هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.




پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
نقل قول:

رون ویزلی نوشته:
بله 240 در 240 هستش ولی نمیشه بزرگش کرد؟ هرچی میخوام بزارم میگه بزرگه. می خوای لینک عکسارو بدم؟


الان که خوبه این سایز هستش قدیما 120*120 بودش ! متاسفانه امکان بزرگتر کردن این سایز فعلا وجود ندارد !


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۴۷ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
بله 240 در 240 هستش ولی نمیشه بزرگش کرد؟ هرچی میخوام بزارم میگه بزرگه. می خوای لینک عکسارو بدم؟


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: هری پاتر در 100 کلمه
پیام زده شده در: ۱۶:۴۶ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
کله زخمی ای که ماندگار شد در صد کلمه:

هری پاتر، پسر صاعقه زده و اکسپلیارموس کبیر؛ یک دشمن داشت به نام لرد ولدمورت. همه از این جادوگر می ترسیدند. اما به طرز عجیبی هری در هر سال تحصیلی 10 یا 20 بار با این لرد روبرو می شد و با "اکسپلیارموس" فرار می کرد!

او همیشه در همه ـی مسابقات اولین نفر بود و همه خیلی او را دوست داشتند.هری بزرگسال که دنبال تیکه های روح لرد ولدمورت بود؛ همه رو از بین برد و بعد با یک "اکسپلیارموس" (دوباره! ) اون رو کشت و بعد به خوبی و خخوشی با همسر ویزلی ـش زندگی کرد و جای زخم ـش هم دیگر درد نگرفت!

من نمی دونم چند کلمه ـست. اما نرم افزار جادویی ورد جادویی گفت که 106 کلمه ـست.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
نقل قول:

دافنه گرینگراس نوشته:
ببخشید بابت این همه اعتراض. اما وقتی یه چند نفری هستن که موشکل ها رو ردیف کنن؛ چرا ما باید از مشکل رنج ببریم؟

اما پی ام هایی که دارم؛ پاک نمی شن. اگه زحمتی نیست؛ یه سری بزنین و ببینین موشکل ـش چی ـه.

راستی با تشکر بخواطر حل کردن موشکل صفحه ها!


این مشکل وجود داره خیلی وقت هم هستش وجود داره هری پاتر عزیز که بیان کلا پیام شخصی ها رو از پایه پاک میکنن !

نقل قول:
عاغا من یه ساعت تو اینترنت گشتم هشتا عکس برا اواتارم پیدا کردم هر کدومو میزنم میگه بزرگه. خب من چی کار کنم؟ باسه زنگ انشا اواتارمو نیاز دارم. دوما سرعت سایت پایینه.


حداکثر سایز آواتور بیشتر باشه اجازه بارگزاری نمیده بهتون ! فکر میکنم 240*240 باشه حداکثرش ! یادم نیست دقیق !


عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم مطمئنم باشم که از خوشی میمیرم !!!!!

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۳۶ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
1- چرا مواد خوراکی یکی از مواردی است که مجاز به ایجاد آن نیستید؟(10 امتیاز)

اول از همه سلام به استاد عزيز

هرميون بدبخت اين نكته را تو كتاب صد بار گفتن و شما باز اين موضوع را دوباره تدريس مى كنين؟

حالا بى خيال. چرا چون در مواد غذايى ويتامين، پروتئين و هزاران كوفت و زهره مار ديگه وجود دارد.

پس بايد شما چيزى داشته باشيد كه آن را تغيير دهيد. نمى تونين از هوا اين مواد رو درست كنين .

تغيير دادن مواد به آن چيزى كه مى خواهيد آسان است. حتى مشنگ ها هم مواد غذايى را تغيير مى دن البته نه با جادو.

شما اگه نه ويتامين داشته باشين نه چيز هاى ديگه مثل اين مى مونه كه دارين غذاى پلاستيكى درست مى كنين.


( خلاصه اين كه اميد وارم فهميده باشيد كه چى گفتم)




2-موجودات زنده و مواد غذایی دو مورد از پنج موردی هستند که طبق قانون مجاز به ایجاد آنها نمی باشید. درباره ی سه مورد دیگر تحقیق کنید. (10 امتیاز)

١- فلزات : شما نمى توانيد با استفاده از جادو فلزات گرانبها و چه معمولى به وجود آوريد ولى با سنگ كميا ميشه طلا درست كرد.

٢- هوا و اكسيژن: جادوگران نمى توانند در زير آب يا جايى هوا نيست نفس كشيد و مجبورون از حباب هوا همان طور كه ويكتور در كتاب چهارم استفاده كرد.

٣- با جادو نمى شود سنگ كيما يا چيز هاى جادويى درست كرد.




3- چند ورد کاربردی دیگر بیابید و درباره ی آنها توضیح دهید(10 امتیاز)

يكى از آن ها وينگارديوم لويسا است كه خيلى كاربردى است و به كمك آن مى شود اجسام را به پرواز در آورد.

يكى ديگه اسكرجيفاى است كه طلسم تميز كننده است.

يكى ديگه اسكيو است كه طلسم جمع آورى است.

آخرى هم آلوهومورا است كه طلسم قفل باز كن است.



به ياد قديما


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
با صلام.
پس عله کو ؟
دلوروس به من گفت میاد. اصن دلوروس کو ؟ مورفین باید مستند چه کسی امبریج را کشت را بسازد!
بگذریم.
عاغا من یه ساعت تو اینترنت گشتم هشتا عکس برا اواتارم پیدا کردم هر کدومو میزنم میگه بزرگه. خب من چی کار کنم؟ باسه زنگ انشا اواتارمو نیاز دارم. دوما سرعت سایت پایینه.



خداهافز!


شیفته یا تشنه؟

مسئله این است!


پاسخ به: رده بندی مرگخواران (وفادارترین؟)
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
آنتونین دالاهوف( )، چون از اول کار لرد تا زمان مرگش باهاش بود.

بارتی کراوچ( )، چون خود لرد اونو وفادارترین خادمش معرفی میکنه.


چوبدستی لازم نیست..
به یک ضربه ی عصایم بند هستید!

تصویر کوچک شده

×××××

تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
زهر رنگمار برای چه بیماری مناسب است؟ کامل شرح دهید و درباره ی نوع آن بیماری توضیحی دهید. (10 نمره )

خب، هر شفادهنده جادویی ای می دونه که این زهر ها برای هیچی خوب نیستن. بلکه می تونن همه بیماری ها رو تشدید کنن. اما... یه بیماری ای هست که در مار ها شایع ـست و تنها راه درمانش زهر این رنگ- مار ـه!

همه ی این اطلاعات برای این ـه که یه روز پرینسس نجینی همین بیماری رو گرفت و لرد به ما ماموریت داد که خوب ـش کنیم. ما هم کاملا به طور اتفاقی(!) روی سر یکی از این رنگ- مار هایی که خودشو استتار کرده بود؛ لگد کردیم و زهر ـش بیرون ریخت.

زمین هم لیز شده بود و برای همین؛ نجنی جان افتاد و همون موقع، به طور اتفاقی، نیش ـشون به مقداری از این زهر ها خورد و به طرز جادویی ای سرحال شد!

بعد که رفتیم آزمایش جادویی خون جادویی مار دادیم؛ دکتر جادویی بیمارستان گفت که این بیماری "نا مشخص" نام گرفته. (دکتر ـه محفلی بود و می خواست کاری کنه که هورکراکس ارباب بمیره و برای همین چیزی نمی گفت. اما لو داد. ما هم اون موقع متوجه نشدیم. البته من فهمیدما؛ اما به روی خودم نیاوردم.)

چون هنوز هیچ دکتری تشخیص ـش نداده که چجوری با زهر رنگ مار خوب می شه. اون گفت که علائم ـش رو نمی دونه و اصلا از این که علائمی مثل سر درد، بی حالی، آبریزش شدیدد بینی جادویی و اشتهای شدید به گوشت گوساله می آره رو نمی دونه.

چون هیچی رو در مورد این بیماری نمی دونست؛ ما خیلی نگران شدیم. اما چون نجینی خوب شده بود؛ ما اون رو به ارباب دادیم و ارباب گفت که بریم و یه واکسن برای نجینی پیدا کنیم! ما هم رفتیم زهر مار رو گرفتیم و برای موقی که شاید نجینی دوباره این بیماری رو بگیره آماده کردیم!

خب، فکر کنم همه چیز رو توی خاطره، گفته باشم؟!

چرا گل های باغچه پژمرده شده بودند؟ ( با توجه به درس و جانور جدید، جواب داده شود ) ( توضیح کامل، 5 نمره )

باغبون های جادویی الان ها هم که... فقط به فکر زیر آب زنی و منافع شصخی خودشون هستن. به گیاه ها نمی رسن که.

ای بابا... مثل این که باید در مورد موجودات جادویی توضیح بدیم.

خب، گل های باغچه موجودات جادویی و گیاه های جادویی با هم مشترک ـی هستن. این گیاه ها رو دیروز پروفسور چانگ درست کرده بود. بهشون می گن گیاه -مار و این ها هم مثل رنگ- مار کلاس شوما، "مار" دارن.

خب، پرینسس نجیی یک رنگ- مار رو به نام "رنگ- مار دوم" می شناسه. همین طور به طور مختصری با یک چوب- مار به نام "چوب- مار دوازدهم" آشنایی داره. خب، رنگ مار دوم رو که می شناسین.

مردی ـه خوشتیپ و مجرد. نجینی یه مدت هایی عاشق این رنگ مار بود؛ اما حالا... خب، باباشون عروسی ـشون رو گرفتن.

برای همین نجینی تصمیم گرفت که چوب- مار دوازدهم که دختری زیبا ـست رو به رنگ مار دوم معرفی کنه و بعد اون رو بکشه که چوب مار دوم غصه بخوره! .

این ها برای مدت ها پیشه. امروز هم که دقیقا روز تولد این زوج بودةغ نجینی می ره و به چوب- مار دوازدهم نیش جادویی می زنه و اون رو می کشه. برای همین اون پژمرده می شه و بقیه گیاه ها هم از غصه، تصمیم می گیرن چند روزی پژمرده بشن.

رنگ های جانور شما به چه شکل بوده است؟( توضیح کامل،به همراه تصویری از دو یا سه رنگ از مار شما، 15 نمره )

خب، پروفسور مار "ها" ـی که من برداشتم (چی ـه؟ اضافه اومده بود؛ به من دادن. من هم اصلا سهم ویزلی ها رو بر نداشتم.) همه ـشون قرتی وبدن. مگه رنگ عوض می کردن؟ کروشیو هم روشون جواب نداد. هی می گفتن یه کروات دیگه، یه پاپیون دیگه و بعد رنگ عوض می کنیم. هر چی براشون لباس خردیم رنگ عوض نکردن. تازه پررو ها، بازم لباس می خوان!

هر چقدر گفتم کنار هم وایستین عکس بگیرم؛ گوش نکردن که. مجبور شدن دونه دونه عکس بگیرم؛ بعد بچسبونم بدم به شوما.ایناهاش!

اولی که اسرار زیادی داشت که لباس عروسی جادویی خواهرم رو کوچیک کنم و بهش بدم؛ اما ندادم.

دومی هم که تو تلوزیون جادویی تبلیغات کرم های جادویی چاق کننده معتبر رو دیده بود؛ از من می خواست. حتی کرم موی صاف کننده رو می خواست. چون به قول خودش، موهاش شبیه موهای بیج بیجی بلاتریکس شده بود!

سومی هم که چه عرض کنم؛ هی می گفت من دوست هگرید ـم و اگه بهم نرسی؛ چغولی می کنم. تازه قیافه ـش رو هم شبیه فلور کرده بود و می گفت به اون هم می گم بلاک ـت کنه. آخر سر مجبور شدم براش کروات جادویی بخرم دیگه.

چهارمی از همه بهتر بود؛ اما هی می پیچید به دور خودش و نمی ذاشت ازش عکس بگیرم.

روانی کردن من رو پروفسور!

چرا رز ویزلی در نزدیک ترین مکان به ویلبرت اسلینکرد نشست؟ ( 5 نمره )


شما کی هستین که هی در مورد دوستای ما ها سوال می پرسین؟ چی؟ استادین، خب، باشین. فکر کردین برای ما اهمیتی... چـــــــی؟ پروفسور ـین؟:worry:

[من مجبورم رز! باید بهش حقیقت رو بگم. نمی تونم بیشتر از این طفره برم. بحث 5 نمره ـست!

پروفسور، هی جار می زنین کتاب خونه هاگوارتز، کتاب خونه هاگوارتز، این بیچاره فکر کرد که شوما خیلی پولدارین که صاحب یه کتاب خونه این. این ویزلی ها هم که... خب، می دونم این یه رازه؛ اما این رز، دنبال یه نات، دو گالیون ـه. و خب، فکر کرد که ممکنه از اون جا به جیب جادویی شوما دسترسی داشته باشه.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
1- معجون سرخوشی چیست؟6 نمره

به به! به به! بسیار عالی! فوق العاده است! بسیار مشعوف شدیم از اینکه می بینیم اینقدر زود پیام حماسه ی (انتخابات چندم بود؟!... بذار ببینم... هان!) حماسه ی چهارم تیر را دریافت کرده اید و پابندی عملی خود را به چیز و آزادی و پرواز اینگونه ثابت می کنید. حقیقتا شما باید الگوی اساتید هاگوارتز و بلکه بوباتون و دورمشترانگ باشید! میگم ارنی بودجه ی سازمانو دو برابر کنه. این تقدیرنامه ی وزارتی هم خدمت شما:

نقل قول:

زنده باد تابستان


چیزدوست گرامی؛ خانم آیلین پرنس،

بر همگان واضح و مبرهن است که استفاده از ظرفیت کلاس های هاگوارتز در جهت آزادسازی همه جانبه ی ظرفیت ها و هدایت نوگلان باغات دانش به باغات خشخاش اقدامی ارزشمند در گسترش فضای آزادی و پرواز بوده و قابل تقدیر است.
فلذا از زحمات بی بدیل شما در این عرصه تشکر می کنم و آرزومندم همچنان در فضای آزادی پرواز کنید.تصویر کوچک شده










اما معجون سرخوشی همان چیز محلول است تقریبا و به خاطر حالت مایعی که دارد خاصیت جذب سریع تر را دارا می باشد.

2- دلیل اینکه پروفسور با آن وضعیت داخل کلاس شد چه بود؟5 نمره

یعنی چه؟! با کدام وضعیت؟! یک جوری حرف می زنید یکی نداند فکر می کند پرفسور محترمه در مصرف نوشیدنی کره ای زیاده روی کرده و با همان وضع هیک هیک آمده سر کلاس! نخیر! اصلا ایشان در مصرف نوشیدنی کره ای زیاده روی نکرده بود و خیلی هم کم خورده بود ولی بعدش معجون سرخوشی نوشیده و یک پک چیز استعمال کرده و چندتایی هم اکس بالا انداخته بود و سپس سر کلاسش حاضر شده بود که البته کاملا متین و موقر بود و با هیچ وضعیت خاصی وارد کلاس نشد. فقط زیر چشم هایش یکمی گود افتاده بود که ناشی از خستگی بازی کوییدیچ بود و ربطی به مواد آزادی بخش نداشت.

3- معجون سرخوشی چگونه تهیه می شود؟8 نمره

معجون سرخوشی از ترکیب چیز محلول با خلوص 80 درصد با هر خوراکی ای که شما عشقتان بکشد تهیه می شود.
بنده خودم این معجون را با بستنی سنتی فلورین فورتسکیو ترکیب می کنم و می خورم. اما هر کس ممکن است یک سلیقه ای داشته باشد.
مثلا آقاجون ماروولو خدابیامرز با دیزی و پیاز می خورد.
یا مثلا جد بزرگ را یواشکی با قرص و شربت هایش قاطی می کنم که بخورد.
ننه مورفین می ریختش توی مربا و با کره و نان سر صبحانه می خورد.
مروپ وقتی با آن پسره ی مشنگ بی لیاقت می رفتند بیرون با سس کچاپ قاطی می کرد و با این فست فودهای مضر و سرطان زا می خورد.
ارباب هم که هر چی اصرار می کنم نمی خورد و به جایش من کروشیو می خورم هر بار.
چاخانوف هم کوفت بخورد!

4- علت تاخیر پروفسور چه بود؟5 نمره

پرفسور تاخیر نداشت! بله! کلا هر کس استعمال چیزیات می کند آدم بسیار دقیق، منضبط و کار درستی می شود و همه ی کارهایش دربست قبول است!
این بچه ها بودند که بی انضباطی کرده و 40 دقیقه زودتر آمده بودند و هی سر و صدا کردند و نگذاشتند یک چرت بخوابیم.

5- عوارض مصرف بیش از حد معجون مزبور چه خواهد بود؟6نمره

افزایش توان فکری و ذهنی، افزایش قدرت بدنی، اصلاح ناهنجاری های روانی، پرداخت شدن تمامی قسط ها و صاف شدن بدهی ها به طور کاملا خودکار، پاس شدن در تمامی امتحانات و قبولی در تمامی آزمون ها، به قدرت و شهرت و ثروت رسیدن و وزیر شدن! کلا بنده سمبل عوارض مصرف بیش از حدم! اگر می خواهید وزیر بشوید و پولتان از پارو بالا برود، تا می توانید مصرف بیش از حد کنید!


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۸ ۱۵:۱۶:۱۷
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۵/۲۸ ۱۵:۲۱:۰۰


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ دوشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
لرد سیاه عصبانی طول سالن اصلی خانه ریدل را میپیومد. زیگیل های شاخ داری که جای مو روی سرش درامده بودند، لحظه به لحظه بیشتر رشد میکردند.

تتتتققققققق


لوسیس و بلا از شومینه بیرون افتادند و پشت سرشان روفوس جادوگروارانه (!) از در وارد سالن اصلی شد.
- چند بار بهت گفتم درست اپارات کن لوسیوس؟

لوسیوس با لبخند موزیانه و سردش به بلا نگاهی کرد و پاسخی نداد. لرد که انتظار داشت اسنیپ دست و پا بسته از شومینه بیرون بیفتد، کمی داخل شومینه خم شد و بعد از انکه چیزی ندید عصبانی و منتظر توضیح به سمت بلا برگشت.
- پس اسنیپ کجاست بلا؟!
بلا با ناراحتی به زیگیل های شاخ دار روی سر لرد نگاهی کرد و اب دهانش را قورت داد.
-سرورم، اقدامات لازم داره انجام میشه. ما یه گروه تشکیل دادیم. الان انتونین و ایوان هم میرسند. ایوان هم با خودش یه لشکر مرگخوار میاره.

کمی آنطرف تر:

- مرسی لیدی.

ایوان بستنی قیفی را از دستان ساحره گرفت و تصمیم گرفت که لیسی بزند..ولی هرچقدر تلاش کرد نتوانست. حتما مشکلی وجود داشت...فکر فکر فکر ...

- ببخشید عمو شما که زبون ندارید. شما همش استخونید.

ایوان که تازه متوجه شده بود، برگشت که از دختربچه ای که پشتش ایستاده بود تشکر کند . ولی دختر بچه با دیدن اسکلت بدن ایوان جیغ وحشتناکی کشید و دوان دوان از مغازه دور شد. ایوان آهی کشید و بستنی را روی زمین انداخت. در همین لحظه آنتونین از مرلینگاه بیرون امد و به چهره ی مایوس وی نگاهی کرد.
- خیلی خب بابا. حالا یه بستنی بود دیگه. برگشتیم خانه ریدل خودم برات همش میزنم یه نی بزن توش بزن تو رگ . .. ا
- من که رگ ندارم آنتونین.
-


دیلیییییییینگ دیلییینگ !


- چی؟ نه . دوباره سر کارمون گذاشتی بلا؟ من نمیام...میخوای این همه راه رو بیایم اونجا که موهای تورو از کف تالار طی بکشیم؟! نمیایم. ما الان اومدیم مرخصی.به خاطر این مرخصی داوطلبانه کلی کروشیو خوردیم..کلی گالیون به ارباب پرداخت کردیم..نتیجه ی سال ها کلاه برد . . چی؟ چی ؟ اخه من چطور با این چار پاره استخون اپارات کنم...وسط راه نصف بدنش جا میمونه. :vay:

ناگهان آنتونین به گوشه ای پرتاب شد. ایوان که حدس میزد بلا کروشیویی را نثار وی کرده باشد دستش را گرفت و سعی کرد بلندش کند. ولی در حین انجام عملیات، استخوان کتفش جدا شد و بعد تعادلش را از دست داد و با تمام مایحتوایاتش روی زمین پخش شد. آنتونین پوزخندی زد.
- ایوان پاشو خودتو جمع کن. استخوناتو سر هم کن. باید بریم خانه ریدل.


وقتی شب برمی خیزد
دنیا را در خود پنهان می کند
در تاریکی غیرقابل رُسوخ
سرما بر می خیزد
از خاک
و هوا را آلوده می کند
ناگهان...
زندگی معنایی جدید به خود می گیردl






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.