خلاصه:لرد برای رونمایی از جانپیج جدیدش مراسمی گرفته که در اون همه ی جادوگر ها اعم از محفلی،مرگخوار و خنثی دعوت هستن...در هنگام رونمایی از جانپیچ(که یک دستمال بود)چراغ ها خاموش میشه و وقتی که نور برمیگرده،جانپیچ دزدیده شده بود!آرسینوس جیگر هم به عنوان بازجو وظیفه پیدا میکنه که از تک تک حاضرین در اون مراسم بازجویی بکنه!
اسامی افراد بازجویی شده تا به این پست: روبیوس هاگرید، آلبوس دامبلدور، فیلیوس فلیت ویک، سلستینا واربک، دلوروس آمبریج، ریگولوس بلک، سیوروس اسنیپ، هکتور دگورث گرنجر، مورگانا لی فای، جروشا مون، ریتا اسکیتر، لیلی لونا پاتر،سلینا ساپورثی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه داستان:آرسینوس خسته شده بود...بسیار خسته بود و دیگر مغزش قد نمیداد که باید چکار کند... پس دوباره رودولف را صدا زد:
- رودولف... بیا تو... کارت دارم.
رودولف که از کار خسته شده بود در حالی که با نوک یکی از قمه هایش لای دندان هایش را تمیز میکرد وارد شد و جویده جویده گفت:
- چی شده آرسی؟
- هیچی... برو دوباره! هنوز دارم فکر میکنم!
-
آرسینوس که با اینکار کمی از خستگی اش کاسته شده بود دوباره شروع به تفکر کرد... و ناگهان از جا برخواست.
- رودولف! بیا... فکر کنم فهمیدم از کی باید بازجویی کنم!
- از کی؟
- جیمز سیریوس پاتر!
- جیمز سیریوس پاتر؟! پسر کله زخمی؟! اون جیغ جیغو؟!
- به توانایی من در تشخیص مجرما شک داری؟
- اصولا من هم اگر بعد از سیزده بازجویی شکست میخوردم ملت بهم شک میکردن!
- میری بیاریش یا خودم برم با چک و لگد بیارمش؟
- آخه من سوالم اینه که دقیقا چرا بهش مشکوک شدی؟
- ببین... اون پسر کله زخمیه خوب؛ قطعا کار خودشه. یک میلیون درصد مطمئنم!
رودولف فهمید که تصمیم آرسینوس جدی است پس قمه ای را که با آن دندان هایش را تمیز میکرد غلاف کرد و از اتاق خارج شد تا جیمز سیریوس پاتر را پیدا کند.
دقایقی بعد:آرسینوس در حال تنظیم کردن نور تنها چراغ داخل اتاق بود و سعی میکرد فضا را تاریک تر و خوف انگیز تر کند که ناگهان رودولف در حالی وارد شد که جیمز سیریوس را از قوزک پا سر و ته گرفته بود و جیمز هم سعی میکرد با یویوی معروفش داخل صورت او بکوبد!
- رودولف؟! این چه وضعیه؟!
اینبار نوبت آرسینوس بود که به رودولف بخندد، رودولف که چهره اش نشان میداد میخواد جیمز سیریوس را تکه تکه کند گفت:
- اول از بین جمعیت فرار کرد و کلی طول کشید تا بگیرمش... بعد همین که بلندش کردم با یویو کوبید تو صورتم و این شد که الان میبینی.
آرسینوس که به نظر می آمد کاملا روحیه اش را به دست آورده با آرامش گفت:
- بذارش رو صندلی... وقتی کارش تموم بشه میخوام بهش یه یویوی جدید بدم!
- حله آرسی!
رودولف جیمز سیریوس را که همچنان سعی میکرد او را با یویو بزند روی صندلی گذاشت و خودش از اتاق خارج شد و در را پشت سرش بست.
- خوب... شروع میکنم... نام، پیشه، قصد از دخول به مهمونی؟
- برو! مرگخوار بوقی! همچین با یویو بزنم که...
آرسینوس زمانی که جیمز دهانش را بست دستش را از روی گوش هایش که زیر نقاب قرار داشتند برداشت و خودش فریاد زد:
- داد نزن! داد نزن! داد نزن!
- میزنم! میزنم! میزنم!
- تقلید نکن! تقلید نکن! تقلید نکن!
- اگر جیغ نزنم بهم چی میدی؟
-بهت یویو میدم! فقط تو رو به مرلین و مورگانا آروم صحبت کن!
- خوب... حله... نام که جیمز سیریوس پاتر، پیشه هم که پسر هری پاتر، قصدم هم این بود که با یویو بکوبم تو کله ی اربابتون بخندیم!
- خوب... در مورد هورکراکس ارباب چی میدونی؟
- هورکراکس؟ همونا که بابام زد پوکوندشون؟ یدونه هم اینجا هست؟
بابا! بابا! بیا که اینجا یه جان پیچه!
- رودولف! بیا اینو از جلوی چشم من دور کن!
رودولف با شنیدن نعره ی آرسینوس وارد اتاق شد و جیمز سیریوس را از قوزک پا بلند کرد و با بیشترین فاصله ای که میتوانست او را از خود دور کرد و از اتاق خارج شد!
آرسینوس خسته شده بود...بیشتر از بازجویی های گذشته... او به هیچ وجه نمیتوانست باور کند که در چهاردهمین بازجویی هم شکست خورده!