هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: رینگ دوئل محفل
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۲
تذکر:این حکایت گاها/اختصارا از قواعد هم نشینی،نحوی،واجی،کاربردی و معنایی پیروی نمی کند و وزن آن بی وزنی کران است! گاه بعضا از لغوات بی ناموسانه،هم ناموسانه و درناموسانه(!)-نه چندان دور از کوچه و بازار نیاکان- استفاده شده است.امکان است برای افراد و زوج هایی که شرایط ناذکر را ندارند،نامناسب باشد.درک سبک..!


حجر کریمه!(زیگما..)


تصویر کوچک شده





























روزگاری که دامبل دیگر رمق حیات نیافت و چنین دید که بسیاری از صحابه شهید شدندی،کوله تنی بر خویش بستندی و روانه سفر به دنیای پر زر و برق ماگلی گشتندی.دنیایی مملو از Gf های رنگی که رمق حیات را زنده می کنندی و ممد حیات هستندی!

در حال گذر از اتوبان بودندی و از آنجایی که فکر داف ها بی توجه از عوالم کرده بودندی،کامیونی با درفش سیاه و سفید رنگی(!)همچون گاوی گور مانند به پشمک ما زدندی و او را الساعه راهی بیمارستان حجر آقا کریم کردندی.

لگن گاهش در اثر این واقعه نه چندان شوم نابود گشته بودندی و کریم آقا برایش لگن گاهی مصنوعی از جنس فلز بازیافتی ساختندی.تا بلکه اصراف نشوندی!

رقعتی از سی کرور گره گوری به ریش دراز نوشتندی تا احوالش را جویا شوندی.اما طنین به ظاهر دلنواز نامه ها باطم دیگری داشت.مقصود جنس لگن گاهش بود که در اکثر نامه ها سوال می شدندی.بالاجبار دامبل راهی مرلینگاه گشتندی اما گویا آب قطع بودندی.

از آنجایی که لگن گاهش 66 قسمت نامساوی تقسیم شده بودندی و ورژن جدیدی برایش نصب کرده بودندی،تنها چند سوراخ برای مواقع ضروری مثل اکنون ایجاد کرده بودندی.

از فرط استیصال به خود می نالید و بالاجبار از کلوخی استفاده کردندی.از قضای آمده،آن کلوخ همان حجر کریمه بودندی و لگن گاه و حوضه اش را زر گرفتندی!
خبر به مقامات والا رسیدندی و هزاهز و غریو زیادی در عوالم پیچیدندی.

فرط استیصال آنقدر بود که دادار هور ناامید شدندی و دهان خود را گل گرفتندی.رستم نیز با بکگراند سفید همچون پرده ای سفید با لکه ای لامنشا اندر میانش است،از استیصال جای آمده،Pokerface زدندی! فریاد ریش دراز در لحظه وصال حجر کریمه به مکان مذکور،به طال نهم رسیدندی.حتی کرمان گذشته و جزایر اندونزی که زلزله ای دیگر..!

از علما مرگخوار رساله ای رسیدندی که متن رساله از این قرار بود:

نقل قول:
حجر کریمه و کریم آقا حجر را شکر خواهیم کرد که موجب زر گرفتن لگن دشمنان شده اند.هرکس لگن او را نزد ما بیاورد کرور کرور گالیون به پایش خواهیم ریخت و البته بعد گردنش را می زنیم! از کنون او را لگن طلا می خوانیم تا عبرتی شود برای سایرین..


زهاد و عباد به فکر افتادندی و تصمیم گرفتندی لگن گاه مذکورش را معاینه کنندی تا چرک نکرده باشندی.از قضای به ظاهر آمده چرک کردندی و دوای آن اشک پشم ققنوس و عصاره ی تاکی بودندی.

تصویر کوچک شده
















خوالیگران -ریز و درشت- نیز طبق دستور غذایی با این نوشدارو درست کردندی و خوان بی دریغی برایش پهن کردندی.غلامی گفت:"گوشت بشه تنتون انشا المرلین!"

دامبل دستی بر دمبلچه اش کشید و پاسخ دادندی:"آنجایی که باید بشود،نمی شود!"

بعد از مدتی چرک از بین رفتندی اما لگن گاهش گشن پشم بودندی و باعث می شد مکررا چرک آفریند.اشک پشم ققنوس هم محدود بود که باعث میشد مدتی رنج ببرندی!و چمباتمه زنان به حیات خویش ادامه داد.بی رمق تر از احوال گذشته!گویی لگن گاهش از سایر خلق فایق شده است و زین پس باسق تر!

اعملوا آل محفل صبرا،قلیل من عبادی الصبور!!


ویرایش شده توسط تام ریدل در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۲۴ ۲۳:۱۷:۵۶
ویرایش شده توسط تام ریدل در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۲۴ ۲۳:۲۵:۴۴



پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۲
مادر ارباب!
امیدوارم ارباب جسارت این بنده حقیر را ندیده بگیرن.
1- اسم،سن وشغل یا مقطع تحصیلیتون رو در صورت تمایل می تونم بدونم؟ارباب...غلط کردم!)
2- از کی تو سایت جادوگران فعالیت دارین؟علت علاقه اتون به این سایت چی بود؟
3- دلیل انتخاب مروپ به عنوان شخصیت ایفای نقشتون چی بود؟چقدر از این شخصیت شناخت دارین؟
4- نظرتون در مورد آیلین پرنس چیه؟(شوخی بود! )
5- می تونم بپرسم چرا شناسه ی قبلیتونو بستین؟و علت اینکه به گروه مرگخوارا گرایش پیدا کردین؟
6- نظرتون در مورد گروه مرگخوارا و شخص بزرگوار ارباب چیه؟
فعلا همینا!


ویرایش شده توسط آیلین پرنس در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۲۴ ۱۸:۰۳:۰۲


پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۷:۲۱ یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۲

ترق. تق. توروق. شترق... [ صداهای فوق‌الذکر رو با ملایمت تموم بخونید. افکت صدایی سوختن ِ ایوان توی شومینه‌س. فضا رویایی و ایناس! ]

- به خیالشون می‌تونن ارباب رو تحریم کنن؟ ما ارباب هستیم! این ماییم که دیگران رو تحریم می‌کنیم! این ماییم که اجازه نمی‌دیم جهانیان از عظمت و شکوه و جلال ما بهره‌مند شن...

همین‌طور که لرد ولدمورت سخنرانی می‌کرد، جماعت مرگخوار با عشق و علاقه‌ی تمام زل زده بودن بهش. بعد نه که لُرد جلوی شومینه، پشت به نور واساده بود، سایه‌ش تمام مرگخواران ِ جلو روش رو مستقیض می‌کرد و چه بزن بزنی که بین اعضای حاضر در لیست برای قرار گرفتن زیر این سایه در نگرفت... غافل از این که مادر ارباب اصلاً شاهد این صحنه‌های غیورانه نیست. هوم... حتی دایی ِ ارباب!

- آجیل شب یلدای ِ آبجی. چرا متوجه نیستی؟! پسرمون البته فرزندی‌ست رشید و برومند. الهی مادر به فداش تورو به هلزار ( ! ) جذبه و ابهتشو ببین! اهم...! ولی سایر ماها نمی‌تونیم در برابر تحریم مقاومت کنیم. ببین شیرین عسلم، خودت اگه دو روز بهت چیز نرسه، باید تبدیلت کنیم به هوراکراکس پسرمون..هوم... که اونم فکر نکنیم هوراکراکس چندان جالبی از آب در بیای حالا!

- چیژ به من نمی‌رشه؟! دیه شی؟! مشلاً من وژیرما!

مروپی در حالی که داشت فکر می‌کرد اگر این تبعیض جنسیتی و تعصب کورکورانه‌ی پدرشون نبود، الآن اون می‌تونست جای برادر خنگش وزیر شه، سعی کرد واقعیات رو توی مغز ِ باقی‌مونده‌ی مورفین فرو کنه:
- اونام نشستن که تو وزیر بمونی. دارن بر علیهت کودتا می‌کنن! ای سالازار، این چه نوادگان بی‌سیاستی بود که تو نسلشون رو پایه‌گذاری کردی!

- کودتا؟ آشووب؟ دولت بوژبوژی؟! مرگ بر پاییژ...

- هیسسسس! با داد زدن چیزی درست نمی‌شه! باید یه تیم مذاکره‌کننده بفرستیم مورف! و باید یه جوری قند عسلمو راضی کنیم که وارد مذاکره شیم!



دوستش بدارید که آنچه می‌توانست، انجام داد تا دوستش بدارند...


پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۱:۳۸ یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۲
همون سو قبلی ماجرا

- ببین من یه استخون میندازم طرف ارباب، بعد ارباب جا خالی میدن... عه، نه، چیزه! من که دیگه استخون ندارم. آقا این ایده منتفی شد، نفر بعد.

3-4 مرگخوار ولدمورت نما، در گوشه ی تنگ و تاریکی از خانه ی ریدل جمع شده بودند تا در مورد مبحث مهم کودتا علیه برد ولدمورت اصلی صحبت کنند.

لودو ولدمورت نما با صدای آرومی گفت:
- ببینید به نظر من بهتره ارباب رو بکشیم و خودمون جاشو بگیریم. اینجوری اگه هم اثرات این معجون از بین رفت دیگه کسی نیست که بابامونو در بیاره.

مروپی ولدمورت نما با عصبانیت گفت:
- دست به پسر گیگیلی من بزنی چشماتو از کاسه در میارم.

آخرین لرد ولدمورت با لهجه ی زاقارتی گفت:
- آه فهمیدیَم. ما باید به پسریَم تام القا کنیَم که او ولدمورت واقعی نیست و یکی از ما لرد ولدمورتیــــه!

تق تق تق تق

صدای شیرینی از پشت در به گوش رسید:
- خواهش می کنم زود باش. ملت هم کار دارن عزیزم.

در همین حال بود که 4 ولدمورت یک نگاه به خودشون، یک نگاه به همدیگه، یک نگاه به سوراخ مرلینگاه که بینشون بود انداختند و یکی پس از دیگر تا زیر زانو سرخ شدند.

چند لحظه بعد در مرلینگاه باز شد و 4 ولدمورت سرخ جلوی چشمان دلوروس آمبریج از آن خارج شدند.

دلو نگاهی به اونا انداخت و زیر لب با تأسف زمزمه کرد:
- ای بابا، مکتب دامبولیسم به خونه ی ریدل هم نفوز کرده.

دوباره اون ور خوب و سفیده

- چی میگی پسرم؟ این بود آرمان های من؟ این بود اون راهی که من به شما نشان دادم؟ من گفتم عشق بورزید، راز و نیاز کنید، سرباز برای محفل تولید کنید. اما تسلط بر دنیــ...

ملت:

- عه خب اون مال جوونی و اینا بوده.

جیمز پرید که به ریش دامبلدور آویزون بشه ولی ارور 404، ریش نات فاند داد و این کودک خوش صدا با مغز رفت توی دیوار و به کما رفت.
به محض رسیدن آخرین خبر ها با قطع برنامه ها شما را از آن ها مطلع خواهیم کرد!

لارتن رو به تدی گفت:
- بله دیگه، وقتی با دلوروس می پری همینا رو هم باید بهت یاد بده دیگه.

ناگهان ملت محفلی کل الیوم با هم به فکر فرو رفتند!
دلوروس؟! محفل؟! تدی؟!




پاسخ به: اطلاعیه های وزارت سحر و جادو !
پیام زده شده در: ۱:۲۴ یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۲
اطلاعیه شماره نه دولت آزادی و پرواز
موضوع: انتصاب ریاست زندان آزکابان


ملت غیورپرور!

بدینوسیله و با احترامات فراوان ریاست جناب آقای تام ریدل را بر زندان مخوف آزکابان به اطلاع شما عزیزان می رسانم.

انتخاب ایشان در جهت سخت گیری و شدت عمل هر چه بیش تر بر ضد مخالفان دولت آزادی و پرواز و گسترش گفتمان چیز و فضای آزاد صورت گرفته است.
برای ریاست زندان آرزوی موفقیت می کنم و از آحاد ملت عزیز دعوت می نمایم چشم های بیدار آزکابان باشند بر فعالیت های ضد آزادی و پرواز و با اعلام جرم به موقع خاطیان، به سلامت و آزادی هر چه بیش تر جامعه یاری رسانند.

زنده باد تابستان و پرواز!تصویر کوچک شده


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۳/۲/۲۱ ۲۱:۰۵:۳۰


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: ورزشگاه ترنسیلوانیا
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۲
داوری دیدار ترنسیلوانیا و اتحاد ارغوانی در چارچوب رقابت های هفته ی دوم لیگ جزیره

بررسی پست های تیم مهمان ، اتحاد ارغوانی :

ویلبرت عزیز ، واقعا ازت ممنونم و بهت خسته نباشید میگم که تونستی تیمت رو حالا بعضا نصف و نیمه جمع کنی . نگران اون بازی قبلی هم نباشید ، دیگه گذشته ، به بازی های آیندتون فکر کنید.

ویلبرت اسلینکرد :

زیبایی نمایشنامه : 33
فضا سازی : 14
سوژه و ایده: 14
چهره پست: 5

هماهنگی نمایشنامه : 45

عدم داشتن غلط املایی : 10 امتیاز

مجموع : 88

ویلبرت اول پستت رو خیلی خوب شروع کردی ، فضا سازی و بیان حالات شخصیت هات هم خوب بود . اما از وسط پست به بعد کمتر دیده شد . نمیگم خیلی فضا سازی داشته باشید تو پست ها، اصلا به نظر خودم دیالوگ ها همیشه مهمترن ، اما اینجا مسابقه است به هر حال . این چیزا مهمه .


سلسیتا واربک :

زیبایی نمایشنامه : 27
فضا سازی : 12
سوژه و ایده: 10
چهره پست: 5

هماهنگی نمایشنامه : 25

عدم داشتن غلط املایی : 9 امتیاز

مجموع : 61


پستت برای یک مسابقه کوتاه بود ، فضا سازی هات کم بود ، هیچ سوژه و ایده ی خاصی نداشتی که به داستان ترزیق کنی . از همه مهم تر اینکه پستت با ویلبرت هماهنگ نبود . تو پست قبلی ویلبرت داشت فکر میکرد . بنابراین ما انتظار داریم بفهمیم که ویلبرت چه فکری کرد اما بدون هیچ توضیحی تو پست تو یهو میپریم توی گوچه دیاگون ، بدون هیچ مقدمه ای . اینا میرن ، خیلی شیک و مجلسی جارو میخرن و بر میگردن ، هیچ اتفاق خاصی نمیافته ، معلوم نمیشه اون پول از کجا اومد و . . .

ویلبرت اسلینکرد، اگِین :

زیبایی نمایشنامه : 31
فضا سازی : 13
سوژه و ایده: 13
چهره پست: 5

هماهنگی نمایشنامه : 45

عدم داشتن غلط املایی : 10 امتیاز

مجموع : 86
اصلا نفهمیدم که اون چک ها رو دامبلدور برای چی باید تو زمین به لودو میداد ، چرا چک ها وسط زمین و هوا نیم سوخته بودن؟
ولی باز به نظرم پست خوبی بود .



اتحاد ارغوانی : 79




بررسی پست های تیم میزبان ، ترنسیلوانیا :


آلبوس دامبلدور :

زیبایی نمایشنامه : 35
فضا سازی : 15
سوژه و ایده: 15
چهره پست: 5

هماهنگی نمایشنامه : 45

عدم داشتن غلط املایی : 10 امتیاز

مجموع : 90

خوب شد؟ نه، خــوب شد؟ نـــه ، خـــــــــوب شد که امتیاز کامل رو گرفتی؟ دلت خنک شد؟ الان دیگه صدبار اسمم رو وسط رول نمیاری دیگه به حق پیژامه ی مرلین ؟ در ضمن دیمن کیم دی؟


لینی وارنر:

زیبایی نمایشنامه : 32
فضا سازی : 14
سوژه و ایده: 13
چهره پست: 5

هماهنگی نمایشنامه : 43

عدم داشتن غلط املایی : 10 امتیاز

مجموع :85

پستتون پست خوبی بود ، فقط تا اونجایی که من یادمه بازی قبلی رو شما برده بودید نه فانوس . . .


دافنه گرینگراس :

زیبایی نمایشنامه :29
فضا سازی : 12
سوژه و ایده: 13
چهره پست: 4

هماهنگی نمایشنامه : 40

عدم داشتن غلط املایی : 9 امتیاز

مجموع :78

سبک خاص خودتون رو دارید و داشتن سبک مخصوص عموما چیزه خوبیه ولی این سبک شما یه خورده باعث گیجیه خواننده میشه. از طرفی وارد کردن سوژه های فرعی به داستان واقعا خوب و مفیده ولی باید به جا و به موقع وارد بشه ، پست شما منو یاد آشپزخونه ی فیلم گذشته میندازه ، شلوغ پلوغ . البته پست پایانی نوشتن هم واقعا کاره سختیه .



ترنسیلوانیا : 85



تیم ترنسیلوانیا توانست در یک بازی خانگی تیم اتحاد ارغوانی را با نتیجه ی 85 بر 79 شکست دهد و دومین برد پیاپی در زمین خود را به دست آورد .
به بازیکنان هر دو تیم خسته نباشید میگویم .


" -زندگي آنچه زيسته ايم نيست ، بلكه چيزي است كه به ياد مي آوريم تا روايتش كنيم ."
گابريل گارسيا ماركز




پاسخ به: تابلوی شن پیچ زندان (اعلامیه های آزکابان)
پیام زده شده در: ۲۲:۰۷ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۲
WANTED
Dead or Alive


تصویر کوچک شده



REWARD ʛ 2000


به اطلاع آحاد جادوگران و ساحرگان می رساند صاحب تصویر فوق به جرم تحرکات ضد دولتی و تلاش جهت ایجاد فتنه و آشوب و اپوزسیون غیرقانونی و طراحی کودتا، همچنین رشوه خواری و فساد مالی، جریمه گفتن های بی مورد به هری پاتر کبیر و شکنجه ی ایشان و ایضا اتهام مشارکت در قتل پرفسور کوییرل و نگهداری حیوانات خانگی از قبیل گربه بدون کسب مجوزهای بهداشتی لازم از سنت مانگو، تحت تعقیب وزارت محترم سحر و جادو و زندان مخوف آزکابان می باشد.

لذا از آحاد آن ملت شریف تقاضا دارد در صورت مشاهده ی این فرد از هر گونه اقدام خودسرانه خودداری کرده و مراتب را در اسرع وقت به اطلاع مسئولان آزکابان برسانند. چرا که مجرم مذکور به شدت خطرناک بوده و مجهز به چهارمین یادگار مرگ یعنی منوی مدیریت می باشد. بدیهیست عواقب هرگونه اقدام خودسرانه و سفرهای یکطرفه ی احتمالی به جزایر بالاک بر عهده ی اقدام کننده بوده و آزکابان در این قبال مسئولیتی بر عهده نخواهد گرفت.

زنده باد تابستان! تصویر کوچک شده

پیوست:



jpg  Umbridge.jpg (12.86 KB)
27009_52c196bb57c1e.jpg 110X165 px


ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۲۵ ۲۲:۵۵:۳۲
ویرایش شده توسط تام ریدل در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۶ ۱۱:۴۸:۴۸
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۹ ۱۹:۲۴:۱۹
دلیل ویرایش: ضمیمه عکس
ویرایش شده توسط مورفین گانت در تاریخ ۱۳۹۲/۱۰/۹ ۱۹:۲۷:۰۴
دلیل ویرایش: اصلاح لینک عکس
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۳/۲/۱۹ ۱۲:۲۰:۳۹


هورکراکس را به خاطر بسپار؛ ولدمورت مردنیست!


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۱:۴۸ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۲
به به! بانو گانت!

با یه سوال عقیدتی شروع کنیم!

به نظر میاد شما خیلی خیلی توی نقشت فرو رفتی. در مجموع خیلی خوبه و همچنین خیلی هم پست های قوی و خوبی می نویسین که بعضی هاش پر از نکات خوب آموزشی برای تازه وارداست.

اما به نظر شما حد ایفای نقش کجاست؟ تا چقدر در نقش یک سیاه یا سفید ظاهر شدن باید (یا می تونه) توی متن و داستان پست ها تسری داشته باشه؟

ممنون از وختی که می ذارین!

به تد: اگه مهمون برنامه از جواب به سوالات طفره بره چیکارش می کنی؟ فقط از رو کنجکاوی!


نارنجی رو بخاطر بسپار!

طنز نویسی به موجی از دیوانگی احتیاج داره...

چه کسی بود صدا زد : لارتن!؟


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۰:۴۴ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۲
تدی با تردید وارد اتاق مصاحبه شد، اتاقی که روی صندلی قرمز داغ آن طی ۵ سال گذشته جادوگران و ساحره های زیاده نشسته بودند و از زندگی خود در جامعه‌ی جادوگری و فراتر از آن صحبت کرده بودند. روبروی صندلی قرمز، صندلی شیک و بسیار راحتی قرار داشت که در نسل‌های مختلف مصاحبه‌‌کننده‌های مختلفی روی آن نشسته بودند ولی سایه‌ی پرسی ویزلی همیشه روی آن سنگینی می‌کرد.

روی صندلی دیگر نشست و به صندلی قرمز که سالها پیش قبل از یکی از اپیزودهای "دارم از اینجا میرم" خودش روی آن نشسته بود. کاغذ و قلم پر را به سمت خودش کشید و خرت خرت کنان اطلاعیه ی راه اندازی مجدد قلم پر را روی آن نوشت:‌

۱. مسئولیت اینجا به من سپرده شده، قرار نیست تغییرات زیادی ایجاد کنم، مصاحبه ها تقریبا به سبک و سیاقی که پرسی بنیانگزارش بود انجام میشه به این ترتیب که مهمانی از اعضای سایت معرفی میشه و بقیه اعضا سوالاتی که دوست دارن رو میان اینجا میپرسن و این سوالات در کنار سوالات دیگه ای که من آماده کردم از مهمان پرسیده میشه.

۲. اعضا آزاد هستن هر سوالی رو که " بدون توهین و در راستای قوانین سایت" باشه از مهمان بپرسن ولی این به این معنی نیست که همه ی سوالات در مصاحبه‌ی اصلی استفاده میشه. مصاحبه کننده این اختیار رو داره که سوالاتی که به نظرش مناسب هستن رو انتخاب کنه و مصاحبه شونده این حق رو داره که به سوالی جواب نده اگه احساس میکنه خیلی شخصیه.

۳. وقتی مهمان هر برنامه اعلام میشه، اعضا یک هفته فرصت دارن سوالاشون رو بپرسن، در انتهای هفته همه سوالات مصاحبه برای مهمان فرستاده میشه و بعد از دریافت پاسخ ها، مهمان بعدی معرفی میشه.

۴. برای انتخاب مهمان سعی میشه حتی الامکان عدالت! برقرار بشه به این صورت که از اعضای جدید و قدیمی، گروه های ۴ گانه، جبهه‌ي سفید و سیاه به صورت گردشی مهمان انتخاب بشه.

۵. پیشنهادات شما برای انتخاب مهمان در نظر گرفته میشه، حتی اگه فکر می کنید حرفی برای گفتن دارین میتونین به من پیام خصوصی بفرستید تا شما رو در لیست مصاحبه شونده ها قرار بدم. همینطور اگه انتقاد یا نظری برای بهتر شدن اینجا دارید هم خوشحال میشم بشنوم.

تدی یک بار دیگه از روی نوشته‌ش خوند. بعد کاغذ دیگری را پیش کشید و یادداشت کوتاهی روی آن نوشت:

با سلام به بانو مروپی گانت

شما به عنوان اولین مهمان سری جدید "قلم پر" انتخاب شده‌اید. لطفا شنبه‌ ۳۰ آذر برای شرکت در مصاحبه و نشستن روی صندلی داغ ما تشریف بیارید.

ارادتمند،

تدی لوپین


جغد تدی، بوقک () پر زد و روی میز نشست. امروز باید تا خانه‌ی گانت‌ها پرواز میکرد.




تصویر کوچک شده


پاسخ به: رادیو وزارت!
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۲
خیشششششش شیییشیییشیشششششششش !

دیگر نگران چربی های اضافه خود نباشید ! موبایل لاغر کننده شکم، ران و غیره محصولی جدید از شرکت سونی با برادری اپل و آویزانی نوکیا... در عرض سه روز با ارسال روزانه 30 اس ام اس علمی از طریق این موبایل، 30 کیلو لاغر شوید ! موبایل لا....

خیشششششش شییششش واووواویییگززز...شیشششش...

با عرض سلام خدمت شنوندگان عزیز و همراهان همیشگی رادیو وزارت و ارسال هزاران درود بر دولت آزادی و پرواز و اعلام همبستگی و حمایت از قطع آب منزل کاخ نشینان و ماندگاری شان در مرلینگاه ها !

با مشروح اخبار سیاسی جامعه جادوگری در خدمت شما شنوندگان عزیز هستیم...

زوال عقل روز افزون پیر مرد ! آلبوس دامبلدور که مدت هاست دچار بیماری زوال عقل شده است، از روز گذشته اعلام جنگ با جبهه تاریکی کرده است. این در حالی است که مرکز مطالعات راهبردی جناح های جامعه جادوگری به دنبال این اطلاعیه، وجود هرگونه جبهه تاریکی و اهریمنی را در جامعه جادوگری ما تکذیب کرده و پروفسور دامبلدور را به آرامش و پیگیری درمان های گذشته از طریق دار المجانین دیاگون توصیه کرده است.

گزارش ها و شایعات محلی پراکنده از لرزش ها و انعکاس جیغ و داد در دو ناحیه گریمولد و لیتل هلنگتون به مرکز فرماندهی کارآگاهان وزارت سحر و جادو رسیده است اما دفتر فرماندهی به دنبال تحقیق این موضوع، در نهایت صبح امروز اعلام کرد که موارد گزارش شده همگی به علت بروز پس لرزه های معنوی ناشی از دزدی 300 میلیون گالیونی در دولت قبلی بوده است. به دنبال این شایعات، مرکز آزاد سازی ظروف و ظرفیت های وزارت سحر و جادو در اقدامی دلیرانه مردم را به آرامش و ساختن آدم برفی در این هوای برفی، دعوت نمود.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسکوت ماندن پرونده دیکتاتور بزرگ ! لودو بگمن، وزیر سابق جامعه جادوگری این روزها در مهمانخانه پاتیل درزدار روزانه نود نوشیدنی کره ای می نوشد و با شجاعت از خاطرات فساد مالی دولتش سخن می گوید و این در حالی است که برای چندمین بار برخی از معترضان و همچنین برخی از مقامات شورای آسمانی و الهی زوپس به آزادی وی اعتراض دارند. دیکتاتور بزرگ پس از تحویل دولت شکست خورده اش به مورفین گانت، وزیر جامعه جادوگری در کمال ناباوری به پست قدیمی اش در شهرداری لندن بازگشت. از زمان بارگشت وی به شهرداری لندن، ارتباط جامعه جادوگری با شهر ماگلی لندن بدتر از گذشته شد و حداقل اطلاعات راهبردی از ماگل ها هم دیگر در دسترس وزارت سحر و جادو نیست.

مورفین گانت در واکنش به این سخنان تنها به اختصار به خبرنگار رادیو وزارت گفت: « محاکمه وزیر قبلی به صلاح جامعه نیست.»

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اعلام کودتای ناعادلانه علیه دولت آزادی و پرواز: دلوروس جین آمبریج، یکی از مقامات خودفروخته شورای آسمانی و الهی زوپس در اقدامی خودسرانه وزیر جامعه جادوگری را تحت تعقیب قرار داد. گزارش ها حاکی از آن است که در کوچه منتهی به وزارتخانه، آمبریج با وزیر گانت و هیئت همراه کننده وی دچار درگیر لفظی شده است و تهدیدهایی در این بین صورت گرفته است. نسخه صوتی درگیری های لفظی این دو هم اکنون با قیمت 60 گالیون در بساط های دستفروشان کوچه دیاگون عرضه می شود. قبل از خرید به تف (آرم) استاندارد روی محصول توجه فرمایید. چرا که ممکن است صدای آرام بخش ظرف شستن مالی ویزلی رو به شما بندازن. به دنبال این درگیری لفظی، بدون حکم رسمی از شورای آسمانی، بانو آمبریج جناب وزیر گانت را تحت تعقیب قرار داد.

وزیر گانت در واکنش به این حرف آمبریج به خبرنگار ما گفت:

« بنده نیز جهت تنویر افکار عمومی، آتش فتنه را خوابانیده و در اسرع وقت اگر یادم نرود دلو را تحت تعقیب آزکابان قرار خواهم داد تا مرهمی باشد بر آلام ننه هلگا. همچنین از عموم ملت تقاضا دارم با اعلام جرم افراد تحت تعقیب، ضمن برنده شدن جایزه ی مصوب، شش ماه اشتراک رایگان چیز دریافت نمایند. زنده باد تابستان!»

سوال بحث برانگیز اینجاست که چقدر تهدید بانو آمبریج و اعلام کودتا می تواند جدی باشد؟ در این باره گفتگو می کنیم با ملوک الملک جنیفر قدوس ابر غوژتانسون، کارشناس علوم سیاسی جادوگری که هم اکنون روی خط هستند. سلام عرض می کنم غوژتانسون ! به نظر شما شاخ بازی بانو آمبریج ناشی از چی هستش؟ چقدر میتونه واقعی باشه؟

«من اول از همه از شنوندگان عزیزتون عذرخواهی می کنم اگه بوی نامطبوعی میاد. به هر حال عصر تکنولوژی و سه بعدی و انتقال احساسات و بوها از طریق صدا و تصویر و امثال این چرندیاته دیگه. من هم اکنون دچار قطعی آب شدم و در مرلینگاه گیر کردم و از اونجا خلاصه دارم باهاتون حرف میزنم. خلاصه ما هم از کاخ نشینان بودیم و تسلیم این جیره بندی عادلانه دولت آزادی و پرواز میشیم. خدمتتون عرض کنم که تا حدودی سخنان بانو آمبریج منو هم ترسوند. چرا که شما دقت داشته باشید الان مدت هاست خوابگاه مدیران شورای آسمانی و الهی تجزیه شده و به مصادره دهداری هاگزمید در اومده. شما سوال من رو جواب بده آٔقای مجری؟ چرا ما ورود خودکار یا همون اتولاگین درست و حسابی نداریم به جامعه خودمون؟ هر سری دم به دیقه باید عوارضی بریم و عوارض بدیم. این مربوط به اختیارات شورا میشه نه دولت. کجا هستن اعضای شورا؟ شما دیدین شون؟! »

نمیدونم خب. باید سر جاشون باشن دیگه طبیعتاً. نیستن مگه؟

«نه آقا جان. نه عزیز من. نه ابله من ! نیستن. وقتی خوابگاه شون مصادره شده یعنی چی؟ معلومه بانو آمبریج قدرت شاخ بازی پیدا میکنه. شما الان نگاه کن. اون کله زخمی، عله اعظم کجاست واقعا؟ آخرین جمله ای که ازش پخش شده اینه: من در سایت xoops.org فعال هستم تا بتوانیم زوپس را به شرایط مطلوب یک CMS برتر برسانیم. – پس نیست آقا جان نیست. مدت هاست رفته. نظر خود من اینه که ایشون وفات یافتند و جهت جلوگیری از هرج و مرج اعلام نمیکنن این موضوع رو. هوشیار باشید آقای مجری. پروفسور کوییرل کجا هستن؟ لیلی اوانز، ایشون چطور؟ بنده مدرک مستند دارم که این دو نفر هر دو در ایستگاه کینگزکراس مشغول به کار آزاد هستن و گاهی کلاس های خصوصی جادوگری میذارن و نوگلان باغ دانش رو پیش از اعزام به هاگوارتز با قطار، ارشاد میکنن. ایوان روزیه هم گاهی در میخانه ها رویت میشه و بی تفاوت میگذره و هیچ قدرتنمایی خاصی ازش دیده نمیشه. استرجس پادمور رفته به هاگوارتز توی دفتر مدیریتش و درها رو بسته و حکم رانی خودشو داره و کاری به بقیه نداره. فلور دلاکور فراریه. سوروس اسنیپ هم که به جوامع جادوگری بیگانه و غربی پناهنده شده. در نتیجه فقط بانو آمبریج در جامعه ما پرسه میزنه. پس معلومه شما باید شاهد عرض اندام و این چنین ادعایی از طرف ایشون باشید.»

خب با فرض صحت تحلیل شما، آیا ایشون یک نفره می تونن دست به کودتا علیه وزیر جامعه جادوگری بزنن؟

«بله. بله. میتونن. من تصور میکنم ایشون وقتی حکم وزارت وزیر گانت رو امضا میکردن، فکر اینجاها رو هم کردن و در تمام تشکیلات دولت پاک فعلی نفوذی و جاسوس دارن تا به افکارشون جهت بدن. من اعلام می کنم که باید ترسید از این فرد. شخصی که در برابر خشکسالی ماگلی ور میداره برف میاره به جامعه جادوگری، قطعا آدم پر نفوذیه. جادوهای ما هیچ گاه آب و هوا رو نمیتونه تغییر بده. نشون میده ایشون محبوب دل خداوند هستن. اما چون رولینگ مارو دنیای بی خدا نوشته، ما ضد خدا باید عمل کنیم پس باید در برابر آمبریج ایستادگی کرد. »

البته باید تصحیح کنم که علیرغم اعلام مالکیت بانو آمبریج نسبت به برفی که بی وقفه داره میباره، این برف از دستاوردهای علمی و وابسته به چیزیجات دولت آزادی و پرواز هستش. نشانگر افزایش خلوص و همچنین اخلاص هستش. بانو آمبریج چه دلیلی داره که کودتا رو عملی کنه در برابر این دولت پاک؟ مگه نمی بینه که چقد خالص و پاکه این دولت و مردم چقدر ریلکس و راحتن؟

«دلایل محکمی وجود نداره. اما به نظر من بانو آمبریج افتتاح شعبه دو دورمشترانگ در نزدیکی هاگوارتز رو بهانه بدی نمیدونن تا دولت پاک مون رو متهم کنن. البته موسس این مدرسه هم یکی از اعضای شورا آسمانی و همکاران آمبریج بودن اما به هر حال چون اسم وزیر گانت در جمع سهام دارن و هیئت امنا مدرسه به چشم خورده، بهانه خوبی به بانو آمبریج میده. فراموش نکنید واحد بین الملل دورمشترانگه و شهریه اش سه برابره ! توزیع چیز در دهکده هاگزمید میان دانش آموزان میتونه دلیل دیگه ای باشه. بانو آمبریج معتقد بودن از گذشته که تا چیز رو شخصا بررسی نکنن، رای به سلامت و استاندارد اون نمیدن اما دولت به هر حال با اعلام استاندارد خودش این چیز رو توزیع کرده و تا الان خیلی نتیجه گرفت. روزهای تعطیل هفته به چهار روز افزایش پیدا کرده. دعواها شدیداً کم شده. حداکثر نوع دعوا پرتاب پوست موز به طرف هم بوده. سابقا در دعوای بچه های هاگوارتز در دهکده هاگزمید ما شاهد این بودیم که برخی دانش آموزان برج ایفل و برج ساعت و برج میلاد را با چوبدستی شون از جا میکندن و تو حلق هم میکردن و کلی تلفات و کشته داشتیم. میل به خلاف کم شده و میل به استراحت و برنامه های ریلکسیشن سالم زیاد شده. این یک نشانه مثبته ! اما شورای آسمانی و الهی که حالا فقط از خود آمبریج تشکیل شده نگران کیلوبایت ها و مگابایت هستش و نمیتونه رشد و افزایش جمعیت سودمند جامعه رو ببینه. اون ترجیح میده تلفات داشته باشیم مثل قبل تا جمعیت کنترل بشه و کمتر مگابایت صرف بشه. اما الان تلفات نداریم و همه شادن. این جلوی ظرفیت هایی که شورا موظفه ایجاد و آزاد سازی کنه رو میگیره و شورا واسه اینکه خلاص بشه از آزاد سازی ظرفیت ها و به تنبلی خودش ادامه بده، میخواد کودتا کنه و جلوی اقدامات مثبت دولت جهت شاد سازی و افزایش مفید جمعیت رو بگیره. »

هوووم. جالبه. به نظر شما آمبریج چه اقداماتی میتونه در رابطه با کودتایی که اعلام کرد انجام بده؟ باید مواظب چی بود؟

«آمبریج قصد داره مارو بیدار کنه از این خواب شیرین. چیزهاتون رو سفت بچسبین و نذارین از دستتون بگیره وگرنه برمیگردیم سر جای بد قبلی مون. این شاد بودن رو نباید از دست داد. محکم چیزهاتون رو بگیرین. آمبریج رحم نداره. تصور من اینه که از مقامات محلی شروع میکنه. از دهداری ها مثل دهداری هاگزمید، از دیاگون حتی. من فکر می کنم تنها جایی که دست نخوره فقط هاگوارتز باشه چون همکار قدیمی شون بی خبر از دنیا داره اونجا حکم رانی میکنه. آخرین جا هم لندن خواهد بود. من به عنوان کارشناس سیاسی کودتای سختی رو پیش بینی می کنم و به مردم و شنوندگان عزیز توصیه می کنم هر چه زودتر انبار چیزهاشون رو پر کنن که درگیری سختی در کار خواهد بود و با کمبود چیز بعدا مواجه خواهیم شد. »

خیلی ممنونم از شما کارشناس عزیز که اسمتونم یادم نیست. من پس با اجاره تون میکروفون رو واگذار کنم به خاله سارا و برم چیزهای فراوان بخرم جهت کودتایی که در راه هستش...
خیشششششش شییششش واووواویییگززز...شیشششش...


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۲۳ ۲۰:۰۲:۱۵
ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۹/۲۵ ۲۱:۲۶:۳۶

No Country for Old Men








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.