هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اسکله تفریحی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۷:۰۵ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#71
گوسفند که توسط جعفر، زیادی لوس شده بود و نمی توانست یک موجود کوچک که مدام وول می خورد را تحمل کند، حرکتی کرد و کامبیز را روی زمین انداخت.
ملت جادوگر و ساحره، کامبیز را زیر پا می گذاشتند و عبور می کردند. کامبیز نمی فهمید چرا نمی شود به خاطر مرلین، یکی از این موقعیت ها بدون پرتاب یا له شدن باشد. دوست داشت فریاد بزند، اما خب متأسفانه حنجره ای نداشت که فریاد بزند.
در حالی که کامبیز به خاطر نداشتن حنجره افسوس می خورد، رزالین به سمتش آمد و با منتهای مهربانی، او را از روی زمین برداشت و با نگاهی که حتی نثار فرزند عزیزش هم نمی کرد، به او خیره شد.
- سلام عزیز مامان. حالت خوبه؟ اینجا ولت کردن؟ مردم چقدر بی رحمن!

و سپس او را در کیفش گذاشت، ولی زیپ آن را کامل نبست تا مرلینی نکرده، کامبیز(یا به قول خودش:" کوچول موچولوی دوست داشتنی")افسرده نشود. سپس مقدار زیادی الکل روی دستانش خالی کرد. تا حدی که اگر زبان داشتند، قطعا فریاد می زدند:
- تمیز شدیم به ریش مرلین. دست از سرانگشتای کچلمون بردار!

در کیف، خبری از کرم دست و صورت، چسب زخم یا آینه نبود. حتی یک بطری آب هم در آن دیده نمی شد.تنها چیزی که می شد در آن دید، تعداد زیادی گل خشک شده و مقدار زیادی تمیز کننده بود.


اگر تمام جهان نیز تو را گناهکار بدانند، تا زمانی که وجدان خودت تأییدت کند، تو بدون دوست نمی مانی.
جین ایر


پاسخ به: یاران لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن).
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱:۰۵ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#72
۱- هرگونه سابقه عضویت قبلی در یکی از گروه های مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهید.
بودم...نبودم؟ بودم الان نیستم ؟ خواهم بود؟


2- مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟

لرد بابا مثل خودم زیبا و با ابهته مگه کتاب جرات داره غیر اینو بگه؟ دامبلدور نامی هم میشناسم پر ریش و پشم و فرسوده. به پای پسر نجیبمون نمیرسه موافق نیستین؟

۳- مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟
برگشتن به خونمون. خانوم بچه ها گذاشتنم دم در شاید مرگخوار شم راهم بدن.


4- به دلخواه خود یکی از محفلی ها (یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.

دامبلدور: پشمک غیر خوراکی.


5- به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟

علف ملف میخورن؟

6- بهترين راه نابود کردن يک محفلی چيست؟
ایموشنال دمیج.

۷- در صورت عضويت چه رفتاری با نجينی خواهيد داشت؟
همینکه بهش بگین منو نخوره کافیه قول میدم زیاد نزدیکش نشم که اصلا رفتاری بخوام بکنم.


8- به نظر شما چه اتفاقي براي موها و بيني لرد سياه افتاده است؟
دو روز دست مادرش سپردم رفتیم با رفقا سفر برگشتیم دیدیم بچمونو زده ریخته از نو ساخته.

9- يک يا چند مورد از موارد استفاده بهينه از ريش دامبلدور را نام برده، در صورت تمايل شرح دهيد.

آتیش بازی آخر سال. میشه ریششو کز بدیم دور هم بخندیم. تفریح سالمیه‌.

______________

به نام عزیز مامان، پیامبر تاریک و مامان القدس!


خانم بچه ها گذاشتنت دم در یا خودت رفتی پی سیسیلیای بی ریختت درو پشتت بستیم؟
در مورد ۸ هم...گیلاس مامان خیلیم برازنده و پر ابهت شده. انقدر به پسر تک دانه مون حسادت نورز شوهر مامان!

به هر حال مامان اعتقاد داره زن و شوهر نباید جلو غریبه ها کتک کاری صحبت کنن. بیا داخل خونه صحبت کنیم شوهر دلبند مامان!

تایید شد.



ویرایش شده توسط تام ریدل در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۱۳:۴۹:۳۳
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۱۵:۲۰:۰۲

S.O.S


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۲:۵۶:۳۱ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#73
لرد-تسترال نمی‌دونست جی‌پی‌اس چیه که حالا تسترالا به نوع سرخودش مجهز هستن، ولی به هر حال به نظرش مسابقه ساده‌ای میومد.
- خیله خب! مرگخوارانمان نقشه‌ای برای ما بیاورید!

مرگخوارا به تکاپو میفتن و به امید یافتن نقشه‌ای شروع به جستجوی سرتاسر خونه می‌کنن. لرد-تسترال متوجه می‌شه که تسترال داره زیر زیرکی بهش می‌خنده.
- چته؟ چرا جوری شیهه می‌کشی انگار داری به ما می‌خندی؟
- چون خیلی زود به تسترال بودن عادت کردی و به این سرعت داری به مرگخوارانت سواری می‌دی!
- چی؟ ما؟ سواری؟

لحظاتی طول می‌کشه تا لرد بتونه جملات تسترال رو پردازش کنه و عادت‌های دوست‌نداشتنی مرگخوار تازه‌واردش رو به یاد بیاره.
- گـــــــــــابـــــــــــــریـــــــــــــل! اگه دستم بهت نرسـ...
- سُم! الان دیگه سُم داری به جا دست!

لرد-تسترال ابتدا لگدی نثار تسترال می‌کنه و بعد سرش رو به سمت گابریل که پشتش سوار شده بود می‌چرخونه.
- کی به تو اجازه داد سوار ما بشی؟
- ارباب نقشه خواستین. نقشه آوردم براتون.

گابریل که به محض یافتن نقشه برای رسوندن این خبر فرخنده به اربابش رو کول لرد سوار شده بود، حالا با جهشی از پشت لرد-تسترال پایین میاد و نقشه رو جلوی هر دو تسترال پهن می‌کنه.
- کجا می‌خواین برین؟



پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۵۹:۳۱ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#74
حال میکنم اینجام پست اونجامو کپی کنم و بذارم! بله! تازه قبلنم اینجا پست فرستادم ولی بازم عشقم میکشه دوباره بفرستم! دوست دارم! هرج و مرجه! خر تو خره! میفهمی؟!

---

بردلی با جاروی اِسپُرتش با ششصد و شصت تا سرعت پیچید تو کلاس و گرد و خاکی بلند کرد و همه شیرها رو گل آلود کرد. نیکلاس و جعفر و روندا...بعد از اینکه خاک ها فرونشست و کلی سرفه کردن، یک صدا به بردلی که داشت کلاه ایمنیشو از سرش درمی آورد و از جارو پیاده میشد، گفتند:
_هوووووی...چته بوقی؟!

بردلی لبخند پت و پهنی زد و گفت:
_ ساری گایز! آقا منم بازی!

نیکلاس:
_ بازی تمام شد پسر جان! ته دیگشم خوردیم! برو خونتون!

بردلی:
_ خیلی نامردین! کوفتتون بشه تک خورا!

روندا:
_ بی تربیت! برو تا نزدم کروشیویت کنم!

جعفر:
_ روندا تو چی میگی؟ تو چیکاره ای؟ بازی من و نیکلاس بوده!

بردلی کمی سرش را خاراند و سپس گویی فکر بکری به ذهنش رسیده باشد، رو به روندا کرد و گفت:
_ خب بازی اینا که تموم شد بیا مام بریم با هم بازی کنیم!

روندا:
_ خفه! چه غلطا!

سپس سیل کروشیوی به سمت بردلی روان کرد و بردلی پس از شصت بار جا خالی دادن، پرید رو جاروش و دوباره با ششصد و شصت تا سرعت رفت و کلاس را گرد و خاک در بر گرفت.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۱۰:۵۵:۱۱ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#75
بله! من قبلا اینجا پستمو فرستادم! ولی عشقم میکشم دوباره بفرستم! دوست دارم! هرج و مرجه! خر تو خره! میفهمی؟!

---

بردلی با جاروی اِسپُرتش با ششصد و شصت تا سرعت پیچید تو کلاس و گرد و خاکی بلند کرد و همه شیرها رو گل آلود کرد. نیکلاس و جعفر و روندا...بعد از اینکه خاک ها فرونشست و کلی سرفه کردن، یک صدا به بردلی که داشت کلاه ایمنیشو از سرش درمی آورد و از جارو پیاده میشد، گفتند:
_هوووووی...چته بوقی؟!

بردلی لبخند پت و پهنی زد و گفت:
_ ساری گایز! آقا منم بازی!

نیکلاس:
_ بازی تمام شد پسر جان! ته دیگشم خوردیم! برو خونتون!

بردلی:
_ خیلی نامردین! کوفتتون بشه تک خورا!

روندا:
_ بی تربیت! برو تا نزدم کروشیویت کنم!

جعفر:
_ روندا تو چی میگی؟ تو چیکاره ای؟ بازی من و نیکلاس بوده!

بردلی کمی سرش را خاراند و سپس گویی فکر بکری به ذهنش رسیده باشد، رو به روندا کرد و گفت:
_ خب بازی اینا که تموم شد بیا مام بریم با هم بازی کنیم!

روندا:
_ خفه! چه غلطا!

سپس سیل کروشیوی به سمت بردلی روان کرد و بردلی پس از شصت بار جا خالی دادن، پرید رو جاروش و دوباره با ششصد و شصت تا سرعت رفت و کلاس را گرد و خاک در بر گرفت.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۱۰:۲۰:۰۲ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#76
شیر مقوی بخورید! بخورید! بازم بخورید! منم می خورم! شما هم منو بخورید! منم شما رو می خورم! بخورید! بیشتر بخورید! بازم بخورید!


یه کتاب خوب یه کتاب خوبه مهم نیست چندبار بخونیش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۱۲:۴۲ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#77
کلاس در پچ پچ بچه ها محو شده بود. روندا دختری که همیشه دستش بالاست به طرف برد رفت و روی آن چیز هایی نوشت.
- خب این موجود عجیبی که می بینین یه پیکسیه به نام لینی! نگاش کنین لینی رو. حالا به لینی سلام... عه...گابریل نشستی رو لینی؟! لینی دیگه نیست! لینی له شد؟! اشکال نداره می ریم سراغ موجود بعدی!این اسمش شَماست گوسفندی که خودکفا بوده و از شیر خودش تغذیه می کرده! ما انسان ها باید شما رو دوست داشته باشیم و از اون یاد بگیریم!
اینی که می بینین گیجیه! فحش نبود اسمش گیجیه! البته زیاد با فحش هم فرقی نداره! گیجی یه گربه ست! فکر کنم. الان در لبه ی دیوار داره راه می ره. مشاهده کنین! چی؟ دیگه نیست؟ خب گیجی لبه ی دیوار رو ندید افتاد پایین! ارائه ی من دیگه تموم شد! نمره ی خوب میدین یا اعتراض کنم؟


ویرایش شده توسط روندا فلدبری در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۱۰:۱۶:۳۰
ویرایش شده توسط روندا فلدبری در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۱۰:۲۷:۱۷
ویرایش شده توسط روندا فلدبری در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۱۰:۳۱:۴۳
ویرایش شده توسط روندا فلدبری در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۱۲:۴۹:۲۶

یه کتاب خوب یه کتاب خوبه مهم نیست چندبار بخونیش

تصویر کوچک شده تصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۵:۴۰:۱۶ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#78
برای پیر چپر چلاقی مثل شخص شما، علوفه های ما هم کفایت می کنن. سیگار میکشی، پله پایین اومدن بلد نیستی، پوکی استخون صد درصد هم که داری، رنگ صورتت هم به گچ گفته زکی. تو گوسفند من بودی به گرگ نمیدادمت که بیماری نگیره.

---

با تشکر از جناب فلامل عزیز که منو در ایده هاشون همراهی کردن و در مقابل هر بی احترامی من با صبر، حوصله و تجربه برخورد کردند!


ویرایش شده توسط کدوالادر جعفر در تاریخ ۱۴۰۳/۲/۲۱ ۵:۴۷:۵۵


تصویر کوچک شده



Lorsque vous sentirez que tout est fini, le reflet du miroir vous montrera le chemin


پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۵:۳۳:۲۶ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#79
توی کلاس اصول تغذیه شیر ِ قارچی میدی به مردم چوپان فداکار؟ اون گوسفند رو از تو مغزت دربیار یه موش بذار جاش حداقل بتونی رَتَتویی درست کنی.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۵:۲۷:۰۶ جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
#80
تازه پهنش کردم. بزار دو سه تا مشتری بیاد! ضمنا گوسفند رو ما به طور مسالمت آمیز باهاش رفتار می کنیم. حداقل توی کلاس اصول تغذیه رعایت کن، پیر نسبتا فرزانه!



تصویر کوچک شده



Lorsque vous sentirez que tout est fini, le reflet du miroir vous montrera le chemin






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.