هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۵۱ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
مگان

سلام.


نقل قول:
من گند زدم.
نه بابا این چه حرفیه. دوئل کردن کمی فوت و فن داره. یه نویسنده خیلی خوب هم می تونه یه پست دوئل ضعیف بنویسه. اصلا در مورد خودتون اینجوری قضاوت نکنین. کار خوبی کردی درخواست نقد کردی. اینجوری یاد می گیری کجای کارت اشکال داشت.


بررسی پست شماره 593 باشگاه دوئل، مگان راوستوک:


توی همون نگاه اول می شه دید که بیشتر پستت رو دیالوگ تشکیل داده. این کار گاهی خوبه. گاهی درسته. ولی معمولا نیست! پست تکی، اونم به این طول، معمولا احتیاج به توضیح داره. احتیاج به توصیف داره.

برای نوشتن پست دوئل، اولین کاری که می کنیم انتخاب ایده اصلی داستانمونه. برای این خیلی وقت بذارین. فکر کنین. ایده های جدید پیدا کنین. سوژه های عادی و دم دستی به درد نمی خورن. با یه سوژه عادی دوئل رو یک – هیچ عقب شروع می کنین. سوژه جدید لزوما یه سوژه خیلی خفن و بزرگ نیست. گاهی چیزای خیلی ساده می تونن بهترین سوژه ها باشن. سوژه بهتره جدید، متفاوت و غافلگیر کننده باشه.


نقل قول:
مگان و گابریل در حالی که از پله ها بالا می رفتند به دم در خانه ریدل ها رسیدند. گابریل در زد و زنی در را باز کرد. به نظر مسن می امد.

- سلام گابریل مامان. با اوکادوی مامان کار دارین؟
- سلام اره می تونیم بریم؟
- اره کار ندارن وقتشون خالیه.
- مرسی.
مگان و گابریل وقتی به دم در اتاق ولدمورت رسیدند مگان کمی می ترسید که وارد شود.
شروع، ساده بود. زیادی ساده. یکی از فرق های پست دوئل با پست معمولی همینه. روی شروع پست باید کمی بیشتر کار کنیم. باید یه سرنخی به خواننده بدیم که به نویسنده اعتماد کنه. روش حساب کنه. یه صحنه جالب، یه دیالوگ متفاوت، یه طنز خوب، یه توضیح خوب در مورد شخصیت یا یه فضاسازی جالب.
اینا کمک می کنن که اشتیاق خواننده برای خوندن و جلو رفتن بیشتر بشه.
این جا مثلا گابریل و مگان توی راه می تونستن با هم حرف بزنن. یا دیالوگ های رد و بدل شده بین اینا و مروپ می تونست کمی متفاوت تر باشه. یا مثلا احساساتشونو می شد توصیف کرد.


نقل قول:
مگان و گابریل وقتی به دم در اتاق ولدمورت رسیدند مگان کمی می ترسید که وارد شود.
- ارباب می تونم بیام تو؟
- بله گابریل. بیاید داخل
- ارباب مرگخوار اوردم.
- خب بگذار چهره اش را ببینم.
مگان به ارامی جلو امد.
حرفای ولدمورت شکلک لازم نداشت. چون شکلک چیزی به جمله ها اضافه نکرده. ولدمورت کلا لحنش سرد و بی احساسه. این شکلک هم همونجوریه.
به جای "ولدمورت" بهتر بود از "لرد سیاه" استفاده می کردی. چون شما مرگخواری. این یکی از جاهاییه که می تونی نشون بدی نویسنده یه مرگخواره.

لحن جدی و رسمی ولدمورت خوب بود.


نقل قول:
- پس این مرگخوار ماست.
- سلام ارباب.
- تو چه کسی هستی؟
- من مگان هستم. مگان راوستوک.
- خوبه. دلم می خواست به جمعمان بپیوندید ولی نمی توانم چون یک نفر دیگه هم هست.
- کی؟!
- الکساندرا ایوانووا. ما او را به یک مأموریت فرستادیم تا بسنجیمش.
- من هم بسنجید. من از اون بهترم.
- خب پس تو باید برای من یک سری اطلاعات بیاری.
- از چه نوعی؟
- شنیده ایم که پاتر نقشه ای دارد. تو باید از نقشه او سر در بیاوری.
- این که کاری ندارد.
این قسمت کمی ضعیف بود. نباید کلا با دیالوگ پیش می رفتی. وسطا می تونستی احساس مگان رو هم توضیح بدی. یا حالتش رو. که با شنیدن حرفای لرد، چه حسی پیدا می کنه یا چهره و رفتارش چه فرقی می کنه.
دیالوگ هات زیادی کوتاه و ساده هستن. این بعد از یه مدت، خسته کننده می شه. مثلا لرد به جای تیکه تیکه حرف زدن، می تونست کل حرفاشو توی یه پاراگراف بگه. این قسمتو من به سلیقه خودم بازنویسی می کنم که متوجه منظورم بشی:

لرد سیاه نگاهی سرسری به مگان انداخت. مگان حتی مطمئن نبود که لرد، او را به درستی دیده باشد. ولی سعی کرد لرزشش را پنهان کرده و ثابت سر جای خودش بماند.
وقتی نگاه لرد سیاه، از مگان به طرف گابریل برگشت نفس راحتی کشید.

- پس این مرگخوار ماست.

- سلام ارباب.
مگان به خود جرات داده بود و حرف زده بود. باید نشان می داد که مرگخوار شجاعی خواهد بود.

- تو چه کسی هستی؟
- من مگان هستم. مگان راوستوک.

انتظار نداشت شنیدن اسمش تغییری در چهره لرد سیاه ایجاد کند. همین اتفاق هم افتاد. ولی جملات بعدی لرد، دلگرم کننده بود.
- خوبه. دلم می خواست به جمعمان بپیوندید.

گرمایی در قلبش ایجاد شد. ولی ظاهرا حرف لرد سیاه، هنوز تمام نشده بود.
- ولی نمی توانم... چون یک داوطلب دیگه هم هست!

با دستپاچگی پرسید:
- کی؟!

- الکساندرا ایوانووا.زودتر از شما رسیده بود. همین امروز صبح او را به یک مأموریت فرستادیم تا بسنجیمش.
- منو هم بسنجید. من از اون بهترم. اجازه بدین اینو ثابت کنم.

لرد سیاه سکوت کرد. این سکوت برای مگان سخت و سنگین بود. بی صبرانه منتظر جواب بود. تا این که بالاخره صدای لرد سیاه در فضای اتاق پیچید و نور امیدی در قلب مگان روشن کرد.
- خب پس تو باید برای من یک سری اطلاعات بیاری.
- از چه نوعی؟
- شنیده ایم که پاتر نقشه ای دارد. باید از نقشه او سر در بیاوری.
- حتما...سعی می کنم... من موفق می شم. مطمئن باشین.


این توضیحات به خواننده کمک می کنن صحنه، حالت، و احساس شخصیت ها رو خیلی بهتر درک کنه.
با لحن نوشته خیلی کاری نداشتم ولی لحن دیالوگا کمی سردرگمه. یه جا رسمی شده و یه جا محاوره ای. شخصیت لرد ولدمورتی که من ایفاش می کنم همینجوری حرف می زنه. گاهی خودشو جمع می بنده و گاهی نه. گاهی رسمی و کتابی حرف می زنه و گاهی محاوره ای. ولی این برای طنزه! وقتی داره جدی حرف می زنه باید انتخاب کنی. حالت بهتر و راحت ترش محاوره ایه.


نقل قول:
فردا صبح در کلاس
این تیترا رو با Bold کردن از بقیه متن جدا کن. قبل و بعدشونم یکی دو خط فاصله بذار.


نقل قول:
- سلام ویزلی، سلام پاتر، سلام گرنجر.
- به نظرتون راوستوک امروز عجیب نیست؟
- اینقدر نگران نباش هرمیون تو همیشه نگرانی.
- خوبه مثل تو همیشه بی خیال نیستم رون.
در همین حین استاد وارنز وارد کلاس می شود.
- سلام خب دانش اموزان نمره ها رو اوردم. بهترین نمره مال.....
این جا هم همون اشکال وجود داره. دیالوگ ها کوتاه و سریع پیش رفتن. با یه توضیح خیلی جزئی و ناکافی.


نقل قول:
روز نام نویسی برای محفل:
مگان که دیگر از این نقش بازی کردن خسته شده بود به سرعت برگه را امضا کرد.
کدوم نقش بازی کردن؟ خواننده تا این جای پست، هیچ نقش بازی کردنی از مگان ندید. بجز سلام خشک و خالی ای که به هری و رون و هرمیون کرد. برای نوشتن این جمله، باید نقش بازی کردن بیشتری از مگان می دیدیم.


نقل قول:
- خوبه خانم راوستوک نفر بعد.
- لازم نبود تو بهم بگی ویزلی
- چی؟!
- هیچی بی خیال.
این دیالوگ ها کلا اضافی بودن. یا باید قوی تر می شد و یا حذف.


نقل قول:
اتاق نیازمندی:
- خب حالا قراره اینجا چیکار کنیم؟
- خب قراره تمرین کنیم.
- مطمئنی که امبریج نمی فهمه؟
این جا توضیح لازم داره. قبل از شروع دیالوگ ها باید توضیح داد که چه خبره. کیا هستن. فضا چطوریه.


نقل قول:
- خب امروز قراره ورد اکسپترو پاترونوس رو یاد بگیریم. فقط کافیه که به بهترین خاطره خوشتون فکر کنید.
تمام بچه های محفل یکی یکی ورد رو می خوندن و اجرا می کردن بعضی ها شانس داشتن و بعضی ها نه
محفل نه. الف دال. اتاق نیازمندی ها توی هاگوارتزه و ربطی به محفل نداره. اینم صحنه ای بود که می شد روش کار کرد. می شد مثلا پاتروناس های موفق و ناموفق دو سه نفر از دانش آموزا رو توصیف کرد.


نقل قول:
با گفتن این جمله اژدهایی بزرگ و ابی رنگ از چوبدستی بیرون امد.
احتیاجی به دادن لینک نبود. پاتروناسی به شکل اژدهای آبی رو خیلی راحت می شه تصور کرد. وقتی لینک بدین که توضیحات برای توصیف صحنه یا شکل، کافی نباشه.


نقل قول:
- وای
- خیلی خوب بود مگان.
- می دونم.
- بچه ها ما باید به اتاق اسرار وزارتخانه بریم.
- خب چرا؟
- چون باید نزاریم اون گوی رو مرگ‌خواران بگیرم.
این یکی از اشکالات اساسی پست شما بود. خیلی سریع از این شاخه به اون شاخه پریدی. سعی کردی کلی اتفاق رو توی پستت جا بدی. اینم باعث شده نتونی به اندازه کافی بهشون بپردازی و توضیحشون بدی. بهتر بود یه سوژه یا اتفاق خاص رو انتخاب می کردی و فقط درباره همون می نوشتی. مثلا عضویت توی الف دال(برای جاسوسی). فکر کن قراره یه چاه بزنی. یه جا رو کمی بکنی و بگی به آب نرسیدم... بعد یه جای دیگه رو کمی بکنی و بگی بازم نرسیدم...این کارو هی تکرار کنی که بی فایده اس. ولی یه نقطه رو انتخاب کنی و روی همون تمرکز کنی و همون جا رو بکنی زودتر به هدفت می رسی.


نقل قول:
- خب کی می خواد بره حالا؟
- مگان می شه اینقدر گیر ندی؟
- هرمیون مشکل تو دقیقا با من چیه؟
- این که دستور می دی.
- من کی دستور دادم؟!
رون بین هرمیون و مگان می اید قبل از اینکه یک دعوا شروع بشود.
- خانم ها لطفاً دعوا نکنید.
- رون برو کنار.
- رون به حرف مگان گوش بده برو کنار
- اکسپلیارموس
- اکسپلیارموس
این دیالوگ ها هم کلا اضافی هستن. جمله هایی که نوشته می شن(چه حرف و چه توضیح) باید هدفی داشته باشن. یا به سوژه کمک کنن یا به شخصیت پردازی یا به طنز یا به جدیت ماجرا. جمله های بی هدف رو حذف کن.


نقل قول:
گروه ها طبق نقشه از هم جدا شدند. صدا هایی از اطراف قفسه ها به گوش می رسید. می ترسید ولی سعی می کرد نترسد. سایه ارام ارام حرکت می کرد. در همین حین دختری به بیرون امد.
این توضیح خیلی مبهمه. اصلا فضا و صحنه رو درست توصیف نکرده.


نقل قول:
- اکسپترو پاترونوس
خیلی مهم نیست... ولی اکسپکتوپاترونوم.


نقل قول:
چوب لاوندر در گوشه افتاده بود و یک دیوانه ساز جلوی رویش بود.

- اکسپترو پاترونوس
اژدهایی از چوبدستی بیرون امد و دیوانه ساز را دور کرد. خودش نمی دانست چرا یک محفلی رو نجات داد.
اگه مگان مرگخوار بود که نباید این کارو می کرد. ولی چون توی داستان هنوز مرگخوار نشده، می شه چشم پوشی کرد.

از طلسم ها خیلی زیادی استفاده کردی. بهتر بود کمی مختصر تر و مفید تر می شدن.


نقل قول:
- اره اتفاقات اونجا رو از ذهنت پاک کردن. من فقط می خواستم ازت برای نجاتم تشکر کنم. تو یه محفلی هستی به نظرم تا یه مرگ خوار سنگ دل. البته به جز تو گابریل.
جمله هات واضح نیستن. مشخص نیست منظور طرف چیه. حتی به سختی می شه فهمید گوینده کیه. این جا گوینده باید لاوندر باشه. اگه لاوندره که داره به وضوح از گابریل تعریف می کنه و قبول می کنه که گابریل یه مرگخواره. این ممکن نیست. اینا رو کمی جدی تر بگیرین. اینا دو گروه هستن که به خون هم تشنه هستن! اینقدر راحت نمی تونن کنار هم باشن و حرف بزنن.


توضیح دادن صحنه ها و احساسات شخصیت ها رو تمرین کن. دیالوگ ها رو کمتر کن. دیالوگ های اضافه رو حذف کن. سوژه مشخصی انتخاب کن و روی همون کار کن. دائم مکان عوض نکن. اینقدر سریع جلو نرو. اگه قراره اتفاقی توی داستان بیفته، حتما باید یه مقدمه منطقی براش وجود داشته باشه.
شخصیت ها رو خوب بشناس. در مورد طنزشون تمرین کن. این که از فلان شخصیت چه نکته جالب یا خنده داری می شه گرفت. این پست نه طنز بود و نه جدی. قواعد هیچکدوم رو نداشت.
هم توضیحات و هم دیالوگ ها رو کمی طولانی تر کن. منظورم این نیست که بی دلیل و بی هدف بنویس. بیشتر توضیح بده. جمله ها رو کامل تر کن.


و خیالت راحت باشه. این ایرادا خیلی راحت برطرف می شن. تو پست بعدی شاید بعضیاشون بر طرف بشه. توی بعدیش بعضیای دیگه. کم کم همشون اصلاح می شن. همشونو با هم، کنار هم یاد می گیریم.





پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۰۲ جمعه ۳۱ مرداد ۱۳۹۹

مگان راوستوک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۰۲ شنبه ۵ تیر ۱۴۰۰
از ظاهر خودم متنفر نیستم، چون می دونم زیباترینم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
سلام ارباب می تونید پست شماره ۵۹۳ باشگاه دوئل رو برام نقد کنید؟
من گند زدم.


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۵۵ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
مگان عزیز

سلام. خوبیم. البته که مزاحم نیستین.


لطفا برای پست های دوئل، قبل از اعلام نتیجه درخواست نقد نکنین.
دو تا دلیل داره.
اولیش اینه که ممکنه امتیازدهی و اعلام نتیجه یک هفته طول بکشه. تو اون یک هفته پست های دیگه ای زده بشه و این درخواست فراموش بشه. قبل از اعلام نتیجه هم که نمی شه نقد کرد. ممکنه روی قضاوت داورا تاثیر بذاره.

دومیش اینه که فقط برای پست های دوئلی که امتیاز نهاییشون کمتر از 26 باشه می شه درخواست نقد کرد. پست شما هنوز مشخص نیست امتیازش چنده.

شما صبر کنین نتایج اعلام بشه. اگه شرایط لازم رو داشت درخواست نقدش رو بدین.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹

مگان راوستوک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۰۲ شنبه ۵ تیر ۱۴۰۰
از ظاهر خودم متنفر نیستم، چون می دونم زیباترینم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
سلام ارباب.
خوبید؟
مزاحم که نبودیم.
می شه نقد نقد پست شماره۵۹۳ باشگاه دوئل رو بزارید؟


Im not just a witch that was put in slytherin. They were always jelous to me but the know im better that them. Im the future of slytherin

تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۴:۱۰ دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹

مرگخواران

الکساندرا ایوانوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۳۸ پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۹
آخرین ورود:
دیروز ۱۱:۴۷:۲۰
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
مرگخوار
پیام: 312
آفلاین
سلام ارباب!
خوبید ارباب؟ کی رو بخورم ارباب؟
ارباب اینو نقد میکنید بی زحمت؟


سلام الکس

این اطراف کسی رو نخور!
لطفا وقتی پستتون مال انجمنی غیر از خانه ریدل هاست، یه خلاصه کوچولو و کلی از داستان هم بگین.

نقد شما رو با ماموت گرسنه فرستادیم. یه چیزایی هم بده بخوره. ضعف کرد!



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۷ ۲۳:۰۱:۳۴



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۵۲ دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹

هافلپاف، مرگخواران

اگلانتاین پافت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۸
آخرین ورود:
۱۷:۱۸:۵۸ یکشنبه ۱۲ فروردین ۱۴۰۳
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
مرگخوار
هافلپاف
پیام: 163
آفلاین
سلام بر ارباب قدر قدرت، قوی شوکت، با عظمت!
ناراحت نباشید.

نقد می خواستم ارباب اگه زحمتی نیست.


اگلانتاینمان

ناراحت نیستیم به جان الکس!
زحمتی نبود. نقد شما رو با اسب آبی فرستادیم. ممکنه خیس شده باشه. پهنش کنین رو سدریک. خشک می شه.



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۷ ۲۲:۲۰:۳۸

ارباب...ناراحت شدید؟



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۴۳ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام لیسامون

باید مدت زیادی گذشته باشه!


بررسی پست شماره 675 خانه ریدل ها، لیسا تورپین:


نقل قول:
مرلین فکر می‌کرد در هوا معلق مانده است، اما بعد از چند ثانیه فهمید که معلق نیست و در واقع با شتاب در حال سقوط است.
شروعت خیلی خوب بود. یه صحنه ساده، ولی خنده دار. پست قبلی رو که می خوندم با خودم فکر می کردم من چطوری ادامه می دادم؟... مطمئنا همینجوری. با پرداختن به وضعیت مرلین. چون سوژه خوبی هم بود. اون سوژه خوب رو گرفتی و ادامه دادی.


نقل قول:
مرلین با سر میان جمعیت مرگخواران افتاد.
- خیلی دردمون گرفت. پس حس درد اینگونه است.
این قسمت هم مثل بالا بود. ساده و خنده دار. طنزش خیلی پررنگ نیست. لازم هم نیست باشه. این طنز با توجه به شخصیت، و لحن جدی صحبت مرلین کاملا کافیه. گاهی باید به چیزی که هست اکتفا کنیم. سعی نکنیم به زور بیشترش کنیم، چون خراب می شه.


نقل قول:
- خیر مرلینمون اخراج نمیشه. حتما با اعضای بارگاه قهر کرده. منم دیگه توجهی نمی‌کنم بهشون.
از سوژه خودت خیلی خوب و به جا استفاده کردی. "صبر کن تا موقعیتش پیش بیاد و بعد استفاده کن" یعنی همین. خواننده این جا انتظار نداره لیسا همچین حرفی بزنه. همینه که جالبش می کنه. همیشه همینجوری استفاده کن.


نقل قول:
مرگخواران هنوز هم متعجب بودند اما واقعا مشکلات مهم‌تری برای رسیدگی داشتند.
یه سوژه فرعی کوچیک در پست قبلی داده شده بود. اونم اخراج مرلین بود. این سوژه باید خلاصه و کم باقی می موند. توی یکی دو پست جمع و جور می شد. شما دقیقا همین کارو کردی. خیلی هم خوب دربارش نوشتی. سرسری ردش نکردی. همین که مرگخوارا اینقدر به مرلین گیر دادن و با اصرار سوال پیچش کردن، نشون می ده که سریع از روی سوژه فرعی رد نشدی.

طنز پستت ملایم و قشنگ بود.

شخصیت هات خوب بودن.

سوژه رو عالی پیش بردی. سوژه فرعی رو جمع و جور کردی و به سوژه اصلی ربط دادی.

این که مرلین تصمیم بگیره چیزی در مورد اخراجش به کسی نگه، تصمیم خیلی خوبی بود. همیشه می گم فکر کنین که کدوم مسیر و کدوم انتخاب برای آینده سوژه بهتر و مفید تره. این که مرلین قدرت خاصی برای کمک به مرگخوارا نداشته باشه، موانع بیشتری براشون ایجاد می کنه و مسلما انتخاب بهتریه.


نقل قول:
دیگه واقعا حس می‌کنم رول نویسی یادم رفته. الان جملات این رولو که می‌خونم احساس می‌کنم نویسنده خیلی بسته بوده. نظر شما چیه؟
نظر من اینه که اشتباه کردی. پستت هم خوب بود و هم مفید. نویسنده اش هم خیلی خوب می دونه باید چیکار کنه و از چی سوژه بگیره و چطوری بنویسه.


بازم بنویس!




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۹

ریونکلاو، مرگخواران

لیسا تورپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۶ چهارشنبه ۱ دی ۱۳۹۵
آخرین ورود:
۱۹:۱۷:۵۸ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از من فاصله بگیر! نمیخوام ریختتو ببینم.
گروه:
کاربران عضو
ریونکلاو
ایفای نقش
مرگخوار
پیام: 539
آفلاین
سلام ارباب.
چند وقته که نقد نگرفتم ازتون؟
حالا یه پست دارم اگه میشه نقدش کنید.

دیگه واقعا حس می‌کنم رول نویسی یادم رفته. الان جملات این رولو که می‌خونم احساس می‌کنم نویسنده خیلی بسته بوده. نظر شما چیه؟


قهر،قهر،قهر تا روز قیامت!


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۸:۱۳ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۱۳:۲۵ پنجشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۳
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6961
آفلاین
سلام مگان. ما نقد آوردیم!


بررسی پست شماره 212 جانورنماها، مگان راوستوک:


خلاصه رو که گفته بودم اول پستتون نذارین.
خلاصه لازم نیست. شما فقط داستان رو ادامه بدین. هر پنج پست(یا بیشتر) یه نفر داستان رو خلاصه می کنه که اون یه نفر هم معمولا یا ناظره و یا یه عضو نسبتا با تجربه. چون خلاصه کردن کار حساسیه و راه روش خودشو داره. باید اول یاد گرفت. غیر از این، خلاصه ای که تو پست قبل از شما زده شده دیگه برای پست شما به درد نمی خوره. چون داستان ادامه پیدا کرده. کسی که اینو می خونه ممکنه دچار اشتباه بشه.


بین نوشته هاتون فاصله نمی ذارین. این یه ایراد اساسی و خیلی مهم نیست. ولی اگه بذارین خوندنش خیلی راحت تر می شه. لحن و مفهوم رو هم بهتر می تونین برسونین.
وقتی یه موضوع تموم شد و دارین در مورد یه چیز دیگه حرف می زنین یه خط فاصله بذارین. وقتی یه نفر حرفشو زد و می خوایین در مورد یه نفر دیگه حرف بزنین فاصله بذارین. مثلا:

-پسرم. در این دنیا هستی اصلأ؟

هکتور با صدای درخت از رویا بیرون امد.
-بله اقا درخته گوش می دم.

درخت شروع به گفتن چالش کرد:
-تو باید این معما ها را حل کنید تا به گل رز چند رنگ برسی.

اینجوری خیلی بهتره.


نقل قول:
درخت با تعجب بیشتری به سمت پایین خم شد.
-چی؟!
-هیچی دیگه اقا درخته همین. فقط می خواستیم که ریشه هاتون رو در بیاریم.
شروعتون خوب بود. آخر پست قبل یه نکته مهم داشتیم. اونم این بود که درخت حرف می زنه. این پست بهتر بود با اشاره به همین نکته شروع بشه که شما هم همین کارو کردین.


نقل قول:
درخت که از این اهانت بسیار خشمگین شده بود با خشم به هکتور گفت:
-من هزاران سال است که در این جنگل زندگی می کنم و هیچ جادوگری نتوانسته است من را از ریشه در بیاورد چون هیچ کس در چالشی که من گفتم پیروز نشده بود.
شما یه وظیفه ای توی پستتون داشتین. توی پست قبلی به شخصیتی اشاره شده که ما هیچی ازش نمی دونیم. درخت! و شما باید این شخصیت رو معرفی کنین. می تونین هر جوری دوست دارین در نظرش بگیرین. شوخ... جدی... خنگ... با هوش... پر حرف... بد اخلاق! باید فکر کنین که کدوم یکی از اینا برای سوژه جالب تر می شه. همونو انتخاب کنین. توی سوژه ها هم همینطوره. وقتی چند راه برای ادامه دادن دارین، به آینده فکر کنین. به هدف سوژه نه...به این فکر کنین که کدوم انتخاب سوژه های بیشتزی برای نوشتن بهتون می ده. یه نمونه اش رو توی همین سوژه داریم. مرگخوارا باید دو نفر رو انتخاب می کردن که برای آوردن آب به جنگل برن. این جا اگه دو تا شخصیت جدی و باهوش و هماهنگ رو انتخاب می کردیم احتمالا خیلی سریع به آب می رسیدن و قضیه حل می شد. این خوب نبود. ولی سدریک و هکتور دو شخصیت متضاد هم هستن. سدریک شدیدا تنبل و خواب آلوئه و هکتور شدیدا پر انرژی و خل و چل! ترکیب اینا با هم سوژه ساز می شه.


نقل قول:
هکتور با شنیدن چنین جملاتی به فکری فرو رفت. فکری که وقتی از چالش بیرون بیاید همه ی مرگ خواران به او حسودی می کنند. دیگر دردانه ارباب می شود و دیگر کسی به خوردن معجون هایش نه نمی گوید.
اینجاش خیلی خوب بود. متناسب با شخصیت هکتور نوشتین. احتمالا آرزوی هکتور هم همینه که همه باهوش حسابش کنن و به معجوناش نه نگن.


نقل قول:
-تو باید این معما ها را حل کنید تا به گل رز چند رنگ برسی.معمای اول این است که تو باید به جایی بروی که در این اب هایی یخ زده است و بعد به جایی که گل هایش وحشی می باشند و بعد به جایی که مردم بسیاری دارند ولی بدان انجام شهر نیست و در اخر جایی که تمامش شادی است و رنگین کمان. انجا می توانی گل را پیدا کنی.
معما در حد غیر قابل فهمی سخت و پیچیده اس. این خودش نکته خوبیه. معنیش اینه که قرار نیست این دو تا برن دنبال حل معما. خط آخر هم به این موضوع کمک کرده:
نقل قول:
هکتور که از معما گیج شده بود به ارامی بلند شد و به سمت سدریک رفت.
اشاره به گیج شدن هکتور و این که رفت به سمت سدریک خیلی خوب بود. اینا الان می تونن با هم مشورت کنن. یا دوباره با درخت حرف بزنن و یا کلا برای پیدا کردن آب سراغ روش های دیگه ای برن.


چیزی که من ازش مطمئن نیستم اینه که شما عمدا معما رو پیچیده و غیر قابل حل نوشتین یا هدفتون این بود که واقعا برن و حلش کنن.
اگه عمدا پیچیده نوشته شده که اینا نتونن برن دنبالش، خوب و درسته. ولی اگه قصد داشتین این معما حل بشه، مانع خیلی سختی برای سوژه فرعی ایجاد کردین. سوژه های فرعی رو نباید پیچیده کنیم.


ساده و واضح می نویسین. این خیلی خوبه. جمله هاتون هم قشنگ و رسا هستن.

توی پستتون جمله های اضافه وجود نداره. این ایرادیه که خیلی از تازه کار ها دارن. توضیحات اضافه و بی دلیل. دیالوگ های بی هدف. شما خوشبختانه این ایراد رو نداشتین.

شخصیت ها تا جایی که دیدم خوب بودن. البته شخصیت های زیادی وجود نداشت ولی به هر حال شخصیت ها رو بشناسین. مثل همین هکتور که ازش استفاده کردین. سوژه های هر کدوم توی هر موقعیتی می تونه بهتون کمک کنه.

از شکلک کم استفاده کردین. به نظر من جا داشت بیشتر بشه. گاهی شکلک ها بهتر می تونن حالت گوینده رو منتقل کنن.


سوژه خوب پیش رفته و جای خوبی رها شده. همینجوری بخونین و بنویسین. خیلی زود سبکتون برای خودتون و بقیه جا میفته.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۹ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹

مگان راوستوک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۹
آخرین ورود:
۱۰:۰۲ شنبه ۵ تیر ۱۴۰۰
از ظاهر خودم متنفر نیستم، چون می دونم زیباترینم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 109
آفلاین
سلام ارباب جان.
ببخشید من می خواستم نقد پست شماره ۲۱۲ جانور نما ها رو برام بگید.








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.