هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴
از امروز تا 16 هر شب یک شعار رو تمرین میکنیم .
بعضی شعارا سیاسیه برای تخریب دشمن بعضی هاش طنزه .به هر حال هر شب ساعت 10 بعد از شام وسط ستاد واستید تا من بیام با هم تمرین کنیم .
در پایان تمام تصاویر ستاد و حامیان عزیز مخصوص هر شب گذاشته خواهد شد.

شروع میکنیم :

این شعار برای وقتیه که نامزد محبوب دل ها و جیگر ها به وزارت انتخاب شد

میگه که :
اي طرف تخت طلا و اون طرف تخت طلا
شازده جیگــــر روش نشسته ميکنه شکر خدا(مرلین)
اي طرف تخت عقيق و اون طرف تخت عقيق
شازده وزیــر روش نشسته با صد و پنجاه رفيق(مرگ خوار)


نگرانی بی وزن و دره پیت بودن شعار ها نباشید به مرور درست خواهد شد.


تصاویر امشب :

تصاویر کیک خوری ارسیونسی ها قبلا از باز شدن درب های ستاد
تصویر کوچک شده

-----------

تصاویر کنسرت حامیان معمولی با اجرای بنده با خرج کامل اقای ارسینوس جیگر
تصویر کوچک شده

-----------

تصاویر کنسرت حامیانv.i.p در خانه شخصی ارسینوس
تصویر کوچک شده

--------------

صف غذا پشت ستاد و دیدار ارباب با من
تصویر کوچک شده



هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۲۳:۴۳ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
سلام

ما هم اومدیم از کاندید محبوب دل ها حمایت کنیم .(از بالا سفارشتو کردن.)

فقط من نیاز به یه بخش v.i.p توی ارتش وزارت دارم .اگه وزیر شدی زحمتشو بکشی ممنون میشم.

یه سری شعار هم اماده کردم که دست خالی نمونیم :


جیگر چه قدر قشنگه وزارت مبارکش باد.


زینگ زینگ صدای زنگ تلفن
مادر :پسرم تلفنو بردار وزیره .
زن همسایه :وزیـــــر ؟ مگه میشه مگه داریم ؟
مادر:اره از وقتی توی ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"عضو شده همش وزیر بهش زنگ میزنه .
- :تاثیری هم داره ؟
مادر : میبینی که پارتیش کلفت تر شده .


این جز بنر های تبلیغاتی نیستا گفتم همینجوری درست کنم برای حمایت
تصویر کوچک شده


هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۰۱ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
نام شخصيت انتخابي: گیبن
جنسیت :مذکر
گروه :هافلپاف
عنوان : مرگخوار
ویژگی های ظاهری و اخلاقی: قدی بلند و لاغر پوست سفید موهای بلند و زخمی در صورت.
چوبدستی:چوب درخت سخنگو و مغز جغد طلایی ( :| )
جارو: جارو اختصاصی ندارد.
معرفی کوتاه:
گیبن یکی از مرگ خواران لرد که در بسیاری از جنگ ها حضور داشت .گیبن از معدود افرادیست که لقب دوئلیست سیاه را از ان خود کرد.
او جنگ دوم همراه اربابش جنگید اما با شکست لرد اون نیز تسلیم شد و الان دوران محکومت خود را در ازکابان طی میکند او همچنان منتظر دوستانش برای خلاصی از ازکابان است.

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۷ ۱۹:۱۸:۳۰

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۴:۳۳ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
عصر یه روز پاییزی باز هم مرتل روح سرگردان پشت پنجره نشسته بود و به دانش اموزای توی حیاط نگاه میکرد و شعر مرتل جان روح مهربان را با خودش زمزمه میکرد که صدایی اون رو از جا پراند.
در دسشویی باز و شبحی پدیدار شد .مرتل که ترسیده بود سریع توی دیوار قایم شد .

مالکوم که که از حرف های پدرش عصبانی و نگران بود .
به سمت دستشویی متروک رفت میدانست که آن جا کسی حالا حالا ها پیدایش نمیکند.
محکم در را باز کرد و به مست شیر ابی که انجا بود رفت .

مرتل کمی سرک کشید .مالکوم را شناخت پسر خودخواه و مغرور لوسیوس. از اینکه از سایه یک پسر بچه ترسیده بود خودش را سرزنش میکرد .بالاخره ترس را کنار گذاشت و کمی به مالکوم نزدیک شد.

مالکوم سعی میکرد جلوی اشک هایش را بگیرد اما نمیتوانست انگار آن اشک ها تمام شدنی نبودند .
دندان هاش را میفشرد و با خودش زمزمه میکرد :
"امکان نداره , مگه چنین چیزی ممکنه ؟ مگه میشه ؟ مگه داریم ؟"

مرتل کمی با خودش فکر کرد چیزی به ذهنش نرسید تصمیم گرفت که با مالکوم حرف بزند.ارام دستش را روی شانه مالکوم گذاشت.پسر بیچاره با ترس از جا پرید.

مالکوم با ترس برگشت و چهره ی دختر محزونی رو دید .با خودش گفت :
"من توی کنج یه دستشویی متروک هم نمیتونم تنها باشم ؟
روش رو از دختر برگردوند و گفت :"تو دیگه چی ازم میخوای ؟"

روح دختر به سمت پنجره رفت و با حالت عصبانی گفت :
"فقط میخواستم کمک کنم اگه ناراحتی میتونی بری"
و با دست در خروج رو نشون داد.

مالکوم که غرورش حتی جلوی یک روح شکسته بود ناراحت تر قبل به سمت راهرو دوید.

مرتل هم با ناراحتی از اینکه نتونسته به مالکوم کمکی بکنn به سمت پنجره رفت و در حیاط مالکوم را دید که همچنان با گریه به سمت خوابگاه گروه ها میرود.


اسم پسر لوسیوس اجیانا دراکو نبود؟!یعنی پسر یدک داشت ما خبر نداشتیم؟!
پست جالبی بود.داستان با اینکه چیز زیادی نداشت برای تعریف کردن اما جذاب بود و خوب بهش پرداخته بودین.زبانش ساده و گیرایی داشت.یه سری ایرادات جزئی تو پست هستن که می دونم ورود به ایفا میتونه بهتون برای اصلاحشون کمک کنه.پس...

تایید شد.

گروهبندی!


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۷ ۱۷:۱۳:۰۷
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۷ ۱۷:۱۴:۴۳

هافلپافی خندان
تصویر کوچک شده



دنیا چو حباب است ولکن چه حباب؟! نه بر سر آب، بلکه بر روی سراب.
آن هم چه سرابی، که بینند به خواب آن خواب چه خواب؟ خواب بد مست خراب.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.