هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: برج وحشت!
پیام زده شده در: ۰:۳۶ دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۹
#21
بچه به ارامی وارد اتاق رودولف شد و به سمت رودولف رفت. ارام دستش را به پشت رودولف زد و او را تکان داد.
- عمو رودولف، عمو رودولف بیدار کردن بشو.

رودولف هم در جواب لگدی نثار بچه کرد. بچه فکر کرد رودولف از عمد این کار را انجام داده ولی رودولف در خواب کاراته می کرد و حرکت های اکروباتیکی از خودش انجام می داد. بچه هم دم در گوش رودولف یکی از ان جیغ ها را کشید که نزدیک بود پرده گوش رودولف پاره بشود.
- بیدار کردن شو عمو رودولف

رودولف به سرعت بیدار شد و گاردی دفاعی گرفت. احساس می کرد هر ان دشمن ممکن است حمله کند.
- کی اونجاست؟ من مصلح هستم هر کی هستی خودت رو نشون بده.

رودولف متوجه شد کسی شلوارش را می کشد. وقتی به پایین نگاه کرد متوجه بچه‌ی رابستن شد.

- عمو من دستشویی داشت.
- من که نمی تونم ببرمت دستشویی.
- عمو
- خیله خب بیا بریم.

رودولف به مدت بیست دقیقه دم در دستشویی ایستاد تا بلاخره بچه از دستشویی بیرون امد.
- کارت تموم شد؟
- اره مرسی.

رودولف با خستگی بسیار زیادی به راه افتاد. با خودش عهد بست که حتما فردا صبح در اتاقش را قفل کند حتی اگر شده از زیر یک قبر قفل مورد نظرش رو پیدا کنه.
- من برم توی قبرم بخوابم. شب بخیر.

بچه که حوصله نداشت تا طبقه ی بالا برود به سمت اخرین اتاق ان طبقه رفت وقتی در را باز کرد دختری را دید که با ماسک، خیار و حوله ای روی صورتش خواب است. بچه در دل خود فکر کرد که این هیولا دیگه کیه؟
ولی متوجه شد که کسی که بیشتر از همه به خود و مو هایش در خانه ریدل ها می رسد مگان است.
تا بچه چشمش به ان همه لاک و لوازم ارایش روی میز مگان افتاد دلیل امدنش را فراموش کرد. به سختی روی صندلی نشست و سعی می کرد چهره ی خود را در اینه ببیند.
مگان که اینقدر روی وسایلش حساس بود وقتی بیدار شد دچار شک بزرگی شد.


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۰ ۰:۴۲:۰۲

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دوست داری تو دنیای جادوگری چه کار مهمی کنی و به کجا برسی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹
#22
خب اولویت من نویسنده شدن هست.
دومین اولویت هم کاراگاه شدن هست


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: باشگاه دوئل
پیام زده شده در: ۱۱:۵۴ یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۹
#23
دوئل مگان راوستوکvs فلور دلاکور
...........
خیابان شماره ۱۱

ساحره در حالی که در خیابان راه می رفت به اینکه چطور ان مرد را خفه کند فکر می کرد. با دندون های روباهی، با دست یا با سم.
این ها فکر هایی بود که مگان می کرد. تاحالا کسی پست و مقامی که لایقش بود را ازش ندزدیده بود. اگر فقط ادرس را درست امده بود می توانست کارش را تمام کند.
وقتی در خیابان شماره ۱۱ راه می رفت مردم او را با تعجب نگاه می کردند. به نظر می رسید که مردم انجا فقیر نشین بودند و تا کنون زنی با لباس های شیک و نو ندیده بودند.
- اه،اخه چرا یه ادمی که مثل اسمیت اینقدر پدرش پست و مقام داره اینجا زندگی می کنه.

وقتی به در خانه اسمیت رسید سعی می کرد لبخند بزند و اعصاب خوردیش را نشان ندهد.
زینگ زینگ

- کیه؟ یه لحظه وایسا الان میام.
زینگ زینگ زینگ زینگ

- خانم اینقدر زنگ نزنید زنگ سوخت کرم کردید.

مردی با پیژامه صورتی رنگ که عکس مدال های ناظر تمام انجمن ها رویش بود ظاهر شد. مو هایی شلخته و نامرتبط داشت. معلوم بود چند روزی است که موهایش را شانه نزده است. اخر کسی ساعت سه شهر بیدار می شود.

- خانم می شه دست از خیره شدن به من بردارین؟ اگر کاری دارید بگین.
مگان دست از نگاه کردن به مرد برداشت.
- امم ، ببخشید می تونم بیام داخل؟
- بله، البته بفرمایید داخل.

مگان با دیدن ان همه بی نظمی داشت سکته می کرد. خانه گرد و خاک داشت، زمین جارو نشده بود، برخی از ظرف ها هنوز شسته نشده بودند. دلش می خواست همان لحظه اگر از دزدیدن پست و مقامش می گذشت دوست داشت برای بی نظمی خانه او را خفه کند.
با دستکش هایش روی میز دستی کشید و متوجه شد ارد است.

- خب، خانم امری دارید؟
- ببخشید حضور ذهن من رو ندارید؟
- امم، اهان همونی که توی کوییدیچ بازی می کرد؟
- نه
- اونی که توی مدرسه بوباتون بود؟
- نه!!
- همونی که پیش مادام رزمرتا کار می کرد؟

یعنی اینقدر حافظه اش کند بود؟ مگان داشت جوش می اورد. با خشم به مرد گفت:
- نهههه. من خانم مگان راوستوک هستم. همونی که شما پست و مقامش را دزدید و ناظر دیاگون شدید و سنگ رو برداشتید اقای اسمیت.

در دل زاخاریاس اشوب به پا شد. از همین می ترسید که کسی متوجه بشود که او خودش رو جای مگان زده است.
- کی.. کی.. کی به تو گفته؟
- خودم فهمیدم. راستی بیا یه دوئل حسابی بکنیم. هر کسی برد ناظر دیاگون می شه.

مگان با قدم های بلند از خانه خارج شد. نفس راحتی کشید برای اینکه از این بی نظمی خلاص شده بود.
................
خوابگاه دختران اسلایترین:

- چی؟! تو چی کار کردی؟ تو یکی قوی تر از خودت رو به دوئل دعوت کردی؟
این صدای کیتی بود که داشت مو های گربه اش را شانه می زد و شانه را در بدن گربه اش کرد.

- ای کیتی. اینقدر نفوس بد نزن. الان اعصابش رو ندارم.
- مگان اخه این چه کاری بود کردی. راحت همه جا به خاطر ما متقارن بودنش خفه اش می کردی.
- ای گبی. من چه قدر خنگم. ای مرلین بزرگ.
- نترس من یه ایده دارم می تونی از معجون شانس بخوری.
- افرین عقل کل حالا موادش رو از کجا بیاریم؟
- این دیگه توی تخصص من نیست.
- خب به نظرم به مامانت نامه بنویس. اون توی وزارتخانه کار می کنه و می تونه موقع بازرسی برات دستورش و وسایلش رو بیاره.

مگان مثل فنر از جا پرید و شروع به نوشتن نامه کرد.
نقل قول:
سلام مامان
خوبی؟
روباه کوچولوت به یه مشکلی بر خورده و به وسایل و دستور العمل معجون شانس نیاز داره. می تونی براش بیاری با یه دنیا بوس دخترت.

بعد نامه را به پای جغدی بست و برای مادرش فرستاد.
- خب از اونجایی که من ناظر تالار هستم می گم دیگه باید بخوابیم. همه توی تخت خواب هاشون.
مگان نمی توانست بخوابد. وقتی چشم هایش را بست با استرس خوابید و هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که صبح شده بود.

-‌ مگان مگان جغد مامانت اومده.
- بده ببینم کیتی.
نقل قول:
سلام روباه مامانی. من به سختی تونستم برات این وسایل و دستور العمل رو پیدا کنم چون فقط تونستم چند خطی ازش رو ببینم. دوست دارم


در نامه یک برگه کوچک بود که دستور العمل رو نوشته بود با چند ریشه و برگ.
..............
کلاس معجون:
- خب گابریل برامون بمون ببینیم .
- بزار ببینم.
یک عدد ریشه درخت گیلاس، دو عدد مغز زنبور، ریسه قلب اژدها، موی تک شاخی که شاخش شکسته. همین بود. حالا به مدت یک دقیقه معجون رو هم بزنید. معجون شما اماده است.
- خب بخورش مگان.
وقتی مگان معجون رو خورد برای یک لحظه هیچ اتفاقی نیفتاد ولی بعد سر گیجه گرفت.
- وای چقدر دنیا قشنگه، تک‌شاخ ها، رنگین کمون، چون ها.
و بعد غش کرد.
- چی شد بهش؟
- نمی دونم. وای نه امروز روز دوئل هست. خیله خب کیتی تو معجون مرکب پیچیده رو بخور و جای مگان برو سر قرار و من هم میرم دنبال سو و مادر مگان.
- قبوله.
.........
نیم ساعت بعد در وزارتخانه:
گابریل و سو در حالی که سریع می دویدند وارد وزارتخانه شدند.
- ببخشید با خانم فلیسیتی راوستوک کار دارم.

پیرزن مسن عینکی رو پایین اورد و نگاهی اول به سو و بعد به گابریل کرد.
- نداریم کسی به این اسم. برید.
- فلیسیتی ایسترچ چی؟
- طبقه دوم اتاق اول.
........
هاگوارتز، زمین کوییدیچ:

کیتی به سختی داشت با کفش های پاشنه بلند مگان راه می‌رفت و سعی می کرد دست به مو های کراتینه مگان نزند. واقعا برایش سوال بود که مگان چطور با این کفش ها راه می رود. چرا همیشه کت و دامن می پوشه؟ چرا همیشه کفش پاشنه بلند زیر همه ی لباس هاش می پوشش. در همین حین پایش پیچ خورد و به زمین افتاد.

- وای نه کفش مگان پاشنه ش شکست. بدبخت شدم.

بودن در نقش مگان کار راحتی نبود.
............
دفتر خانم فلیسیتی ایسترچ
در اتاق خانم ایسترچ با سرعت باز شد و دو دختر ظاهر شدند.

- خانم استیون من مگه نگفتم در رو روی هر کسی باز نکنید.
- خانم راوستوک، قضیه درباره مگانه. مگان معجون اشتباهی رو خورده.
- چی؟!
ضربان قلبش بالا می رود برای دخترش ممکن بود اتفاقی افتاده باشد.سریع با گابریل و سو به داخل شومینه رفتند و در هاگوارتز ظاهر شدند.
.........
کلاس معجون سازی:
فلیسیتی اصلا خوب نبود. نمی دانست برای دخترش اتفاقی افتاده یا نه. اگر دخترش بلایی سرش می امد هیچ وقت خودش را نمی بخشید.
- این معجون حالش رو خوب می کنه؟
- اره، البته امیدوارم.
وقتی مگان معجون را خورد به ارامی بلند شد. دیگر اثری از رنگین کمان و تک‌شاخ در ذهنش نبود.
- مامان. چی شده؟
- هیچی مثل زیبای خفته به خواب رفتی.
- وای نه دوئل.
- اه، اخ، ای
کیت که دیگر به حالت عادی خودش برگشته بود با کفش های پاره و شکست خورده برگشت.
- ببخشید شکست خوردم.
-
- مگان گریه نکن. دوباره می تونی به دوئل دعوتش کنی.
- نه من برای اون گریه نمی کنم. کفش هام. کفش های قشنگم، کفش های نازنینم
- بله مگان خانم من بهت گفتم که این کار رو نکن.
- کیتی الان خفه ات می کنم


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۰ ۱:۲۱:۳۱

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر خانه ریدل(ارتباط با ناظر)
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰ جمعه ۷ شهریور ۱۳۹۹
#24
سلام ارباب.
خوب هستید ارباب؟
کم و کسری ای در راستای زیبایی ندارید؟
من می خواستم مجوز باز کردن یه سالن توی خانه ریدل ها رو بگیرم تا به سر و وضع این مرگ‌خواران شما رسیدگی کنم. با کادر با تخصص و دارای مجوز.
با همکاری: خودم و گابریل دلاکور می خوایم به سر و وضع مرگ خواران برسیم

لطفاً مجوز بدید ارباب تا از این کثیفی و غیر بهداشتی بودن خونه جلوگیری کنیم.


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بنگاه املاک گرگینه ی صورتی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۵ چهارشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۹
#25
فنریر تنها کسی نبود که دلش یک شکار عالی می خواست در انتهای صف دختری در حال سوهان کشیدن ناخنش بود و سعی می کرد خودش را بی خیال نسبت به ماجرا نشان بدهد ولی در ته قلبش دلش شکاری می خواست. چند وقتی بود که داشت سعی می کرد بر حس وحشیانه جانورنما بودنش تسلط پیدا کند ولی مقابله با شکاری که به راحتی گیرش امده بود برایش سخت بود. کم کم داشت احساس ضعف پیدا می کرد ولی سعی داشت ان را کنترل کند.

- بع بع من رو نخورید. من خوشمزه نیستم پیرم شما باید گوساله بخورید.
- زود باش فنریر کارش رو تموم کن شاید من دیگه نتونم بیشتر از این تحمل کنم.

فنریر با حالتی وسوسه انگیز ( لااقل برای مگان این چنین بود ) به بز نزدیک شد ولی به عقب برگشت. انگار اشتهایش را کور کرده بودند.
- من این رو نمی خورم چیه اخه گوشتش زیاد خوب نیست و قدیمی هست. زیاد بو می ده من لب بهش نمی زنم.

لرد ولدمورت که بیش از این تحمل داشتن مرگخواری صورتی را نداشت با خشم رو به فنریر کرد. دلش می خواست در ان لحظه خودش کروشیو ای نثار فنریر کند.
- می خوری ان را یا خودمان با کروشیویی به خوردت بدهیم.
- ارباب ما به این زبان هم نمی زنیم چه برسد که بخواهیم ان را بخوریم.

در ته صف مگان در حالی که دیگر تحملش را برای انکه به روباهی تبدیل نشود و برود گردنش را بدرد و شامی نوش جان کند رو به شیلا کرد.
- هی شیلا می گم یه چیزی بهت بگم به کسی نمی گی؟
- چی؟ بگو من دهنم قرص قرصه.
- ببین به ارباب نگی ها من گرسنمه حس روباهیم الان فوران می کنه و یهو می رم اون بزه رو می خورم فقط به ارباب نگی ها.

شیلا در حالی که به سرعت بالا و پایین می پرید از پشت داد می زد و اسم ارباب را صدا می زد. مگان به کلی یادش رفته بود که شیلا ادم دهن لقی است.

- ارباب! ارباب! اجازه اجازه من یه نفر رو می شناسم که بتونه ضمانت خوب بودن گوشت رو تضمین کنه.
- چی کسی را می گویی شیلا؟
- مگان ارباب.
- دستت در نکنه مثلا گفتم به ارباب نگی.
- عه! یادم نبود نباید این رو می گفتم؟
- بیا و این بز را تست کن کمی ازش را تا ببینیم می توانیم این فنریر را به حالت اولش در بیاریم. ما دیگر تحمل این گرگ صورتی را نداریم.

مگان از ته صف با قدم های بلند و در حالی که چند حس را داشت به جلو می رفت. عصبانی بود چون شیلا لو داد بودنش، خوشحال بود چون ناهاری مجانی گیرش امده بود، استرس داشت چون دلش نمی خواست دندان هایش کثیف شود، می ترسید که دوباره گوش روباهی در بیاورد.

- بچش.
- من لب به این گوسفند نمی زنم به یه شرط.
- چه شرطی؟!


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۶ ۱۲:۵۱:۰۱

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۱۰ دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹
#26
سلام ارباب خوب هستید؟
اومدیم با این پستی که زدیمی کمی از ناراحتی شما به خاطر پست دوئل کم کنیم.
می شه پست شماره 505 بمارستان سوانح جادویی سنت مانگو رو برام نقد کنید؟
اخه نقد پست های لندن تاپیکش قفل بود.


سلام مگان، ما خوبیم!

تاجگذاری کردی؟!

ما ناراحت نبودیم. اتفاقا خوشحال شدیم که برای پست دوئل نقد خواستی. اشکالات همینجوری بر طرف می شن و مگان بسیار قوی ای می شی.

نقدت رو با خرگوش سریع السیر فرستادیم.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۳ ۲۳:۵۶:۴۷

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۷:۴۴ دوشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۹
#27
- هی خانم ولم کنید بزارید من برم به دعوام برسم.
- برو تو، برو تو. اقا برید تو تا خودم به زور نبردمتون.:
- خانم من می گم دلم نمی خواد خودم بلدم گوشم رو بدوزمش.
-اقا می گم برو تو. :L :
ساحره با عصبانیت مرد را به داخل هل داد و به مردمی که بیرون او را نگاه می کردند خیره شد.
- چیزی شده؟! چرا اینجوری نگاهم می کنید. مگه سینما اومدید؟ به کار خودتون برسید.
در اتاق را محکم بست به طوری که ممکن بود در از لولایش جدا بشود و با خشم رو به رابستن کرد.
- هی راب تو چرا تنها اینجا نشستی؟ پس اون دلفی تنبل کجاست؟ اینجوری از پستی که بهت می دن استفاده می کنی؟ بدم در اینجا رو پلمب کنن
- هیچی رفت خونه سالمندان. خود تو اینجا چی کار کردن می کنی مگان؟ لطفا ارامشت رو حفظ کردن بشه تا اینجا رو خراب نکردی روی سر هردومون.
- به عنوان ناظر لندن انتخاب شدم دیدم این داشت با اون زاخاریاس بدبخت دعوا می کرد اون هم اوردم. هی خودم باید دست به کار بشم تو به تنهایی نمی تونی از پس این ها بر بیای اگر ولتون کنم اینجور مریض در می ره.

رابستن از همین موضوع می ترسید چون هر کس که با مگان توی یک تیم می رفت دیگر امیدی به ادامه کار در ان شغل نداشت. مگان با سرعت لباس پرستاری را برداشت و بعد از چند دقیقه برگشت

مگان صندلیی را از گوشه اتاق اورد روی ان نشت و تا ان جایی که می توانست به صورت مرد نزدیک شد.
- هی بشین همین جا ببینم. اون سوزنم در بیار. ببینم چرا دعوا می کنی توی خیابون ها؟ تو باید به ناظر مملکت جواب بدی.

مرد با نارضایتی شکایت خود را در این مورد اعلام کرد.
- خانم من رو اوردین بیمارستان یا اداره پلیس که دارین بازجوییم می کنید
- کی دعوا رو شروع کرد؟
- اون مو زرده. دوباره اومده بود ناظر بشه من بهش تذکر دادم ولی این بار هزارمه که اومده درخواست داده و برای اینکه جواب نه گرفته دعوا کرد
- کارت شناسایی و مدارک.
- چی؟!
- همین که گفتم برای اطمینان و اگر درست بگی گوشت رو بخیه می زنم.
- خانم اخه چرا؟
- می دی یا بگیرمش ازت؟

مرد با نا رضایتی کارت و مدارک رو به مگان داد.

- خوبه. افرین پسر خوب. دیگه چرا لج می کردی. راب این گوشش رو بخیه بزن. تو به عنوان دکتر من هم به عنوان محافظ.
- چرا؟ مگه من ادم مهمی هست؟
- همین که گفتم.
مگان به سرعت تابلویی کوچک را از ساکی که با خود اورده بود بیرون اورد.
- این چی هستن می شه؟
- تابلوی اعلام جدیده.
مگان با میخ و چکش و تابلوی اعلام جدید به بیرون رفت. وقتی تابلو را به دیوار زد رو به منشی کرد.
- طبق این قانون پیش میرین دیگه.
روی تابلو نوشته بود. شما باید شرایط زیر را جهت ورود به مطب داشته باشید. نقل قول:
شما باید شرایط زیر را جهت ورود به مطب داشته باشید. ۱- بیمه را با خود بیاورید.
۲- پول نقد پذیرفته نمی شود
۳- دفترچه همراه خود داشته باشید. ازاد ویزیت نداریم.
۴- مدارک شناسایی خود را با خود بیاورید.
۵- در این مکان بازجویی می شود.
۶- لطفاً دخانیات در این مکان مصرف نکنید.
۷- حیوان خانگی با خود نیاورید.
۸- همراه را داخل مطب نیاورید
۹- وصیت نامه ای قبل از امدن تهیه کنید چون ممکن است در این راه کشته شوید.
۱۰- ما تمام تلاشمان را می کنیم که به صورت و موی شما اسیبی وارد نشود برای همین لطفا راضی باشید چون برای اینکه مطمئن بشویم فرد تقلبی ای را جای خود نفرستادید
۱۱- اگر شپش دارید به شپش هایتان بگویید برای مو های زیبا و کراتینه ما نقشه نکشند چون ما انها را دوست داریم بگویید اگر می خواهند می توانند به جان مو های راب بیفتند
۱۳- اگر مشنگ هستید ۱۵۰۰۰۰۰ گالیون می شود منشی براتون به دلار و یورو تبدیل می کند. اگر جادوگر ۵۰۰ گالیون و اگر دورگه ۴۰۰۰۰ گالیون.
۱۴- لطفا نگید مامانم اینجوره خودم اینجورم بهانه برابر است با قیمت بالا تر.

مگان روبه مردی که گوشه ای نشسته بود کرد.
- اقا مگه شما سواد ندارید دخانیات مصرف نکن.
مرد سریع سیگار خود را خاموش کرد.
مرد به خاطر انکه دیر گوشش را بخیه زدند کر شده بود از در بیرون امد.

- چی شد گوش چپ تون بخیه خورد؟
- مرلین براتون نسازه خانم گوشم کر شد.
- مرلین شکر که کر شد تا تو باشی دیگه برای من قلدر بازی و شکایت و از این کارا نکنی.

مگان به سمت میکروفون روی دفتر منشی رفت و با صدایی بلند نفر بعدی را صدا زد.

- گابریل تیت بیا داخل خانمم زود، تند، سریع بیا داخل با مدارکت وصیت نامه ت رو هم بزار اینجا.

منشی با بد اخلاقی و عصبانیت رو به مگان کرد. گویی دوست داشت او را خفه کند.

- خانم دیگه صدای شما میکروفون نمی خواد اینقدر بلنده کر شدم.

مگان با قدم هایی بلند در حالی که گابریل را با خود می برد به داخل اتاق رفت و این بار در را محکم تر بست.

- این خانم اخر سر این بیمارستان رو نابود می کنه.

ادامه دارد....


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۳ ۱۸:۰۷:۳۲
ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۳ ۱۸:۲۱:۴۸
ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۴ ۰:۲۷:۳۳
ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۶/۴ ۰:۳۰:۴۱

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۰:۵۵ شنبه ۱ شهریور ۱۳۹۹
#28
کجا؟

توی بخش زنان و زایمان


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹
#29
با کی؟


لینی وارنر


ویرایش شده توسط مگان راوستوک در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۳۱ ۲۳:۴۶:۱۲

Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۲ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹
#30
سلام ارباب می تونید پست شماره ۵۹۳ باشگاه دوئل رو برام نقد کنید؟
من گند زدم.


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.