ناگهان صدای مهیبی به گوش میرسه و لحظه ای بعد نصف حذبیسا با خاک یکسان میشه...
هواپیمایی غول آسا در حالی که آتش گرفته در درون ساختمان حذبیسا گیر کرده و از میان پنجره های هواپیما مسافرا در حالی که دارن آتیش میگیرن برای سرژ و ققی دست تکون میدن!
ققی: این چیه دیگه!؟
هری: این ورژن جدیدمه!...انواع بلایای طبیعی...سیل و طوفان و زلزله و آتش فشان و تروریست و هواپیما تو ساختمون!
سرژ: میبینی ققی؟...اون وقت به ما میگن شما بی ناموسین!
ققی: چارچوب سرژ چارچوب...
هری: هوی من سه ساعته زیر این چارچوب گیر کردم منو در بیارید دیگه!
سرژ و ققی هر دو با هم در دو طرف چارچوب قرار میگیرن...یکی اون طرف چارچوب رو میگیره و یکی طرف دیگه رو...
سرژ: بیاریش بالا ققی...بیارش بالا!
ققی: ما میتونیم...من دارم تمام قدرتمو میذارم سرژ...زور بزن!
سرژ: باشه....هنننننننننن...هاااااه....آخیــــش!
ققی: اه اه...پیف پیف...برو یکی از اون دستمال های اسکی رو از تو منبر بردار بیار...ورژن بوبرنده و تمیز کننده...
سرژ به سمت منبر میره...
در زیر چاچوب هری کم کم داره خفه میشه...
هری: مرگ من به ضرر شماست...منو بیارین بیرون...
ققی: چرا؟...چرا به ضرر ماست؟...مرگ مدیران همیشه به نفع ما بوده...
هری: اگه من بمیرم کوییرل میشه مدیرکل...کوییرل میشه همه کاره...کوییرل میشه آتش فشان...کوییرل میشه...میشه...میشه...
ققی: خب بابا فهمیدم!...باشه پس میاریمت بیرون...سرژ بدو اون چسبو بیار!
سرژ که تازه دستمال اسکاور رو آورده بود سریعاً میره به سمتی و چسبِ مخصوصِ حذب لیبرات دموکرات رو میاره!
-پنج دقیقه بعد-
هری هنوز زیر چارچوبه و چارچوب با چسب های مخصوص به زمین چسبیده شده!
هری: نامردا منو از این زیر بیارین بیرون...
ققی و سرژ یه نگاهِ "ما داریم به پایان حماسه ی مدیران میرسیم!" به هم میکنن و دوان دوان به سمت قسمت خراب شده ی حذبیسا میرن...
سرژ: حالا چی کارش کنیم؟
ققی: اشکالی نداره...به ممدجاسم و پروفسور بینز! میگم ساختمون رو دوباره از نو بنایی کنن!
سرژ: پس بریم هواپیما رو بندازیم بیرون اینجارو تمیز کنیم که بینز کارشو مرتب منظم انجام بده
سرژ و ققی به سمت هواپیمای آتیش گرفته و منفجرنشده میرن و دوباره شروع میکنن به زور زدن برای بیرون انداختن هواپیما از داخل ساختمون!
این دفعه سرژ فریادی به بلندیِ فریادِ سرژ میکشه و با حول و قوه ی موزیکالیش هواپیمارو یه دستی بلند میکنه و به سمت خوابگاه مدیران پرتاب میکنه!!
-دو دقیقه بعد-
-حذبیسا-
بینز کار خودشو برای بنایی شروع کرده و یه سری ممدجاسم ها هم دورش جمع شدن و بهش برای حمل و نقل آجرها کمک میکنن...
اما در طرف دیگه ی حذبیسا، ققی و سرژ یواش یواش به سمت پله های طبقات بالایی حذبیسا میرن تا به ناقوس برسن و ببین کی همه رو هول میداده پایین و فرد مورد نظر رو خفت کنن...
تكرار نشه اسكاور
[url=http://godfathers2.persiangig.com/hammers/Pro