ریون vs اسلی
موضوع: حمله! اعضای تیم ریونکلاو زمین بازی کوییدیچ را رزرو کرده بودند.
البته نه برای بازی بلکه برای مشورت!
- خب حالا باید چیکار کنیم؟ توی بازی قبلی سه تا از بازیکن هامون رو از دست دادیم!
فلش بک- و برنده ی این مسابقه تیم ریونکلاو!
فریاد خوشحالی ریونکلاوی ها به هوا رفت. اعضای تیم با خوشحالی به بالا و پایین میپریدند.
- اونا دارن چیکار میکنن؟
لیسا به سه نفر از بازیکنان تیم مقابل اشاره کرد.
چوبدستی هایشان را در آورده و بودند و به سمت شیلا، آماندا و ریتا نشانه گرفته بودند.
-سکتوم سمپرا!
-سکتوم سمپرا!
-سکتوم سمپرا!
هر سه نفر بر روی زمین افتادند و خون زیادی از بدن آنها بیرون میرفت!
پایان فلش بک-این فاجعه بر انگیزه و من قهرم!
- اون کاری که اون تیم انجام دادن خیلی وحشتناک بود!
- شنیدم اخراجشون کردن!
-دروغه من خودم دیروز هر سه نفرشون رو دیدم.
گرنت از جایش بلند شد. عینکش را از چشمش در آورد.
- الان وقت این حرف ها نیست! باید به فکر بازیکن جایگزین باشیم!
- من با همه اعضای ریون حرف زدم! هیچکدوم قبول نمیکنن! با همشونم قهرم!
لحظه ای همه ساکت شدند. عجیب بود که هیچکس نمیخواست کوییدیچ بازی کند.
- خب حالا که اینطوره باید ازجای دیگه عضو بیاریم.
- مثلا از کجا؟ از گروه های دیگه عضو بیاریم؟
-نه میتونیم عوامل غیر انسانی بیاریم. همون کاری که اسلیترینی ها کردن.
دوباره همه ساکت شدند.
-یعنی چی؟ اعضای اسلی انسان نیاوردن؟
- آره منم فهمیدم. انگار به جای اون سه بازیکن سه تا چیز دیگه آوردن. دقیقا نمیدونم چین ولی هر چی هستن انسان نیستن.
حرف های گرنت و لینی کمی احمقانه به نظر میرسید ولی اگر اسلیترینی ها این کار را انجام داده بودند، ریونکلاوی ها هم میتوانستند انجام دهند.
۵ روز بعد زمین بازی کوییدیچ-خب چی شد چی آوردین؟
- خب این یک چراغ راهنمایی رانندگیه. دو تا پا مصنوعی هم بهش پیوند زدم. میتونیم قبل از بازی هم طلسمش کنیم تا بدوئه. تازه بهش گفتم جریمه شون هم بکنه!
لیسا هم از درون کیفش یک دستمال توالت در آورد.
- این برای مدافع خوبه. سپردم به یه نفر از توی تماشاچیا هدایتش کنه.
گرنت هم یک دستگاه توپ پرت کن آورده بود!
- خب از اونجایی که من اول مغز بودم بعد دست و پا در آوردم تصمیم گرفتم این دستگاه جادویی رو بیاریم توی بازی! میتونه توپ پرت کنه سمت حریف و کلا نابودشون کنه!
همه زدند زیر خنده.
جیسون از توی کوله پشتی اش قورباغه ای در آورد.
لینی جیغ بلندی کشید!
-جیسون میخواد منو بکشه! اون قورباغه رو آورده تا منو بکشه!
-نه! این قورباغه مهربونیه! قراره کمکت کنه توی گرفتن اسنیچ.
-نمیخوام! خودم بال دارم! قبلا هم اسنیچ رو خیلی راحت گرفتم.
گرنت از جایش بلند شد.
-پاشین بریم تمرین. یکمم با بازیکنان جدیدمون آشنا بشیم.
چند روز بعد، مسابقه کوییدیچ- و کاپیتان های هر دو تیم با هم دست میدن.
صدا، صدای گزارشگر کوییدیچ بود.
_ برای این بازی هر دو تیم سه عضو غیر انسانی عجیب آوردن. این کارشون واقعا عجیبه!
همه تماشاچیان به سه وسیله نگاه کردند.
- خب بازی شروع میشه! بازیکنان از زمین فاصله میگیرن! وای چه جالب اون وسیله ماگلی که انگار اسمش چراغ راهنماییه داره راه میره!
چند دقیقه بعد هکتور دگورث گرنجر به دروازه ریونکلاو نزدیک شد.
چراغ راهنمایی جلو آمد و جلوی او را گرفت.
- چرا راهنمایی هستم! باید جریمه بپردازید یا به عقب برگردید.
هکتور بدون توجه به چراغ راهنمایی به سمت دروازه رفت!
-چراغ راهنمایی هستم! باید جریمه بپردازید یا میتوانید به عقب برگردید.
هکتور فکر کرد. در آن لحظه پول نداشت ولی معجون داشت.
- معجون میخوری چراغ؟ بهتر از پول و گالیونه!
- چراغ راهنمایی هستم. معجون خور نیستم.
هکتور به جیب خالی اش نگاهی کرد. حتی یک نات هم در جیبش نداشت. مجبور شد به عقب بازگردد.
- ایول چراغ راهنمایی!
-کارت عالی بود!
هنگام تعریف و تمجید اعضا از چراغ راهنمایی هیچکس متوجه نشد که یک بلاجر دارد به سمت لینی میرود.
- لینی بلاجر!
لینی برگشت و به پشت سرش نگاه کرد.
بلاجر در یک متری او بود!
- نمیتونم بهش برسم میخوره به لینی!
حالا نوبت دستمال توالت بود!
دستمال توالت با کمک یکی از ریونکلاوی ها که در ماشاچیان نشسته بود، باز شد و به دور بلاجر پیچید. دستمال توالت بلاجر را به سمت دیگر هدایت کرد.
دوریا بلک به دروازه ریونکلاو نزدیک شد.
- گرنت حواست باشه!
دوریا توپ را پرتاب کرد!
- بلک سعی کرد توپ رو بفرسته توی دروازه ولی گرنت پیچ دروازه بان تیم ریونکلاو جلوی اون رو گرفت!
-عالی بود گرنت!
جیسون کوافل را گرفت. نزدیک دروازه اسلایترین شد.
- آقای ساموئلز تو میتونی!
- جیسون ساموئلز کوافل رو پرتاب میکنه و بله...اوه نه! اون نمیتونه گل بزنه؛ و حالا کوافل دست اسلیترینی هاست! به دروازه ریونکلاوی ها نزدیک میشن...
توپ پرت کن به جلو رفت. کوافل فاصله زیادی با دروازه نداشت.
دستگاه توپ پرت کن شروع به پرت کردن توپ کرد. او توانست مسیر کوافل را منحرف کند.
جیسون کوافل را به دستش گرفت.
- جیسون ساموئلز به جلو میره. تقریبا داره به دروازه اسلیترین نزدیک میشه...و بله گل! ساموئلز ده امتیاز برای ریونکلاو گرفت!
صدای خوشحالی طرفداران به هوا رفت.
دوباره یک بلاجر! درست داشت به سمت لینی میرفت!
-نمیرسم بهش! قهرم!
یکی دیگر از فواید کفش های لیسا "بومرنگ" بودن بود!
کفشش را در آورد و به سمت بلاجر پرت کرد!
-نگران نباش لینی!
لیسا کفشش را به سمت بلاجر پرتاب کرد ولی کفش به بلاجر نخورد!
بلاجر به لینی خورد و به زمین افتاد!
- وای یک بلاجر به وارنر خورده و اون به زمین افتاد!
-بالم شکسته! اگر تبدیل به انسان بشم دست راستم شکسته! چیکار کنم؟
تیم ریونکلاو درخواست استراحت کرد.
- عیبی نداره لینی!
جیسون همان قورباغه را از توی کوله پشتی اش در آورد!
-بال شکستم بس نبود قراره خورده هم بشم؟
-نه! الان سوار این شو و به بازی ادامه بده! کمکت میکنه!
-اگر مردم خونم میفته گردنت!
لینی سوار قورباغه شد و وارد زمین شد.
نمیتوان گفت از شانس خوب یا بد ولی هر چه بود وزغ اسلایترین مونث بود و قورباغه ریونکلاو مذکر!
- غووور!
-قوووووور!
- برو جلو قورقوری. اسنیچو پیدا کردم. بریم برای برنده شدن.
قورباغه به جلو پرید.
- قورباغه به وارنر کمک میکنه تا جا به جا بشه. اون ها اسنیچ رو پیدا کردن و... قورباغه اسنیچ رو قورت داد.
قورباغه به سمت وزغ برمیگردد. اسنیچ را بالا می آورد و به وزغی که یک دل نه صد دل عاشقش شده بود تقدیم میکند. بلکه این گونه بتواند دل او را بدست آورد. وزغ کم نیاورد و اسنیچ را به آب که جستجوگر اسلیترین بود، داد.
- خب طبق نظرات داوران برنده ی این مسابقه، اسلیترین خواهد بود.
فریاد خوشحالی اسلیترینی ها و اعتراض ریونکلاوی ها به هوا رفت.
- ما زودتر اسنیچو گرفتیم.
- قبول نیست!
- برای گرفتن دوباره ی اسنیچ، حمله!
با فریاد لیسا هر دو تیم به هم حمله کردند.
آستوریا سعی داشت ناخن هایش را در بدن لیسا فرو کند و لیسا سعی داشت پاشنه کفشش را در چشم آستوریا بکند.
- بمون یه جا! حیف این ناخون های تیزم نیست که بدنتو سوراخ نکنه؟
- حیف این قهر و پاشنه ی خیلی قشنگ نیست که توی چشمت فرو نره؟
هکتور سعی داشت معجون مرگش را به خورد لینی بدهد و لینی سعی داشت هکتور را نیش بزند.
- هکولی تو که پسر خوبی بود! چرا نمیذاری نیشت بزنم؟
جیسون و دوریا برای هم چوبدستی کشیده بودند و به سوی یکدیگر طلسم میفرستادند.
- پتریفیکوس توتالوس!
پرفسور مک گونگال طلسم پا قفل کن را به سوی اعضای هر دو تیم فرستاد.
- واقعا این کارتون شرم آورد بود. صد امتیاز از هر دو گروه کم میشه و اعضا جریمه میشن. این بازی هم بخاطر این قضایا بدون برنده، پایان می یابه.