هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: کلیپ ها و ترانه های جادویی!!!
پیام زده شده در: ۱۵:۲۷ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۶
#61
بالاخره تمومش کردم.  
همه اعضای سایت اعم از کاربران ایفای نقش و کاربر عضو عزیز رو به شعری که در عرض چند ماه در رابطه با کتب و فیلم های هری پاتر سرودم دعوت میکنم.
☆ ☆ ☆☆ ☆ ☆ ☆ ☆ ☆ ☆ ☆ 
کنون قصه هری پاتر بگوش 
دگرها شنیدستی این هم به روش
چو خواندی این شعر را با ریتم و ساز 
میشوی از خواندن کتاب هایش بی نیاز 
دوستانش مهربان و پاک و ناز( برای قافیه )
محل تعلیمشان بود هاگوارتز 
هرماینی، جینی، نویل و سیریوس 
دامبلدور و رون، لونا لاوگود و ریموس 
دشمنش لرد ولدمورت سنگ دل 
نام اصلش بود تام مارولو ریدل 
داشت او هر سال ماجرایی دراز 
در مدرسه جادوگری هاگوارتز 
سال اول ، سنگ جادو قدرتی جاویدان 
از همان اول نشان داد خود را یک قهرمان 
سال دوم هشدار دابی کرد او را بیقرار
خاطرات تام ریدل ، ماجرای تالار اسرار
سال سوم اندر نجات سیریوس 
آشنایی با پتی گرو و ریموس 
سال چهارم مسابقات سه قهرمان 
بازگشت لرد سیاه ، مرگ سدریک مهربان
سال بعد اندر محفل ققنوس بود
قوانین آمبریج، برای همه کابوس بود
ورد لوموس همچو نوری در فانوس بود
ریش هاگرید کمتر از آلبوس بود
بعد مرگ آلبوس ،بیفتاد جهان دست لرد سیاه
کشته گشتند یک به یک مشنگ های بی گناه
یادگاران مرگ بود از کتاب بیدل نقال
چوبدست و شنل و سنگ باحال
جنگ هاگوارتز بداشت حالتی خاص
کشته گشتند فرد و ریموس و تانکس
ولدمورت داشته بود هفت هورکراکس یا جان پیچ
او نمی مرد با آن ها هیچ وقت و هیچ
نابود کرد آن ها را تک تک هری
 او نمیکرد اندر تلاشش کاهلی
در نهایت با تلاش و پشتکار 
او بکشت لرد ولدمورت نابکار




تصویر کوچک شده


پاسخ به: سرسرای عمومی
پیام زده شده در: ۱۰:۴۵ جمعه ۲۸ مهر ۱۳۹۶
#62
آمبریج حیا کن، هاگوارتز رو رهاکن
------------
همه بخصوص گیبن از رفتن آقای ویزلی خوشحال بودند که ناگهان صدایی آشنا اونا رو سر جاشون میخکوب کرد.
حداقل اونا آقای ویزلی و دورا رو میتوانستند تحمل کنند ولی هیچ کس نمیتوانست رون رو تحمل کنه.
- سلوم. به ریش مرلین قسم وقتی که توی نقشه غارتگر که از هری کش رفته بودم دیدم شما اینجایید در عرض 4 ساعت خودمو بهتون رسوندم!!!!
همه در حالی که شکلات میخوردند به سرعت رون ،فکر کردند.
رون گفت :
- هرمیون اونا دیگه چی هستن ؟
و شکلات های هرمیون را گرفت و یکجا قورت داد.
همه که به اینجور رفتار های رون عادت داشتند  به هم نگاه کردند.
رون گفت :
- راستی اینجا چی کار میکنین؟ ورق بازی میکنین ؟ شطرنج؟ تخته نرد؟
هرمیون گفت :
- نه رون ! دنبال کلاه گروهبندی هستیم. اگه میتونی کمک کنی عضو ما شو اگه هم نمیخوای برو که خیلی کار داریم.
- هاهاها !!! از قدیم گفتن کار رو بده دست کار دون.
خب بذار فکر کنم... دفتر دامبلدور رو گشتید؟
- گشتیم اونجا نبود.
- تالار های گروه ها چطور ؟
- نبود.
- دخمه اسنیپ ؟
- مراقب حرف زدنت باش ویزلی مو نارنجی !!!
- خب ...
2 ساعت و 22 دقیقه بعد...
همه خوابیده بودند که با صدای مانند موشک رون به پا خواستند:
- آهان خونه هاگرید؛ کلاه حتما اونجاست.
- بنظرت هاگرید چه نیازی به کلاه گروهبندی داره ؟
- شاید بخواد ببینه اگه یکی از اژدها هاش رو بخواد بفرسته هاگوارتز، اون توی کدوم گروه میره؟
گیبن گفت :
- الان نمیدونم باید بهت بگم احمق یا باهوش ولی ...
ناگهان حرف گیبن توسط آملیا قطع شد :
- حداقل بهتر از اینه که اینجا بخوابیم و شکلات بخوریم.
سپس همگی تسلیم زور آملیا و حرف رون شدند و به سمت کلبه هاگرید حرکت کردند.
=====

توضیحات به وسیلۀ پخ براتون ارسال شد.

به الف دال خوش اومدی!
تایید شد!




ویرایش شده توسط آملیا فیتلوورت در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۲۸ ۱۳:۱۰:۵۲



تصویر کوچک شده


پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۷:۲۳ یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶
#63
سلام میکنم خدمت شما جادوگران عزیز که این بار هم پای تلویزیون های مشنگی تون نشستید و دارید به برنامه اخبار نوین گوش میدید.
سر تیتر خبرها :
شما رو به تماشای مصاحبه جالب رون ویزلی( خبرنگار  اجباری که به علت المپیک دیاگون عضو ما شده) با هری پاتر مشهور دعوت میکنم.
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
- سلام هری چطوری ؟
- من شما رو نمی شناسم آقا.
- هوی! من رون هستم.
- اوه حواسم نبود. اصلا تو کی خبرنگار شدی؟!
- ریتا اسکیتره دیگه. آدم رو مجبور به هر کاری میکنه.
- خخخ
- خب گفتم ریتا؛ به نظرت ریتا چطور آدمیه؟
- خب بذار فک کنم ... بسیار ضعفی و عاشق شایعه پراکنیه و کمی هم دورو. میره جلوی ولدمورت ارباب ارباب میگه بعد میاد پیش من میگه قربون اون زخمت برم!!
حالا همین ریتا اسکیتر شایعه کرده که تو دیشب توی کافه سه جارو در هاگزمید ملاقاتی با بلاتریکس لسترنج داشتی! حقیقت داره ؟ هری بهت اعتماد داشتم که خواهرمو سپردم دستت.
- آها! میدونی چیه. دامبلدور رفته دانشگاه مشنگی. اونجا با بلاتریکس هم کلاسه. از من خواست برم چند تا جزوه از بلاتریکس بگیرم بدم بهش.
- گفتی دامبلدور . راستش میدونی راز بلندی ریش هاش چیه ؟
- اگه راستش رو بخوای ، اون یه روز بهم گفت. اون قبلا هیچی ریش نداشت. بعدش رفت از هکتور معجون خرید تا ریش هاش یه کم بلند شه، ولی معجون چینی در اومد و ریش هاش رشد اضافی کرد و شد این !!!
- خب نظرت چیه که ولدمورت بهت میگن کله زخمی ؟
- اشکالی نداره ام یعنی داره ام خب .. منم بهش میگم کله تاس بی دماغ!!!!
- هههههه
-خخخخخخ
- خب نظرت درباره آرسینوس چیه ؟ این که اون گریفیندوره ولی مرگخوار هم هست. یعنی این دو تا با هم جور در میان ؟
- برای من مهم نیست رون. خب هر کسی انتخاب شخصی خودش رو داره. بعدی !!!
- خب دیگه خیلی ممنونم هری امیدوارم موفق باشی. خیلی ممنونم که به این مصاحبه گوش دادید. رون ویزلی - خبر گذاری سایت جادوگران -کوچه دیاگون




تصویر کوچک شده


پاسخ به: ماندگارترین دیالوگ ازنظرشما
پیام زده شده در: ۱۹:۱۱ شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۶
#64
واقعا خیلی بودند و نمیشه انتخاب کرد مثلا :
دامبلدور به هری : توانایی های ما نشان نمی دهند ما چه هستیم هری !این خواسته های ما هستند که نشان می‌دهند.
دامبلدور به هری : دلت برای مرده ها نسوزه هری! برای زنده ها بسوز و مخصوصا اون هایی که بدون عشق زندگی میکنن.
اسنیپ به هری : حالا از رمز خودم علیه خودم استفاده میکنی پاتر ؟ درسته من شاهزاده دورگه هستم.
هری به اسنیپ : چطور جای اون می ایستی؟ از اون شب بگو. بگو که چطور توی چشماش نگاه کردی و اونو کشتی. مردی که بهت اعتماد کرد.
رون به هری : وقتی دامبلدور انگشتر رو از ببن برد تو هم دفترچه خاطرات تام ریدل رو توی تالار اسرار ازبین بردی برای نابود کردن هورکراکس ها باید پیداشون کرد ولی اونا کجان؟ از کجا باید شروع کنیم؟
و تمام صحبت های نویل روبروی ولدمورت و ...




تصویر کوچک شده


پاسخ به: انستیتو ژنتیکی دیاگون
پیام زده شده در: ۲۱:۴۰ چهارشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۶
#65
- اوه اوه این دیگه چیه بابا! یعنی هممون باید سوار این کاسه کوچولو بشیم؟
- معجون کوچک کننده بدم ؟
- برو بابا.
- خب اشکال نداره. فک کنم باید به زور خودمونو جا کنیم.
دورا گفت :
- خب اصلا شما مرگخوارا دیگه اونجا چیکار دارین؟ دامبلدور خودش میره دیگه. یا اگه هم میخواین برین ، گروهی برین.
- نه نه ممکنه کله زخمی به هوش بیاد و ما رو اینجا ببینه.
و این گونه بود که سوتی دوم داده شد و مرگخوارا مجبور شدن قضیه رو به دورا لو بدن.
- یعنی شما دارین همه رو گول میزنین؟ باید برم به همه بگم.
- نه نه قول میدم اگه به کسی نگی قاچاقی مرگخوارت کنیم.
- واقعا ؟
- چرا که نه ؟
- جووووووووووون.
مرگخوارا مجبور بودن واقعیت رو قبول کنن بعدش  روی سر و کول همدیگه نشستن و  در پله گردان دفتر دامبلدور ایستادند.
پله گردان مانند آسانسوری با موزیک دلنشین به سمت بالا حرکت کرد.
هکتور با خود موزیک را تکرار میکرد.
-لا لا ها ها نا نا با ،لالا ها ها نا نا با.
- هوی ! جو نگیرتت رسیدیم.
مرگخواران از دیدن چیز هایی که در دفتر دامبلدور بود تعجب کردند.
- بچه ها بچه ها چه ققنوس باحالی اونجاست !
- معجون تغییر رنگ ققنوس بدم ؟
- چقدر کتاب ! فکر نمیکردم دامبلدور اینقدر بیکاره. صبر کنم ببینم 《 هرگز خروس نباشید - چگونه پدر خوبی باشیم - جک های بی مزه 》آخه اینا چه کتاب هایی اند دیگه .
آستوریا با خشم گفت :
- اه. یادتون رفته چرا اینجایید ؟ ببین دامبل بات ،همین جا بمون به هیچی هم دست نزن. وقتی کله زخمی اومد همه چیز که جلوی در اتفاق افتاد رو تکذیب کن. ما هم باید دامبل واقعی رو برسونیم به ارباب.
دامبل بات :
- جان بله؟
- معجون فهمیدن بدم ؟
- بده بده.





تصویر کوچک شده


پاسخ به: انستیتو ژنتیکی دیاگون
پیام زده شده در: ۱۹:۱۴ شنبه ۱۵ مهر ۱۳۹۶
#66
اوضاع در انستیتو اصلا رو به راه نبود. دامبلدور تقلبی که ساخته هکتور بود شخصیت گنگی داشت؛ چون هر کسی بدون آنکه  عواقب را در نظر بگیرد شخصیت عجیب و غریبی به او وارد کرده بود.
دامبل تقلبی زیرآب هر کس که در انستیتو بود را زده بود و غوغای عجیبی به پا کرده بود. مرگخواران به جان هم افتاده بودند و دنبال فرصت مناسبی بودند تا هکتور را نابود کنند.
دامبل به جای اینکه برود و محفل را نابود کند، انستیتو را روی سرش برده بود.
آستوریا که همچنان داشت فکر میکرد سعی کرد از روش دیگری برای به کار گیری از مغز خود استفاده کند.
- ببین مغز جونم، یه کمکی بکن. ببین اینجا چقدر بغرنجه.
- مگه بهت نگفتم که اصلا حوصله ندارم !!
آستوریا با خشم گفت :
- مغز هکتور همیشه بهش کمک میکنه و چیزهای باحال میسازه ، حالا تو به من کمک نمیکنی که توی این وضعیت چیکار کنم.
- اگه اینطوریه خب برو از مغز هکتور کمک بگیر. چرا اومدی سراغ من ؟
آستوریا که فهمید گند زده تصمیم گرفت دیگر چیزی نگوید.
ولی مغز هکتور کاملا متفاوت با مغز آستوریا بود.
هکتور که دنبال دامبل بود تا چیزی را نشکند با صدای مغز خود مواجه شد که به کمکش آمده بود.
- ای هکتور احمق ! من بعضی وقت ها خجالت میکشم که مغز تو ام.
- چرا ؟ من که خیلی گوگولی ام.
- محفلی ها دامبلدور رو خوب میشناسند. اصلا این همه چیز که به اون وارد کردید کدومش شبیه آلبوسه؟ جادوی سیاه؟ زیر آب زنی؟ احمق بودن ؟
هکتور در افکار خویش فرو رفت ...


ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۵ ۲۲:۳۲:۱۱
ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۶ ۱۸:۴۹:۵۱
ویرایش شده توسط رون ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۶ ۱۸:۵۱:۵۶



تصویر کوچک شده


پاسخ به: فراخوانِ عضویت در تیم‌های ترجمه‌ی جادوگران
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۳۹۶
#67
سلام من هم میخوام توی بخش اخبار شرکت کنم ولی امیدوارم وقتم رو زیادی نگیره بدلیل مشترکی که بین همه کسایی که مدرسه میرن وجود داره.

خوش اومدي:)
تاييد شد.


ویرایش شده توسط رز زلر در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۴ ۲۲:۳۵:۳۹



تصویر کوچک شده


پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶
#68
سلام خسته نباشید.
من که میدونم تایید نمیشم چون تازه چند روزه که تو ایفای نقش عضو شدم.
میخواستم بدونم باید چه شرایطی بدست بیارم تا بتونم عضو شم؟
مثلا اگه بخوام شخصیتم جا بیفته باید چیکار کنم؟
من تو المپیک دیاگون ثبت نام کردم آیا کمکی توی بهبود شخصیتم میکنه ؟




تصویر کوچک شده


پاسخ به: المپیک دیاگون
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#69
سلام.
من با اینکه تازه چند روزه عضو شدم ولی میخوام شانسم رو امتحان کنم پس منم هستم.




تصویر کوچک شده


پاسخ به: آیا جادو و جادوگری وجود دارد؟چرا؟
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#70
شاید جادو وجود داشته باشه ولی نه به این صورت که در کتاب ها و فیلم های هری پاتر میخونیم و میبینیم در واقع بنظر من این جادو ها که در دنیای واقعی وجود داره همش خرافاته.
ما تنها جایی که میتونیم جادوهای خیالی رو بببنیم فیلم های هری پاتره، تنها جایی که میتونیم ازش استفاده کنیم بازی های هری پاتره و تنها جایی که میتونیم محیطی از رفتن و به هاگوارتز و بودن در اون مکان رو حس کنیم قطعا سایت جادوگرانه.




تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.