لرد ولدمورت و رابستن برای انجام کاری به بیرون از خانه ی ریدل ها رفتن.
-ارباب، چرا بیرون آمدن کردیم؟
-برای اولین ماموریتت رابستن!
-اولین مامورتم با شما می شه باشه؟
... کجا رفتن می کنیم؟
-می رویم به بازار!
-بازار؟ برای چه بازار؟
لرد کاغذی رو در آورد.
-برای این رابستن...ما باید این لیست خرید رو تهیه کنیم.
-پس من چی کار کردن می کنم ارباب؟
-ما تهیه می کنیم...تو حمل می کنی!
رابستن نگاهی به طول کاغذ کرد.
-ارباب! برای نوشتن کردن این لیست، همه کاغذ های خانه ی ریدل ها رو مصرف کردن کردین؟
-خیر...کاغذ کم داشتیم...گفتیم، ابتیاع کردند!
-ینی چه که "ابتیاع"؟
-ابتیاع ینی تهیه کردن.
-چرا نگفتن کردین که تهیه کردن کنن، گفتن کردین ابتیاع کردن بشن؟
-زیرا کلمه ی "ابتیاع"، ابهتمان را افزایش می دهد.
-چرا...
لرد اعصابش از این همه سوال خورد شده بود.
-چقد سوال می پرسی رابستن...مخمان پاک به هم ریخت!
-ینی چه که "پاک به هم ریخت"؟
لرد می دونست اگه جواب نده، رابستن پیله می کنه. برای همین خواست یه چیز عجیب غریب بگه تا رابستن ول کنه.
-ینی تمیز به هم ریخت!
-ینی وقتی من، شما رو برای اولین بار دیدن کردم، پاک به هم ریختن کردم؟
-برای چه رابستن؟
-آخه وقتی من شما رو دیدن کردم، ابهتتون منو به هم ریختن شد و چون قبلش رفتن بودم حموم، پاک به هم ریختن کردم!
لرد دیگه چیزی نگفت که رابستن دست از سوال پرسیدن برداره.
چند دقیقه ای توی سکوت گذشت تا اینکه رابستن خسته شد و برای اینکه طوالانی بودن مسیری که مونده بود رو حس نکنه، تصمیم گرفت دوباره با لرد حرف بزنه.
-ارباب!
-چی می گی رابستن؟
-یه روز داشتم مسواک می زدم...کراب منو دید، گفت چقد تو بچه مثبتی...به جای اینکه مسواک بزنی، مثل من ماتیک سفید بزن به دندونات تا سفید بشه...ارباب، ینی چه که "بچه مثبت"؟
-یعنی بچه ای که هر لحظه ممکنه به حجم و جرمش افزوده بشه.
-بعد یه بچه منفی، به این بچه، جذب شدن می شه؟
-آره!
-کراب بچه منفی می شه باشه؟
-برای چی؟
-چون هر موقع منو دیدن می کنه...بد دیدن می کنه!
لرد سعی کرد تصوراتی که تو ذهنش بود رو بریزه دور و دوباره سکوت کنه!
رابستن دوباره خسته شد!
-ارباب...
دیگه لرد طاقت نیاورد.
-رابستن ما نظرمان عوض شد...این ماموریتت رو نمی خواد انجام بدی...برو به خونه ی ریدل، کلافه کردی ما را!
-چشم ارباب!
-خب چرا نمی روی؟
-ینی چه که "کلافه کردن"؟
-برو رابستن برو... می آییم و توضیح می دهیم.
-چشم ارباب!
-دیگه چرا نمی روی؟
-یه چیز دیگه هم گفتن کنیم بعد رفتن می کنیم...شما خیلی خوب هستن هستین ارباب!