هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۲:۲۱ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۹۰
#21
سدریک عزیز

فعلا که کسی داوطلب رهبری گروه نشده.




Re: شهرداری هاگزمید(تعامل با ناظران)
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۹۰
#22
لی عزیز

بابت تاخیر متاسفم دسترسی به اینترنت نداشتم.
در مورد تاپیکتون، من قفلش نکردم اما در حال حاضر کاری از دستم بر نمیاد؛ چون استخر عمومیه قفل شده.اگه میخواین یه استخر جدید که جنبه ی بی ناموسی نداشته باشه، افتتاح کنین.




Re: شهرداری هاگزمید(تعامل با ناظران)
پیام زده شده در: ۱۴:۲۶ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۹۰
#23
بفرمایین...اینم مجوز...میتونین برین یه گوشه،بدون سر و صدا تاپیکتون رو افتتاح کنین.




Re: شهرداری هاگزمید(تعامل با ناظران)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۹۰
#24
لی عزیز

میشه یه خورده راجبش توضیح بدین؟ شهرداریم مثلا،یه کوچولو اگه راجبش توضیح بدی ممنون می شم.




Re: شهرداری هاگزمید(تعامل با ناظران)
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ جمعه ۲۱ مرداد ۱۳۹۰
#25
لی عزیز

میشه یه خورده راجبش توضیح بدین؟ شهرداریم مثلا،یه کوچولو اگه راجبش توضیح بدی ممنون می شم.




Re: آشپزخانه ی اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۰
#26
-اما ارباب... .

لرد با چشم غره ای ایوان را ساکت کرد.
-ایوان؟مشکلی با تصمیم من داری؟

بلا با دیدن ایوان که بر اثر چشم غره ی لرد،سیلی کف تالار به راه انداخته بود،به کمکش شتافت.
-نه مای لرد؛ایوان بیجا کنه مشکلی داشته باشه...منظورش این بوده که ما امروز نه صبحونه خوردیم نه ناهار...الانم که شما میگین اعتصاب غذا کنیم...حالا اومدیم اون پیر زنه تا هفته ی دیگه نخواست امتیازا رو بررسی کنه...اونوقت باید یه سری مرگخواره جدید ثبت نام کنینا.
-خب بهتر...از شر شما مفت خور هام خلاص می شم.

آستوریا که مطمئن بود هق هق گریه ی بلا بخاطر حرف لرد تا چند ثانیه ی دیگر به هوا خواهد برخواست،به سرعت گفت:
-خب ارباب...فقط به قسمت خوب ماجرا نگا نکنین...پول کاغذ اعلامیه ها و خرج مراسم تشییع جنازه ما هارم حساب کنین...تازه همه که مثه ما کم غذا نیستن...بعدم شما و پرنسستون تحمل گشنگی رو دارین؟

-کروشیو آستوریا...تو فکر کردی من بخاطر گروه اون پیرمرد به خودمو دخترم سخت می گذرونم؟شما ها قراره اعتصابه غذا کنین...نه ما.

و به همراه نجینی که همان لحضه وارد جمع آنها شده بود،از تالار خارج و به سمت سر سرای هاگوارتز رفت.




Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۰
#27
لینی پس از چند ثانیه تفکر افزود:
-خب...مشکل هم همینه...از کجا بفهمیم کدومشون اربابه؟

و ملت به فکر فرو رفتند.
-فهمیدم! از وقتی که ارباب به آنتونین دستور داد موی یه ماگل رو بیاره،تا الان که از خونه ی ریدل خارج نشده...پس یکی باید تعقیبش کنه،ببینه ماگلی که موشو میاره،چه شکلیه...بعدشم بیاد و به ما بگه.

بلاتریکس به سمت آستوریا براق شد.
-که بعدشم ارباب رو شکنجه کنیم؟نـــــــــــــــه.مگه اینکه از رو نعش()من رد شین.

ایوان قبل از اینکه آن دو دعوایشان شود، نهایت استفاده را از سلول های مغزش کرد.
-نه...بفهمیم کدومشون اربابه که وقتی میاد ما رو مشغول شکنجه ی بقیه ببینه؛اون که نمیخواد بیاد اینجا تا ببینه شکنجه شدن چه طعمی داره.میاد ببینه ما کار می کنیم یا نه دیگه...خب وقتی که ببینه ما حتی وقتی که میدونیم اون مسافرته داریم با جدیت کار می کنیم...خب بی خیال می شه دیگه.

همه به فکر رو رفتند.
-خب...مثه اینکه این تنها راهمونه.حالا کی میره دنبال آنتونین؟
ملت:

آستوریا که حرصش درامده بود،جیغ بنفشی کشید.
-اَه برای یه بارم که شده...یکی داوطلب شه دیگـــــــه.
ملت:

لونا در میان سوت زدن هایش گفت:
-به نظر من ایوان باید بره.
ملت:
ایوان:

و قبل از اینکه ایوان فرصت شانه خالی کردن داشته باشد،ملت او را به بیرون شکنجه گاه،پرتاب کردند.




Re: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۱۲:۱۷ یکشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰
#28
هنوز آستوریا و زنوف پایشان به آخرین پله ی زیرزمین نرسیده بود که اولین مزاحمشان پیدایش شد.
-ببینم شما اون پایین چی کار می کردین؟

زنوف با تمام قدرت آستوریا را نگه داشت تا کاری دست جیغول ندهد.
-جیمز تا نزده نترکوندتت برو از عمو شپشو...چیز...عمو دامبلت بپرس بدو پسر خوب.

جیمز که با دیدن چشم غره ی آستوریا دنبال لونه ی موش می گشت، از جلوی راه آنها کنار رفت و آن دو به خانه ی گانت ها آپارات کردند.

خانه ی گانت ها:

-کروشیو به هر دوتاتون...چرا انقدر دیر کردین؟

آستوریا با تعجب پرسید:
-اِ...ارباب شما منتظر ما اینجا وایساده بودین؟

لرد سوال آستوریا را که در حال ذوق مرگ شدن بود،نشنیده گرفت.
-تا یه کروشیو فرو نکردم تو حلقتون گزارش بدین ببینم.

زنوف نفس عمیقی کشید.
-خب ارباب ما بعد از کشتن 6566 تا از شپش های ریش دمبل،کثیف رو اونجا دیدیم... .


و ماجرا را تعریف کرد.
-خب...من ماموریت های مهم تری اونجا براتون دارم؛بردارین یه معجونی چیزی ببرین براش یه جوریم به ارگ بفهمونین که سوتی نده...بعد برگردین تا ماموریت هاتون رو بگم بتون.




Re: خانه های هاگزمید
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۰
#29
سوژه جدید

-ریمــــــــــــــــــــوس

لوپین که در خواب عمیقی فرو رفته بود،با شنیدن جیغ تانکس،رکورد پرش را شکست!
-چیه زن؟چرا جیغ می کشی؟
-چیه و زهر مانتیکور؛اینم اخطاریه ی سوم؛تا فردا آبمونم قطع می شه.

لوپین با من و من گفت:
-خب...چیز...عزیزم مگه ماها جادوگر نیستیم...؟خب آب می خوایم چی کار؟با جادو کارامونو می کنیم دیگه،پول آبم به اون مرگخواره و وزارتی ها نمی دیم.
-اِ؟
-آره...چه عیبی....

ولی تانکس متنظر اتمام حرف همسرش نشد.
-اصلا مگه کلفت آوردی تو خونت؟اصلا من میرم خونه ی بابام.اصلا تا حقوقتو از دامبلدور نگرفتی بر نمیگــــردم.

و از خانه خارج و در را با صدای شتـــــــــرق بست.
-اَه...اینم شد زندگی؟باید برم با آلبوس صحبت کنم...الان سه ماهه که حقوقمونو نداده،معلوم نیس با پولامون چی کار می کنه.yroll:




Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۰
#30
لرد تصمیمش را گرفت و قبل از ورود تریلانی، با مورفین تماس گرفت و کاملا هم به موقع واقع شد؛مورفین در حال گزارش دادن به دمبل بود،لرد شروع به گوش دادن به صحبت های او کرد:
-خلاصه اینکه اونا اصلا آماده ی جنگ نیستن و در واقع دارن همینطوری الکی دور خودشون میگردن.

آلبوس با تردید پرسید:
-تو مطمئنی مورف؟
-آره...کاملا.
-خوبه مورفین...کارت عالی بود.
-وااااااااااای عمو مورفین...تو یه کار خوب کــــــردی.
مورفین:

لرد با شنیدن صدای در،تماسش با مورفین را قطع کرد.
-اگه یکی از اون چهارتایی،مستقیم برو طویله ی تسترال ها و اگه کس دیگه ای هستی هم برو پی کارت و اگه تریلانی هستی بیا تو.

سیبل با حالت ویبره وارد اتاق شد و تعظیمی کرد.
-احظار فرموده بودین؟

لرد به جای پاسخ گفتن، به چشمان سیبل خیره شد و در کمتر از دو دقیقه پاسخش را دریافت،آری پیشگویی دومی هم در کار بوده...لرد از عصبانیت منفجر شد و سیبل هم در اثر موج انفجار اربابش از حالت ویبره، به حالت ویبره حرارتی تبدیل شد!
-سیبل به همه بگو برن سالن جلسات...باید راجب موضوع مهمی صحبت کنیم.

و حالا وقتش بود لرد برای بار دوم از علامت شوم مورفین استفاده و اورا مجبور به بازگشت کند،صد در صد او اطلاعات به درد بخوری داشت که از او پنهان کرده بود.


ویرایش شده توسط آستوریا گرینگرس در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۸ ۲۳:۴۷:۳۶







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.