هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: جنگل ممنوعه
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۳
#51
آیا تا به حال فیلم های مستند در مورد بلاهای طبیعی را دیدید؟ از همون هایی که مردم خیلی راحت و آسوده در حال رسیدن به کارهاشون هستند و زندگی خیلی زیبا در جریانه ولی یهو بلایی نازل میشه و همه منفجر میشن. گریفیندوری ها هم در حال حاضر چنین شرایطی رو تجربه می کردند. [کپی رایت فضاسازی بای ویولت بودلر! ]

- پاس بده حمال! این چه طرز بازی کردنه! یه هویج جای تو میذاشتم توی زمین بهتر بازی می کرد! شلغم بی خاصیت! خاک بر سرت که یه پاس آدم وار هم نمی تونی بدی!

یوآن که به شدت قرمز شده بود وقتی میخواست پاس خودش رو به هری برسونه این پاش به اون پاش گیر کرد و با مغز روی زمین خورد اما موفق شد با دمش توپ رو به هری بده.

- دورگه ی خون لجنی! خائن! لکه ی ننگ خونه ی اجدادی ـم! منتظر چی هستی؟ نمی بینی اون خرفت بی خاصیت توی دروازه وایساده؟ بزن اون شوت رو توله بلاجر ِ چشم سبز!

آلبوس که دید بهش توهین شده صداش رو صاف کرد و گفت:
- سرکار خانم، خیلی ببخشید ولی بنده مدیر این مدرسه هستما! اینجوری حرف زدن شمـ...!

دوفشس!

خانم بلک با ماهیتابه ی جادویی مالی ویزلی چنان کوفید تو دهن دامبلدور که صدایی مثل زنگ ناقوس کلیسا در کل محوطه ی جنگل ممنوعه پیچید و همه ی جنبنده های سر جای خودشون وایسادن و با قیافه هایی طور به این صحنه نگاه کردن!

ننه ی سیریوس دستی به صورتش کشید و گفت:
- اینجوری نمیشه! شما باید یه گروه خوب و درست حسابی رو ببینید تا بفهمید گروه یعنی چی! ممد برو بچه های اسلایترین رو صدا کن بیان اینجا!

لحظاتی بعد اسلایترینی هایی که در بینشون بلاتریکس، نارسیسا، ریگولوس و دیگر اعضای خانواده ی بلک هم دیده می شدند، با قیافه هایی داغون و چشم های خواب زده و سر وضع ژولیده پولیده در جنگل ممنوع ظاهر شدن!

خانم بلک لبخندی زد و گفت:
- ریگولوس بیا اینجا مادر!

سپس رو به گریفیندوری ها کرد و گفت:
- خوب به این شاخ شمشاد نگاه کنید!

گریفیندوری ها نگاهشون رو به سمت ریگول برگردوندند. موهای ژولیده پولیده و کثیف ـش که یه جورایی کاملاً صورت ـش رو پوشونده بود! ردایی که دکمه هاش باز بود و زیرش، زیرپوش آبی سوراخ سوراخ ـش نمایان بود. زیر شلواری آبی راه راه و یه جفت دمپایی پلاستیکی از این توسی رنگا که تا به تا پوشیده شده بود!

- این دانش آموز باید برای شماها الگو باشه! این بهترین دانش آموز هاگوارتز ـه! تموم تلاشتون رو بکنین که مثل این باشید بی خاصیتا!

در این لحظه دوربین روی سیریوس زوم شد که مشت هاش رو گره کرده بود و دندوناش رو روی هم دیگه فشار می داد!

تصویر کوچک شده


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: دفتر نظارت انجمن
پیام زده شده در: ۱۳:۴۰ جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۳
#52
درود دوباره

اول از همه عرض کنم که من با برگزاری بعد از عید و به عهده گرفتن مسئولیت ـش مشکلی ندارم و انجامش میدم. به نظر خودم با توجه به صحبت های سوروس عزیز راه سوم بهتر ـه.

و اما سوروس عزیز

اول از همه از شما و همه ی عزیزان دیگه شخصاً عذر خواهی می کنم که باعث ناراحتی ـتون شدم و باعث شده اینقدر با ناراحتی صحبت کنید.
در مورد داوری عرض کنم که واقعاً حق با شماست و خودم هم قبول دارم این لیگ رو به خاطر مسائلی اصلاً خوب برگزار نکردم و به همین خاطر بود که ادامه ـش رو به سیریوس عزیز واگزار کردم تا به کمی سر خودم خلوت تر بشه. در ضمن ما الان منتظر لیلی پاتر ـیم که بازی های شما رو قضاوت کنن ولی متأسفانه هنوز خبری نشده و باید دید رییس فدراسیون چه صلاحی می دونه. البته تا اونجایی که من اطلاع دارم تیم مقابل شما از بازیکنی استفاده کرده که توی ترکیب 4 نفر ـشون نبوده و ظاهراً جزو مجازی های تیم ـشون بوده! در نتیجه قطعاً برنده ی این بازی تیم تنبل های وزارتی ـه. (اگه اشتباه نکنم.)

باز هم از همه ی دوستان عرض معذرت دارم و امیدوارم منو ببخشید.


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: دفتر نظارت انجمن
پیام زده شده در: ۱۰:۱۴ جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۳
#53
درود بر همه

اول از همه بگم آقا مجمع فدراسیون ما رو انداخته بیرون و سیریوس رو به عنوان رییس انتخاب کرده. در نتیجه من هیچ سمت اجرایی ندارم و حرفم همینجوریه.
حالا ممکنه براتون سوال پیش بیاد که اگه اینطوریه پس اینجا چه غلطی می کنی؟! در جواب باید بهتون بگم که بنده آلبوس پرسیوال ولفریک برایان دامبلدور هستم و تو هر کاری که دوست داشته باشم و عشقم بکشه سرک می کشم.

من پیشنهاد می کنم که بازی ها رو عقب نندازین. همونطور که تدی هم اشاره کرد، اگه این بازی عقب بیفته بازی آخر میره دقیقاً وسط تعطیلات عید. و مطمئن باشین اون خیلی بدتره.
به نظر من اگه می تونین همین روند رو برین که حداقل تا شب عید بازی ها تموم بشه و جام قهرمانی رو بدن به ملت.

در پایان هم بگم که، نامردا! مادر سیریوسا! توله بلاجر ها! من تیم ملی رو بردم جام جهانی! این همه بازی دوستانه با تیم های خفن دنیا گذاشتم. میزبانی جام ملت ها رو گرفتم! ایشالا ریاست فدراسیون از گلوتون پایین نره. ایشالا به تسترال گرم بخورین!


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: دنیای وارونه
پیام زده شده در: ۰:۳۳ جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۹۳
#54
- ولدکی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم. دوریش برایم مشکله، کاشکی اونو می بستم. ای مرلین چیکار کنم، ولدکو پیدا کنم؟
- اگه منظورت اربابه که همینجا روی همین مبل خوابیده بودن. الان دیگه نمی دونم کـ...!
- نه این شعر از شعر های قدیمی ـه. خودم می دونم ولدک کجاس.
- یا اسطقدوس! نکنه این... اربـــــــــــــــابه؟!

وسط نشیمن خونه ی ریدل، لرد ولدمورت کبیر که همچنان در دو راهی تاریخی ای قرار گرفته بود و اتاق شخصی ـش رو پیدا نمی کرد، از فرط فکر کردن و فسفر و انرژی سوزوندن روی مبل خوابش برده بود. اینجور که از شواهد امر پیداس جیمز هم فرصت رو غنیمت شمرده بوده و کار هایی انجام داده بوده!

مرلین که یه دستش رو روی قلب تش گذاشته بود و نفس نفس می زد فریاد زد:
- این کیه؟! نگو که این اربابه!
- جیغ نزن! دارم کاردستی درست می کنم. ببین چه خوشگل شده!
- چه خبرتونه؟ چرا بالای سر ما دارین داد و فریاد راه می اندازین؟!
- بیا راحت شدی بیدارش کردی؟

مرلین وقتی این قیافه ارباب ـش رو دید سریعاً مریدان خودش رو دورش جمع کرد. با یه نگاه 10 تاشون رو انتخاب کرد. از اون 10 تا 2 نفرشون رو حذف کرد. بین هشت نفر باقیمونده دو به دو در ذهنش مسابقه ای برگذار کرد و چهار نفر به مرحله ی نیمه نهایی راه پیدا کردن. دوباره دو به دو با هم مسابقه دادند ولی متأسفانه بازی ها به جنجال کشیده شد و در پایان 2 نفرشون همدیگه رو کشتن، یکی ـشون رو هم خود مرلین کشت و به یک نفر باقیمونده عبا و چوبدستی ـش رو داد. چهار طرف رینگ رو بوسید و جان به جان آفرین تسلیم نمود!

لرد که در همه ی لحظات با همین قیافه نظاره گر دیوونه بازی های مرلین بود به جیمز نگاه کرد و گفت:
- این چشه؟
- هیچی لردکم. تو خیلی خوشگل شدی این حسود بود چشم دیدن ـش رو نداشت.

در همین لحظه رودولف وارد اتاق نشیمن شد و تا با چهره ی جدید لرد رو به رو شد فریاد زد:
- مرگخوارا کمــــک! دشمن! بیاین که مرلین رو کشتن! بیاین که بزرگترین دشمنمون خودشو شبیه لرد کرده!

لرد که همچنان از رفتار عجیب غریب مرگخواراش در عجب بود با همون حالت به رودی زل زد!
جیمز سریع خودش رو به دربون خونه ی ریدل رسوند و سریع در گوشش گفت:
- ارباب این تیپ جدید رو برای خودشون انتخاب کردن. مرلین اومد اعتراض کرد بهشون زدن ترکوندن ـش و این ممد ریدل رو به جاش به پیامبری منصوب کردن. ببین اون اصغر ریدل هم بیکاره ها. اگه میخوای بشه دربون بازم سر و صدا کن!

اینجور که معلوم بود فعلاً مرگخواران باید این قیافه ی جدید رو تحمل می کردن!

اون طرف تر، خونه ی گریمولد

گلرت با سرعت به سمت آشپزخونه می دوید و در به در دنبال آلبوس دامبلدور می گشت. هر طرف رفته بود پیداش نکرده بود. فقط امیدوار بود که اونو توی آشپزخونه ببینه. به محض این که در رو باز کرد پروفسور دامبلدور رو با ریشی بلند تر از همیشه و با لباسی ژولیده پولیده دید که پشت وسیله ای عجیب و غریب نشسته و دستاش به سرعت روی کلید هایی حرکت می کنه!
آب دهانش رو قورت داد و گفت:
- سلام پروفسور! چیکار دارین می کنین؟!
- سلام فرزندم. هیچی بابا، این هاگوارتز که دخل و خرج ـش به هم نمی رسه. من مجبور شدم به عنوان شغل دوم برنامه نویس بشم. الانم یه دو تا پروژه توپ برداشتم که کلاً خیلی سرم شلوغ شده. الانم یه کم دیگه حرف بزنی میگم هری، پسرم! () بیاد یه اکسپلیارموس بزنه بهت!

گلرت با تعجب گفت:
- پروفسور! ولی شما که نمی دونین چی شده! تدی و جیمز و ویولت رفتن مرگخوار شدن!

بالاخره دامبلدور نگاه ـش رو از صفحه ی نمایش لپ تاپش به سمت گلرت چرخوند. نگاهی از بالای عینک نیم دایره ایش بهش کرد و با لحن جدی گفت:
- من به جیمز، ویولت و تدی اعتماد کامل دارم!

ملت پشت صحنه:


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۳:۳۶ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳
#55
درود فرزندانم.

با عرض پوزش بابت غیبت طولانی و خاک خوردن اینجا. ایشالا اومدیم که به یاری ققنوس اینجا رو دوباره راه بندازیم و در کنار همدیگه بترکونیم بره.

حالا آقایان و خانوم ها! ساحرگان و جادوگران عزیز. این شما و این هم مهمون بعدی قلم پر!

تدی ریموس لوپین!

تا سال آینده وقت دارید که سوالاتون رو ازش بپرسید.
میخوام بترکونیدشا!


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: بیلبورد امتیازات
پیام زده شده در: ۱۶:۳۳ چهارشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۳
#56
هفته سوم مسابقات کوییديچ؛ مرلینگاه سازی لندن - تراختور سازی؛ استادیوم المپیک

تراختور سازی

پست اول؛ آنتونین دالاهوف: 70
پست دوم؛ فلورانسو: 71
پست سوم: فلورانسو: 73

امتیاز کل: 0( 71.25)

مرلینگاه سازی

شرکت نکرد.

* با توجه به شرایط برنده ی بازی توسط رئیس فدراسیون تعیین می شود.


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۱۴ ۱۲:۵۳:۴۸

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: پایگاه اطلاع رسانی کوییدیچ
پیام زده شده در: ۲۱:۲۶ یکشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۳
#57
تعویق مسابقات

با توجه به مشکلاتی که به وجود آمد و با توجه به جو فعلی سایت، تمامی مسابقات کوییدیچ به تعویق افتاده و بازی ها از تاریخ 13 اسفند ماه پیگیری خواهد شد.
به زودی داوری های هفته ی سوم تکمیل شده و جدول مسابقات به روز خواهد شد.


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: بیلبورد امتیازات
پیام زده شده در: ۲۱:۰۸ چهارشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۳
#58
هفته دوم؛ گویینگ مری Vs ترنسیلوانیا

گویینگ مری

رز زلر: 72
نیمفادورا تانکس: 71
گودریک گریفیندور: 72
فرد ویزلی: 60

جمع کل: 68.75

ترنسیلوانیا

روونا راونکلاو: 78
فلور دلاکور: 83
گلرت گریندل والد: 74
روونا راونکلاو: 88

جمع کل: 80.75

تیم پیروز: ترنسیلوانیا


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: مجموعه ورزشی غول های غارنشین
پیام زده شده در: ۱۱:۲۸ سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
#59
هفته سوم مسابقات کوییديچ

کیو.سی.ارزشی - ترنسیلوانیا

زمان: تا ساعت 23:59 روز 29 بهمن ماه

* قبل از شروع مسابقه قوانین را به دقت مطالعه کنید.


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...


پاسخ به: استادیوم آزادی
پیام زده شده در: ۱۱:۲۷ سه شنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۳
#60
هفته سوم مسابقات کوییديچ

تنبل های وزارتی - گویینگ مری

زمان: تا ساعت 23:59 روز 29 بهمن ماه

* قبل از شروع مسابقه قوانین را به دقت مطالعه کنید.


تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده

موفقیت برای انسان بی جنبه مقدمه گستاخی ـست...






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.