1:
صورت فلكي جبار:
1- جبار صورتفلکي بسيار واضحي است!
2- ستارگان پرنوري دارد!
3- بيشباهت به آنچه به عنوان افسانه گريبانگيراش شده نيست!
4- به اندازه کافي بزرگ است!
5- کافي است يکبار آن را در آسمان بالاي سرت ديده باشي! ديگر هيچگاه نياز به نقشه يا راهنمايي نخواهي داشت تا بيابياش!
6- با توجه به پرنوري ستارگاناش، در آسمان آلوده هم ديده ميشود! گرچه خيلي از ابهتاش را از دست ميدهد!
7- سحابي معروف جبار در کمربنداش نهفته است! يک جرم غيرستارهاي که به راحتي با چشم غيرمسلح هم ديده ميشود و ميتوان به جرأت گفت در يک شب زمستاني نخستين جرمي است که يک رصدگر آماتور تلاش ميکند در ميدانديد دوربين يا تلسکوپ اسيرش کند! و البته به ويژگيهاي فيزيکي اين سحابي اشاره نميکنم!
8- کمربند جبار يک ويژگي منحصر به فرد دارد! اين سه ستاره در امتداد استواي کره آسمان قرار گرفتهاند! و درواقع جداکننده نيمکرهشمالي و جنوبي آسمان محسوب ميشوند! پس اگر زماني دلتان براي استواي سماوي تنگ شد سري به جبار بزنيد!
9- تنوع رنگها! ستارهها رنگي هستند! زماني که اين جمله براي نخستين بار به گوش کسي ميرسد و کلي مايه تعجباش ميشود حتما براي اثبات اين موضوع نگاهي به جبار مياندازد!
10- شکارچي هم زيبا و هم پرنور است! پس کلي به درد عکاسيهاي نجومي- هنري ميخورد! يک بناي باستاني که رد ستارگان جبار بر فرازش خودنمايي ميکنند! و البته اينکه استواي سماوي از وسط جبار ميگذرد شاهکار بينظيري از منحنيهاي محدب و مقعر که با يک خط صاف از هم جدايي گرفتهاند رقم ميزند!
سحابي جبار يا شكارچي
(Orion Nebula)
شامل M42 و M43 ابر گازي آشفته بزرگ و نزديكي كه غالباً از هيدروژن است. اين سحابي توسط ستارههاي داغ، جوان و روشن كه درون سحابي توسعه يافتهاند روشن شده است. سحابي جبار يا شكارچي در حدود 1500 سال نوري از ما و در صورت فلكي جبار يا شكارچي وجود دارد و نظر آن 30 سال نوري است.
اين سحابي درست در زير كمربند صورت فلكي شكارچي ديده ميشود.
يکي از محل هايي که ستاره هاي مزدوج علاقه شددي به جدايي دارند سحابي معروف جبار است
اينم عكسي از اين سحابي
2:
سحابيها
سحابي نامي است كه در قرون هفدهم و هيجدهم، رصدكنندگان آسمان به قطعاتي با نور ضعيف اطلاق ميكردند كه در بين ستارگان ديده ميشدند. در سالهاي اخير و با تلسكوپهاي بهتري كه در دسترس است، ستارهشناسان دريافتهاند كه برخي از اين سحابيها در واقع خوشههاي ستارهاي يا كهكشانهاي دوردست موجود در فراسوي راه شيري هستند و در چنين مواردي، نام سحابي به غلط مورد استفاده قرار گرفته است، با اين حال واژه «سحابي» هنوز هم به طور وسيع، گرچه با مسامحه، درمورد چنين اجرامي به كار ميرود.
با اين حال، اجرام پخش شده در بين ستارگان راه شيري، سحابيهاي واقعي هستند كه از تجمعهاي گاز و غبار درخشان و ابرمانند تشكيل شدهاند و غالباً داراي شكل نامنطمي هستند. برخي از اين سحابيها اشكال كاملاً ويژهاي دارند و بسته به شكلي كه خود را نشان ميدهند اسامي ويژهاي مييابند، مثلاً، سحابي آمريكاي جنوبي، سحابي سمحاق و سحابي سه شاخ نمونههايي از آنها هستند. سحابي مشهور ديگر، خرچنگ نام دارد. دليل اين نامگذاري، شكل خرچنگ گونة آن هنگام مشاهده با تلكسوپهاي قرن نوزدهم بود ولي در عكسهاي جديدي كه از آن تهيه شده است خيلي به خرچنگ شباهت ندارد.
«سحابي سه شاخ ابر گازي و غباري عظيمي است كه در داخل كهكشان راه شيري ما قرار دارد در اين سحابي احتمالاً ستارگان جديدي در حال شكلگيري هستند.»
سحابي تور
سحابي تور بقاياي ابرنواختري است كه هزاران سال قبل منفجر شده است و قسمتي از لاية گازي است كه از ستارة انفجاري به بيرون پرتاب شده و هنوز در حال گسترش فضا است.»
در آن سوي كهكشان راه شيري:
ستارهشناسان معاصر كپلر گمان ميبردند كه خورشيد مركز جهان است. ولي هنگامي كه ستارهشناسان قرن هفدهم و هيجدهم شروع به فهرست كردن اجرام مختلف قابل رؤيت كردند به زودي به نادرست بودن اين انديشه پي بردند. يكي از اين فهرستها به وسيلة چارلز مسيه فرانسوي (1730-1817) تهيه شد. او همه سحابيهايي را كه در حين جستجو براي ستارگان دنبالهدار كشف كرده بود فهرست كرد. در نگاه اول توسط تلسكوپهاي كوچك، اين دو نوع جرم آسماني با هم اشتباه ميشدند. بسياري از سحابيهاي بزرگ، كهكشانها و خوشههاي ستارهاي هنوز هم توسط اعداد مسيه (يا M) معرفي ميشوند. مثلاً 31 M، سحابي عظيم در صورت فلكي امرةالمسلسلة است.
تلاش هرشلها:
فرد ديگري كه بعدها به جستجوي سحابيها پرداخت ويليام هرشل بود كه به خاطر كشف سيارة اورانوس قبلاً به شهرت رسيده بود. هرشل همراه خواهر خود، كارولين (1848ـ1750) كه شهرتي همپايه با او داشت و او را در ثبت رصدهايش كمك ميكرد، شبهاي طولاني را در فضاي آزاد سپري كردند و اولين بررسي مفصل درمورد اندازه جهان را به انجام رساندند.
هرشل تعداد زيادي سحابيهاي ضعيف تازه را كشف كرد. با تلسكوپ بزرگ خود متوجه شد كه برخي از سحابيها اشكال بخصوصي دارند كه باعث تعجب او ميشدند. براي او اين سؤال مطرح شد كه آيا ممكن نيست اين منظومههاي ستارهاي مستقل و دوردست، خود «جهانهاي جزيرهاي» باشند؟ با اين حال او دريافت كه برخي سحابيهاي ديگر نظير سحابيهاي داراي اشكال نامنظم (كه امروز ميدانيم از گاز و غبار تشكيل شدهاند) خود نيز متفاوت بوده و احتمالاً بهطور نسبي، زياد دور نيستند. ولي اينكه سحابيها چقدر دورند؟ سؤالي بود كه توانست بدان پاسخ دهد.
بعد از مرگ هرشل، پسرش جان (1792ـ1871)، كار او را در مورد بررسي اندازه جهان دنبال كرد. در سال 1833، جان، خانوادهاش و تلسكوپ بزرگي را كه تحت راهنمايي پدرش ساخته بود به آفريقاي جنوبي برد. او تا سال 1838 در آنجا مقيم شد و به بررسي سحابيهاي آسمان جنوبي پرداخت، كاري كه پدرش نميتوانست در نيمكره شمالي آن را انجام دهد. هزاران سحابي جديد ديگر توسط هرشلها در بين اين سحابيها كشف شد. اما با آنكه تا آن زمان برخي ستارهشناسان ديگر حدس ميزدند كه اينها اشياء آسماني دوردستي هستند، هيچ يك قادر نبودند روشي براي اندازهگيري فواصل آنها بيابند.
در سال 1845 تلسكوپ ديگري ـ بزرگتر از تلسكوپ مورد استفاده هرشل ـ پدر و پسر به كار گرفته شد: تلسكوپ ارل آوراس. تلسكوپ راس با قطر 184 سانتيمتر (72 اينچ) جثه بزرگي داشت و در ايرلند مستقر شده بود. برخي از سهابيهاي كشف شده با اين تلسكوپ داراي شكل گردابي يا مارپيچي بودند، به اين معني كه احتمالاً اين اجرام به آهستگي در چرخشاند. در بسياري از نواحي فضاي ميان ـ ستارهاي تودههاي نسبتاً مجتمعي از ماده ميان ـ ستارهاي را ميتوان يافت. اينها را سحابيها مينامند (سحابي به معني ابر است.)
چگالي سحابيها بيش از هزار بار بيشتر از چگالي ماده ميان ـ ستارهاي است. سحابيها را به سحابيهاي (1) گيلشي، (2) بازتابي و (3) تاريك طبقهبندي كردهاند.
سحابي گيلشي، ابريست از ماده كه در آن يك يا چند ستاره فوقالعاده سوزان و درخشنده از گونه طيفي O يا B جاي دارد. نور فرابنفش اين ستارهها موجب برانگيختن ئيدروژن و اكسيژن و گسيل نور مشخصي از آنها ميشود. مثال بسيار خوبي از يك سحابي گيلشي، سحابي بزرگ جبار است.
اگر ستاره يا ستارگاني كه در سحابي جاي گرفتهاند سردتر از گونه B باشند ماده ابراز خود نور گسيل نميكند. بلكه نور ستاره را بازميتابد. اين سحابيها به سحابيهاي بازتابي موسومند. البته طيف اين قبيل سحابي با طيف ستاره، يكي است.
مثال بسيار خوب سحابيهاي بازتابي، ابرهايي است كه چندين ستاره مهم خوشه پروين را در بر گرفتهاند.
اگر در نزديكي سحابي ستارهاي نباشد كه نور آن را تأمين كند، آن سحابي را سحابي تاريك نامند. مثال برجسته اين گونه سحابي، سحابي سر اسب در صورت جبار است.
«سحابي 2237 NGC در صورت فلكي تكشاخ (monoceros): گمان ميرود كه لكههاي تاريكي كه در اين عكس ديده ميشود «غده»هايي از گاز در حال انقباض باشد كه از آنها ستارگان پديد ميآيند. اين عكس با تلسكوپ اشميت 125 سانتيمتري رصدخانه كوه پالومار گرفته شده است.»
سه تعريف براي سحابي ها
1:سحابي ابر وسيعي متشكل از غبار و گاز است. گازهائي كه آن را تشكيل ميدهند فوقالعاده رقيق و در دمائي كم هستند. سحابيها به علت نور خود نميتابند بلكه بر اثر نور ستارگان مجاور قابل رؤيت هستند. در صورتي كه به اين ترتيب مرئي شده باشند، به ستارهاي محو و ابري ميمانند. ولي به اندازه و ساختمان واقعي آنها فقط به كمك تلسكوپ ميتوان پي برد. سحابيهاي ديگر، تاريك هستند و مانع نور ستارگاني ميشوند كه پشت آنها قرار دارند.
2:سحابيها ابروارهاي از گاز و مواد ميان ستارهاي و غبار هستند كه همچون لكههاي مهآلود ديده ميشوند. كهكشانها نيز از طريق تلسكوپهاي كوچك بدين صورت جلوه ميكنند و بدين دليل است كه گاه به كهكشانها نيز سحابي ميگويند. درخشانترين سحابي در كهكشان ما (راه شيري) «سحابي بزرگ» است كه در نزديكي شمشير صورت فلكي جبار قرار دارد. برخي از سحابيها، به علت نزديكي به ستارگان درخشان، همچون لامپهاي فلوئورسنت نورافشاني ميكنند و برخي كه ستارهاي درخشان در نزديكي آنها نيست تاريك به نظر ميرسند
3:در نقاطي از فضا توده هاي ابري شکلي از هيدروژن وجود دارد که به آن ها سحابي مي گويند . سحابي ها همان زادگاه ستارگان هستند . و ستارگان از اين سحابي ها که در گستره ي وسيعي از جهان پخشند زاده مي شوند و جسمي تماماً هيدروژني را به وجود مي آورند .
اين موجود هيدروژني شروع به سوختن مي کند اما نه يه سوختن معمولي مثل آتش ؛ بلکه سوختني که در مورد ستارگان به کار مي ره عبارته از يک فرآيند اتمي همجوشي هسته اي که در آن 4 اتم هيدروژن به يکديگر پيوسته و يک مولکول هليوم به وجود مي آورند ( از همون E= mc2 معروف اينشتين ) . اين فرآيند سال ها طول مي کشد ، حدود 9 ، 10 ميليارد سال ( البته براي ستاره هايي که تو سايزخورشيد خودمونه . ) که کودکي و جوان ستاره رو شامل مي شه .
«سحابي بزرگ در صورت فلكي جبار»
فضاي بين ستارگان تهي نيست، و از ابرهاي بسيار گسترده غبار و گاز پوشيده شده است. ابرهاي واقع در فضا، كه چندان شباهتي هم به ابرهاي باراني اطراف زمين ندارد، سحابي ناميده ميشوند.
اگر درون يك سحابي، ستارگاني وجود داشته باشد، در آن صورت، تابش رخشندهاي خواهد داشت.سحابي عظيم واقع در صورت فلكي اوويون يا شكارچي، براستي كه سحابي بسيار زيبا و رخشاني است.
سحابيهائي كه دور از ستارگان واقع شدهاند، تابندگي ندارند، و ستارگان پشت سر خود را نيز ميپوشانند. سحابيهاي تاريك، به اندازهاي در نزديكيهاي ستارگان راه شيري زياد هستند كه ستارگان مركزي كهكشان ما را ميپوشانند، بطوري كه هرگز نميتوانيم مركز يا بازوهاي مارپيچي كهكشان روبروي خود را مشاهده كنيم.
«سحابي عظيم در صورت فلكي «اوريون» يا «شكارچي»»
«سحابي «اسب سر»
در صورت فلكي شكارچي، ابر تاريكي از گاز است، كه بر زمينه روشن ستارگان پشت سر خود، مشخص ميگردد.»
سحابي مرداب، 8m
«از ابرهاي عظيم گاز ئيدروژن تشكيل شده است. ستارهاي كه سبب برافروختن گاز ميشود آنچنان در عماق گرد و غبار محصور شده است كه به چشم نميآيد. اين سحابي 580 س ن با ما فاصله دارد.»
سحابي شكارچي
«اين سحابي درست در زير كمربند صورت فلكي شكارچي ديده ميشود. 20 س ن قطر و 1500 سال نوري تا زمين فاصله دارد.» منظره تلسكوپي سحابي بزرگ در صورت فلكي شكارچي
ببخشيد كه اين دفعه زياد كامل نبود درس ها مشكل شده پروفسور