در حالي كه ايوانا رو بلند كرده بود راه درمانگاه رو پيش ميگيره.

--------------------------------------------
*در درمانگاه*

بچه ها من اومده بودم كه ازتون معذرت خواهي كنم كه صداي فرياد ايوانا رو شنيدم
بچه ها:
لي گفت: بي خيال بابا ولي دمت گرم كارت درست بود
در درمانگاه باز ميشه و مك گونگال مياد تو و ميگه:
بچه ها براتون هم خبر بد دارم هم خبر خوب اول خبر خوب رو ميگم خبر خوب اينه كه تا 1 ساعت ديگه از درمانگاه مرخص ميشين و خبر بد ما نقاب اون دو مرد سياه پوش رو برداشتيم اونها.........................


*******************************
ادامه بدين..............


ویرایش شده توسط تری پاتر در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۲۹ ۱۰:۰۶:۵۵
ویرایش شده توسط تری پاتر در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۲۹ ۱۰:۰۸:۰۰
ویرایش شده توسط تری پاتر در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۲۹ ۱۰:۰۹:۱۶

عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۲۰:۳۷ دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۴
#11

ایواناold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۰ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۶:۲۴ چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۸۷
از تالار خصوصی گریفیندور!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 246
آفلاین
ایوانا که همچنان زیر لی داشت له میشد هی پروفسور مک گونگال میکرد!

سیاهپوش دوم:یکی اینو خفه کنه.....هی یو!بیا اینو یه طلسمی چیزی بکن....

سیاهپوش اول:مگه کوری؟!نمیبینی کار دارم.....

نویل که بالششو محکم گاز میزد میگفت:

ـــ ای اسنیپ گندگلو.....د برو تو دیگه.......(به قول زاخی آسلامی بیندیشید! )

گمنام که رفته بود رو کله ی کوییرل گفت:

ـــ بچه ها منو ببینین....آها یه قر کمر....آفرین پسر!(کپی رایت از...؟! )

کوییرل انداختش زمین و داد زد:

ـــ اون با من....بیا تو چو چانگ بشو.....هری با من....

سیاهپوش دوم که دید اوضاع شیر توشیره یه لگد زد به ایوانا که هم بیهوش شد هم خون از دهنش فوران کرد!

لی بالاخره از جاش بلند شد:

ـــ بچه ها هواپیما نقص فنی داره...بپرین پایین....

سیاهپوش دوم:هوی هیبی!این صدای چیه؟!

صدای قدم های شتابزده ای به گوش میرسید.

سیاهپوش دوم:چه میدونم...بیا اینا رو هم خفه کن!

در باز شد...صدایی اومد:

ـــ اینجا چه خبره؟!


---------------------------------------------------------------

مجوز پست زدن در این مکان ممنوعه از لی گرفته شد!!


!!Let's rock 'n' ROLE








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.