هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ جمعه ۲۲ آذر ۱۳۹۲
من اگه جای سیریوس بلک بودم......
اول از همه میرفتم ازدواج میکردم بلکه از این آس و پاسی دربیام.
البته فک نکنم واسش پیدا می شد.

ریشه همه ی مشکلاتش همین بود دیگه. اون از وضع تیپ و قیافش حالا باز آخرا درست شده بود.
کلا میرفت میومد نظم نداشت که.

یکیم اگه جاش بودم اینقدر غر نمیزدم. بابا بشین تو خونت کیفتو بکن دیگه چه مرضی داری هی میخوای بری بیرون.

سوما با این پیتر پتی گرو دوست نمیشدم. من نمیدونم این سه تا کجاشون به اون میخورد اخه؟ بعد از این همه مدت هنوز نتونستم هضم کنم این موضوعو!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: کافه تریا مادام پادیفوت
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ جمعه ۲۲ آذر ۱۳۹۲
ناگهان همه ی سرها به سوی صدا برگشت.
شخص بیگانه جلوتر امد. شنل سیاهی پوشیده بود و نقابی نیز به چهره داشت.
آخر سر پادما طاقت نیاورد و گفت: میشه بپرسم شما کی هستی؟
ساحره جلوتر امد و با غرور بالای سر آلیس ایستاد و با دستش او را بلند کرد و خودش به جای او نشست.
نه تنها آلیس بلکه بقیه ساحره ها نیز از این حرکت او خشکشان زده بود.
پادما گفت: سوال من جواب نداشت؟
شخص ناشناس با بیتفاوتی گفت: نه، نمیشه!
آیلین که خونش از این همه مرموز بودن به خروش افتاده بود، داد زد: یعنی چی؟ پررو پررو اومده نشسته وسط جلسه طلبکارم هست. جمع کن کاسه کوزتو چه ژستیم گرفته واسه من. :vay:
شخص بلند شد و گفت: خودتون خواستید، من فقط میخواستم بهتون کمک کنم.
سپس به سمت در راه افتاد.
دافنه نگاهی به او و نگاهی به آیلین کرد و گفت: آیلین، شاید راست بگه. هیچکس که حاضر نیست این کارو انجام بده، شاید از پسش بربیاد.
آیلین: خوب، چیکار کنم؟
دافنه با هیجان پاسخ داد: برو بگو برگرده. بگو عصبانی بودی، اون حرفارو زدی.
آیلین جیغ صورتی کشید و گفت: چی؟ من؟ برم از یه ساحره که معلوم نیست از کدوم ناکجاآبادی اومده معذرت خواهی کنم؟ عمرا!
آماندا که دید هوا پسه، خودش آرام بلند شد و به سمت در راه افتاد.



تصویر کوچک شده


پاسخ به: کافه تریا مادام پادیفوت
پیام زده شده در: ۲۲:۰۴ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۲
در همین لحظه که ساحره ها در حال تفکر بودند؛ در باز شد و آلیس با عجله وارد شد. رو به جمع ساحره ها کرد و گفت: واقعا ببخشید، این شبکه ی مشنگی اعصابمو خرد کرد و باعث شد اولین جلسه رو دیر برسم، درسته زیادم دیر نشده.

سپس یکی از صندلی های خالی را بیرون کشید و نشست.

ساحره ها که بند تفکرشان پاره شده بود، سکوت کرده بودند.

آیلین سکوت را شکست و گفت: خوب چی میگفتیم؟ پسرم عاشق دلورس شده؟ نه، نه، دلورس عاشق پسرم شده و ما باید برای تبلیغات تو هاگوارتز آدم پیدا کنیم.

آلیس با تعجب پرسید: مگه سازمان حمایت از ساحره ها نیست؟ نکنه سازمان حمایت از عاشقاس؟ من اشتباه اومدم؟

مالی تند تند قضیه را برای آلیس توضیح داد.
دوباره همگی به فکر فرو رفتند.

ناگهان آلیس از جا پرید و گفت: فهمیدم! مگه نمی گین دلورس از سوروس خوشش میاد و عاشقشه؟

ساحره ها:

-خوب باید ببینیم عشق دلورس در چه حدیه؟ یعنی عشقش به سوروس بیش تره یا مرگخواریتش؟ این ادامه ی راهو برای ما مشخص میکنه، اگه میخواست مرگخوار بمونه که هیبچی چون عمرا سوروس راضی بشه حتی باهاش حرف بزنه و اگه دلورس سوروسو بیش تر دوست داشته باشه باید یه چاره ی دیگه پیدا کنیم!



تصویر کوچک شده


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۸:۰۴ جمعه ۸ آذر ۱۳۹۲
مخمصه، کارمند، دودکش، ناگهان، خسته، وزارتخانه، صبح، سنگفرش، پیکار، نهایت.

صبح خسته کننده ای بود. چشم هایش را به سنگفرش خیابان دوخته بود و بی هیچ هدفی به سمت وزارتخانه می رفت. خیلی خسته بود انگار از پیکاری با اژدها برگشته است. کاش مجبور نبود مثل یک کارمند خوب به سرکار برود. دلش هیجان می خواست. ای کاش به آن روزها برمیگشت؛ روزهایی که به دنبال هورکراکس های ولدرمورت بود.
در این سال ها نهایت هیجانی که داشت، گرفتن یک مرگخوار بود.
ناگهان از دودکش خانه ای که داشت از کنارش عبور می کرد، دود سیاهی بیرون آمد و او را در بر گرفت. چند لحظه هیچ جایی را نمی دید تا این که دود از بین رفت و توانست کسی را که در برابرش ایستاده بود، ببیند. بلاتریکس لسترنج
در بد مخمصه ای گیر افتاده بود. ای کاش چیز دیگری خواسته بود.



تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۲
.نظر شما در مورد اسطوره ی خانه داری مالی ویزلی چیست؟
نظرم.....خوب در واقع این مالی این همه استعداد داشت اما دریغ از شکوفایی باز خوبه جنگ شد معلوم شد نه بابا مالیم بلده

2.در صورت مواجه شدن با این صحنه چه واکنشی نشان می دهید؟
من که صحنه ای نمیبینم

3.کدامیک از وسایل زیر را انتخاب می کنید؟به چه منظوری؟

الف)ساطور.
ب)دمپایی.
ج)ملاقه.
د)سم.
هـ)جارو.
من شخصا ماهیتابه رو خیلی دوست دارم ولی از این موارد ملاقه جالبه

4.نظر شما در مورد صاحب این تصویر چیست؟
بازم عکسی نمیبینم

5.چه توقعی از سازمان حمایت از حقوق ساحرگان دارید؟
از ساحره های جیگر خودمون حمایت کنه جوری که همه ماستاشونو کیسه کنن




تصویر کوچک شده


پاسخ به: فرار از زندان
پیام زده شده در: ۱۹:۰۳ سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۲
ویولت منتظر ماند تا رییس زندان فرم را به او بدهد.






آخر سر ویولت به حرف آمد و گفت: ببخشید آقای رییس؟
رییس زندان نیم نگاهی به انداخت و انگار که از دیدن او در ان مکان تعجب کرده است گفت:
بله، کاری داشتید؟

ویولت با خودش فکر کرد حتما اینقدر تو زندان مونده قات زده.
ویولت با بیحوصلگی گفت: فرمی که میخواستید به من بدید چی شد؟
مرد به مدت یه دقیقه به ویولت نگاه کرد. ویولت کم کم داشت به این نتیجه میرسید که کارش درامده است.

رییس گفت: مگه قوانینو مطالعه نکردید؟
ویولت پاسخ داد؟قوانین؟ چه قوانینی؟
رییس با بیحوصلگی تمام گفت؟خانم، تشریف ببرین بیرون و تا وقتی قوانینو به طور کامل نخوندین تشریف نیارین؟
ویولت با خود فکر کرد:بروبابا، مرتیکه فکر کرده کیه؟ حالا خوبه وزیر نیست؟
ولی با ادب و متانت تمام پاسخ داد؟بله آقای رییس. منو ببخشید که فراموش کردم.

سپس ارام در را باز کرد و پس از بستن در شروع کرد به گشتن.
-کو پس؟بی ادب بی نزاکت! حداقل نگفت کجاس.
سپس با بدبختی ان را در گوشه ای ترین گوشه ی راهرو پیدا کرد و شروع به خواندن کرد.

......................



تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر ثبت نام دانش آموزان
پیام زده شده در: ۱۷:۵۸ دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۲
1-شناسه:آلیس لانگ باتم
2-در کدام ترم های گذشته شرکت کرده اید ؟هیچکدام
3-کلاسهای مورد علاقه خود :چون بنده خرخونم همه کلاس ها به خصوص دفاع دربرابر جادوی سیاه و وردهای جادویی و معجون سازی و ...



تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ پنجشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۲
نام:آلیس پریوت
سن:15 سال
گروه:گریفندور
چوبدستی:از چوب بیدمجنون و هسته پر سیمرغ
چوب جارو:مدل بالا ترجیحا
خصوصیات ظاهری:الیس دختری اصیل زاده با صورتی گرد و مهربان است.
معرفی نامه:او دختری شاد و ریلکس هست و حیلی خوشبینه.الیس یک آرورور بود و این خود نشان میدهد که آلیس استعداد زیادی در دفاع در برابر جادوی سیاه و معجون سازی و ..... داشت.آلیس با فرانک لانگ باتم ازدواج میکند و دارای پسری به نام نویل میشود که ممکن بود ولدرمورت اونو انتخاب کند و باعث بشه نویل بشه پسری که زنده ماند.
پس از سقوط ولدرمورت به دست هری بلاتریکس لسترنج آلیس و فرانک را تا سر حد مرگ شکنجه میکنه.آلیس و فرانک نمیمیرن اما دچار یه بیماری لاعلاج میشن که مثل بی خیالی و فراموشی و....و هردو در بیمارستان سنت مانگو بستری میشن.آلیس و فرانک از محبوبیت زیادی برخوردار بودن و عضو محفل ققنوس بودن.نویل پس از ان با مادر فرانک زندگی میکنه


تایید شد!


ویرایش شده توسط پروفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۹۲/۸/۲۷ ۱۰:۱۱:۴۲


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بعد از تمام شدن سری کتابهای هری پاتر چه قدر به اونها سر میزنید؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۲
منم مث پروتیم یه روز کتاب دستم نباشه انگار یه چیزی گم کردم اول از همهم که میرم سراغ هری



تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگر هري بخواهد نقشه غارتگر را به يكي از بچه هايش بدهد به كدام یکی از بچه هایش می دهد؟
پیام زده شده در: ۱۸:۲۰ دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۲
بهتره بده جیمز چون خیلی شلوغ بود آلبوس چیکار میخواس باهاش بکنه مثلا تدیم گزینه ی خوبیه



تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.