هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: المپیک دیاگون!
پیام زده شده در: ۱۱:۰۴ سه شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۰
***مرحله دوم با چند روز تاخیر شروع خواهد شد***


تصویر کوچک شده


Re: دفتر فرماندهی کاراگاهان!
پیام زده شده در: ۱۰:۲۷ دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۰
پایان ماموریت

تاخیر برای اعلام پایان ماموریت به خاطر این بود که می خواستم فرصتی داده باشم تا اونایی که شرکت نکردن، بیان و شرکت کنن که آخرشم شرکت نکردن!

ماموریت خوبی بود برای دفعه اول.

لی جردن: پستت جذاب بود. هیجان خوبی داشت. فقط یک ذره باید روی نکات نگارشی و علائم دقت بیشتری بکنی. جای پیشرفت زیادی هم داری.

گودریک گریفندور: خوب بود. جذابیتی نداشت. ولی همین که بازگشت مارو اعلام کرد خوب بود. آفرین یک ذره هم با دقت بیشتری بنویس.

آرکوس الیواندر: پست شما هم خوب بود. می تونی در آینده در بخش شکنجه و گرفتن اعتراف موفق باشی.

در کل از همه راضیم.

قرار بود این افراد:

سر نیکلاس - فینیاس نایجلوس بلک - لی جردن - گودریک گریفندور - آقای الیواندر و الستور مودی

در ماموریت شرکت کنن. که فینیاس نایجلوس بلک، سر نیکلاس و الستور مودی شرکت نکردن و به همین دلیل کلا" اخراج میشن. براشون آرزوی موفقیت در گروه های دیگه رو داریم.

بنابر این اعضای گروه دفتر فرماندهی کلا" با خودم چهار نفر میشه. این لیستش:

سیریوس بلک (فرمانده)

گودریک گریفندور

آقای الیواندر

لی جردن


معاون خودم رو هم فعلا" اعلام نمی کنم. چون رقابت خیلی نزدیک بود. منتظر اعلام ماموریت بعدی نیز باشید.

با تشکر
ریاست دفتر


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۵/۳ ۱۰:۳۰:۳۲


Re: **ثبت نام الف.دال**
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ یکشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۰
1. مهمترین انگیزه شما برای عضویت در الف دال چیست ؟

ها این انگیزه رو نمی دونم بعدی رو بپرس

2. فکر میکنید اگر به عضویت الف دال در بیایید،چه کمکی میتوانید به این گروه بکنید ؟

من میام تا اگر از طرف سایر جناح ها مشکلی پیش اومد، کلیه حواشی رو بخوابونم تا تیم فقط به بازی بعدی فکر کنه... چیز ... یعنی گروه در آرامش باشه

3. در صورت مواجه شدن با یک دشمن بیگانه (یک مرگخوار و یا یک جوخه ای) چه عکس العملی نشان میدهید ؟

تعریف از خود نباشه، من خودم الان ریاست دفتر فرماندهی رو به عهده دارم. بالاخره تمامی دوره های آموزشی رو طی کردم. و کلا" خیلی گولاخم و به صوت کاملا" حرفه ای با شخص مقابل برخورد می کنم!

4. آیا حاضر به فدا کردن جان خود برای این گروه هستید ؟

ها؟ چی میگی؟ آنتن نمیده! صدا خش داره! چی؟ ... مشترک مورد نظر خاموش می باشد!

5. به نظر شما بزرگترین هدف گروه الف دال چیست ؟

پرورش دادن ذهن های جوان و خلاق برای اینکه آدمای گنده ای بشن تو سایت!

6. اگر یکی از یاران و دوستان وفادار شما خیانت کند و به عضویت مرگخواران در بیاید،چه رفتاری نشان میدهید ؟

پدر سوخته! ما را دور می زنی؟ بدهم پدر پدر پدر سوخته ات را در بیاورند! حال دیگر تغییر رنگ می دهی؟ پدر سوخته؟!

7. نظر خود را درباره کلمات زیر بیان کنید :

ریش: شیوید!

طلسم های ممنوعه:
آواداکداورا، کروشیو، ایمپریو!

الف دال: پرورشگاه!

ارباب سیاهی : کله پاچه!



Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۹:۰۴ جمعه ۳۱ تیر ۱۳۹۰
خبرنگار: جناب بلک بهتره یک سره بریم سراغ جریانات اخیر و از زبون خودتون بشنویم.

- منم سلام عرض می کنم. من واقعا" برای گروه هافل متاسفم، که هنوز متوجه نشدن که پیام امروز کارش همینه، شایعه سازی می کنه، توهین می کنه، همه کاری و مقاله ای توش انجام و نوشته میشه(مراجعه شود به کتب هری پاتر)! حالا دیگه این گروه واقعا" این قدر بی جنبه و جو گیر هست، دیگه به خودشون ربط داره. من به کینگزلی توصیه می کنم برن به همون سر کچلشون برسن و روغن کرچکشون رو بمالن و الکی جوگیر نشن. چیزایی در مورد عدالت گفتن و جملات تاثیر بر انگیز، اینا همش برای تحت تاثیر قرار دادنه اذهان مردمه! دیگه بالاخره یک جوری باید مسائل رو به هم ربط بدن تا کنار کشیدنشون معلوم نشه! من بازم میگم که کار پیام امروز همینه، هدفش رقابت ناسالمه و طبیعتش اینجوریه! جای ناراحتی هم نداره. و به قول خودشون که هافل فلان است و درون تالارش بهمان، با این تفاسیر سرشون تو گروه خودشون باشه بهتره! فعلا" حرف دیگه ای ندارم تا ببینم بازم اینا واقعا" جو گیر میشن و میان مطالب رو جدی می گیرن یا نه!


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۳۱ ۹:۰۷:۰۲


Re: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲۲:۵۴ پنجشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۰
سیریوس بلک: تکذیب می کنم!

مصاحبه اختصاصی با سیریوس بلک:

سلام آقای بلک. ما اومدیم تا درباره مصاحبه اخیری که از زبان شما نقل شده اطلاعات بیشتری کسب کنیم.

- منم سلام عرض می کنم خدمت شما و خوانندگان پیام امروز. در خدمتتون هستم.

مستقیم می ریم سر اصل مطلب. این درسته که شما از پیام امروز اخراج شدید؟


- پیام امروز؟ من اصلا" خبرنگار پیام امروز نبودم که حالا کسی بخواد منو اخراج کنه! من فقط یک عضو افتخاری این مجموعه هستم و خبر اخراج و این حرفا هم صحت نداره!

یعنی زنوفیلیوس شمارو اغفال نکرده؟

- نه عزیز من. من اصلا" مصاحبه ای نکردم که شما دارین در موردش سوال می کنین.

بر طبق اون مصاحبه شما گفتید کل خبری که در مورد گروه هافلپاف دادید شایعه بوده.

- به هیچ عنوان شایعه نبوده! گروهی که عقب کشیده باید به فکر عواقبش هم باشه!

شما در اون مصاحبه گفتید که هافلپاف دوم بوده و از مسابقه سالم و از اون جور چیزا! آیا حقیقت داره؟ یک توضیح کلی بدید لطفا".


- نه عزیزم! ببینید اینا رو اونایی میان میگن که عقب کشیدن، کم آوردن! بعضیا هستن میان میگن ما فلان بودیم، رتبه فلان بودیم و ... . اگر به قول خودتون این قدر شاخ بودین چرا انصراف دادین؟ من منظورم با هیچ کس خاصی نیست. ولی ببینید خودشون میان حاشیه سازی می کنن! از قول من نوشتن که سعی نکنین گروه خراب کنین و مسابقه سالم داشته باشین! ببینید، گروهی که انصراف داده دیگه نباید بیاد عرض اندام کنه، این افراد دیگه از گود رفتن بیرون، بهتره سرشون به کار خودشون باشه، تا یه وقت، با سایر جناح ها سرخاش نشن!

آیا این یک تهدیده؟


- نه. من روی حرفم با کس خاصی نبود که بخوام تهدیدش کنم! ولی یک نکته رو بگم. حالا که نوشتن مسابقه سالم، خب چرا پای افراد دیگه رو وسط می کشن؟ چرا چهره همکار منو خراب می کنن؟ اگر بحثی هست، مشکلی هست، بیان رو در رو مطرح کنن، پاسخ ما هم، به این مسائل و مشکلات محکمه!

بله، خیلی ممنون که درباره این مسائل صحبت و شفاف سازی کردید. موفق و پیروز باشید.

- من هم متشکرم. بهر حال وظیفه من اینه که حقایق رو بگم. امیدوارم شما هم موفق باشید.



Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۰:۳۱ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۰
محل تمرینات مخفی محفل ققنوس - نوبت شب

- خیله خب بچه ها، امشب میخوایم کار های تاکتیکی، عملیاتی و ضربتی در شب و زیر نور ماه رو تمرین کنیم.

آلبوس بعد از پایان صحبتش سیریوس را دید که دستش را بالا برده.
- سوالی داری سیریوس؟

- سوال که نه. در واقع یک درخواست دارم. همونطور که مستحظر هستید من فرمانده دفتر فرماندهی کاراگاهان هستم و دوره های مختلف کاراگاهی رو طی کردم. می خواستم اگر ممکنه تمرینات شبانه رو من به عهده بگیرم.

دامبلدور که از علاقه و آمادگی او و سایر محفلیون خوشحال شده بود گفت:
- بسیار خب. درود مرلین بر تو باد. از همین امشب کارتو شروع کن.

سیریوس:

محفلیون:

دستشویی خانه ریدل

مورفین بسته چیز را در دستش گرفته و در افکار خودش همچنان در حال کشاکش است.
- (درون افکار مورفین) بکشم... نکشم... من که دارم اژ همه عالم و آدم می کشم اینم روش... بعدشم من که قرار نیشت اطلاعات لو بدم... فقط میخوام یه ژره شیز بکشـــ...

- مامورا! مامورا اومدن!

ناگهان صدای فریادی از بیرون در به گوش رسید. مورفین که نزدیک بود از ترس سکته قلبی کند سریع بسته را درون توالت انداخت و سیفون را نیز کشید.
- به شالاژار من معتاد نیشتم. اژ هر کی هم میخواین برین بپرشین.

در همین لحظه مورفین با چهره آنتونین که به صورت در آمده بود رو به رو شد!
آنتونین که از خنده دل درد گرفته بود بریده بریده گفت:
- بابا... مامور کیه خنگ خدا... منم...

- مریژی آنتونین؟ ای بر پدرت *** ! اوشکول نفهم! حالا من اژ کژا شیز بیاریم مصرف کنم؟! بابا بدنم درد می کنه من بیمارم...

- بیمار؟ بدبخت معتاد تو بیماری؟

- آره... توی محفل گفتن اعتیاد یک بیماریشت!

و مورفین با تحقیر توسط آنتونین، علاقه اش نسبت به محفل بیشتر شد. حداقل آنجا بیشتر به او احترام می گذاشتند...

محل تمرینات مخفی محفل ققنوس - نوبت شب

دامبلدور با استفاده از نیروی جادویی خود محل تمرین را به صورت محیط اطراف خانه ریدل در آورده بود و ماکت خانه را نیز تهیه کرده بود.

سیریوس درست جلوی درب های ورودی خانه ایستاده بود. محفلیون نیز جلوی خانه نشسته و به سخنان او درباره مخفی شدن سریع، سنگر گرفتن، حمله گاز انبری، ضد حمله ققنوس سرخ دو و درباره دیوانه ساز های نگهبان درب های خانه گوش می کردند.
-... می رسیم به قسمت آخر، برای در امان موندن از دیوانه ساز ها فقط یک نفر باید طلسم سپر مدافع رو اجرا کنه و عقب تر از بقیه بمونه تا آسیبی بهش نرسه و طلسم از بین نره با توجه به قدرت فوق العاده چوبدستی ها یک نفر کافیه. خوب یاد گرفیتن؟ حالا برین سر موقعیت های خودتون تا به صورت عملی هم تاکتیک هامونو یک دور مرور کنیم...



Re: یادگاری از جادوگران! به مناسبت پایان هری پاتر!
پیام زده شده در: ۱۳:۰۳ سه شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۰
من نظرم رو اعلام می کنم:

من هم با زنوفیلیوس موافقم هم با رز.

با زنوفیلیوس موافقم چون این کار وقت تلف کردنه. چطوری توی پی دی اف میخوای دقیقا" این فضای داخل سایت رو ایجاد کنی؟ امضای های اشخاص. تعداد پست و کلا" عین همین صفحه که الان داریم می بینیم. اگر فقط میخوای پستارو برداری بذاری خیلی بی مزه میشه. باید یه چیزی باشه که عین فضای سایت رو تداعی کنه.

با رز موافقم چون به این سایت هیچ اعتمادی نیست. همینجوریش هم هر دو روز یک دفعه یه مشکلی براش پیش میاد و تا دو ساعت سایت بالا نمیاد. تابستون پارسال رو هم یادتونه که؟ از اوایل تیر ماه سایت شد تا اواخر شهریور. که نتیجه اش قفل شدن آلبوم اما واتسون بود. این برادران ینگ کلا" اعصاب ندارن، این دفعه دیدی به یک پست یک انجمن گیر دادن، اومدن کل پستارو با انجمنش قفل کردن.

بالاخره همواره به این نکته توجه کنید که اینجا ایران است!


تصویر کوچک شده


Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۰
[spoiler=چیکار؟]عر عر می کردن[/spoiler]



Re: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۲۲:۱۱ دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۰
مورفین از راه پله خانه گریمولد که به اتاق خواب ها منتهی می شد پایین آمد و با فضای سوت و کور خانه مواجه شد.
- بشه ها؟ شما کژایین؟ کشی نیشت؟

پس از اینکه مورفین اطمینان یافت که آن دور و اطراف کسی از محفلی ها حضور ندارد مستقیم به سمت آزمایشگاه رفت.

روبه روی آزمایشگاه

آزمایشگاه و دستشویی چسبیده به هم بودند و در هر دو باز بود.
در افکار مورفین:
- شرا در اینا باژه؟ دشویی... آژمایشگاه... کشی هم که این اطراف نیشت... بهتره اول برم خودمو بشاژم... آخه شجوری؟ توی این مدت که من همش توی ترک بودم... اونا واقعا" منو پژیرفتن... حالا شه غلطی بکنم؟ جیمز شقدر خوشحال بود اژ اینکه من رو به بهبودی بودم... (او در همین حین آستین دست چپ ردایش را بالا می زند و به علامت شومش نگاه می کند) ولی من مرگخوارم... اومدم ماموریت... ارباب... لرد شیاه... تاریکی... ژلمت... کروشیو... توی محفل... دوشتی... رفاقت... شمیمیت... ترک اعتیاد... ژندگی شالم... از اونور ارباب... دستورات... ورزش... آخه من شیکار کنم...

- مرلینااااااااااااا عرررررررررررررررررررر عر عر عر عر عرررررررررررررررررر...

ناگهان احساسات پاک در مورفین فوران کرد! او که تحمل این همه کشاکش در دل را نداشت با شدت زد زیر گریه و روی زمین افتاد.
در همین لحظه کل محفلیون که به صورت کماندویی خود را مخفی کرده بودند و منتظر این بودند تا ببینید که مورفین بالاخره بر نفس مرگخواریتش غلبه می کند یا خیر خود را نمایان ساختند و نزد او رفتند.
- گریه نکن مورفین جان... ما کمکت می کنیم...

ریموس این حرف را زد و نزد مورفین رفت تا او را آرام کند. سیریوس نیز که دیگر دلش به رحم آمده بود گفت:
- پاشو برادر... بلند شو... گریه نکن. محفل ققنوس ازت حمایت می کنه.

دامبلدور:
- مالی، برو یه پارچ شربت آبلیمو بیار با آبلیموی زیاد. برای مورفین که تو ترکه خوبه.

او پس از اینکه این را گفت نزد مورفین رفت و او را در آغوش گرفت:
- تو از این به بعد به عضویت محفل ققنوس در میای و زندگیی پاک، همراه با عشق و محبت خواهی داشت و در کنار ما با پلیدی خواهی جنگید!

مورفین نیز که خود را جم و جور کرده بود با فن فن گفت:
- من واقعا" اژ این همه رفاقت، دوشتی و محبت تحت تاشیر قرار گرفتم... من توبه می کنم... من به درگاه مرلین توبه می کنم که در شیاهی آشکار بودم.

در این لحظه جیمز سیریوس نیز به بالای سر موفین آمد و اورا نوازش کرد.
- عمو مورف!

هری:
- خیله خب بچه ها. مورفین رو ببرین تا استراحت کنه. تکلیف این موضوع هم روشن شد. امشب در مورد آماده سازی قوای محفل و وضعیت چوبدستی ها جلسه ای برگزار می کنیم...


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۲۷ ۲۲:۱۶:۵۴


Re: یادگاری از جادوگران! به مناسبت پایان هری پاتر!
پیام زده شده در: ۹:۰۸ یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۰
میگم چطوره کلا" یک سایت دیگه بزنیم به اسم ساحرگان بکوبیم تو صورت مدیران! ها؟


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.