هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: به نظر شما ممکنه ولدرمورت از چیزی بترسد?
پیام زده شده در: ۱۳:۴۴ چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۳
#51
آهای باری ادورارد رایان حواست هست داری در باره دامبلدور چی میگی یک کپه ریش متحرک انگار ارباب خودتون خیلی رو فرم بود آخه کی به یه آدم کچل میگه رو فرم؟

پیوست:



jpg  ولالبا.jpg (1.96 KB)
35667_53eb3a74c01bc.jpg 112X91 px


ویرایش شده توسط فوکس در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۲ ۱۳:۵۴:۰۳


پاسخ به: اگه میتونستید پاتروناس خودتون رو عوضع کنید دوست داشتید چی باشه?
پیام زده شده در: ۹:۳۷ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۳
#52
حیف که من پاترونوس ندارم وگرنه دوست داشتم ققنوس باشه



پاسخ به: آزاد، قوی، جنگجو و سر بلند باش!(عضویت در محفل ققنوس)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۵ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
#53
[quote]
پرسی ویزلی نوشته:
درب اصلی محفل ققنوس ، همیشه روی طرفداران این گروه باز خواهد بود ، مهمترین شرطِ عضویت این هست که به راحتی اسم ولدمورت رو به زبون بیارید و حتی الامکان چند تا مرگخوار رو توجیه کنید. اگر تمایل به عضویت دارید ، به سوالات زیر جواب بدید و ارسال کنید :

1- نظرتون درباره ی محفل ققنوس و انتظارتون از محفل ؟

2- چقدر به سرانِ محفل اعتقاد داری ؟ به چیشون اعتقاد داری دقیقا ؟

3- اگر یک طرف نجینی ( مار محبوب تام ) و طرف دیگه فوکس ( ققنوس محبوب دامبلدور ) باشه و در خطر باشن ، کدومشون رو نجات میدی ؟ چرا ؟

4- به نظرت قداست دامبلدور شکسته شده ؟

5- حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر دامبلدور چی باشه؟

6- انقدر شجاع هستی که تام رو ولدمورت صدا کنی یا هنوز هم بهش میگی اسمشو نبر ؟




* معیار تاییدِ درخواست دهندگان ، صرفاً فعالیتشون در سایت و کیفیت پستهاشون قبل و بعد از عضویت خواهد بود !

* تمامی اعضای محفل ققنوس از عضویت محفل خارج شدند ، هر کسی که قصد فعالیت داره ، میتونه درخواست عضویت ارسال کنه .





1نظرم عالیه انتضارم فعالیت خیلی زیاد بر علیه مرگ خواران

2به سران محفل اعتقاد دارم به همه چیشون انتظار داری بگم ندارم

3معلومه فوکس به اون خوشگلی مهربونی آخه اون مار چیه

4معلومه که نه دامبلدور هنوز هم مقدسه

5 فکر میکنم جوراب پشمی

6معلومه بهش میگم ولد مورت پیر کچل من موندم اگر حساب میکردی الان دیگر هم سن دامبلدور بود.


بالای پستهامون یک سری عدد به عنوان تاریخ نوشته شده باباجان.. این فرمی که رفتی از دل تاریخ در اوردی مال زمان عهدنامه ی اول مشروطه ست! جفتشون الان از اعتبار ساقط شدن! به تاریخ ها یه ذره دقت کن..پست آخر تاپیکو بخون فرزندم.


ویرایش شده توسط فوکس در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۱ ۹:۱۱:۲۴
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۱ ۱۹:۰۸:۱۱
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۱ ۱۹:۰۸:۴۵
ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۱ ۱۹:۰۹:۳۶


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۲۲ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
#54
آلبوس به سرعت در خوابگاه دوید و با ناله گفت :نه من نمی خواهم آن را بدهم نه وبه سرعت از پله ها بالا رفت روی تخت دراز کشیده وپرده اش را کشید آلبوس دامبلدور کوچک آرام و بی صدا گریه می کرد او به یاد حرف استادش افتاد:
مهم ترین اصل دفاع در برابر جادوی سیاه گذشتن ازبا ارزش ترین چیزتان است

اما او نمی توانست از آن ققنوس بگذرد در ضمن نمی توانست درسش را حذف کند آلبوس از جایش بلند شد و در سالن عمومی روی کاناپه کنار بخاری نشست و شروع به فکر کردن کرد نا گهان عده ای از هم گروهی هایش با قیافه های گرفته و غمگین وارد سالن شدن مینروا با سرعت خود را به او رساند وبه آرامی گفت آلبوس یک فکری بکن ما هیچ کدام نمی توانیم ارزشمند ترین چیزمان را بدهیم آلبوس با ناراحتی گفت مگر من می توانم کاری بکنم آهی کشید و به فوکس فکر کرد به آواز هایی که هر روز برایش سر می داد

روز بعد:

آلبوس دامبلدور دوازده ساله با صدای ناله هم گروهی هایش از خواب پرید چرا ققنوس او را از خواب بیدار نکرده بو او نگاهی به قفس فوکس کرد اما فوکس آنجا نبود بله او فوکس را از دست داده بود آلبوس به سرعت خود را به سالن رساند از مینروا پرسید : اینجا چه خبر است فوکس کجاست مینروا آهی کشید و او را متوجه از دست دادن دوست داشتنی چیزش کرد اما آلبوس دامبلدور از آن پسر بچه هایی که لوس بازی درمی آورند نبود او با چند نفر از هم گروهی هایش به سمت دفتر پرو فسور کانگ استاد دفاع در برابر جادوی سیاه حرکت کرداو تا صبح همان جا ماند و التماس کرد ققنوسش را به او پس بدهد
شب بود آلبوس از شدت خواب داشت بی هوش میشد صدای آواز ققنوسش راشنید سرش را برگرداند استاد کانگ با فوکس پشت سرش ایستاده بودن پرفسور گفت آفرین به تو آلبوس تو شجاع و نترس و همینطور بسیار یک دنده هستی من ققنوست را به تو پس می دهم ققنوس به طرف او پرواز کرد و روی شانهی آلبوس نشست آلبوس از شدت خوشحالی پر های ققنوس را گرفته و می کشید تا از دستش فرار نکند آنها باهم به خوابگاه رفتند ودر سالن عمومی کنار بخاری نشستند وهمانجا خوابشان برد

و اینگونه بود که آلبوس دامبلدور آلبوس دامبلدور شد

استاد من سر گذشت آلبوس دامبلدور را نوشته ام


ویرایش شده توسط فوکس در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۰ ۱۴:۲۸:۵۹
ویرایش شده توسط فوکس در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۱ ۹:۲۵:۴۸


پاسخ به: به نظر شما ممکنه ولدرمورت از چیزی بترسد?
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
#55
معلومه از منو دامبلدور



پاسخ به: اگه یه زمان برگردان داشتید باهاش چیکار می کردید?
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
#56
بر میگشتم ببینم جوانی های دامبلدور چه شکلی بوده



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳
#57
نمایشنامه های سفید

یک چیز درمورد نمایشنامه های سفید این است که همه چیز سفید است خب حالا من یک نمایشنامه سفید می نویسم:

ما یعنی من و دامبلدور در یک روز خیلی سفید داشتیم تو قلعه قدم می زدیم
بدون هیچ نگرانی نسیم سحر می وزید و صدای جیک جیک گنجشکان از دور به گوش می رسید آن روز روز خیلی مهمی بود روز جمع شدن اعضای محفل در یک جا خیلی هیجان انگیز بود دیگر طاقت نیاوردم و از دامبلدور پرسیدم پس کی میرویم دامبلدور که انگار امروز از دنده ی راست بلند شده بود با خوشرویی به من گفت صبر کن به موقش می رویم انقدر حرسم گرفته بود که داشتم می مردم تاپالاپ پای دامبلدور به سنگی گیر کرده بود و باعث افتادن او بر روی زمین شده بود اما من آنقدر سنگ دل نیستم من مانند آدم های سفید به او کمک کردم تا بلند شود .

بعد از ظهر:
دیگر داشتم از بی حوصله گی میمردم که دامبلدور گفت دیگر وقتش است من از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم با دامبلدور به راه افتادیم و به مکان مخفی که تعهد کردم به کسی نگم رفتیم و درآنجا جمع شده و به گفتوگو های سری پرداختیم بله من هم دیگر عضو محفل بوده و به عنوان پرنده دامبلدور رئیس کله گنده محفل آغاز به کار کردم ما درون محفل کار های سفید زیاد می کنیم و خیلی باحال اسم خود را در کتاب های هری پاتر می یابیم



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۰:۱۰ یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳
#58
آقا ما که دیگه به سن قانونی رسیدیم اصلا مگه میشه پرنده دامبلدور عضو محفل نباشه؟ من پرنده دامبلدورم خود خوده دابلدور باور کن باشه من قسم می خوریم تا آخر عمرم پایبد قوانین محفل باشم و هیچ وقت از دستورات صاحب خود سرپیچی نکنم


اینم ازشناسه سفید یه صاحاب کله گنده هم که دارم
فقط نمایشنامه سفید می مونه که اونم الان مینویسم

پیوست:



jpg  آریانا دامبلدور.jpg (10.12 KB)
35667_53e78970396bf.jpg 294X171 px

jpg  یبل.jpg (8.58 KB)
35667_53e78cbc9d7b7.jpg 192X262 px


ویرایش شده توسط فوکس در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۹ ۱۰:۱۷:۰۶
ویرایش شده توسط فوکس در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۹ ۱۸:۳۲:۰۷
ویرایش شده توسط فوکس در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۹ ۱۸:۴۶:۱۲


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۱۹ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳
#59
یه سوال میشه بجای فوکس همان ققنوس باشه


نخیر چون شخصیت عامه و تایید نمیشه.
لطفا اینجور سوالات رو در گفتگو با ناظرین بپرس.

پیوست:



jpg  یبل.jpg (8.58 KB)
35667_53e634febc45d.jpg 192X262 px


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۲۲:۰۳:۴۷


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۴ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳
#60
نام: فوکس

چوبدستی:کسی ما رو انسان حساب نمیکنه که بهمون چوبدستی بده

گروه :گریفندور

شغل :در حال حاضر من در دفتر دامبلدور مشغول خدمتم(انقدر حواس پرته سالی یه بار بهم غذا میده


مشخصات کلی:صدای دلنشینی دارم پرنده‌ای هستم افسانه‌ای و بسیار زیبا و منحصربه‌فرد در نوع خود، که بنا بر افسانه‌ها ۵۰۰ یا ۶۰۰ سال در صحاری غرب عمر می‌کنم، خود را بر تلی از خاشاک می‌سوزام و از خاکستر حاصل، خود بار دگر با طراوت جوانی سر برمی‌آورم و دور دیگری از زندگی را آغاز می‌کنم ققنوس (خوده خودم)در فرهنگ اروپایی غالباً تمثیلی از فناناپذیری و حیات جاودان بوده و هست



اطلاعات بیشتر:پس از مرگ دامبلدور من آواره کوچه و خیابون شدم جوری که داشتم از گرسنه گی میمردماما خدا را شکر این پاتر خردمند با من قرارداد بست در ازای کار کردن به عنوان ظبط صوت به من غذا دهد در حال حاضر هم در خدمت سایت جادوگران هستم


تایید شد!
منتظر باش تا مدیران دسترسی ایفای نقشت رو بدن و شناسه ت تغییر کنه.


ویرایش شده توسط ملیکا در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۵:۱۳:۲۶
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۵:۱۴:۴۵






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.