هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: گفتگو با وزیر کبیر مورفین گانت اعظم!
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱
اه، اه، اه! چه خاکی گرفته اتاقم.
روزیه و پادمور! پس شما اینجا چیکار می کنید؟ حداقل یه دستمال وردارین این میزو تمیز کنین!... تار عنکبوتا رو نگا! من فقط 6 ماه از وزارتمو باید بذارم این دفترو تمیز کنم که!
بگذریم... اومدم بگم یه کلید بنداز قفل اینجا رو باز کن که اگه خواستیم بریم تشت رسوایی اونوریا رو بکوبیم زمین، حداقل بتونن بیان تشتشون رو وردارن برن. همه که مثل جناب وزیر (چاکر شما! خیلی ممنون! تشویق نکنید! خجالتم ندید تو رو خدا!) بله... همه که مثل جناب وزیر دسترسی ندارن که بتونن تو تاپیکای قفلم بپستن.
خب دیگه. من میرم. میزو که تمیز کردی اسم تابلوی اینجا رو هم عوض کن بذار:گفتگو با وزیر کبیر مورفین گانت اعظم! یا بذار: بار عام شاهنشاه وزیر بزرگ مورفین گانت شکست ناپذیر! یا بذار: دفتر جناب وزیر گانت محبوب (بدون هماهنگی وارد نشوید! جناب وزیر جلسه ی مهمی دارند)



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۱
مورفین و ریگولوس لنگان لنگان از پله های ستاد بالا آمدند. مورفین سیگار برگی روشن کرد، پکی زد و به تماشای صحنه ی تخریب ستادش توسط جیره خواران لودو پرداخت.
مدتی گذشت و وقتی مورفین دید نخیر، این قوم تاتار دارند خاک ستاد رو به توبره می کشن، چوب دستی اش را جلوی دهانش گرفت: بطنین!... ملت! توجه فرمایید! شورشیان عزیز! طرفداران! مواجب بگیران! توجه فرمایید!

مردم کم کم دست از تخریب کشیده و به مورفین توجه فرمودند. مورفین ادامه داد: خیلی ممنون از توجهتون! هوی... یارو! استکانا رو نشکن، یه دیقه توجه کن دیگه! ای بابا. بله. خیلی ممنونم از توجهتون. بنده همینک بیانیه ی شماره ی سه رو صادر کردم که قرائت می کنم خدمتتون. توجه بفرمایید. ای بابا! باز رفت سراغ قلیونا. نشکن آقاجون! دو دیقه گوش کن دیگه.

بیانیه ی شماره ی سه

ملت غیور و همیشه در صحنه ی جادوگران
از آنجا که بسیاری در انتظار اعلام برنامه های اینجانب می باشند و عده ای فرصت طلب دیکتاتور نیز از وقفه ی ایجاد شده سوءاستفاده کرده و با زیر سوال بردن توزیع و گسترش چیز سعی در تشویش اذهان عموم شما ملت قهرمان پرور دارند، بر خود لازم می بینم بیانیه ی شماره ی سه را به تشریح برنامه های خود اختصاص دهم.

پیش از این اعلام نمودم که برنامه های اینجانب در یک بسته ی فرهنگی-ورزشی-هنری-عقیدتی-سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-نظامی-بین المللی-بهداشتی-درمانی-آموزشی-بازرگانی-مالیاتی-گمرکی-امنیتی-استراتژیک-ژئوپلتیک-سایکالوژیک-فتوکرومیک خلاصه و در بقچه ی حمام ننه مورفین خدابیامرز جمع بندی شده که هم اکنون لازم می بینم این بقچه ی جادویی را باز کرده و تک تک برنامه های خویش را تشریح نمایم. پیشاپیش از بوی روشوری که در ستاد خواهد پیچید عذرخواهم.

اولین بخش برنامه های اینجانب فرهنگی می باشد. واضح و مبرهن است که فرهنگ مجموعه آداب و عقاید و سنن یک قوم را گویند که با اشاعه ی چیز در بین جوانان فرهنگ چیز حاکم می شود و همه از کوچک و بزرگ و پیر و جوان جذب این فرهنگ شده و در آن غرق می شوند و با رای آوردن اینجانب صددرصد شاهد تغییر زیرساختهای فرهنگی جامعه بوده و فرهنگ فعلی حاکم بالکل نابود خواهد شد که البته اتفاق بدی نیست. تغییرات و مبادلات فرهنگی یک امر رایج در تاریخ جهان بوده که منجر به گسترش آگاهی ها و تکامل جوامع می گردد. تشکیل حلقه های شعر و ادب و طرب در کنار منقل از جمله ویژگی های فرهنگ نوین چیزی خواهد بود.

در بخش ورزشی بنده این نوید را به شما عزیزان می دهم که اگر وزیر بشوم قول می دهم که در المپیک 2016 ما کشورهای چین و امریکا را پشت سربگذاریم و در جهان اول بشویم و آنقدر طلا (فقط طلا، نقره و برنز تو کار ما نیست) برنده بشویم که انتقال آن همه طلا از کشور میزبان المپیک به اینجا خودش تبدیل به معضل بشود. راز این موفقیت نیز در مواد نیروزایی است که به تازگی تولید کرده ایم و پیشرفته ترین آزمایشگاه های کشف اعتیاد نیز نمی توانند کوچکترین ردی از آن ها در خون ورزشکاران ما پیدا کنند.

در عرصه ی هنری همگان می دانند که هنر زاییده تخیل است. پس هرچه تخیل بیش تر هنر والاتر. و هرچه مصرف چیز بالاتر تخیل و توهم بیش تر!

در زمینه ی عقیدتی-سیاسی و اداری با گسترش فساد و پارتی بازی در سرتاسر سیستم سیاسی-اداری و آرمان های عقیدتی، همه افراد حتی دهک های پایین درآمدی به پارتی و رشوه خواری روی آورده و بدین ترتیب آحاد اعضای جامعه می توانند از مزایای اینگونه باند بازی ها و رانت خواری ها و اختلاس ها بهره مند گردند و هیچ ترس و واهمه ای از دادگاه و کارآگاهان و غیره نداشته باشند.
مطمئنا با بهره مندی از این مزایا معضلات اجتماعی چون بیکاری، مسکن، ازدواج و گرانی حل شده و آرمان شهری چیزانه به وجود خواهد آمد که در آن همه ی مردمان شاد و توپ و در حال پرواز خواهند بود.

با رای به اینجانب در عرصه ی اقتصاد نیز تحولی باورنکردنی حاصل خواهد شد. همه می دانید که اقتصاد مبتنی بر دو بخش کشاورزی و صنعت است.
در دولت ما زمین های بایر زیر کشت گیاهان مخدر رفته و سودی سرشار را عاید کشاورزان ما نموده و چرخ کشاورزی مملکت را به سرعت خواهد چرخاند. همچنین در عرصه ی صنعت با فرآوری این محصولات کشاورزی و تولید و بسته بندی در ابعاد صنعتی علاوه بر چرخیدن چرخ صنعت باعث تولید ملی و ایجاد اشتغال نیز می گردیم.
همچنین با صادرات این مواد از نقاط مرزی سرتاسر کشور به سایر نقاط جهان علاوه بر پیشرفت مناطق محروم مرزی و افزایش عایدات گمرکی، صادرات غیرنفتی را افزایش داده ایم و باعث رشد بازرگانی خارجی شده و ارز وارد مملکت نموده ایم و همچنین غافل نباید بود که صادرات باعث افزایش ارتباطات بین المللی ما و ارتقای سطح پرستیژ جهانی و جایگاه بین المللی ما خواهد گردید.

در زمینه ی بهداشت و درمان بنده این وعده را می دهم که تمام بیمارستان ها را تعطیل خواهم کرد چون در جامعه ی فردا دیگر بیماری نخواهیم داشت! مصرف چیز، تندرستی و توپی و سلامت را برای آحاد جامعه به ارمغان خواهد آورد. مگر نمی بینید هر کس مریض می شود مورفین بهش تزریق می کنند و خوب می شود یا تریاک در چایش حل می کنند و از روز اولش هم سالم تر می شود؟ حالا چرا باید با چنین دراگ های باارزشی که رمز سلامتی جامعه است مبارزه کرد و مخالف بود؟

در عرصه ی آموزشی و تحقیقاتی ضمن آشنا کردن دانش آموزان و دانشجویان با مراحل تولید چیز، حتی در دوردست ترین مدارس و دانشگاه های کشور نیز بخشی با عنوان لابراتوار تاسیس خواهیم کرد تا دانشمندان جوان ما بتوانند تحقیقات و آزمایشات فراوان کرده، هر روز دستاوردی تازه در عرصه ی علوم چیزشناسی به جهانیان عرضه دارند.

در عرصه ی نظامی-امنیتی-استراتژیک-ژئوپلتیک نیز چون باید با اشرار اینترپل در سرتاسر جهان بجنگیم مجبوریم نیروهای خود را قوی کنیم که بتوانیم از پس آنها بربیاییم و بخشی از درآمد سرشار فروش چیز را به سرمایه گذاری در این بخش اختصاص داده و در این زمینه حرف اول را در جهان خواهیم زد.

این مشروح برنامه های اینجانب می باشد، لذا ملت عزیز آگاه باشد و گول یاوه سرایان دیکتاتوری را نخورد که می گویند چیز بد است و اعتیاد بد است و ملت خمار می شوند. در دولت مورفین خمار معنی ندارد. وقتی تولید چیز بالاست ملت جادوگران با ارزان ترین قیمت به چیز دسترسی خواهند داشت و حتی سهمیه ی رایگان دریافت خواهند کرد. اولین طرحی که اجرا بشود طرح هدفمندی چیزها خواهد بود که هیچ خانواده ای بی چیز نماند.

با تشکر فراوان-وزیر سحر و جادوی دیروز،امروز و فردا
مورفین گانت

مورفین بیانیه اش را که تمام کرد ستاد از غرش و هیاهوی تشویق مردم منفجر شد:مورفین دوسِت داریم/تنهات نمی ذاریم:yoho:-مورفین دوسِت داریم/تنهات نمی ذاریم:yoho:-مورفین دوسِت داریم/تنهات نمی ذاریم.:yoho:

- من هم همه ی شما رو دوست دارم. حالا که اینقدر منو دوست دارین این دیکتاتور و نره غولشو از ستاد بندازید بیرون.

مردم حمله کردند و بگمن و گراوپ را از همان پنجره که مورفین و ریگولوس پرت شده بودند، انداختند بیرون و بعد شروع کردند به بازسازی ستاد تخریب شده و مورفین هم داشت سیگار برگش را می کشید که گودریک گریفندور ازش پرسید:

نقل قول:
با سلام

خب مورفین گانت ، من می خوام یه سوال بپرسم:

خب می خوام بدونم شما برنامه ای برای هیجان بخشیدن به رقابت بین مرگخوار ها و محفلی ها در ایفای نقش دارین؟ در حال حاضر هیچ گونه رقابتی وجود ندارد و هر از چند گاهی مرگخوار ها می ریزن تو تاپیک ها و قدرت خودشون رو نشون می دن و یا محفلی ها کمی اینکار رو می کنن و هیچ مقیاسی برای نشون دادن گروه برتر در یک دوره زمانی برای این دو گروه وجود نداره که مشخص کنه کدوم گروه برندست؟ و هیجانی به این رقابت خشک بده! خب ایا شما برنامه ای دارین؟

با تشکر


بله. مگه میشه برنامه نداشت؟ یک وزیر خوب باید برای همه کار برنامه داشته باشد:شکلک پیر دانا:
بنده در دوره ی وزارتم از همه ی مرگخواران و محفلیان خواهم خواست اختلافات و رقابت ها رو کنار گذاشته و به رفاقت پرداخته و دست در دست هم به ساخت آرمان شهر چیزی که در بیانیه ی بالا بهش اشاره شد کمک کنند که البته در ساخت این آرمان شهر می تونن با هم رقابتی سالم و سازنده داشته باشند.

گودریک که رفت ریگولوس در گوش مورفین زمزمه کرد:

نقل قول:
ای وزیر آینده !

سوالی بس شگفت انگیز و کودکانه مدتی ست ذهنم را درگیر نموده ! آن هم این است که:

وقتی وزیر شدید،‌ جدا از بحث توزیع ذره ذره وجود خودت و مشتقات رنگارنگت میان جوانان و برقراری شادی و آزادی و پرواز و آرامش مادام العمر + کنترل جمعیت کره زمین با مورفینیسم مازاد، چه برنامه جدیدتری برای وزارت سحر و جادو دارید؟! آیا اصلا برنامه ای دارید یا در مجموع شبانه روز ذکر مورفین می گوییم و آرام می شویم اونلی؟!
اگر من وزیر می شدم، به شخصه تاپیک یا سوژه هایی در باب فساد ادارای و مالی وزارتخانه تزریق می نمودم ! شما چطور؟ چه برنامه جدید و بی سابقه ای می توانید داشته باشید؟ یعنی بازم سوژه ها و تاپیک های تکراری اونلی اکتیو میشن در این خراب شده وزارت؟!


تاپیک مخصوص فساد اداری نمی خواد که! در وزارت من همه ی تاپیک ها تاپیک فساده. اصلا بیاید در گفتگو با وزیر فساد کنید. کسی کاری نداره به شما!
اما اگه منظور شما برنامه ی جدیدتری غیر از تمام اینایی هست که در بالاها بهش اشاره کردم باید بگم که خیر، ندارم و شما همون ذکر مورفین باید بگویید و آرام شوید اونلی.



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۱:۱۸ یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۱
نقل قول:

ریگولوس بلک نوشته:
ای وزیر آینده !

سوالی بس شگفت انگیز و کودکانه مدتی ست ذهنم را درگیر نموده ! آن هم این است که:

وقتی وزیر شدید،‌ جدا از بحث توزیع ذره ذره وجود خودت و مشتقات رنگارنگت میان جوانان و برقراری شادی و آزادی و پرواز و آرامش مادام العمر + کنترل جمعیت کره زمین با مورفینیسم مازاد، چه برنامه جدیدتری برای وزارت سحر و جادو دارید؟! آیا اصلا برنامه ای دارید یا در مجموع شبانه روز ذکر مورفین می گوییم و آرام می شویم اونلی؟!
اگر من وزیر می شدم، به شخصه تاپیک یا سوژه هایی در باب فساد ادارای و مالی وزارتخانه تزریق می نمودم ! شما چطور؟ چه برنامه جدید و بی سابقه ای می توانید داشته باشید؟ یعنی بازم سوژه ها و تاپیک های تکراری اونلی اکتیو میشن در این خراب شده وزارت؟!


بله... سوال بسیار خوب و به جا و دقیق و فنی ای رو مطرح کردید که البته از فنی کار خبره ای چون شما غیر از این هم انتظاری نمیره.
بنده فقط یک انتقاد به شما وارد می دونم. اونم اینکه شما چرا سعی نمی کنید منو درک کنید؟ من حالا بگم شبانه روز تو تاپیکم، شما هی راه براه باید بیاید زنگ ستادو بزنید ما رو بدخواب کنید؟ ساعت از دوی صبحم گذشته. این درسته آخه؟ من با پیژامه باید بیام برای شما برنامه هامو توضیح بدم؟! نمی تونی صَب کنی صُب بیای؟

بعدشم تو نمی بینی من سه تا پست زدم امروز؟ به تعداد پستام نگاه کن! به مدت زمان عضویتم نگاه کن. به آواتار زار و نحیفم نگاه کن. به قیافه ی من میاد با 288 تا پست در عرض 43 سال عضویت، روزی سه تا پست زده باشم تا حالا؟ من الان زیر سرمم... منو از زیر سرم کشیدی آوردی اینجا که برنامه واست تشریح کنم؟ تو خودت یادت میاد در طول دوره ی کوتاه عضویتت بیشتر از یک پست در هفته از من دیده باشی؟... از غریبه باید بکشم از تو هم باید بکشم؟
اصلاح کن خودتو آقای بلک. من خیر و صلاح شما رو میخوام. نکن این کارا رو. مردم آزاری بده.

حالا که تا اینجا اومدم همینقدر بگم که بنده یک بقچه برنامه دارم که دادم بچه های بالا بررسیش کنن. فردا میام بقچمو باز می کنم، برنامه هامو میگم براتون.

خوبه؟ راضی شدی؟ حالا میذاری برم به درد خودم بسوزم و بسازم؟ فردا معاون رسانه ای شدی از این بازیا درنیاریا. نبینم ساعت 3 صبح وقت مصاحبه و شومینه کنفرانس بذاری برام. عزلت می کنم میدم پیام امروز تیتر یک کنه خبرتو!
(یک وزیر خوب باید قاطعیت در برخورد با زیردستانش داشته باشد.:شکلک پیر دانا:)



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۲۳:۳۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
بیانیه ی شماره ی دو

ملت غیور جادوگران!
همانطور که مستحضرید بیانیه ی شماره ی یک، پیش از شروع تبلیغات صادر گشته و از رادیو وزارت به آگاهی شما عزیزان رسید.
همچنان شاهد هستید که فرصت تبلیغات آغاز شده و از ساعات اولیه ی امروز دیگر منعی برای تبلیغات وجود ندارد.
در همین زمینه لازم می بینم نکاتی را خدمت شما ملت بزرگوار معروض دارم:

1. شعار تبلیغاتی این جانب این مصرع از ترانه ی زیبای افریکن الدمن است:

دوباره می سازمت بدن اگر چه با مورفین و حشیش


طرفداران می توانند از این شعار یا پوسترهایی که توسط ریگولوس بلک عزیز تهیه شده (مثل این تصویر) در امضا، آواتار، رنک، پروفایل یا هر جایی که دلشان می خواهد استفاده کنند.

2. در وزارتخانه سحر و جادو سوژه ی جدیدی ارسال نموده ام که داستان وزیر شدن مورفین است.
از تمامی دوستان، دشمنان، موافقان، مخالفان، سیاهان، سفیدان، جادوگران، ساحرگان و غیره و غیره دعوت می شود به ارسال پست در این تاپیک پرداخته و مورفین گانت وزیر و جامعه ی تحت حکومت وی را به تصویر بکشند.

3. بنده در ایام تبلیغات لحاف و تشکم را آورده ام در ستاد و همینجا می خوابم. لذا به صورت شبانه روز در خدمت سوالات، انتقادات، پیشنهادات، کمک های نقدی و غیرنقدی و مشتریان محترم هستم.

4. در پایان لازم می دانم از ریگولوس بلک عزیز به خاطر ارائه ی معرفی نامه ی اینجانب تشکرات لازمه را داشته باشم. البته بعضا مواردی مبهم در این معرفی نامه مشاهده می شود که در ادامه برای روشن تر شدن افکار عموم به آنها اشاره می کنم. اما قبلش اشاره می کنم به موردی در بیانیه ی شماره ی یک.

پس از صدور بیانیه ی شماره ی یک تماس های فراوانی از طرف فدائیان این بنده ی حقیر دریافت شد که اصرار داشتند هویت واقعی ر.ا.ب را کشف کنند و با حمله ای انتحاری فرد مذکور را پودر کنند. حدس های مختلفی از جانب این افراد ارائه می شد از جمله "راه اسفالت بسته نیست"،"رون ابن باباش"،"روح ا... باباشی"و"ریگولوس بلک"!

اینجانب ضمن تکذیب تمامی موارد بالا فدائیان خود را به آرامش دعوت کرده و به شدت از انجام هرگونه عملیات انتحاری و تکفیری منع می کنم و اعلام می دارم ریگولوس بلک هیچ ربطی به ر.ا.ب ندارد و ر.ا.ب اصلا کی هست؟ من که نمیشناسم! ولی ریگولوس را می شناسم و ایشان مدیر است و زحمتکش است و دستی هم به قلم پر دارد و من اگر وزیر بشوم که می شوم و اصلا همین الانشم وزیرم، ایشان را به سمت مشاور رسانه ای خود منصوب می نمایم.

اما در مورد نکات مبهم معرفی نامه ابتدا اشاره می کنم به قسمتی که گفته شده:

نقل قول:
اینجا بود که غیرت اسلیترینی مورفین جوشید و تصمیم گرفت به زندگی و خانه طرح و رنگ مار بدهد. از این رو یک هفته ای خانه را ترک کرد و بعد از یک هفته با یک کیسه پر از مار خشک شده به منزل بازگشت !


این ظاهر قضیه بود. در واقع هدف بنده از این سفر ظاهرا جمع کردن مارخشک بود و هدف اصلی بنده حشر و نشر بیشتر با بچه خلاف های ناکترن و یادگیری راه و رسم تولید و تجارت چیز بود.
اما اینکه چرا به طور مخفیانه و تحت پوشش این کار رو انجام دادم به این دلیل بود که ماروولو با دود و دم مخالف بود و هر وقت سیگار از جیب من پیدا می کرد با کمربند سیاه و کبودم می کرد. شاید نتیجه بگیرید با این حساب ماروولو حتما مرد درستکار و خانواده داری بوده. اما اشتباه نتیجه گرفتید. ماروولو اهل دود و دم نبود ولی اهل قمار بود و کار شبانه روزش در لیتل هنگلتون این بود که در میخانه با پیرمردهای روستا دوز بازی می کرد و اکثرا هم می برد و اصلا زندگی ما از همین درآمد قمار می گذشت.

ماروولو دلیل بردش را اینطور توجیه می کرد که چون قماربازهای دیگر اهل دود و دمند، می بینی یک شب خمارند، یک شب مواد ناخالص بوده، یک شب نرسیده، یک شب بیش از حد توپند و در توهم سیر می کنند و همین هم می شود عامل اصلی باخت آن ها و برد ماروولو. به همین دلیل اعتقاد داشت که یک قمارباز خوب یک قمارباز هشیار است. هشیاری مداوم! و به همین دلیل هم با دود و دم مخالف بود. او دوست داشت من هم مثل خودش قمارباز قهاری بشوم و نامش را در تاریخ لیتل هنگلتون جاودانه کنم. حتی چندبار مرا با خود به میخانه برد که قمار یاد بگیرم ولی من علاقه ای نداشتم. درآمد حاصل کم بود و ریسک بالایی هم داشت. گذشته از آن قوانین بازی دوز بسیار سخت بود و من هر چه بیش تر تلاش می کردم، کمتر یاد می گرفتم.

اما بازار مواد عالی بود و جای پیشرفت فراوانی داشت. من تصمیمم را گرفته بودم و به همین خاطر مجبور بودم تا زمان مرگ ماروولو اینجور پنهانی کار کنم.

نکته ی مبهم دیگر در این قسمت است:

نقل قول:
در دوره کودکی اش هم خونه خانواده گانت خیلی پر رفت و آمد بود و کسی حواسش به مورفین کوچولو نبود. از این جهت وی همیشه به آشپزخونه می رفت و هر سری گردن یکی از خاندان گانت رو می برید.


ریگولوس جان! حقیقت را کامل بنویس برادر! من که بیمار روانی نبودم که هی بیخودی سر ببرم. باید بگم این هم از آن نقش هایی بود که مجبور بودم برای ماروولو بازی کنم. چون از همان بچگی می فروختم، ولی خرده فروشی می کردم دیگر. نوپا بودم. اینجا بد نیست یادی کنم از ننه مورفین خدابیامرز که مشوق اصلی من در این راه بود. هرچه ماروولو مخالف دود و دم بود ننم اهلش بود. خدابیامرز چپق می کشید. و من بارها گفته ام که اصلا مرا مادرم نام مورفین نهاد!
از بحث منحرف نشویم. من تحت نظارت ننه مورفین خرده فروشی می کردم و مجبور بودم برای توزیع جنس در محدوده ی خودم از پوشش استفاده کنم و چه پوششی بهتر از سر بریده؟ بسته را در دهان جاسازی می کردم و سر فرصت مناسب شوتش می کردم برای مشتری های همسایه. که البته علاقه و استعدادم در فوتبال هم از همانجا شروع شد که ریگولوس عزیز در قضیه ی مروپ بهش اشاره کرده.

و مورد دیگر در مورد تراوش مورفین از مورفین است که باید بگویم شروع کار من از آن زمان نبوده بلکه همانطور که اشاره شد من خیلی قبل از این اتفاق در کار مواد بوده ام و این اتفاق هم به نظرم نتیجه ی تلفیق مواد مصرفی و ترشحات غدد درون ریز و قدرت جادوییم بوده است.

وزیر سحر و جادوی دیروز، امروز و فردا
مورفین گانت


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۲۳:۴۵:۲۲
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۵ ۱۸:۳۳:۳۵


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
برنامه ی نوبت خواننده ها
این نوبت: افریکن الدمن

تصویر کوچک شده


افریکن الدمن یکی از خوانندگان مشهور دنیای جادوگران است. وی در سال 1942 در روستایی محروم در کشور چاد و در خانواده ی جادوگر فقیری به دنیا آمد.
وی سال های کودکی خود را به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید.
وی سال های نوجوانی خود را نیز به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید.
وی سال های جوانی خود را نیز به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید.
وی در ابتدای میانسالی بود و همچنان عمر خود را به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش می گذرانید.
بالاخره یک روز خسته شد و به پدرش گفت: بابا! گومومبا یومبا دومبا؟ گولومبا مومبا؟ گولومبا دادومبا. پاتریس لومومبا؟ و پدرش کمربندش را کشید و به جان پسرش افتاد که: گامبالو! گومبا با اولومبا! مامومبا گولومومبا؟ گومولومبا لومبا! بولومبا؟
و نتیجه این شد که افریکن سال های میانسالی خود را نیز به اجبار پدر به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید.
بالاخره افریکن به آستانه ی سالمندی رسید و پدرش افتاد و مرد.

بعد از مرگ پدر وی چند سال دیگر از عمرش را نیز به کار بر روی مزرعه ی نیشکر بی حاصل و خشک پدرش گذرانید و بعد دید آخر چه کاریست که دارد می کند! و به یاد شبی افتاد که به پدرش گفته بود بابا! چرا وسط بیابون سعی می کنی نیشکر بکاری؟ چرا سعی نمی کنی محصولی بکاری که نیاز کمتری به آب داشته باشه؟ ما که از اول عمرمون حتی یک کیلو هم محصول برداشت نکردیم. چرا باید ادامه بدیم؟
و پدرش کمربند کشیده و او را سیاه و کبود کرده بود که:پسره ی بی اصل و نسب! پدران من نسل اندر نسل اینجا نیشکر کاشتن و برداشت کردن! حالا به خاطر یه خشکسالی کوچیک داری میگی به سنت های خانوادم پشت کنم! هرگز اینکارو نمی کنم و تو و فرزندان تو هم باید نیشکرکاری رو ادامه بدین! فهمیدی؟

حالا دیگر پدرش مرده بود و او می توانست زمین را تغییر کشت بدهد. او بسیار تحقیق کرد و بالاخره به این نتیجه رسید که تنها گیاه قابل کشت در منطقه ی او یک گیاه مخدر است. وی مخدر کاشت و داشت و برداشت و فروخت و کم کم وضعش بهتر و بهتر شد. او با تاسیس یک لابراتوار در املاکش به یکی از تولیدکنندگان بزرگ منطقه تبدیل شد و به مرور پایش به معاملات بزرگ و بین المللی کشیده شد و همینجا بود که با مورفین گانت آشنا شد. بعد از چند معامله ی پرسود برای طرفین، مورفین و افریکن به دوستانی صمیمی تبدیل شدند.

مورفین بیش از هر چیز شیفته ی صدای دورگه و زیبای افریکن شد و او را به خوانندگی تشویق کرد. افریکن به طور حرفه ای وارد کار خوانندگی شد و همزمان در محافل موسیقی ماگلی نیز با گریمی کاملا متفاوت و با نام مستعار مایکل جکسون فعالیت کرد تا در هر دو جامعه ی ماگلی و جادوگری به اوج شهرت و محبوبیت رسید.

تصویر کوچک شده


وی موازی با فعالیت های هنری به فعالیت های تجاری اش نیز ادامه می داد تا زمانی که متوجه شد پلیس بین الملل ماگلی به دنبال دستگیری اوست. بنابراین تصمیم گرفت تا با انتشار شایعه ی مرگش به حضور خود در جامعه ی ماگلی پایان داده و فعالیت های خود را به جامعه ی جادوگری محدود کند.
با آغاز انتخابات وزارت و کاندیداتوری مورفین گانت وی با فعالیت در ستاد این نامزد امیدوار است در دوره ی وزارت مورفین بتواند با آزادی کامل و بدون هراس از ماموران وزارت به کارهای تجاری خود بپردازد.

ترانه ی "دوباره می سازمت بدن" از ترانه های به یادماندنی اوست که به سفارش مورفین گانت و در سال های اولیه ی فعالیتش ساخته شده و اکنون شما را به شنیدن این ترانه ی زیبا دعوت می کنیم.

دوباره می‌سازمت بدن
اگر چه با مورفین و حشیش
پکی به قلیان و پیپ زنم
پکی به سیگار برگ خویش

دوباره می‌بویم از تو دود
به میل نسل جوانمان
دوباره می‌شَوَم از تو توپ
به توپی همرهان خویش

دوباره می‌سازمت بدن
اگر چه با مورفین و حشیش
پکی به قلیان و پیپ زنم
پکی به سیگار برگ خویش

اگر چه صد ساله زنده ام
به مرگ خود؛ خواهم ایستاد
که جا کُنم ریشه ی مواد
به قلب ایل و تبار خویش

اگر چه پیرم ولی هنوز
مجال توزیع اگر بُوَد
تمام جادوگران کنم
مشتریان مواد خویش



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۲۴ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
هری جون! دستت درد نکنه.
قربون دستت، هر وقت که وقت کردی اگه ممکنه اولویتو بده به متن مخفی. چون انتخابات وزارته بعضی جاها لازمه مخفی کاری کرد.
دمت گرم



هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی مورفین گانت
پیام زده شده در: ۱۵:۳۵ شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۱
و بالاخره پس از سال ها هرج و مرج، پس از قرن ها اختناق و دیکتاتوری مطلق، پس از هزاره ها سرکوب و ظلم... اینک...

افتتاح می شود ستاد مورفین گانت


:hungry1::bigkiss::aros::yoho::hungry1::bigkiss::aros::yoho::hungry1::bigkiss::aros::yoho::hungry1::bigkiss::aros::yoho::hungry1::bigkiss::aros::yoho:


جملات بالا مربوط به مجری ستاد مورفین بود که با شور و احساس فراوان ادا شد و در همان حین آهنگی حماسی پخش شد و مورفین از ستاد بیرون آمد و در معرض دید مردمی قرار گرفت که کران تا کران را اشغال کرده بودند و به محض دیدن مورفین شور و شوقی وصف ناشدنی به راه انداختند و مورفین نیز که بالاتر از همه بود جز مردم چیزی نمی دید (این است خصوصیت یک وزیر خوب!) چونکه از افق تا افق همش مردم بود و جز مردم چیزی دیده نمی شد(اینو گفتم قبلا؟!) مورفین نیز به شور و شوق مردم پیوست:

- من به همه ی شما تعلق دارم مردم! خیلی ممنونم! دوستون دارم! خیلی ممنون!

مورفین چون دید اینجوری نمی شود و حال نمی دهد یک کیسه قرص چیز گفت بیاورند و دوتایش را خودش خورد و بقیه را هم داد هلی بورن کنند روی سر ملت و از همان جایگاه ویژه شیرجه رفت وسط ملت:

- دوستون دارم! خیلی گلین! چاکر اصغر آقا ماست فروش!... مخلصیم!... ئه! شهرام پلنگم که اینجاست! قربون صفاتون!
- هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho: هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho: هیپ، هیپ! هورااااااا! :yoho:

بالاخره یکمی از شور و شوق کاسته شد و مورفین رفت روی چارتا قوطی روغن نباتی که سخنرانی کند برای ملت (این است نشان یک وزیر مردمی!):

ملت بزرگ!
جادوگران! ساحره ها!
در ستاد مورفین گانت بمانید! برای ترکاندن در این شب های تار، محصولات ویژه ای داریم!

ابتدا خدمت شما عرض کنم که به زودی بیانیه ی شماره ی دو صادر شده و در آن یکسری توضیحاتی راجع به دوره ی تبلیغات داده خواهد شد و حالا بنده پاسخگوی سوالات و ابراز محبت های شما ملت عزیز می باشم:

نقل قول:

ایوان روزیه نوشته:
دوست عزیز ستاد انتخاباتی شما از هم اکنون فعال و قابل استفاده است. شما از امروز تا تاریخ 20 مرداد میتوانید به تبلیغ بپردازید.

با تشکر، مسئولین برگزاری انتخابات.


ایوان! یاور همیشه مومن!
مردم! بدانید و آگاه باشید که آقای روزیه همواره در طول دوره های تبلیغات وزارت، اولین نفری بوده که وارد ستاد بنده شده و پست زده و ابراز محبت کرده و همچنین همواره آخرین نفریست که در ستاد پست زده و ابراز محبت کرده و از ستاد خارج می شود. او خیلی وفادار است و من اگر وزیر باشم به او پست و مقام می دهم.
و یک چیزی هم خطاب به خود ایوان می خواهم بگویم و چون متن مخفی نداریم و خصوصی هم هست لطفا کسی بقیه ی جواب ایوان را نخواند.
هوی! روزیه! چرا میگی با تشکر؟! چرا نمی گی موفق باشید؟! ها؟! چرا مثل دوره ی قبل بهم وفادار نیستی؟ رایتو به یه کاسه هلیم فروختی؟! حالا فردا که کورتن قاطی جیره ی آمپول رشد استخوانت کردم، پوکی گرفتی، حالیت میشه!

نقل قول:

پرسیوال دامبلدور نوشته:
مورف
ای پسر گل من

ای پایه ی شب های تنهایی من

ای که با دود خود جان می بخشی به استخوان هایم
بدان که در این مبارزه ی نابرابر من از تک تک تارهای محاسنم در قبال تو و موفقیتت مضایقه نخواهم کرد
ای عزیز جان من

ای وزیر آینده ی من

تو سر بخواه از من
من در طبق اخلاص تقدیمت می کنم



رای من
مورفین گانت


زنده باد پرسیوال! تو برعکس پسر ناخلفت جادوگر بزرگی هستی و خیلی هم بابصیرتی. چون این موضوع رو درک کردی که ما درگیر یک مبارزه ی نابرابریم.
ما اینوریم و اونا اونور!
هر شاهد منصف و آگاهی که این صحنه ی نابرابر رو ببینه مطمئندن حق رو و رایش رو! به ما میده.
مطمئن باش که در این راه دشوار، من نیز تا آخرین قطره ی مورفین جاری در رگهایم از پای نخواهم نشست و از به قول ر.ا.ب "آزادی و پرواز" شما ملت غیور حمایت خواهم کرد!

نقل قول:

آنتونین دالاهوف نوشته:
مورفین حق تو رو خوردن تو الان باید مدیر کل انجمن های سایت بودی. تو باید پدرخوانده کل سایت بودی. تو چیت از پدرخوانده واقعی کمتره؟ خشن نیستی که هستی مقتدر نیستی که هستی تو کار مواد نیستی که هستی آدمکش نیستی که هستی. بیا و حقتو بگیر ما هم باهاتیم.

مورفین برو بالا مورفین برو بالا


دالاهوف! ای همکار و غمخوار و مرگخوار قدیمی!
دست رو دلم نذار که خونه! اصلا دستاتو شستی؟!
بله. بنده با این سابقه ی... یه لحظه... 1391 منهای 1348 میشه... 43! بله! بنده با این سابقه ی چهل و سه ساله آیا باید در این موقعیت باشم آیا؟! آیا این صحیح است و عدالت است و خوب است؟ نه! پس باید این حق رو گرفت.

آنتونین دالاهوف! من هم اکنون تو را به سمت رئیس سازمان نگو و نپرس وزارت منصوب کرده و به تو ماموریت می دهم با توجه به سوابق مدیریتیت هرچه پرونده ی فساد مالی و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و ژئوپلتیک از مدیران داری برایم بیاوری تا حربه ای داشته باشیم برای دفاع از خود و گرفتن حق و حقوقمان!

نقل قول:

الفیاس دوج نوشته:
مورفین مثل اینکه تو هم حرفایی برای گفتن داری!‏

یکمی از نحوه خورده شدن حق و حقوقت توی سایت برای ما بگو.
و اینکه برنامه هات برای جلوگیری از تکرار اینگونه اتفاقات چیه؟

ممنون.


حرفی برای گفتن؟!
دریا دریا حرف و سخن و پند و اندرز در دل من انباشته است. اما گوش شنوایی نیست تا غم دل با او بگویم!
بله. در مورد خورده شدن حق و حقوق... یادم میاد سال 48 که این سایت تاسیس شد قرار ما با جیمز پاتر این بود که 99 درصد حقوق سایت به حساب من ریخته بشه و یک درصد به حساب اون. این روال ادامه داشت تا سال 67-68 که ارباب جیمز پاتر رو کشت. بعد از اون طبیعتا اون یک درصد هم مال من می شد ولی من رحم و روز کردم به حال پسر یتیم کله زخمی جیمز و گفتم بذار این یک درصدو بریزم به حساب گرینگاتزِ این طفل معصوم که فردا بزرگ شد دستش خالی نباشه. شما در کتاب هم می بینید که حساب هری همیشه پر پول بود. با خودتون نپرسیدین این پول از کجا می اومد؟ جیمز الکلی که یه نات پس انداز نداشت، براش ارث گذاشته بود؟ یا سیریوس آس و پاس و تحت تعقیب حسابشو پر می کرد؟ اون من بودم که نذاشتم این پسر جلوی هم سن و سالاش سرشکسته باشه!

جاروی نیمبوس 2000 رو کی برای هری فرستاد؟ سیریوس؟ این بابا غذا نداشت بخوره. تو غارهای هاگزمید قایم می شد که رون و هرمیون براش دوتا تیکه مرغ ببرن. شکل سگ می شد و تو سطل آشغالای هاگزمید دنبال غذا و روزنامه می گشت و اگه غذا پیدا نمی کرد مجبور می شد موش بخوره! حالا چطور یه فرد تحت تعقیب و گدا می تونه تو روز روشن و از شلوغ ترین کوچه یعنی دیاگون، تو چشم ترین جنس سال رو بخره یا بدزده و برای هری بفرسته؟
من بودم که جارو رو براش خریدم و فرستادم و خیال می کردم این بچه هم مثل باباش سربراهه. ولی اشتباه کردم.

سالهای 82-83 بود که هری یاد گرفت با زوپس کار کنه و جای باباشو تو سایت گرفت.بعدش یه روز که خواستم لاگین کنم دیدم نمیشه و وقتی تحقیق کردم دیدم حذف شناسه شدم! کله زخمی 99 درصد حقوق سایت رو به حساب خودش می ریخت و یک درصد باقیمونده رو هم خرج نگهداری سایت می کرد و حتی یه نات هم به من نداد.
و حالا من برگشتم تا حقم رو بگیرم. تا فریاد بزنم من 99 درصدم! وی آر ناینتی ناین! وی آر ناینتی ناین!

اما برای جلوگیری از تکرار چنین اتفاقی بنده از همکاران مرگخوار مدیرم خواهم خواست که دسترسی کله زخمی رو به کاربر عضو محدود کنن و دسترسی های منو برگردونن تا دوباره همه چیز به روال سابق برگرده و همه به خوبی و خوشی تا آخر عمر در کنار هم زندگی کنیم.

فقط موند ریگولوس بلک عزیزم که در بیانیه ی شماره ی دو که به زودی صادر خواهد شد، به مقاله ی پربار ایشون خواهم پرداخت.


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۴ ۲۱:۳۳:۵۱
دلیل ویرایش: اگه گفتی؟!!!


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۳:۵۱ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱
با الفیاس موافقم. لطفا امکان مخفی سازی رو اضافه کنید.

بعدشم من یه زمانی دیدم میشه به پست ها فایل و عکس پیوست کرد ولی ظاهرا الان نمیشه. اگه ممکنه اینم فعالش کنید. - ویرایش: مثل اینکه بعضی جاها فعاله بعضی جاها نیست! چجوریاس؟

یه چیز دیگه هم اینکه این شکلک های قدیمی و حذف شده رو برنمی گردونین؟


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۱۲ ۱۴:۱۳:۲۹


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۰:۳۱ یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۱
شنوندگان عزیز رادیو وزارت!
توجه فرمایید!
هم اکنون اولین بیانیه ی کاندیدای وزارت و وزیر سحر و جادوی آینده یعنی جناب آقای مورفین گانت به پخش رادیو رسید که برایتان قرائت می کنم:


بیانیه ی شماره ی یک

ملت عزیز و فهیم جادوگران
بار دیگر بر خود لازم دیدم قدم در راه پرمخاطره و پر تهدید و ارعاب و پرتخریب انتخابات وزارت گذارده و تمامی خطرها و تهدیدها و ارعاب ها و تخریب ها را تنها و تنها به خاطر رفاه شما جادوگران عزیز به جان بخرم.
بالاخره پس از سال ها هرج و مرج و بی نظمی در تنها سازمان نظارتی و حکومتی جامعه، موعد ثبت نام کاندیداهای وزارت فرا رسید و بنده به محض اطلاع با شوق و امید و شتاب ثبت نام نمودم.
هرچند بر همگان واضح و مبرهن است که بنده حتما و قطعا وزیر خواهم شد اما بنده همیشه گفته ام که باید به قانون و دموکراسی احترام گذاشت و به همین خاطر ثبت نام نموده و هم اکنون منتظر تایید از جانب بچه های بالا می باشم.

اما ای ملت عزیز
بنده در همین چند ساعت کوتاه پس از ثبت نام شاهد تخریب ها، تحرکات و اقدامات بعضا غیرقانونی شدم که هر چند می دانم از چشم تیزبین شما پنهان نمانده اما لازم می دانم بار دیگر این موارد را متذکر شوم:

1. همانطور که در اطلاعیه ای که جناب پادمور صادر کرده اند مشاهده می شود از امروز تا 4-5 روز دیگر صرفا ثبت نام کاندیداها صورت می گیرد و تا 13 مرداد دوره ی تایید نامزدها توسط بچه های بالاست و پس از آن موعد آغاز تبلیغات کاندیداها می باشد و تبلیغات زودهنگام یک کار خیلی بدی است و اعمال قانون و آزکابان دارد.
لکن مشاهده می شود بعضا یکسری افراد از هم اکنون فعالیت تبلیغاتی خود را آغاز کرده اند!
آشکار است که بنده به هیچ وجه این خط مشی را تایید نکرده و آن را خلاف قانون دانسته و از طرفداران خود نیز تقاضا دارم تبلیغات زودهنگام نکنند.
همچنین از افکار عموم ملت فهیم می پرسم: آیا کسی که خود قانون را زیر پا می گذارد می تواند مجری خوبی برای قانون باشد؟!

ممکن است این پرسش برای برخی پیش بیاید که آیا اقدامات مورفین گانت، خود به منزله ی تبلیغ زودهنگام نیست؟
پاسخ این است که کدام اقدامات؟!
آیا من جز ثبت نام کار دیگری کرده ام؟
آیا محافظت از کلاهی که تا پایان ماه رسما متعلق به من خواهد شد تبلیغات زودهنگام است؟ بنده از ترس جریانات مشکوک و با اجازه ی بچه های بالا کلاه را برداشته ام که تا پایان رای گیری از آن محافظت کنم. و حالا باید کلاه را کجا بگذارم تا همیشه در کنارم باشد؟ داخل جیبم؟ یا جورابم؟ مسلم است که کلاه را باید بر سر گذاشت تا بتوان همیشه مراقبش بود!
آیا این بیانیه تبلیغ زودهنگام است؟ در پایان باز خواهم شد... ببخشید... در پایان پاسخ شبهه ی بیانیه را خواهم داد.

2. مشاهده می شود بعضا عده ای افراد معلوم الحال اقدام به تخریب غیرمستقیم اینجانب می نمایند.از جمله ی این افراد می توان به شخصی اشاره کرد که در کارنامه ی سیاه خود مواردی چون تخریب میراث فرهنگی جد بزرگوارم؛اسلیترین کبیر و هورکراکس ارباب قدرقدرت دنیای جادوگری را ثبت نموده است. وی علاوه بر تخریب قاب آویز، در زمانی نه چندان دور شباهت مشکوکی به دامبلدور داشته و هم اکنون نیز شایعاتی بر سر زبان هاست که نفوذی یکی از سران محفل در میان مرگخواران لرد سیاه و بچه های بالاست.
بنده چون برای آبروی اشخاص احترام فراوانی قائلم نام ایشان را نبرده و از ایشان با نام مخفف ر.ا.ب یاد می کنم.

جناب ر.ا.ب به طور غیر مستقیم فرموده اند که این کلاهی که بر سر ماست کلاه گروهبندیست و کلاه وزارت نیست و بنده چون کلاه گروه بندی بر سر دارم پس تازه واردم!
در پاسخ به این ادعا باید گفت:
آیا این کلاهی نیست که در تمام طول تاریخ وزیران لایق و نالایق بر سر گذاشته و بر جامعه حکومت کردند؟
آیا این کلاهی نیست که مدیریت معظم و زحمتکش سایت علی الخصوص کوییرلِ مرحومِ مقتول به دست کله زخمی، زحمت طراحی و نصبش را کشیده و امروز نیز نسل خلف همان مدیران به عنوان اطلاعیه ی ثبت نام وزارت بر سردر ورودی نصب کرده اند؟
آیا کوییرل مغفور فرق بین کلاه وزارت و کلاه گروهبندی را نمی دانسته است؟ کلا و حاشا و ای توبه و تقصیر که اینگونه باشد!
آیا زیر سوال بردن این کلاه به منزله ی زیر سوال بردن یک عمر زحمات مدیریت معظم و کوییرل مرحوم نیست؟

و اما در مورد تازه وارد بودن اینجانب، ایشان را ارجاع می دهم به پروفایلم که در آنجا مدیریت معظم نوشته و تایید کرده که بنده از 10 دی 1348 نقشم را به خوبی ایفا کرده ام و این نشان از آن دارد که بنده نه تنها تازه وارد نیستم بلکه جزو کهنه واردترین افراد سایت می باشم.

3. مشاهده می گردد افرادی بعضا بی سوات به بنده تهمت معتادی زده و درخواست رد صلاحیت اینجانب را نموده اند!
پاسخ بنده به این افراد اینست:
آیا شما مدرکی دال بر معتاد بودن اینجانب دارید؟...خیر!
آیا اصلا شما به طور کلی مدرک دارید؟ سیکل هم باشد قبول است!
اما من مدرکی دال بر معتاد نبودنم دارم!
آیا مدرکی معتبرتر از پروفایل که در آن تا تاریخ ایفای نقش آدم را به طور کاملا صحیح و موثق درج کرده سراغ دارید؟...خیر!
پس به پروفایل اینجانب مراجعه کنید. آنجا همه چیز درباره ی مورفین گانت را نوشته. از جمله نوشته است که بنده معتاد نیستم!

ملت عزیز و شریف و فهیم
این بخشی از تخریب ها و اقدامات غیرقانونی بود که لازم دیدم به عرض شما برسانم.
اما ظاهرا بنده وارد منطقه ی ممنوعه ی باندهای قدرت و ثروت شده ام چرا که حجم این هجمه ها بسیار است و اگر بخواهم همه ی آن را با شما ملت آگاه در میان بگذارم دلتان به درد خواهد آمد و من طاقت دیدن دل درد مردمم را ندارم.
لذا به تنهایی غمخوار و مرگخوار خود و شما ملت بزرگوار گشته و تنها شادی را برای شما به ارمغان خواهم آورد.
در پایان نیز در مورد شبهه ی تبلیغات زودهنگام بودن این بیانیه باید عرض کنم هدف از این بیانیه جز روشنگری و دفاع از خود نیست و هر شخصی حق دارد در صورت تهمت خوردن(!) بیاید و در رسانه ی ملی از خودش و شرفش دفاع کند و افکار ملت را روشن کند و این تبلیغات زودهنگام به حساب نمی آید. از این به بعد هم هروقت لازم ببینم و در هر مکان لازم بدانم بیانیه صادر خواهم کرد.

باتشکر از توجهات ملت شریف
وزیر آینده ی سحر و جادو-مورفین گانت

بله شنوندگان عزیز!
این بود بیانیه ی جناب گانت. در ادامه با پخش چند پیام بازرگانی و ترانه های درخواستی در خدمت شما هستیم.


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۸ ۰:۴۵:۰۲


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: ثبت نام کاندیدای وزارت
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۱
برای ثبت درخواست، فرم زیر را پر کنید: چشم آقای روزیه!... اِ ببخشید! قلم پر خدمتتون هست؟... خیلی ممنون... ای بابا! این ریگولوس بلک چیه تو قلم پرت روزیه؟! بگیر آقا! نخواستیم. با خودکار پر می کنم!

نام :
اینجانب مورفین پسر پاکاک سعی دارم خرس بزرگ را شکار کرده و به همه ی افراد قبیله ثابت کنم که من بهترینم... ها؟!... آقا اجازه! ما اشتباه نوشتیم سوال اولو! غلط گیر دارین؟... ندارین؟!... ای بابا!... چیکار کنم حالا؟... هوی! جردن! غلط گیرتو بده یه دیقه!... چی؟! من رقیبتم و تو به رقیبت کمک نمی کنی؟ یو آر این مای بلک لیست!!! بذار به قدرت برسم، همه ی سیاه پوستای سایتو قتل عام می کنم. می فرستمتون برین گَلِ جنای خونگی هرم بکشین!... چی آقای روزیه؟ با بغل دستیم صحبت نکنم؟ آقا ما صحبت نکردیم که! تهدید کردیم... چی میگی؟!... میشه خط بزنم هر جا رو غلط نوشتم؟... چرا زودتر نمی گی خب؟! میخوای منو مسخره ی خاص و عام کنی؟ یو آر دِ نکست!
اینجانب مورفین گانت فرزند ماروولو گانت و دایی لرد سیاه و جزو نوادگان سالازار اسلیترین کبیر بوده و بر زبان های خارجی از جمله مارزبانی مسلط می باشم و بر همگان مبرهن است که یک وزیر خوب در درجه ی اول باید بر زبان های بین الملل مسلط باشد.

مدت زمان عضویت در ایفای نقش :
به عدد: 43 سال! به حروف (برای آنها که خیال می کنند اشتباه تایپی شده): چهل و سه سال!
بنده از ده دی ماه 1348 این نقش را دارم ایفا می کنم و توی پروفایلم هم نوشته. تا بترکه چشم حسودان که نتوان دید!

برنامه های خود :
برنامه های اینجانب در یک بسته ی فرهنگی-ورزشی-هنری-عقیدتی-سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-نظامی-بین المللی-بهداشتی-درمانی-آموزشی-بازرگانی-مالیاتی-گمرکی-امنیتی-استراتژیک-ژئوپلتیک-سایکالوژیک-فتوکرومیک خلاصه و جمع بندی شده و من خودم را کشتم که همه ی این برنامه ها را در یک بسته بگنجانم و چون هر کار کردم در هیچ بسته ای جا نشد، مجبور شدم همه ی این ها را در بقچه ی حمام خدا بیامرز ننه مورفین بچپانم که البته کار آسانی نبود و با هزار بدبختی جا شد. لذا خواهشمندم که خواهش نفرمایید که برنامه هایم را تشریح کنم چون باید این بقچه را باز کنم و بعد جمع کردنش دردسر است. بقچه را همینجا می گذارم بعدا خودتان باز کنید. فقط لازم به توضیح است که بخشی از برنامه های بازرگانی و بین المللی در قسمتی از بقچه پکیج شده که قبلا ننه مورفین روشورهایش را می گذاشته و بوی روشور می دهد و فکر نکنید که یک وقتی فاسد شده، دور بریزید ها!

تعداد معاونان و برنامه های آنان :
بنده پول اضافی ندارم که از خزانه ی ملت بیارم خرج شکم گنده کردن یک عده ای به نام معاون و مشاور و فرماندار و شورا و امثالهم بکنم. خودم یک تنه همه کار می کنم! همه کار هم بلدم! تی کشی، آبدارچیی(!)، کار امنیتی، 007، ژانگولر، هدفمند سازی یارانه، مبارزه با مشنگ های سوءاستفاده ای و بسیاری امور دیگر که یک وزیر خوب باید بتواند انجام بدهد. تازه اگر دو زانو بنشینم صدای قطار هم می توانم دربیاورم!

سوابق در وزارت سحر و جادو:
بنده قبلا وزیر بودم!!!
یعنی وزیر شدم ولی جریانات مشکوک در فرآیند انتخابات نفوذ کرده و مقامی را که ملت عزیز جادوگران به من داده بودند از چنگم درآوردند و مک گونِ زن دامبل را وزیر کردند و برای من 2 رای ثبت کردند در حالیکه من و اسی و فری هر سه مطمئندن به من رای داده بودیم و این ثابت می کند که من وزیر شده بودم و خیلی هم قدرت بودم.

پ.ن: بنده از آنجا که باز هم یک کوچولو احساس خطر می کنم و از آنجا که مسلما این دور وزیرم با اجازه ی مسئولین غیرمنحرف و پاک دست انتخابات از الان کلاه وزارت را بر می دارم که خدای نکرده یک وقتی تقلب و تخلفی نشود.


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۷ ۱۷:۲۷:۰۸
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۷ ۱۷:۲۸:۴۶


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.