هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ سه شنبه ۱ تیر ۱۴۰۰
سلام

نام : تری

نام خانوادگی : بوت

گروه : ریونکلا

چوبدستی : چوب درخت خاس با هسته پر ققنوس و طول ۳۲ سانتی متر و انعطاف پذیر

سن : ۱۶

پاترونوس : عقاب طلایی

خون : اصیل زاده

خصوصیات : اکثر مواقع آروم ولی اگه یخش واشه واویلاست.
از جادوی سیاه متنفره و باهاش مبارزه میکنه.
عضو ارتش دامبلدور و باشگاه دوئل.

جانور نما (ثبت نشده) : سگ

علاقه مندی ها : کتاب و کوییدیچ



معرفی شخصیتت کمی کوتاهه. تو می‌تونی برای تری بوت‌ای که انتخاب کردی کلی ویژگی‌های شخصیتی درست کنی و با خلاقیت خودت اونو بسازی. پس لطفا بعدا برگرد و کامل‌ترش کن.

تایید شد!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۱ ۱۲:۴۴:۰۹



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۹:۴۹ شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰
سلام کلاه عزیز دفعه قبل که اومدم برای گروهبندی (چند روز پیش) بهت گفتم که اولویت اولم گریفندوره بعدش ریونکلا.
گفتی که ظرفیت گریفندور پره و اگه بخوام صبر کنم ظرفیت گریفندور برای ورودم خالی بشه یا وارد ریونکلا بشم.
میخواستم بگم که میخوام به ریونکلا برم.
چطوری باید وارد این گروه بشم؟؟؟؟


بابت انتخاب هوشمندانه‌ت بهت تبریک می‌گم. مراحل رو همون‌طور که نوشته شده بگذرون و برو به...

ریونکلا

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۹ ۱۹:۵۷:۱۸
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۹ ۱۹:۵۸:۴۹



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰
سلام کلاه عزیز
من اولویت اولم گریفندوره و اولویت دومم ریونکلاست ولی لطفا خیلی به دومیه توجه نکن.
خیلی شجاعم و خیلی به نجات بقیه علاقه دارم و گروه گریفندور رو هم خیلی .
دوست دارم.
از جادوی سیاه هم متنفرم و سعی میکنم باهاش مقابله کنم.
لطفا منو تو گریفندور بنداز.
.
.
.
خیلی ممنونم که به نظرم اهمیت میدی.
لطفا منو تو گریفندور بنداز.
لطفااااااا


---

متاسفم ولی ظرفیت گریفیندور پر شده و عضو جدیدی نمی‌گیره. اگه بخوای می‌تونی بدون گروه وارد ایفای نقش بشی و بلافاصله وقتی ظرفیت گریفیندور خالی شد، به این گروه بری. ولی بزودی مدرسه هاگوارتز شروع می‌شه و بعید می‌دونم ظرفیت گریفیندور تا اون موقع خالی بشه، و اگه بی گروه بیای نمیتونی توی کلاسا شرکت کنی. پیشنهاد من بهت اینه که وارد همون گروه ریونکلاو بشی. اگه بعد از یکی دو ماه فعالیت تو اون گروه خوشت نیومد و ظرفیت گریفیندور هم خالی شده بود، می‌تونی برگردی و به گریفیندور بری.
اینجا می‌تونی راجع به ریونکلاو بخونی، توضیحات تکمیلی هم تو پستای قبلیش موجوده. مطمئنم از این گروه خوشت خواهد اومد. با این حال انتخاب رو به خودت می‌سپارم که بدون گروه بیای یا به ریونکلاو بری.


مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۷ ۱۶:۲۴:۴۱



پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۰
تصویر شماره 3 کارگاه داستان نویسی


اسنیپ داشت در دفترش قدم میزد‌.
عصبی بود.رفتار کوییرل در این اواخر خیلی مشکوک بود.تا به حال چند بار به مدیر اخطار داده بود اما دامبلدور به او اعتماد کامل داشت.
او همیشه به همه اعتماد میکرد.
البته باید بابت اینکه به او اعتماد کرده بود تشکر میکرد ولی رفتار های کوییرل واقعا مشکوک بودند.

آن شب هم قرار بود به دستور دامبلدور برای حفاظت از سنگ جادو که بر طبق شواهد لردسیاه می خواست آن را به چنگ آورد اقداماتی را به عمل آورند.
.
.
.
.
.
-تق تق تق
اسنیپ سرش را بلند کرد و خشمش را فرو خورد و گفت :
-بله؟
صدای دامبلدور آمد که به نرمی گفت :
-وقتشه سیوروس.
در را باز کرد و نگاهی به مدیر انداخت.
در اثر اتفاقات این اواخر خیلی شکسته شده بود.
چند لحظه بعد هردو در حال رفتن به سمت طبقه سوم ، راهروی سمت راست بودند.
اسنیپ پرسید :
-قربان...می خواستم بپرسم که چه کسانی در این کار کمک میکنند.
دامبلدور گفت :
-خب...من و تو و پرفسور اسپروات ، پرفسور مک گونگال ، پرفسور فلیت ویک و پرفسور کوییرل.
اسنیپ که جا خورده بود فریاد زد :
-چییی؟...کوییرل؟
-سیوروس.پرفسور کوییرل.بله.بار ها بهت گفتم که من به اون اعتماد کامل دارم.
-اما قربان.
- بسه سیوروس‌.
لحن دامبلدور جدی بود.
اسنیپ دیگر کلمه ای حرف نزد و چوبدستی‌اش را در دستش فشرد.
بالاخره رسیدند و پس از چند ساعت تلاش بالاخره پرفسور اسپروات یک تله شیطان در اولین اتاق گذاشت.پس از او پرفسور فلیت ویک چند کلید را جادو کرد تا در اتاق پرواز کنند و چند جارو را در اتاق گذاشت پس از او در اتاق بعدی پرفسور مک گونگال با جادو چند مهره شطرنج جادویی را بزرگ کرد و در اتاق قرار داد.
نوبت اسنیپ بود او میزی را با جادو پدید آورد و معجون هایی که از پیش آماده کرده بود را روی آن قرار داد.
و در ورودی و خروجی را مشتعل کرد.
پس از او نوبت پرفسور کوییرل بود.
او لحظه‌ای برگشت و پس از چند دقیقه با یک غول بزرگ برگشت و آن را در اتاق قرار داد و برگشت.
اسنیپ که خیالش راحت شده بود داشت برمی گشت که صدای دامبلدور را شنید:
-‌سیوروس.
- بله قربان.
-با من بیا میخوام چیزی رو نشونت بدم که فک کنم برات جالب باشه.
-چی رو قربان.
-بیا.خودت میفهمی.
اسنیپ با تعجب پشت سر دامبلدور به راه افتاد.
وارد اتاقی شدند که دامبلدور قرار بود در آن جادویش را قرار دهد.در انتهای اتاق جسمی بود که رویش با پرده پوشانده شده بود.
با اشاره دامبلدور به سمت آن رفت و پرده را کنار زد.
-آینه نفاق انگیز؟؟؟!!!
-بله سیوروس فک کردم شاید دوست داشته باشی قبل از اینکه خاصیتش از بین بره ازش یک بار استفاده کنی البته خیلی کوتاه چون حتما خودت می دونی که زیاد خیره شدن به این آینه می تونه چه عواقبی داشته باشه.
اما اسنیپ دیگه به حرف دامبلدور گوش نمی کرد.
او محو تماشای دختری شده بود که با تمام وجود او را میپرستید.
دختری که سال قبل از رفتن به هاگوارتز با او آشنا شده بود‌.
لی لی در آینه میخندید و شادی می کرد.
در همان لحظه چندین خاطره به ذهنش هجوم آوردند.
خودش را دید که در سال هفتم در رستوران سه دسته جارو در هاگزمید نشسته است.
ناگهان جیمز و لی لی دست در دست هم وارد رستوران شدند.
اسنیپ احساس عجیبی داشت احساسی که هم خشم بود و هم ناراحتی.
ناگهان از خاطره بیرون آمد.
.
قطره اشکی به آرامی از چشمش فرو چکید.
- لی لی
پژواک صدایش در اتاق پیچید.فضای اتاق سنگین شده بود.
.
.
.
پس از مدتی طولانی دامبلدور به نرمی گفت :
-سیوروس دیگه کافیه فک کنم بهتره دیگه بری و بخوابی.
اسنیپ با سر حرفش را تایید کرد اما نمی توانست از آینه چشم بردارد.
به سختی از جایش تکانی خورد و از اتاق خارج شد.
حس میکرد بغضی به اندازه سرخگون در گلویش گیر کرده.


خوب نوشته بودی.

تایید شد.

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۶ ۱۸:۵۷:۳۸







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.