دنی : اونا کی بودن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مک گونگال : اگه اجازه بدی میگم
ایوانا :
و ناگهان در باز می شه و زاخاریاس می پره تو درمانگاه و ......... :
مک گونگال :
اااااااااااااااه ه ه ه ه ه ه تمومش کنین از اون دو تا جیمز پاتر و سریوس بودن
همه :
مک گونگال : اهم بله یعنی فعلا دیر وقته زود برین به خوابگاهاتون
زاخاریاس : اما ....... آخه ........ هنوز 1 ساعت ............
ولی پرفسور مک گونگال حالا دیگه رفته بود .
دنی : آآآآآآآآآآآآخی بچه ها ............ زاخی باید ایوی رو تنها بذاره ........ چه قدر غم انگیز ........ واااااااااااااای
زاخی : شب به خیر عزیزم و شپلخ اونجا رو ترک می کنه .
ایوانا :
خفه شو پسره ی احمق خسته شدم از دستت .........
بابا اصلا قبول تو خوشکلی خوشتیپی تومش کن دیگه .....
دنی : خیلی خب بابا ............. من از همون اول گفته بودم این دخترا ...............
تری : این دخترا چی
دنی :
ااااا هیچی بابا بیاین بریم بخوابیم
گمنام : واقعا :-D
دنی و تری :
گمنام : نه ه ه ه ه ه ه ه ه
ایوانا نگاه مشکوکی به پسرا می اندازه ولی اونا زود خودشونو جم وجور می کنن و می رن خوابگاه .
$$$$$$$$$$$$$خوابگاه $$$$$$$$$$$$
دنی : واقعا حیف شد من دیر رسیدم
خیلی حال کردین نه ؟
لی : آره خیلی با حال بود ......... ولی دیگه داشت زیادی شور می شد خوب شد تری از راه رسید ...... زیادیشم خوب نیست .
دنی : ولی فکر کنم ارزش یه بار امتحانو داشته باشه !!!!
تری : منم بدم نمی یاد یه بار شاد بشم ..... این هفته خیلی از دست اسنیپ افسرده ام .
دنی : اسنیپ
گمنام : منظورت چیه ؟؟؟؟؟؟
دنی : بروبچز من فکر می کنم این چند روزه اسنیپ یه خورده افسردست این طور نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟
لی : آره ه ه ه ه ه ه ه
خیلی تو خودشه !!!!
گمنام : شما که نمی خواین ........
دنی : گمنام جون حالا چه عیبی داره معلم عزیزمونو یه خورده شاد کنیم .
گمنام : وااااااااااااااااااااااااای ........... من اصلا رفتم تو خوابگاه دخترا بخوابم .
و بلند می شه و از در می ره بیرون .
همه :
دنی : فکر می کنی واقعا رفت تو دخترا .
تری : با این وعضش بعید نیست .
لی : بچه ها فکر کنم عاشق شده !!!!!!
دنی : نه بابا .......... گمنام هنوز خیلی جوونه .
تری : این جاست که شاعر می گه یعنی در واقع همون عشق گمنام می گه گمنام جون نترس از عاشق شدن بیا اون با من گمنام جون نترس از ولدمورت بیا اون با من ...
دنی : فکر کنم اون می تونه با معشوقش تلپاتی کنه اونم بهش همینارو گفته
لی : بروبچز حالا بحث گمنامو ولش کنیم قضیه اسنیپو هستین ؟؟؟
تری : من که هستم ولی قرصارو از کجا میارین ....
دنی : تری جون نترس از شاد شدن بیا اون با من .
تری : من دارم جدی می گم .
دنی : خب منم جدی می گم . تا وقتی استاد همه چی جلوت نشسته غمی نداشته باش من اونا رو ردیف می کنم فقط شما کافیه اعلام آمادگی کنین .
لی : ما که آماده ایم ......... فردا عصر می ریم از راه مخفی تو آشپزخونه و دیگه
دنی : پس تا فردا عصر
zzzzzzzzzzz..........zzzzzzzzzادامه دارد ..........
آسلامي شد توسط لي جردن
[size=medium][color=3333FF]هر انسانی آنچه را که دوست دارد نابود می کند !
بگذا