خرس های تنبل در برابر پاپیون سیاه
پست اول
خانه ی گانت ها - من دیگه بازی نمی کنم. بازیکن مفت گیر آوردی؟ زود باهام تسویه کن میخوام برم NGO ی حمایت از زاغ ها بزنم.
مورفین سعی کرد آیلین را منصرف کند: باباژون، الان دشتم تنگه. بذار قهرمان بشیم پولتو میدم برو CNG بزن، دست این هاگرید مفت خورم اونجا بند کن هی نیاد چیژ مفتکی گدایی کنه.
- قهرمان بشین؟! خرس های تنبل می خواد قهرمان بشه؟! این تیمت همت کنه تو زمین بازی حاضر بشه، قهرمانی پیشکشش! تو بازی قبلی هر چی سوابق درخشان کوییدیچی داشتم زیر سوال رفت. جای دو تا مهاجم و یه مدافع بازی کردم! یه دستم کوافل بود و یه دستم چماق!
- آخه رییش ژون! من چیکار کنم وقتی آرتروژ یکی عود می کنه و به اون یکی ماموریت خارج کشور وژارت می خوره؟ تو نگران نباش. میرم دانگ رو می خرم، بازی های بعدی رو می بریم، قهرمان می شیم ژون تو.
- کیو می خری؟ دانگ اصن تو رو می شناسه؟ بازی قبلی یادت نیس؟ قیافه ش موقع جواب دادن به اعتراضت عین موقعی شده بود که داشت با ریگولوس در مورد قاب آویز مفقود شده ش صحبت می کرد. اصن انگار تا حالا با تو برخوردی نداشته.
- چطو نداشته؟ باباژون موقع وژارت معاونم بود. بعدش بهم خیانت کرد. خوب می شناشدم. با هم کلی چیژ دود کردیم شر منقل.
- همون چیز مغزتو پکونده! مافنگی! اونی که معاونت بود ارنی مک میلان بود. اونیم که بهت خیانت کرد هلگا هافلپاف بود. این ماندانگاس فلچره. یه شخصیت جدیده. هیشکی رو نمی شناسه. زری قاطر باشی با یه بار تسترال پرونده ی آزکابان یا کورنلیوس فاج با یه عمر سوابق درخشان دولتی، براش فرقی نداری. مزاحمی! اصن این حرفا به من چه؟ زود پولمو بده برم وگرنه با همین زاغی میام تو اون چشای لوچت!
مورفین که دید تلاش برای قانع کردن ننه ی اسنیپ فایده ای ندارد، از توی جورابش یک چک روز شونصد گالیونی درآورد و غیر از آن 20 گالیون هم بابت کمک به NGO ی حمایت از زاغ ها پرداخت کرد تا خود را از چالش سطل آبلیمو برهاند.
بعد از محو شدن آیلین در افق های دوردست مورفین یک نگاه چپکی به دیوید انداخت: تیممون ناقص شد که پاپیون! بازی فردا رو چیکار کنیم با این کراواتیای سیاه؟
دیوید چانه ای خاراند و بعد بلافاصله نامه ی زیر را نوشت:
نقل قول:
آقای سوروس اسنیپ عزیز
رزومه کاری شما واصل گردید و متاسفانه مورد قبول بخش استخدامی قرار نگرفت. اما این مژده را به شما می دهیم که چون مادر گرامیتان مدتی را در استخدام دولت آزادی و پرواز و تیم کوییدیچ خرس های تنبل (که تا حدودی وابسته به وزارتخانه می باشد.) گذرانده است و تبصره ی قانون استخدامی می گوید که هر کارمند وزارت می تواند در هنگام بازنشستگی یکی از فرزندان خود را جایگزین کند از شما دعوت می شود که نیم فصل باقیمانده ی لیگ را به تیم کوییدیچ خرس های تنبل بپیوندید تا شاید همین، یک سابقه و بهانه ای بشود برای استخدامتان در وزارت.
با تشکر
دیوید کراوکر؛ کارمند بخش گزینش سازمان اسرار و مدیر برنامه تیم خرس های تنبل
بعد هم نامه را بست به پای جغدش و فرستاد برای اسنیپ.
مورفین: به نظرت میاد؟
دیوید: آره بابا! حقوق هاگوارتز کفاف زن و بچه شو نمیده مجبوره دوشیفت کار کنه.
نیم ساعت بعد اسنیپ در خانه ی گانت ها بود.
قلعه ی هاگوارتز - ساعت 12 شبصدای طوفان و تندر از بیرون قلعه به گوش می رسید و نور صاعقه ها هر چند لحظه یکبار راهروها و کلاس ها را کاملا روشن می کرد.
همه ی دانش آموزان و اساتید و فیلچ ها و نوریس ها به خوابگاه هایشان پناه برده بودند و در قلعه حتی پیوز هم پر نمی زد.
اما در آزمایشگاه معجون سازی واقع در دخمه ها چند نفر بیدار بودند و قهقهه های شیطانی سر می دادند.
کلاوس بودلر: کوهاهاها! معجون گیاهان وحشی!
پرفسور تافتی: توهاهاها! من ترتیبشو میدم!
مرلین: موهاهاها! هرگز كسي باور نخواهد كرد كه انسان هایی كه سالها به مطالعه پرداخته اند با این معجون تبدیل به بهترین بازیکنان کوییدیچ دنیا شوند!
پرفسور ویکتور: ووهاهاها! پس پاپاتونده کجاست پرفسور ویریدیان؟
پرفسور ویریدیان: بازم ووهاهاها! رفته فرگوسن تا در حمایت از حقوق سیاهان راهپیمایی کنه ولی گفت قبل مسابقه برمی گرده تا از این معجون قوی کننده بخوره.
باری ادوارد رایان: بوهاهاها! ما اگه برای بازی فردا معجون قوی کننده نخوریم هم پیروزیم. چون حریفمون خرس های تنبله.
صدای تندر به همراه قهقهه های شیطانی شامل کوهاهاها، توهاهاها، موهاهاها، ووهاهاها، بازم ووهاهاها و بوهاهاها در تمام قلعه پیچید.
خانه ی گانت هاهاگرید، مورفین، دیوید و اسنیپ تشک هایشان را کنار هم پهن کرده بودند و خوابیده بودند.
- خررررررپففففففففف... خررررررررررپفففففففف
- هوی بچه غول!... هاگرید... هوووووووی با تواما!
- چ... چی شده داش مورف؟... اومدن نوربرت کوچولو رو ببرن؟... نکنه جای آراگوگ لو رفته!... نگو که اومدن باک بیک رو بکشن... زود باش هری، کتاب های غول شناسی غول آسا و موجودات دم انفجاری جهنده رو توی تنبان خودت و رون قایم کن... هرمیون! تو هم پیش گراوپ بشین که هر کی پرسید بگی شوهرمه.
- به من میگی هرمیون، نکبت؟! پاشو جاتو جمع کن برو تو هال بخواب با اون صدای نکره ت!
هاگرید آهی کشید و جایش را جمع کرد و برد توی هال ولی هنوز چشم مورفین گرم نشده بود که...
- نـــــــــــــــــــه!
- هااااااااااااای!... تو دیگه چته کله چرب؟
- هاه؟... هیچی... خواب بد دیدم... اصن از زور فشار اقتصادی خواب و خوراک و تمرکز ندارم که... امروز پرفسور تافتی اومده بود ازم زهر خرچنگ کوالالامپوری می خواست. خوب که دادم رفت، فهمیدم اشتباهی پودر فلس قازقالنگ سیبری رو بهش دادم... اصن اعصابم خرابه مورفین. خدا کنه تو وزارت استخدامم کنن. به نظرت درست میشه؟
- خرررررررررپففففففففف... خرررررررررپففففففففففف...
-

دیوید که از صدای خروپف کاپیتانش بیدار شده بود، مورفین را تکان داد: جناب گانت، میشه کمی آروم تر خرناس بکشین؟ فردا بازی داریم. باید استراحت کافی داشته باشیم.
- نمی تونی بخوابی؟
- جسارتا خیر!
- پش تو هم جاتو جمع کن برو تو هال!... خررررررپفففففففف...