هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۳:۵۵ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶

پرسی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۱۸ سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۴۶:۴۳ یکشنبه ۳ دی ۱۴۰۲
از تو میپرسند !!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3737
آفلاین
كلاس رو ادامه بديد و فاجعه توي كلاس يا هاگوارتز راه بندازيد، طوري كه اين فاجعه به جامعه‌ي جادوگري كشيده بشه و وزارت هم وارد عمل بشه ( 20 امتياز )(وزارت وارد عمل بشه و به جامعه هم نكشه موردي نداره)

جرج : به نظرم بد نشدا تصویر کوچک شده

فرد که در حال روشن کردن آخرین باقی مانده از شاهکار وسایل شوخی خودشون ، بوقمور ویژ ویژوی جوشان هست ، لبخندی میزنه و میگه : بد ؟ عالی شد پسر ! وزارتم به خاطر یه شوخی ما داره پا میشه بیاد اینجا و فی البداهه اضافه میکنه : فقط امیدوارم مک گونگال نفهمه !

لی جردن در حالی که نفس نفس میزنه ، واژه رمزه تالار گریفیندور که به دلیل جو این هفته از زنبور ویژویژو به بوقی جان تغییر کرده رو زمزمه میکنه و وارد تالار میشه ؛ بدون اینکه نفسی تازه کنه ، مثل این بچه های ارزشی به سمت پرسی هجوم میبره و با لکنت میگه : پ ... پر ... پرس ... پرسی ! ام ... ات ... اتفاق عجیبی افتاده تو سرسرا ، همه چیز به هم ریخته . لحظه ای مکث میکنه و با هیجانی بیشتر از قبل ادامه میده : میز ... میزها همه برگشتن ، همه چیز واژگون شده ؛ تازشم ، مک گونگال تماس گرفته و قراره آرورهای درجه یک وزارت هم بیان اینجا ! و با آخرین نفسی که توی وجودش! بود جملش رو به پایان میبره .

پرسی که لحظه ای قبل داشت از طریق شومینه با ماندانگاس صحبت میکرد و گویا حرفهای جالبی هم میزدن که چهره هر دوشون سرخ شده بود ( بوقی ! شعله های شومینه ایندفعه آبی بوده ، در نتیجه قرمز بودن صورت ماندانگاسم مشخص میشه ) با حالت معذبی به لی که مقابلش زانو زده نگاه میکنه و میگه : احمق جون اولا وقتی نمیتونی اسمه منو درست بگی لازم نیست خودتو بکشی ، اه اه ، نگاه کن تورو خدا ، یه اسم من فقط خز نشده بود که دیگه کلا باقالی شد دوما اینکه من خودم اطلاع داشتم از قبل ! تصویر کوچک شده


دقایقی بعد ، سرسرای اصلی هاگوارتز


استرجس پادمور لنگان لنگان از درب اصلی سرسرا وارد میشه و در حالی که با بی میلی به پرسی که لحظاتی قبل به اون جا رسیده بود ، چشم غره میره ، پرسید : هوووم ... درسته درسته ! جناب وزیرم همین فکرو میکرد ، خوب شد زود اطلاع داد به من ؛ میتونم بپرسم چه خبر شده ؟

پرفسور مک گونگال میگه : جناب پادمور ، همونطور که میبینید بخش اعظمی از وسایل سرسرا از بین رفته ! نمیدونم کاره کی هست !

استرجس ، نگاهی گذرا به میز و صندلی های چوبی افرا میندازه و میگه : آقای ویزلی ، شما اطلاعی ندارید ؟ و زمزمه میکنه : امیدوارم اطلاع داشته باشید ، هر کسی حامی دامبلدور نمیشه ، میدونید که ؟


ساعتی بعد

میزها سر جاشون هستن و اثری از صندلی های پایه شکسته به چشم نمیخوره ، تنها جنبشی که در تالار دیده میشه ، مربوط به شاهکار جرج و فرد نیست ! بلکه ، پرسی هست که توسط استرجس ، کشان کشان برای شکنجه به آزکابان برده میشه !




مواد لازم و نحوه‌ي درست كردن معجون بلاكيوس را كامل شرح بديد!(10 امتياز )

مواد لازم برای ساخت این معجون :

1- ارسال پستی در گفتگو با مدیران
2- ارسال بلیت در تماس با ما به قسمت مدیریت سایت
3- بحث درباره آنتونین دالاهوف در مسنجر با مدیران
4- استفاده از شکلک پایان صحبت با مدیران
5- بحث در مورد غیر منطقی بودن نظر مدیران و اینکه دلیل واقعی بلاک ها چیست
6- سایر مواد به میزان لازم !


نحوه درست کردن :
ابتدا پستی در گفتگو با مدیران در ابعاد شونصد در پونصد متر ارسال میکنید ، در اون از مدیریت سایت بالاخص کوییرل انتقاد شدید به عمل آورده و هر مطلبی که مایل بودید به راجر دیویس میگویید و در آخر ویرایش مدیر را جعل میکنید و زیر پست مینویسید ، ویرایش شده توسط هری پاتر .

در این هنگام ، با پستی بس خز و خیل از جانب راجر مواجه میشوید که توضیح میدهد درباره پست شما ، پیشنهاد میشود پست قبلی خودتان را پاک کن تا موجب خندیدن به ریش راجر شوید و بلاک هم نشوید و یه ذره بخندید و بزنگید بهش .

سپس ، بلیتی در بخش مدیریت سایت و از طریق تماس با ما ارسال میکنید و از نحوه مدیریت سایت به شدت انتقاد میکنید و میگویید : هه ! من دوست دارم این کارو میکنم ! ایول ؟ ایول !

سپس به گفتگو با مدیران باز میگردید ( توجه کنید که پست راجر رو نادیده باید بگیرید ) و هر چیزی که مایل بودید به آنتونین دالاهوف میگویید و بسی حال میکنید . البته در این موقع هم ، شاهد پستی از جانب آنتونین خواهید بود .

بلافاصله ، بدون توجه به پست جدید آنتونین در گفتگو با مدیران میگویید : جمع کنید بابا با این سایت داریتون

مجددا پست دیگری ارسال میکنید در گفتگو با مدیران و اینبار میگویید : توپ تانک فشفشه ، آرشام باید زودتر باز بشه !

توجه کنید که با ذکر دقیق این موارد نه تنها میتوانید معروفیت خودتان را افزایش دهید و آدمی سلبریتی ! شوید ، بلکه میتوانید به راحتی برای همیشه بلاک شوید



----
ویرایش از ویرایش کننده!: متن نصفه بود الان کاملش رو من فرستادم!


ویرایش شده توسط [fa]راجر دیویس[/fa][en]Roger Davies[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۱۶ ۱۴:۴۴:۴۳

چای هست اگر مینوشی ... من هستم اگر دوست داری


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۱:۴۲ سه شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۶

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1- كلاس رو ادامه بديد و فاجعه توي كلاس يا هاگوارتز راه بندازيد، طوري كه اين فاجعه به جامعه‌ي جادوگري كشيده بشه و وزارت هم وارد عمل بشه ( 20 امتياز )(وزارت وارد عمل بشه و به جامعه هم نكشه موردي نداره)

همه میرن سراغ همگروهی های خودشون تا معجون رو درست کنن و بعد هم پادزهرشو ...
استر طبق معمول میره کنار دست پرسی وایمیسه و میگه:

این من رو دستپاچه کرد و گرنه بلد بودم !

پرسی با دیگ میزنه توی سر استر ...

در هر صورت بعد از کلی خون و خین ریزی کلاس ادامه پیدا میکنه ... استر و پرسی مشغول درست کردن معجون سرفه میشن ... مواد لازمش رو از توی کتاب یکی یکی جور میکنن ولی به نکته ای توجه نمیکنن !!
مواد لازم برای این معجون : خربق سفید عطسه آور . انجدان و گراس بودش ولی اونا به جای انجدان عادی ... انجدان رومی میریزن !!!

بعد از یک ساعت که معجون حاضر میشه مرلین میاد جلو و میگه:

استر ... چون داخل کلاس جواب اشتباه دادی خودت معجون خودت رو امتحان میکنی !!!

استر با خودش: بعدا بهت میگم !!!
استر در بیرون: باشه مشکلی نیست ...

استر یک قاشق از معجون میخوره و .... دانگ ... دونگ ... دینگ ... زینگ .... اوپس ... زوپس .... مکی ... موکی ... سوسکی ...

معجون به جای اینکه سرفه رو به بار بیاره باعث گیجی استر میشه ... استرم که گیج شده میخوره به دیگ معجون و باعث میشه معجون بریزه روی سر و صورت بچه های کلاس .... بعضی از اونام چون از تعجب دهنشون باز بود یک کم قورت میدن از معجون....و اینجاس که کل کلاس تصویر کوچک شده

نیم ساعت بعد ستاد مبارزه با گیجی از وزارت سحر و جادو میریزن توی هاگوارتز ...
ایگور مدیریت مدرسه هی میخواد بگه من مقصر نیستم یکی از پشت میزنه توی سرش

در این بین پرسی یکی از اعضای سالم کلاس بود داشت نوش داروی معجون رو درست میکرد از بس حول بود باز به جای مهر گیاه ... استامپ گیاه میریزه

بعد میره بازم میده اولین نفر استر بخوره .... اگر در داخل نوش دارو مهر گیاه نریزی تبدیل میشه به معجون فلفلی ... استر هم به خیال راحت خورد و هماننده یک اژدها از پنجره پرواز کرد

وزیر سحر و جادو با سر میره توی قاب عکس ماندی ... بعد از یک ساعت که خبرنگارهای پیام امروز اومده بودن به هاگوارتز ... بالاخره نوش دارو توسط خود مرلین درست میشه و داده میشه به افراد ولی استر در هواست


2- مواد لازم و نحوه‌ي درست كردن معجون بلاكيوس را كامل شرح بديد!(10 امتياز ) (راهنمايي: اگر معجون بلاكيوس رو بخوريد بلاك مي‌شيد!)


مواد لازم نداره !!
نحوه درست کردن:

یک قاشق از معجون گیج کننده بخورید سپس میتوانید در هر جایی که دلتان میخواهد شلوغ نمایید . مشاهده میکنید که بعد از مدتی شما توانسته اید بلاک شوید !!

اگر این قاشق معجون عمل نکرد دیگ را کلا سر بکشید و بعد چشمانتون رو ببندید برید توی شیکم ملت

بعد ببینید چه اتفاقی میفته ...

با تشکر از شما !


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۶

هانا آبوتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۵ جمعه ۲۰ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱:۱۹ چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹
از قبرستون
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 117
آفلاین
1- كلاس رو ادامه بديد و فاجعه توي كلاس يا هاگوارتز راه بندازيد، طوري كه اين فاجعه به جامعه‌ي جادوگري كشيده بشه و وزارت هم وارد عمل بشه ( 20 امتياز )(وزارت وارد عمل بشه و به جامعه هم نكشه موردي نداره)

2- مواد لازم و نحوه‌ي درست كردن معجون بلاكيوس را كامل شرح بديد!(10 امتياز ) (راهنمايي: اگر معجون بلاكيوس رو بخوريد بلاك مي‌شي)
...................................................................................................................................................................
استرجس که اخلاق حال گیری معلم را دیده بود.باخودش گفت : براش دارم.چند تا از رفقاش هم باخودش پایه کرد.صدای های مختلف بلند شد.معلم تا برگشت ببینه کیه همه خفه خون گرفتن.

مرلین :تانگین کیه همه باید توی این ترم بکسوبادکنن!حتی شده همگی دفترمی رین. تا ولیتون نیاد توی کلاس جا ندارید یا جای من یا جای شمای.

دوباره دوباره تکرار شد.
دفتر مدیر

مدیر با آخرین جوشش من 1000000000000000 بار خواستم استعفا بدم ولی قبول نکردن ، من می خواستم ازاین لجن زار راحت بشم ولی حیف که نمی شه وزد زیر گریه

مگ گونا گول در ادامه گفت: همه باید ولی شون بیاد والا کلاس بی کلاس.

شب توی تالار عمومی

پاتوق بر پا بود .لودو به استرجس گفت: که فقط در یه صورت می تونی راحت باش که سوگلی کلاسو خفه کنی.

پرسی پرید توی حرفش:حتما پنسی ابرو رو می گی.

ماندی: حتما همون که وقتی اخم می کنه ابروهاش تو هم قفل می شد.

آراگوگ داشت با آلبوس پچ پچ میکرد وانگار که چیز کشف کرده باشند.


آلبوس گفت:می تونیم از معجون بلاکیوس استفاده کنیم.

آراگوگ لیست بلند بالای را دراوردوشروع به خوندن کرد:2پیمانه خلط مگس،موف کششی مورچه ،پر سوسک ،بتل زنده موی ریش کوسه همه به یک دانه رو قاطی میکنی می زاری رنگ لجنی که پیدا کرد اونوقت می دی بخوره.فقط باید گرم گرم باشه. یه لحظه که برگه رو اورد
پایین دید قیافه ها همه بلاک شدن.

دادند که معجون هانا درست کند.

هانا:معجونیوس،درست شدینوس، خستهیوس،حوصلهیوس نداریوس ،کاریوس داریوس،زودتیوس درست شدیوس.

شبانه به هدف حمله کردندبهش بلکیوس به زور خوروندن.

فردا کل ملل فهمیدن که چه شده است پدر ومادر پنسی برای شکایت به وزارت رفتن .مرسه هم به وزارت اجازه دخلت نمی دادو جنگی داخلی شروع شد.


[b][size=medium][color=0000FF][font=Arial]واقعا کی جوابگوی تصمی�


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۰:۳۶ سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۸۶

بارتی کراوچold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۹ پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۳۲ یکشنبه ۵ آبان ۱۳۹۲
از مرلینگاه شوری خانه ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1540
آفلاین
تكليف اولتون يكم خز بود و من ازش بر نميومدم ... وقت زيادي مي خواست !


2- مواد لازم و نحوه‌ي درست كردن معجون بلاكيوس را كامل شرح بديد!(10 امتياز ) (راهنمايي: اگر معجون بلاكيوس رو بخوريد بلاك مي‌شي

*بدليل اينكه نگفتين بايد در رول باشه من در رول نمي نويسم*


مواد لازم :
حداقل يك عدد مدير مستبد , حداقل يك عضو شاكي , حداقل يك عضو خطاكار , منوي مديريت و مواد لازم ()

طرز تهيه :
ابتدا مقداري عضو شاكي را در پاتيل مي ريزيد تا كاملا پست بزند و بجوشد ... سپس مقداري عضو خطاكار به آن افزوده با بتواند از خود دفاع كند و جلوي جوشش بيش از حد شاكي را بگيرد .
پس از اينكه آنها هم را لت و پار كردند مدير مستبد را كاملا به آن مي افزاييد و [البته عضو خطاكار بايد يا مدير باشد يا از آشناها مدير] مدير در آنجا كاري نمي كند و با دو عضو ديگر فقط مي جوشد .
پس از گذشت چند روز منوي مديريت را به معجون افزوده و مديريت مستبد دست به كاري مي شود , براي اينكه جوشش ها بيش از حد نشود شخص شاكي را بلاك مي كند فاتحه ... فاطحه ... فاتهه ... فاطهه و ... مصلوات بر مرلين ختم كن

معجون شما پس از يك هفته از ابتداري كار آماده مي شود و شخصي كه آن را بخورد حتما بلاك مي شود .

توضيحات :
رنگ معجون پس از اضافه كردن شخص خطاكار بايد آبي رنگ و سپس بنفش شود و با افزودن مدير مستبد صورتي و سپس قهوه اي و با افزودن منوي مديريت باي كاملا مشكي شود .

*از 10 امتياز كه بيشتر نمي گيرم ... ولي استاد خودت يه ارفاق هايي بكن ديگه ... مثلا من اولين نفرم*



بدون نام
جلسه‌ي دوم : سم و نوش‌دارو
استاد مرلين مك كينن
تاريخ: 2»3 بهمن با تاخير


-----------------
تق...تق...
- بيايد تو...
دانش‌اموزان وارد كلاس شدند و همان فضاي آشناي كلاس استاد قبلي خود را با كمي تغيير ديدند...
کلاس زيبايي که از تميزي برق ميزد،ميزهاي طويلي که بر روي آنها پر از ابزار معجون سازي بود، تنها تفاوت آن پرچم‌هاي سياه و عكس‌هاي متحرك ماندانگاس بود كه به ديوارهاي كلاس زده شده بود و استاد جديد...
دانش‌اموزان با بغض به ديوارهاي كلاس نگاه مي‌كردند و جلوي كلاس ايستاده بودند كه استاد جديد همون طور كه پشت ميز خود نشسته بود با آرامي گفت:
- بچه‌ها لطفآ بنشينيد.
دانش‌اموزان كه تازه متوجه شده بودند كه جلوي كلاس ايستاده‌اند؛ بدون ايجاد كوچك‌ترين صدا به پشت ميزها نشستند و به استاد جديدشان خيره شدند تا كلاس شروع شود...
براي چند لحظه سكوتي آزار دهنده بر جو كلاس حكم‌فرما شد.
استاد جديد از پشت ميز خود بيرون اومد و جلوي دانش‌اموزان ايستاد و شروع به سخنراني كرد:
- سلام، من پرفسور مك كينن هستم و از اين به بعد درس معجون سازي‌تون رو با من داريد.
لحظي مكث كرد و ادامه داد:
- همون طور كه همه‌تون در جريان هستيد دوست خوب و استاد سابق معجون ‌سازي‌تون، ماندانگاس فلچر به دليل اينكه نمي‌تونست ظلم و ستم را درهيچ كجا ببيند شهيد شد.
نفس عميقي كشيد و اشك در چشم‌هايش حلقه زد و ادامه داد:
- من هيچ‌گاه نمي‌تونم جاي خالي اين عزيز رو براي شما پر كنم، ولي سعي خودم رو مي‌كنم كه استاد خوبي براي شما باشم.
دست‌هايش را بالا برد و به عكس‌ها اشاره كرد و اضافه نمود:
- اين عكس‌ها و پرچم‌ها رو هم به خاطر زنده نگه‌داشتن ياد اين عزيز زده شده و تا آخرين جلسه‌ي تدريس من توي هاگوارتز روي ديوار‌هاي اين كلاس مي‌مونه،من نيز مثل ماندانگاس عزيز هتل‌وار امتياز خواهم داد و فقط سعي در امتياز بالا دادن به شما خواهم داشت، البته اگر ببينم دانش‌آموزاي خوبي هستيد.
اشك‌هايش را پاك كرد و لبخندي زد،سپس تقريبآ فرياد زد:
- به قول ماندي به هتل هاگوارتز خوش اومديد.
جنب و جوش عجيبي توي كلاس راه افتاد و هر كس با بغل دستي خودش شروع به صحبت كرد، بعد از چند لحظه مرلين دستش را بالا برد و كلاس كم‌كم ساكت شد.
- خب مي‌ريم سراغ درسمون.
با چوب‌دستيش اشاره‌اي به تخته كرد و كلمات «قانون سوم گولپلوت» روي تخته ظاهر شد.
- خب اين قانون توي كتاب شاهزاده‌ي دورگه هم بوده و تعريف شده...
به چهره‌ي گنگ بچه‌هاي كلاس نگاهي كرد و گفت:
- كه مطمئنم عمرآ يادتون نيست! طبق ترجمه‌ي سميه گنجي قانون سوم گولپلوت بيان مي‌كند كه نوش‌داروي سم مخلوط برابر است با مجموع نوش‌داروهاي هر يك از عناصر به طور جداگانه!!! خب كسي چيزي فهميد؟!
استرجس دستش رو بالا برد و اين كار او باعث شد همه با تعجب نگاهش كنند!(از استرجس بعيده!)
مرلين نگاهي به استرجس كرد و گفت:
- تو بايد استرجس پادمور باشي؟! تعريفت‌رو وقتي ماندي زنده بود زياد مي‌كرد! ولي گفته بود كه دَرسِت زياد خوب نيست! قانون سوم گولپلوت رو تعريف كن و بگو چي ازش فهميدي!
استرجس با اين حرف مرلين اعتماد به نفسش رو از دست داد و دستپاچه گفت:
- قانون سوم نيوتن مي‌گه كه اگر با سرعت نور *بـــــــوق*(به دليل بي‌ناموسي بسيار شديد حذف شد!)
دانش آموزان ناگهان خجالت فراواني كشيدند و سرشون رو پايين انداختند.
مرلين كه در دل به سليقه‌ي ماندي دست‌خوش مي‌گفت با عصبانيتي ساختگي فرياد زد:
- خيلي بي‌تربيتي استرجس! تنبيه مي‌شي!
استرجس با درماندگي و بغض گفت:
- استاد به خدا من قصدي نداشتم يه لحظه حواسم به پاتريكي (اس‌ام‌اس ماگلي- ك.ر.ب لودو) كه ديشب برام اومده بود پرت شد وقاطي كردم اين دوتا رو با هم!
مرلين چشم‌هاش برقي زد و فهميد كه استرجس هم بــــلـــه. با همان عصبانيت ساختگي گفت:
- از من خجالت نمي‌كشي از اين عكس‌ها و روح استاد سابقت و اين بچه‌ها خجالت بكش! ساعت 12:30 شب مياي پيش من تا مجازات بشي! هيچ حرفي هم نمي‌خوام بشنوم!
مرلين نفس عميقي كشد و به دانش‌اموزان كه كم‌كم سرشون رو بالا مي‌اوردند نگاه كرد و گفت :
اين قانون رو بايد حفظ كنيد در امتحان پايان ترم‌تون ازش سوال مياد. خب مي‌ريم سراغ كار امروزمون، من براي اينكه ببينم در چه سطحي هستيد ازتون مواد تشكيل دهنده‌ي يه سم رو مي‌خوام و نوش‌داروي همون سم رو. يعني مياد مواد تشكيل دهنده‌ي يه سم رو مي‌نويسيد و به من تحويل مي‌ديد بعد نوش‌داروي اون سم رو هم درست مي‌كنيد و تحويل مي‌ديد و استفاده از زهرمهره به قول سميه.گ مجاز نيست؛ ازتون معجون مي‌خوام!


1- كلاس رو ادامه بديد و فاجعه توي كلاس يا هاگوارتز راه بندازيد، طوري كه اين فاجعه به جامعه‌ي جادوگري كشيده بشه و وزارت هم وارد عمل بشه ( 20 امتياز )(وزارت وارد عمل بشه و به جامعه هم نكشه موردي نداره)

2- مواد لازم و نحوه‌ي درست كردن معجون بلاكيوس را كامل شرح بديد!(10 امتياز ) (راهنمايي: اگر معجون بلاكيوس رو بخوريد بلاك مي‌شيد!)


ویرایش شده توسط مرلين مك كينن در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۳ ۱۷:۵۵:۳۶


بدون نام
سلام
ميريم سراغ نقد و امتيازات پست‌ها

گريفيندور:

[spoiler=ويكتور كرام]
خب...
ويكتور عزيز مي‌شه گفت، پست خوبي نوشته بودي، سوژه‌ات رو خوب پرورش داده بودي و همراه چاشني طنزت جالب شده بود.

نقل قول:
...زیر چشمی حواسش به پاتیلی که حالا رنگ صورتی یواش گرفته بود (:در حال معجون سازي:) رو نگاه میکرد

من نفميدم منظورت از يواش تو اين جمله چي بوده! منظورت «رنگ صورتي رو يواش يواش گرفته بود» بوده يا اينكه صورتي كم‌رنگ؟
نقل قول:
...جفتش در حال (:كندن مو:) بود...

خب اين‌جوري نوشتن جالب نيست سعي كن به جاي استفاده‌ي اينجوري از شكلك‌ها اول توصيف كني حالت شخص رو بعد اگه خواستي باز شكلك استفاده كني اونو توي پرانتز جايي از جمله كه به نظرت مناسبه بزاري يا ته جمله اضافه‌اش كني!

نقل قول:
خب به علت اینکه ببخشید استادمون ترکیدن کلاس تعطیل

ها! اين جمله كه نوشتي يعني چي؟ ببخشيدش كل جمله‌رو بهم ريخته!
بعدشم وقتي داري داستان رو از زاويه ديد سوم شخص تعريف مي‌كني پس اين درست نيست كه باز مياي خودتو وارد قضيه مي‌كني و اين جمله‌ رو از زاويه خودت مي‌گي!

خوب يه چيزي در مورد زمان فعل‌هات بگم...
تو داري فعل‌ها‌تو به زمان گذشته مياري و اين درسته ولي توي تكليف دومت در جاهايش زمان فعل رو عوض مي‌كني، مثل: مي‌شه ،مي‌كنه ،مي‌گيره ،مي‌گه و ...

خب امتيازي كه بهت مي‌دم...
براي تكليف اولت بهت 18 امتياز مي‌دم و براي تكليف دومت 7 امتياز مي‌دم، پس در كل ميشه 25 امتياز![/spoiler]

[spoiler=استرجس پادمور]
خب سوژه‌ي باحالي داشتي، سبك نوشتنت هم جالب بود!
سوژه رو خوب جلو برده بودي و ديالوگاتم خوب و به اندازه بود، ولي ياز اون ور فضا سازيت يه كم، كم بود!
رولت روان و يكدست بود، در كل زياد نمي‌تونم از رولت ايراد بگيرم، ولي يكي دو موردي رو گوشزد مي‌كنم...

نقل قول:
ملت:

چند ثانیه بعد مدیریت مدرسه به صورت این در اومده بود:

خب بهتر جاي اين شكلك‌ها حالت كس يا چيزي كه مي‌خواي بيان كني رو توصيف كني، يعد اگه بازم خواستي از شكلك استفاده كني مي‌توني ته اين توصيفاتت شكلك رو اضافه كني،البته اين ايراد يا مشكلي نيستا!

نقل قول:
چون استر و پرسی هر کدوم به شکل گرگی شیش شاخ در اومده بودن...

بعد از 15 دقیقه تاخیر که استر رفته بود پاتیل بخره تازه شروع به درست كردن معجون...

اين همري و لبخندي كه زدي رو اگه توي پرانتز مي‌ذاشتي يا آخر جمله اضافه مي‌كردي جالب‌تر مي‌شد!

امتيازي كه بهت مي‌دم...
براي تكليف اولت 19 امتياز مي‌دم و براي تكليف دومت 8 امتياز مي‌دم، در كل 27 امتياز![/spoiler]

[spoiler=سينيسترا]
خب واقعآ مي‌تونم بگم رول طنز تقريبآ بي‌نقصي بود و از خوندنش لذت بردم فقط يه ايرادهاي كوچيكي داشت كه فقط به عنوان ياد‌آوري بهت مي‌گم...

نقل قول:
اینا رو لازم نیست شونصد بار در جهت عقربه های ساعت به هم بزنی!چون من خیلی گولاخ که کپی رایتش بای ققیه هستم اینا رو به بار به هم زن دوبار فوت کن!!

اينا رو لازم نيست شونصد بار در جهت عقربه‌هاي ساعت به هم بزني! چون من خيلي گولاخ (كپي با ققيه) هستم، اينا رو يه بار هم بزن و دوبار فوت كن!!

ايراد بعدي هم اينه كه از علامت تعجب (!) خيلي استفاده كردي و يه جورايي تو ذوق مي‌زنه!
همون طور كه همون اول هم گفتم رول خيلي باحالي بود و پاراگراف بندي‌هاتم خوب بود.

امتيازي كه بهت مي‌دم...
دركل بهت 30 امتياز مي‌دم![/spoiler]

[spoiler=پرسي ويزلي]
نقل قول:
دانش آموزان با خوشحالی به سمت پاتیل هایی که به منظور ساختن پاتیل مجاور میزهاشون قرار گرفته هجوم میبرند

خب فكر كنم منظورت از پاتيل دوم معجون بوده باشه!

نقل قول:
حداقل از معجونشون یه بویی بلند شه که دل استاد رو خوش کنه که حداقل مدیر مدرسه میفهمه یه تدریسی کرده و یه حقوقی میزاره کف دستش و مجبور نیست برای امرار معاش با چنگ و دندون بین زباله های شبانه هاگوارتز برای بدست آوردن چیز بدرد بخوری کند و کاو کنه !

اين لفظت خيلي جالب بود و جدآ منو ياد معلم‌هاي مدرسه‌ي خودمون ميندازه!!

نقل قول:
به ریختن مواد در پاتیل ها توسط دانش آموزان به معجون سازی اونها جهت میده و باعث میشه که حداقل بعد از یک ساعت و نیم کار و هدر دادن شصت نوع گیاه و ماده جادویی حداقل از معجونشون یه بویی بلند شه که دل استاد رو خوش کنه که حداقل مدیر مدرسه میفهمه یه تدریسی کرده و یه حقوقی میزاره کف دستش و مجبور نیست برای امرار معاش با چنگ و دندون بین زباله های شبانه هاگوارتز برای بدست آوردن چیز بدرد بخوری کند و کاو کنه !

پرسي عزيز اين همه جمله پشت سر هم نوشتي؟! از تو ديگه بعيده!
فقط جهت ياد‌اوري بهت مي‌گم كه جملات بلند چشم خواننده رو خسته مي‌كنه و باعث مي‌شه خواننده حوصله‌اش سر بره! اگه از علائم نگارشي استفاده مي‌كردي هم جملات گيراتر مي‌شد و هم زيباتر مي‌شد و هم باعث خستگي خواننده هم نمي‌شد.

نقل قول:
ماندانگاس که دیگه نایی نداره ، به آرامی میگه : تو از این به بعد جانشین من در این کلاس هستی ! از این حرف بینهایت مسرور میشه ، بطوری که به سرعت صورتش رو به صورت دانگ نزدیک میکنه تا برای آخرین بار از اون قدردانی دانی کنه و توسط مدیر هاگوارتز این بخش تحریم شد

بد نبود بعد از حرف دانگ به پرسي يه اينتر مي‌زدي و بعد توضيح مي‌دادي پرسي چه كرد!!!
بعدشم بـــــوقـــــي اگه تو استاد معجون سازي شدي پس من اينجا چي‌كار ميكنم؟!

اون تيكه‌اي كه ماندي داره خاطراتشو مي‌بينه خيلي كار جالب و باحال بود با بلاك شدنش در ارتباط بود و اين جالبش كرده بود كه مثلآ توي لحظات آخر عمرش اين چيزا رو مي‌ديد.

پاراگراف بندي هم خوب بود.

چرا اين همه رولتو بي‌ناموسي كردي ؟! يكم از درجه‌اش كم كن!

در كل 30 امتياز بهت مي‌دم.[/spoiler]

[spoiler=آلفرد بلك]
خب آلفرد ديالوگ‌هات و فضا‌سازيت خوب بود، شكل ظاهري و پاراگراف‌بنديت هم خوب بود.

در مورد سوژه‌ات اينو بگم كه ...
سوژه‌ات يه جورايي تو مايه‌ها‌ي بقيه بچه‌ها بود ولي روش خوب كار كردي،يه جاي سوژه كه خط اصلي داستان و سوژه‌ات هم هست يه جورايي به نظر بچه‌گانه مي‌رسه ببين:

نقل قول:
آلبوس سوروس :« عيبي نداره قربان ، از آلفرد مي گيرم . » و سپس با سرعت به كنار آلفرد كه ميز اول نشسته بود رفت و نشست.

پروفسور ماندانگاس گفت : خب حالا كه اين طوره ، بايد بعد از زنگ بموني و معجون آلفرد رو بخوري.

انگار ماندانگاس داره با آلبوس كه دير اومده لج مي‌كنه و به نظر لج‌بازي بچه‌گانه‌اي مياد و يه جورايي تو ذوق مي‌زنه، مي‌تونستي با يكم فكر بيشتر سوژه رو يه جور ديگه پيش ببري!

خوب بعد از اين حرف‌ها مي‌ريم سراغ ايرادات...
نقل قول:
چشم هاي ماندانگاس فلچر برقي زد و با ولع خاصي گفت : « خب حالا بيا تو .» در باز شد...

ديالوگ‌هات رو از بقيه جمله جدا كن يعني به اين صورت:

*چشم‌هاي ماندانگاس فلچر برقي زد و با ولع خاصي گفت:
- خب حالا بيا تو.
در باز شد...

اينجوري هم ظاهر پستت بهتر مي‌شه، هم اينكه روون‌تر مي‌شه رولت.
چند جا تو تكليفت اين مورد رو ديدم.

نقل قول:
...هر دو پاسخي ندادند و پاتيل هايشان را جلو كشيد.

اول از همه كه شناسه‌ي فعلت نسبت به ضميرت غلطه!
دوم اينكه آلبوس وسايل نداشت پس پاتيلش كجا بود؟!

نقل قول:
...و در حيني كه هيچ كس حواسش به او نبود...

به جاي حيني مي‌نوشتي زماني بهتر بود.

نقل قول:
معجونش رنگ سبز فيروزه اي رو كه بايد مي گرفت در كمال تعجبش گرفته بود.

خب اين جمله اينطوري خيلي بهتر مي‌شد:
معجونش در كمال تعجب طبق دستور العمل به رنگ فيروزه‌اي در اومد.

در مورد اين جمله هم همين طور:

نقل قول:
باز هم در كمال حيرتش معجونش رنگي رو كه كتاب گفته بود يعني زرد ليمويي رو گرفته بود


*معجونش در كمال تعجب باز هم طبق دستورالعمل كار كرد و به رنگ زرد ليمويي دراومد.

در مورد اين جمله هم همين طور:

نقل قول:
پروفسور ماندانگاس با نگاهي كه در تمام مدت از آلبوس سوروس بر نداشته شده بود و سبب دلخوري دختر ها شده بود گفت: ...


* پرفسور ماندانگاس از ابتداي كلاس چشم از آلبوس برنداشته بود.دختر‌ها با دلخوري به او نگاه مي‌كردند كه پرفسور ناگهان گفت: ...:

خب در مورد تكليف اول اگه دقت كني خواسته شده كه يه فاجعه تو مدرسه رخ بده و چند نفر كشته بشن كه اين توي رولت رعايت نشده پس نمي‌تونم امتياز تكليف اولت رو از 20 بدم.
مطمئن هستم با يكم دقت و صرف وقت بيشتري مي‌تونستي هم به اين مورد دقت كني و هم مشكلاتي رو در بالا گفتم رو نداشته باشي و اميدوارم توي تكاليف ديگه ات اين كار رو بكني!

خب امتيازي كه بهت ميدم...
تكليف اولت رو از 15 حساب مي‌كنم و بهت 11 امتياز مي‌دم، در مورد تكليف دومت هم بهت 9 مي‌دم، پس در كل ميشه 20 امتياز![/spoiler]

هافلپاف:

[spoiler=لودو بگمن]
خب لودو جون رول خيلي خوب و بي‌نقصي بود، كلي خنديدم با خوندنش.
لودو جون ما داريم پيش شما درس پس مي‌ديم ناراحت نشي از دست ما...

اين چند خط رو ببين:

نقل قول:
و لودو به زور حلق آلبوس را گشوده و كل محتواي پاتيل را در حلقوم ِ وي تخليه كرده و به نشانه ي پيروزي پاتيل ِ خالي را همچون سربازان ِ آلماني به صورت مورب بر سر ميگذارد و به نشانه ي جشن و سرور با ملاقه‌اي (!) كه در دست دارد چند ضربه به پاتيل ميزند

خب جمله‌هاي زيادي رو پست سر هم اوردي و بدون علائم نگارشي! اين كار باعث مي‌شه كه خواننده خسته شه!

واقعآ تكليفت خوب بود و نميشه ازش ايرادي گرفت، امتيازي كه بهت مي‌دم...
خب من در كل بهت 30 امتياز مي‌دم![/spoiler]

[spoiler=رز ويزلي]
خب رز عزيز چون واقعآ رول خوب و روان و مفهوم بود ولي مشكلاتش:

اول رولت رو با حرفي از خودت شروع كردي كه دنبال بطريِ خون گرگ آفريقايت مي‌گردي!
وي مشخص نكردي كه كي اين داره اين حرف رو مي‌زنه!
يه خط بعد ديالوگ آل رو نوشتي و خط بعدش نوبت ديالوگ خودت شد ولي باز هم مشخص نكردي كه چه كسي گفته اين ديالوگ رو!

نقل قول:
رز:

اول اينكه، تو داري داستان رو از زبون خودت تعريف مي‌كني ولي موقع ديالوگ، خودتو سوم شخص يعني رز خطاب مي‌كني، بايد به جاي رز مي‌نوشتي من يا از خط تيره ( - ) استفاده مي‌كردي!
دومي رو نمي‌شه اسمش رو ايراد گذاشت ولي سعي كن به جاي نشون دادن حالت‌هاي اشخاص توي رول به توصيف حالتش بپردازي و اگه بازم خواستي از شكل استفاده كني مي‌توني آخر توصيف حالت شخص، شكلك رو اضافه كني!
توي استفاده از علائم نگارشي هم يكم بيشتر دقت كن!

همون‌طور كه گفتم چون چند جا ديالوگ رو نگفتي كي گفته يا خودتو سوم شخص خطاب كردي باعث شده رول يكدست نشه و يكم تو ذوق خواننده مي‌خوره!
ولي همه‌ي اين ايراد‌هايي كه ازت گرفتم رو مي‌تونستي با يه بار خوندن برطرف كني و تكليف خيلي بهتري رو تحويل بدي!

خب امتيازي كه بهت مي‌دم...
در كل بهت 26 امتياز مي‌دم![/spoiler]

[spoiler=دنيس]
خب دنيس عزيز رول يك‌دست، خوب و جالبي بود...
من دارم به شما درس پس مي‌ديم اميدوارم از دستم ناراحت نشي...

خب دنيس سوژه‌ات رو خوب پرورش داده بودي، ديالوگ‌هات جالب و خوب بود، فضاسازيتم خوب بود.

فقط يه ايراد كه البته نمي‌شه ايراد دونستش ولي بالاخره...

نقل قول:
دانش‌آموزان:

خب... بهتره به جاي استفاده از شكلك براي نشون دادن حالت‌هاي شخصيت‌هات توي رولت، اول اون حالت رو توصيف كني بعد اگه خواستي باز از شكلك استفاده كني توي آخر جمله‌ات اون شكلك رو بزن!(اين شكلك‌رو از كجا اوردي؟! هر چي گشتم پيدا نكردم جاش اينو زدم!)

همه چيز رولت به جا و خوب بود

امتيازي كه بهت مي‌دم...
بهت 30 امتياز مي‌دم![/spoiler]

[spoiler=آراگوگ]
خب پست خوب و جالب و رواني بود...
آراگوگ جون شما استاد مايي و من دارم به شما درس پس مي‌ديم اميدوارم از دستم ناراحت نشي...

سوژه‌ي خوبي داشت و خوب هم جلو برديش، ديالوگ توش زياد به چشم نمي‌خورد ولي فضاسازي توش زياد بود.
به نظرم اگه از جفتش با هم استفاده مي‌كردي تكليفت خيلي بهتر مي‌شد..

نقل قول:
شاگردا:

اين ايراد نيست ولي به نظر جالب‌تر و بهتر مياد كه به جاي شكلك، حالت رو توصيف كني و بعد اگه بازم خواستي از شكلك استفاده كني آخر توصيفت اضافه كني!

غلط املائي توي تكليفت كم نداشتي ولي با يكبار خوندن مي‌تونستي كه اين ايرادات رو هم از بين ببري!

امتيازي كه بهت مي‌دم...
در كل بهت 28 امتياز مي‌دم![/spoiler]

[spoiler=آلبوس سوروس پاتر]
خب آلبوس عزيز بهت تبريك مي‌گم واقعآ پست خوب، بي‌نقص، يكدست و زيبايي بود!

بهترين پست جدي بود كه ازت ديدم، معلومه خيلي روش كار كردي!
واقعآ هيچ ايرادي نمي‌تونم ازت بگيرم!

سوژه‌ات رو خيلي خوب پرورش دادي و ديالوگ‌هات به جا و خوب و تاثيرگذار بود پاراگراف‌بنديت هم خيلي خوب بود!

امتياز كامل رو مي‌گيري...
پس امتيازي كه بهت مي‌دم...
بهت 30 امتياز مي‌دم![/spoiler]


راونكلاو:

[spoiler=كورنليوس آگريبا]
نقل قول:
ارام و هيجان زده

بالاخره آرام يا هيجان زده؟! دوتاش با هم به هم نمي‌خورن!

نقل قول:
سپس با دستش محکم پس گردن آلبوس سوروس زد و گفت:
اگه گند بزنی میدم معجون یکی از بچه ها رو بخوری. حالا کارتون و شروع کنید.
سپس لبخندی تحویل بچه ها داد. کورنلیوس با خود گفت چه شوخی یخی ولی کارش را شروع کرد

اين تيكه‌ي رولت خيلي توجه منو جلب كرد و احساس كردم كه خواستي يه جورايي فضا و جو مدرسه‌هاي خودمون رو وارد داستانت كني، به نظرم هم موفق شدي!

صحت اينجوريه نه اونجور كه تو نوشتي!

نقل قول:
کورنلیوس معجونش را در جامی ریخت و با حرکاتی لرزان به آلبوس سوروس داد.

به جاي حركاتي لرزان ، دست‌هاي لرزان مي‌نوشتي بهتر بود.

نقل قول:
مدتی اتفاقی نیفتاد و کورنلیوس خوشحال بود که معجونش اثری نکرده. ناگهان او شروع به تغییر کردن کرد.

بعد مدتي اتفاقي رخ نداد و كورنليوس از اين بابت خوشحال بود كه ناگهان آلبوس شروع به تغيير كرد...
اينجوري هم جمله‌ات قشنگ‌تر و هم يك‌دست‌تر ميشه!
در ضمن در جمله‌ي دوم نوشتي كه ناگهان او... كورنليوس عزيز اين او كه شما نوشتي طبق جمله‌ي قبلش كه نوشته بودي به كورنليوس برمي‌گرده نه به آلبوس!

نقل قول:
اطرافش را نگاه کرد و دید هیولایی بزرگ در حالیکه از یک طرف گازی به کله ی تدی لوپین میزند بارتی را هم تکه تکه میکند.

اطرافش را نگاه كرد و هيولايي بزرگ را ديد كه از طرفي به كله‌ي تدي لوپين گاز مي‌زد و از طرفي هم بارتي را پاره پاره مي‌كرد...
اينجوري هم روانتر و هم مفهوم‌تر بود.

در مورد شكل ظاهري و پاراگراف بنديت بايد بگم كه اصلآ رعايت نكرده بودي،
همين جور جملاتتو پشت سر هم نوشتي و رفتي!
بعد از هر 3 ، 4 خط يه اينتر بزن تا شكل ظاهري نوشتت بهتر شه!

اينو ببين:

نقل قول:
که آنها باید معجونی که موجب ایجاد لیکونتراپی موقت در انسان میشه رو درست کنند. کورنلیوس با خود گفت: مردک دیوانه است فکر نمی کنه که همچین آشغالی چه بدرد ما میخوره؟

تو داري توضيح مي‌دي كه ماندي داشت چي كار مي‌كرد بعد اومدي فكر كورنليوس رو گفتي! اين شكل قشنگي به رولت نمي‌ده و خواننده حس مي‌كنه رولت هيچ نظمي نداره و نويسنده نمي‌دونسته خودشم مي‌خواسته چي بنويسه!

خودت اين يكي جمله رو هم ببين:
نقل قول:
آنها اول باید عصاره صدر صحت رو در پاتیل می ریختند و به مدت ده دقیق آن را میجوشاندند و هم میزدند و بعد 15 دقیقه باید برای عصاره بابونه و پوست خیار درختی و خون گرگینه ی آفریقایی نیز همان کار ها را که برای عصاره صدر انجام میدادند میکردند.

خب...
اين جمله به خاطر طولاني بودن حوصله‌ي خواننده رو سر مي‌بره و خسته‌اش مي‌كنه!
اگه همين چندين جمله‌اي كه پشت سر هم و بدون استفاده از علائم نگارشي نوشتي رو با علائم نگارشي نوشته بودي هم باعث مي‌شد رولت زيبا‌تر شه هم مفهوم‌تر شه و هم اين جمله اينقدر طولاني نمي‌شد... در كل از علائم نگارشي خوب استفاده نكرده بودي!

در مورد تكليف دومتم بايد بگم كه مي‌خواستي سريع سروته قضيه رو هم بياري كاملآ از نوع نوشتت توي تكليف دوم مشخص بود ولي چون خود استاد قبلي گفته اگه همين جوري هم هتل‌وار كلاس رو تموم كنيد قبوله نمي‌تونم بهت گير بدم، اگه يكم هم از شكلك‌ها استفاده مي‌كردي رولت بد نمي‌شد . در كل تكليفات بد نبود و امتيازي كه بهت ميدم...

به خاطر اولين نفري كه پست زدي 5 امتياز براي تكليف اولت 10 امتياز و براي تكليف دومت 8 امتياز در كل 23 امتياز![/spoiler]

[spoiler=گابريل دلاكور]
خب پستت سوژه‌ي متفاوتي با بقيه داشت و توي كلاس اتفاقاتي نيفتاد. سوژه‌ي خوبي هم بود ولي به نظرم داستان رو ديگه خيلي پيچونده بودي و زيادي شلوغش كردي رولت‌رو.
مي‌ريم سراغ نقد و امتيازت...

نقل قول:
تيموتي:

سعي كن از اين حالت استفاده نكني يا كم استفاده كني و جاش اون حالت رو توضيح بده!توي خيلي از جا‌هاي رولت به جاي توصيف از اين شكلك‌ها استفاده كردي، بهتره اول توصيف كني بعد آخرش اين شكلك‌ها رو بزني، البته اين ايراد نيست!

نقل قول:
سالن عمومی دختران

سالن عمومي دختران كجاست ديگه؟!

نقل قول:
فقط در راستای پاچه خواری تیچر عزیزمان

خب به خاطر اينكه پاچه‌خواري استاد قبلي رو كردي و آينده‌نگر نبودي، هيچي از اين جملت بهت نمي‌ماسه!

نقل قول:
گابر نعره ای زد و به سوی آن دختر یورش برد ، روی دو تا پا بلند شد و با دو دست محکم دختر را روی زمین حل داد

گابريل وقتي توي جملهِ اولت مي‌گي يورش برد يعني حمله كرد!
ولي تو بعدش مي‌گي كه رو دوتا پاش بلند شد! خوب چه‌جورياست؟!
بعدشم وقتي مي‌گي رو دوتا پاش بلند شد يعني اسب رو در نظر گرفتي ديگه! چند خط بالاتر هم گفتي كل بدنش شبيه اسب شده ديگه! پس دست اين وسط چي بود؟!
بعدشم هل اين‌جوريه نه اونجور كه تو نوشتي،چند جا اشتباه نوشتي!

اخر رول اولت از جايي كه آوداكداورا رو يكي گفت كمي گنگ شد ! خود من چند بار خوندم تا فهميدم چي به چي شد!

نقل قول:
فوقع ما وقع ...

اينو ديگه نمي‌نوشتي!

در كل سبك نوشتن جالبي داري ولي از علامت تعجب (!) زياد و بي‌جا استفاده مي‌كني كه باعث بي‌ريخت شدن رولت مي‌شه!

سعي كن رولتو با پرانتز‌هاي زياد و شلوغ كردن ننويسي چون باعث خستگي خواننده ميشه!

در كل رول جاي كار بيشتري داشت منظورم از كار بيشتر نوشتن بيشتر نيستا كلآ مي‌تونستي اين سوژه‌اي كه داده بودي رو بهتر روش كار كني و قشنگ‌تر بنويسي!


خب... با اين تفاسير امتيازي كه بهت مي‌دم...
براي تكليف اولت بهت 15 امتياز مي‌دم و براي تكليف دومت بهت 8 امتياز بهت مي‌دم و باري اينكه سوژه‌ات جالب بود و با بقيه فرق داره هم بهت 2 امتياز مي‌دم پس در كل بهت 25امتياز بهت مي‌دم! [/spoiler]

اسليتيرين:

[spoiler=بارتي كراوچ]
خب بارتي عزيز...
تكليفت سوژه‌ي خاصي نداشت و وقت روش زياد نذاشته بودي و به نظر همين جوري براي رفع تكليف اين پست رو زده بودي!
خيلي ساده داستان رو پيش بردي و سر و ته قضيه رو سريع هم اوردي!

فضا سازيت نسبت به ديالوگت بيشتر بود ولي باز هم كم بود چون رول سوژه‌ي خاصي نداشت اينطوري شده بود!

ديالوگ‌هات كه واقعآ كم بود كه باز هم به دليل نداشتن سوژه‌‌ات بود!

وقتي مي‌خواي يه رول خوب داشته باشي اول بايد رو سوژه‌ات كار كني بعد روي ديالوگ‌ها و فضا‌سازي‌هات كار كني كه نه خيلي زياد بشن نه خيلي كم!

يه رول خوب رولي كه سوژه‌ي نو و جذاب داشته باشه و ديالوگ‌ها و فضاسازيش متناسب و به اندازه باشه!

با شناختي كه ازت دارم مي‌دونم اگه كمي وقت مي‌ذاشتي واقعآ خيلي بهتر مي‌نوشتي.
از تو انتظار بيشتري داشتم و دارم.

امتيازي كه بهت مي‌دم...
در مورد هر دو تكاليف با ارفاق بهت 20 امتياز مي‌دم![/spoiler]

تعداد شركت كنندگان: 12 نفر
گريفيندور: 5 نفر
هافلپاف: 5 نفر
راونكلاو: 2 نفر
اسليتيرين: 1 نفر

به روز شد...


ویرایش شده توسط مرلين مك كينن در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۲ ۱۶:۵۷:۵۶
ویرایش شده توسط مرلين مك كينن در تاریخ ۱۳۸۶/۱۱/۲ ۱۷:۰۵:۲۰


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۲:۰۷ دوشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۶

ویکتور کرام


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۶ سه شنبه ۲۳ آبان ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۲۶:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از مدرسه دورمشترانگ (بلغارستان)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 509
آفلاین
1 ) یک رول بنویسید که در اون معجون رو میسازید ، بعدش اشتباهی یک چیزی رو اضافه میریزید و به یک چیز دیگه تبدیل میشید و یک فاجعه در مدرسه راه میندازید و چند نفر و میکشید. ( 20 امتیاز )

جرج یه چشمکی به ویکی میزنه و میگه : بیا اینجا با هم معجون رو درست کنیم
ویکی به سمت جرج حرکت میکنه و در کنار اون روی زمین میشینه
(چون جا نبود روی زمین میشینن)
جرج: خب چی داریم و چی نداریم؟
ویکی: چی باید بسازیم؟
هر دو : ؟
بعد از چند دقیقه به این نتیجه رسیدن یک صفحه کتاب معجون سازی رو باز کنند و هرصفحه ایی امد همان معجون رو بسازند
صفحه 23 از کتاب معجون های پیشرفته معجون تبدیل پودر فلو به گالینا بلانکا و استفاده در خورشت قیمه
جرج: خب ویکی من میخونم تو بریز
دو قاشق غذاخوری پودر فلو... حالا یه دسته سبزی آش حالا دو بار هم جهت ساعت بچرخون بعدش یکبار خلاف ساعت.
جرج که از کار ویکتور مطمئن نبود همش زیر چشمی حواسش به پاتیلی که حالا رنگ صورتی یواش گرفته بود رو نگاه میکرد و اشتباهاً به جای گفتن 10 چشم قورباغه گفت 100 چشم قورباغه و ویکتور 100 چشم رو ریخت حالا دوبار خلاف عقربه ساعت بچرخون حالا نصف قاشق چای خوری پودر گالینا بلانکا هم بریز خب دیگه دم اومد معجون اماده شد
ویکتور با ذوق به اطراف نگاه میکرد هرکسی با جفتش در حال بود و فقط خودش و جرج معجونشون اماده شده بود با هیجان فریاد زد: استاد...استاد ما معجونمون اماده شده
ملت دانش اموز:
جرج و ویکتور:
استاد:
استاد به طرف پاتیل رفت و گفت خب یه خورده بچش جرج
جرج: اما استاد ما میخوایم شما این افتاخار رو بدین و خودتون بچشینش
با گفتن این جمله استاد به قول خودمون...شد و چشید
استاد: :pint:
ویکی و جرج:
ملت دانش اموز:
خب به علت اینکه ببخشید استادمون ترکیدن کلاس تعطیل



2 ) بعد از فوقع ما وقع چه اتفاقی میفته ، رول رو ادامه بدید . ( 10 امتیاز ) ( مثلا میتونه ساختن معجون و اتفاقات حاشیه اون باشه ، لازم نیست خیلی خفن باشه ، فقط باید کلاس و تموم کنید

بازم مثل همیشه مزاحم اومد
مدیر مدرسه هاگوارتز پرفسورکارکاروف وارد کلاس میشه
پرفسور کارکاروف: استاد کو؟...
ملت دانش آموز:
پرفسور کارکاروف: استاد ومرد هی هی...دانگی نموند هی.. هی...بدبخت شدم هی...هی...
و در یک حرکت انتحاری از پشت بازم زرنگ کلاس هرمایونی خود شیرینی میکنه و چوبش رو به سمت تیکه های بدن استاد دانگ میگیره و میگه : ریپارو پرفسور ماندانگاس فلچر
فوقع ما وقع و پرفسور ماندی به حالت اول برمیگرده و همه چی به خوبی تموم میشه جز اینکه ویکی و جرج از مدرسه اخراج میشن


خدا نگهدارت ای پرفسور ماندی / چه شاد و خرم چه با صفایی


کاشکی یه روز باهم سوار قایق می شدیم
دور از نگاه ادما هردوتا عاشق میشدیم


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۱:۵۹ یکشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۶

آراگوکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۱۰ پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۴۴ جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۸۷
از خوابگاه دختران بنا به دلایلی!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 214
آفلاین
تكليف (1) و (2) با هم

ارنج دنيس به صورت ناخود آگاه به بطري كوچيكي كه رو بروش قرار داره ميخوره ، بطري كمي دور خودش تاب ميخوره و بعد با بي رحمي تموم محتوياتش كه شامل خون گرگ افريقايي ميشه رو ، روي معجون دنيس بالا مياره و تمام زحماتشو در ثانيه اي بر باد ميده.

رنگ سبز معجون شروع به كدر شدن ميكنه و بوي متعفني از خودش ول ميكنه.
دنيس كاملا اميدشو براي نمره گرفتن در اين درس از دست داده كه ناگهان متوجه لودو ميشه ، كه به طرز مشكوكي حواسش به معجونش نيست ، نفس خبيث دنيس كار خودشو ميكنه و در عرض ثانيه اي جاي معجون ها عوض ميشه.

در همون هنگام لودو به كمك اراگوگ در حال واردار كردن يه عضو بخت برگشته براي تست كردن معجونشونن.
البوس سورس پاتر با كمال ميل در حالي كه شش نفرو دستو پاشو گرفتن و دو نفر هم حلقشو باز كردن اماده خوردن معجونه.
لودو بر ميگرده و با مجون لجني خودش كه بوي بدي هم ميده مواجه ميشه.
لودو:ااا...چرا اين شكلي شد؟! ... پيف پيف چه بوي گندي هم ميده .. البته استاد كه نگفت چي جوري ميشه حتما مال خودشه ديگه ..؟ حالا ميدم اين پسره بخوره فوقش ميفته ميميره ديگه

لودو معجونو بر ميداره و با تمام محتوياتش توي حلق البوس خالي ميكنه.
جنبشي در بدن البوس شكل ميگيره و عضلاتش با سرعت غير قابل باوري شروع به رشد ميكنمد ، طي اين عمل لباسهاش ديگه تحمل بدن جديدشو ندارن و شروع به جر خوردن ميكنن.
تمام بچه ها با ديدن اين وضع از كلاس فرار كنن اما در اين بين اراگوگ كه محو اين صحنه بي ناموسي شده مهلت فرار رو از دست ميده.
بچه هاي ستاد آسلام هم در همين حظه وارد عمل ميشن و ناگهان كل هيكل البوس شطرنجي ميشه

آراگوگ:ااا... چرا تموم شد؟!تازه داشتم گرم ميشدم ...

هنوز جمله اراگوگ تموم نشده كه متوجه به هم خوردن دندوناي البوس سورس به هم از روي گرسنگي ميشه و ترجيح ميده سكوت كنه.

البوس دهنشو به قاعده شش تا نون بربري باز ميكنه و كل هيكل اراگوگو با اون همه ابوهت يه جا ميبلعه.

شاگردا:
استاد ماندي:بچه ها كنترل خودتونو حفظ كنين من الان همه چي رو درست ميكنم ..!

از اونجا كه بدن لخت و شطرنجي البوس هر بيناموسي رو وسوسه ميكنه ! پس ماندي هم وسوسه ميشه و به صورت ناگهاني به سمت البوس شيرجه ميزنه اما از اونجايي كه هيچ وردي براي مقابله با اين هيولا بلد نيست نميتونه كاري از پيش نميتونه ببره ، البوس هم بيكار نميمونه و طي يه عمل انتحاري كله ماندانگاسو ميبلعه ماندي كمي تلو تلو ميخوره و در حالي كه از بدن بي سرش خون فواره زده روي زمين ميافته و دار فاني رو وداع ميگه ، اما از اونجايي كه ماندي خيلي مال اينو اون و به طور كل مال حروم خورده گوشتش مسموم شده و خود البوس هم مسوم ميشه و به صورت افقي به سوي جهان موازي رهسپار ميشه !!

به عبارت ديگه ماندي با اين حركت جوانمردانه كل مدرسه و بچه هاي سفيد مفيدشو نجات ميده.
______

خداحافظ پروفسور فلچر


ویرایش شده توسط آراگوگ در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۳۰ ۲۲:۰۵:۲۰

وقتی �


Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۰:۰۷ جمعه ۲۸ دی ۱۳۸۶

آلفرد بلکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۲۷ پنجشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۲:۴۰ جمعه ۱۲ خرداد ۱۳۹۱
از دیروز تا حالا چشم روی هم نذاشتم ... نمی ذارم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
1 . و 2...
تق تق ... ... ... .
پروفسور ماندي : كيه كيه در ميزنه ؟
شخص ثالث : منم منم آلبوس سوروس .
پروفسور ماندانگاس كه كمي ناراحت شده بود گفت : چرا دير اومدي ، اگه بخواهي از اولين جلسه دير بياي نميشه .

آلبوس سوروس : قربان ، پروفسور دامبلدور كارم داشت .
چشم هاي ماندانگاس فلچر برقي زد و با ولع خاصي گفت : « خب حالا بيا تو .» در باز شد و آلبوس سوروس كه شباهت زيادي به مادرش داشت ( البته از نظر دامبلدور زيبايي پدرش رو به ارث برده بود ) . وارد شد .
ماندانگاس كه دهنش كف كرده بود دوباره لب به سخن باز كرد و گفت : وسايل معجون سازي هم كه باهات نيست .

آلبوس سوروس :« عيبي نداره قربان ، از آلفرد مي گيرم . » و سپس با سرعت به كنار آلفرد كه ميز اول نشسته بود رفت و نشست .

پروفسور ماندانگاس گفت : خب حالا كه اين طوره ، بايد بعد از زنگ بموني و معجون آلفرد رو بخوري .

آلبوس سوروس و آلفرد هر دو پاسخي ندادند و پاتيل هايشان را جلو كشيد .

_آلفرد ،حواست باشه يه چيزي بريزي توش كه كار نكنه .
_كارم درسته ، غمت نباشه .

آلفرد زيپ كيفش رو باز كرد . و نگاهي به اطراف انداخت و در حيني كه هيچ كس حواسش به او نبود ، عصاره صدر پرژك رو كه از حموم مدرسه كش رفته بود . از كيفش درآور و در پاتيلش خالي كرد و جايش رو به كيفش برگرداند .

در دومين گام بابونه رو طبق دستور معلم به معجون اضافه كرد . و بعد پوست درخت خياري رو كه كناره دستش بود ، برداشت و آن را در معجونش رنده كرد . معجونش رنگ سبز فيروزه اي رو كه بايد مي گرفت در كمال تعجبش گرفته بود .

_ آلفرد ، اين كه مثل ماله كتابه چرا خرابش نمي كني .
_ نمي دونم چرا ! من عصاره ي صدر پرژك به جاي صحت ريختم . حالا صبر كن .

طبق گفته ي كتاب بايد اول سه قاشق شكر را به خون گرگ آفريقايي اضافه مي كردند و سپس هردو رو به معجون اضافه مي كردند ولي او با خونسردي سه قاشق از ظرف نمكي كه كنار ظرف شكر بود درون خون گرگ آفريقاي و بعد معجون اضافه كرد . باز هم در كمال حيرتش معجونش رنگي رو كه كتاب گفته بود يعني زرد ليمويي رو گرفته بود .

_ آلفرد پس چي شد . تو كه هيچ وقت معجون هات رو انقدر خوب درست نمي كردي .
_ نميدونم ، ديگه بايد به ريش مرلين توكل كني .

پروفسور ماندانگاس با نگاهي كه در تمام مدت از آلبوس سوروس بر نداشته شده بود و سبب دلخوري دختر ها شده بود گفت :
خب وقت تمومه ، ديگه دست به معجوناتون نزنين .
پنج دقيقه بعد
بطري هاي معجون همه روي ميز پروفسور بودند . تنها معجون آلفرد در دست پروفسور بود .

_ خب ، مي تونين برين . اما تو آلبوس سوروس نرو .
_ اما ... آخه ....
_ اما و آخه نداشتيم ها .

بچه ها همه به سمت بيرون هجوم بردند . آلفرد سعي مي كرد هر چه يواش تر برود تا ببيند سر آلبوس سوروس چه مي آيد . بالاخره همه بيرون شدند و در پشت سر آلفرد بسته شد . ولي آلفرد همان جا ايستاد .

لحظه اي بعد صداي جيغ كوتاه آلبوس سوروس شنيده شد . و همين آلفرد را به داخل اتاق كشاند و باعث شد منظره اي را ببيند كه ناشي بود از يك پروفسور ماندانگاس و سگ پا كوتاه و پشمالوي سفيدي كه در بغلش بود.

_ آقاي بلك معجونتون كاملا اشتباه عمل كرد . حالا بياين اين دوستون رو ببرين پيش مادام پامفري .



Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ چهارشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۶

استرجس پادمور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۳ شنبه ۷ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۳۰ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۴۰۰
از یک جایی!
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 3574
آفلاین
1 ) یک رول بنویسید که در اون معجون رو میسازید ، بعدش اشتباهی یک چیزی رو اضافه میریزید و به یک چیز دیگه تبدیل میشید و یک فاجعه در مدرسه راه میندازید و چند نفر و میکشید. ( 20 امتیاز )

خب شروع کنید :

استر میره کنار پرسی وایمیسه و میگه :
کی این بوقی رو استاد کرده ؟؟
پرسی در حالی که شون هاشو بالا میندازه میگه:
به اونش چی کار داری مدیریت مدرسه این جوری تشخیص داده که این استاد بشه خوبه!
استر:مدیریت مدرسه چی رو درست تشخیص داده
هر دو شروع میکنن با همدیگه معجون رو درست کردن ولی اولین چیز کم بود ... پاتیلی که باید مواد رو داخلش میریختن وجود نداشت !
استر:استاد اجازه ؟ ما پاتیل نداریم !
ماندانگاس : برو بخر خب !

بعد از 15 دقیقه تاخیر که استر رفته بود پاتیل بخره تازه شروع به درست کردن معجون میکنن...پرسی در حالی که کتاب معجون سازی پیشرفته و پسرفته رو سر ته گرفته میگه:
یک قاشق صدر صحت بریز ! بعد یک کیلو ژامبون ... دستکش ظرف شویی ... یک کیلو سیب زمینی ... بابونه ... درخت خیار
در همین ثانیه دیوار کلاس فرو میریزه ... چون استر یک درخت رو به وسیله ی جادو از حیاط به داخل کلاس میکشه ... و میندازه داخل پاتیل ...
ملت :

معلوم نشد چطوری اون درخت توی پاتیل حل شد ... (نکته:معجون مقدار اسیدش زیاده شد بود... جوری که درختو آب کرده )
پرسی که عینکش کج شده بود ادامه داد:
درخت رو که انداختیم ... خیار درختی داریم ؟؟؟
استر:معلومه که داریم !
پرسی کتابو میبنده و یک پارچه پهن میکنه کف کلاس و پیک نیک شروع میشه !!!
_یک دونه پرتقال بده پوست بکنیم ...
_هوی بوقی ! اون لیمو ترش برای من بودا ... !

سوال:آیا میتوانید حدس بزنید که چه اتفاقی افتاد ؟

یک ساعت بعد

پرسی کتاب رو نگاه میکنه و سرشو بلند میکنه و میگه:
یک شیشه خون گرگ اروپایی ! بعد از اینم سه تا قاشق شکر بریز !
استر که سعی داشت کتابو بخونه یک وقت پرسی چیزی رو اشتباهی نخونه ... به جای شکر نمک میریزه ! ( چه شود ! )

بالاخره بعد از 10 دقیقه معجون آماده میشه ... یک لیوان پرسی یک لیوان استر ...

همه چه دختر چه پسر جیغ میکشن و فرار میکنن !
چون استر و پرسی هر کدوم به شکل گرگی شیش شاخ در اومده بودن ...

پرسی حمله میکنه به سمت مدیریت مدرسه ... که داشت از توی راهروی سالن رد میشد ... چند ثانیه بعد مدیریت مدرسه به صورت این در اومده بود :

استر حمله میکنه به سمت پسرا ... فکر میکنم بدون اینکه گاز بگیره یک شصت هفتایی زیر دست و پا له شدن و به دیار باقی شتافتند ...

پرسی میاد حمله کنه ماندانگاس رو له کنه ... نمیشه ... چرا ؟؟

در برنامه ی بعد !



2 ) بعد از فوقع ما وقع چه اتفاقی میفته ، رول رو ادامه بدید . ( 10 امتیاز ) ( مثلا میتونه ساختن معجون و اتفاقات حاشیه اون باشه ، لازم نیست خیلی خفن باشه ، فقط باید کلاس و تموم کنید )


ادامه ...

چون ماندانگاس چوبشو در آورده بود و یک ورد خونده بود پرسی و استر به شکل های اصلی خودشون در اومده بودن...

استر یک نگاه کرد به ملت ترکیده ... پرسی هم یک نگاه کرد به مدیر نفله شده ...

مانداگاس گفت:
برین معجونتون رو درست کنید ... من اینارو به سرد خونه ی کلاس انتقال میدم ...

ملت : اینجا سرد خونه هم داشت ؟
مانداگاس : نه یک دونه قبل از کلاس درست کردیم که مطمئن باشیم همه چیز تکمیله

استر و پرسی میرن سر جاشون و این بار کتاب رو استر میگیره و به اون بوقی میگه مواد اولیه رو بریز !

بعد از 25 دقیقه معجون آماده شده بود و تست شد استر و پرسی به شکل گرگ در اومده بودن ... بعد از دقیقه ای به شکل عادیشون در اومدن ...

ماندانگاس:کلاس دیسمیس


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۲۶ ۲۰:۲۱:۲۸
ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۱۰/۲۶ ۲۰:۲۴:۴۹

عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.