هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳
#71
خب بالاخره این میز ها به کسی وفا نکرده و هر اومدنی یه رفتنی داره و این رشوه و زیر میزی ـست که می ماند.

از این به بعد بنده با اجرای برنامه ی قلم پر در خدمتتون هستم.

دوستانی که دوست دارند باهاشون مصاحبه بشه مبلغ 120 گالیون به حساب گرینگوتز بنده پاترونوس به پاترونوس بکنن که ایشالا بشونمشون روی قلم پر!



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۳
#72
نبند جناب بگمن.
هر کاری دوست داری بکن.
به این نتیجه رسیدم این اعضا لیاقتشون مدیری مثل توئه. باشین کنار هم و با هم حال کنین.
دیگه هم هیچ عذاب وجدانی ندارم که چرا مدیرت کردم. من کاری که می تونستم بکنم کردم ولی وقتی هر کسی به فکر غرور خودشه هیچ کاری نمیشه کرد.
میشینیم میگیم چرا جادوگران فلان شده و بهمان شده و... ولی بدونین جادوگران زمانی توی اوج بود که اعضاش به فکر شَرَف بودن. نه غرور مسخره و جاه طلبی ها.
بمانید تا صبح دولتتان بدمد...



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۳
#73
درود

لطفاً شناسه ی من رو ببندید.



پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳
#74
درود

ممنون از تدی عزیز که منو نشوند روی قلم پر.
اینم مصاحبه ی یک دست کج.



پاسخ به: ستاد انتخاباتی ماندانگاس فلچر
پیام زده شده در: ۱۸:۴۸ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳
#75
درود

بنده از همین جا از رقابت انتخابات کنار می کشم و رأی خودم رو به نفع سیریوس بلک به صندوق می اندازم.



پاسخ به: ستاد انتخاباتی ماندانگاس فلچر
پیام زده شده در: ۱۹:۴۳ سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۳
#76
دوفشس گووووومپ!

دوباره با همون افکت و حرکتی که درب دفتر ثبت نام انتخابات ترکید، این بار مال ستاد انتخاباتی ماندانگاس منفجر شد و چند پا به طور افقی از دهنه ی در تو اومده بودن.

- گوسفند ها، الاغ ها، بی شعور ها، اینجا ستاد خودمونه! چرا جو گیر میشین آخه؟! اسکول ها در ستاد رو زدین ترکوندین!

پیرو همین سخنان بالا، ماندانگاس دور ستاد دنبال نوچه هاش می دوید و با یه لُنگ خیس، اون ها رو مورد ضرب و شتم های مهربانانه و پدرانه خویشتن ِ خویش قرار می داد. نوچه ها هم که هر کدوم چند پا داشتن... البته چند پا نداشتنا! خب میشه گفت کل الیوم نوچه ها روی هم دیگه چند پا داشتن و خب متعاقباً چند پا هم قرض کرده بودن و مثل تسترال رها شده از چله ی کمان دور ستاد می دویدند!

بالاخره بعد از تعقیب و گریز های فراوان و نوازش های پدرانه، دانگ روی یکی از صندلی های ستاد نشست و با اشاره ای به نوچه هاش فهموند که از خشم و غضب ـش در امان موندند.

دانگ در حالی که یک چیز پیپ مانند رو از جیبش در آورد و یک بسته چیز اعلا توش خالی می کرد رو به یکی از نوچه هاش کرد و گفت:

- هوی اصغر، بیا این بیانیه رو که میگم بنویس بینم!

نقل قول:

ای ملت شریف جادوگر و ساحره!

سلامی به گرمای عشق و امید از دست رفته ی آزکابان!

ای مردم! من برای شما به صحنه ی رقابت های انتخاباتی آمدم. آمدم که ریشه ی تبعیض، نابرابری و بی عدالتی را در سرتاسر این قلمرو بخشکانم. آمدم که درماندگانی را که سال های سال در این زندان مخوف و غیر انسانی به سر می برند، آزاد کنم. آمده ام که بیامیزم عشق و عقل را!

ای مردم، گوش به حرف های دروغ و انتخاباتی دیگر کاندیدا ها ندهید! آن ها می خواهند باز هم عرصه را بر بی گناهان تنگ کرده و یک بار دیگر زندان آزکابان را از مردم شریف پُر کنند.

ای غیورمردان، شما می بینید که من برای حق شما یک طرف و دیگران، همگی در مقابل من قرار گرفته اند. از همین ابتدا شروع کرده اند و ستاد انتخاباتی اینجانب را در آزکابان قرار دادند. جایی که امیدوار بودند هیچ کس به آن مراجعه نکند! اما شما ملت غیور به این بیداد گران نشان خواهید داد که با حضور گرم خود، دیوانه ساز ها را به زانو در خواهید آورد.

مدیران و زوپس نشینان، اعلام کردند که هیچ سارق، دزد، کیف قاپ و... اجازه ی حضور در ستاد انتخاباتی بنده را ندارند! اما من همین جا اعلام می کنم که برای دولت ما، جادوگران هیچ تفاوتی با هم ندارند. جیب بر ها هم به بهشت می روند! همه ی سارقین محترم قدمشان به روی چشم ماست و این ستاد متعلق به آن هاست.

ملت ما به این درک رسیده اند که همه با هم متحد هستند و جیب این و آن معنی ندارد. اگر هم کسی دستی در جیب کس دیگری کرد و گیر افتاد، نیت ـش خیر بوده است. شاید می خواسته شوکولاتی در آن بگذارد!

آی مردم، حضور پرشور شما باعث کوری چشم زوپس نشینان و عوامل دست آن ها می باشد. این ستاد را با حضور خود متبرک و مقدس بسازید!






پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۴ دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۳
#77
لودو که خسته شده بود داد زد:
- یعنی این همه مرگخوار عرضه ندارین بفهمین عشق چیه؟ خاک تو سرتون خو بشینین یه کم فک کنین!

بیلینگ بیلینگ!

صدای گوشی الا نگاه همه رو به فرم به سمتش جلب کرد.

- به خدا تقصیر من نیست. نوتیفیکیشن فیسبوقمه. به جون قوریچر الان میذارمش رو سایلنت!

الا گوشی ـش رو از جیب رداش در آورد و بعد از این که چکش کرد، رفت ببینه نوتیفیکیشن ـش چی بوده. همینطوری که توی فیسبوق چرخ می زد رودولف از پشت سرش شروع به خوندن یکی از پست ها با صدای بلند کرد:

- زندگي جيره مختصريست/ مثل يك فنجان چای/ و كنارش عشق است/ مثل يک حبه قند/ زندگی را با عشق نوش جان بايد كرد!

با خوندن این جمله، چند نفری از مرگخواران به دلیل تلاش برای درک هنگ کردند. عده ای ریستارت شدند و چند نفری سی پی یو سوزوندن و از این زندگی خفت بار مرگخواری خودشون رهایی پیدا کردن. مراسم کفن و دفن و ختم این عزیزان، فردا ساعت 8 صبح از مسجد ریدل آغاز می گردد. حضور شما سروران گرامی مایه ی آرامش خاطر بازماندگان این عزیزان است!

در این بین آشا که تلاش مذبوحانه ای می کرد که هوش راونکلاوی خودش رو نشون بده، گفت:
- ببینید این یه جورایی به ما میگه عشق چیه! میگه زندگی جیره ی مختصری ـست. یعنی زندگی رو قراره جیره بندی بکنن و به همه دیگه نمی رسه. مثلاً جیره بندی که می کنن به یکی چای میدن، به یکی عشق و به یکی حبه قند. فقط نمی دونم چرا میگه زندگی رو با عشق نوش جان باید کرد!

با این توضیح آشا، اون عده ای از مرگخوار ها که ریستارت شده بودند هم سی پی یو هاشون سوخت و به برنامه ی ختم فردا اضافه شدند!

در همین حین الا با جیغ و داد گفت:
- بچه ها یه آهنگ راجع به عشق پیدا کردم. بیاین گوش بدین!

نقل قول:
عشق يه چيزي مثل کشک و دوغه
تموم زندگي پر از دروغه

هيچ کسي، هيچ کسي رو دوست نداره
دوست دارم ، عاشقتم ،شعاره

اين روزا دخترا فراري ميشن
پسرا ليسانس تو بيکاري ميشن

دختره تازه اوله بلوغه
دلش مثه يه ترمينال شلوغه
دلش مثل يه ترمينال شلوغه

هر کي براش بوق مي زنه هُل ميشه
تموم اعضاي تنش شل ميشه

اول ميگه سوار نشم بد ميشه
بعد ميگه مَحل ندم رد ميشه

واي ميسه ذل ميزنه توي چشماش
ميگه چشات در ميارم از جاش

خم ميشه بند کفشش ببنده
نگاش کنه زير زيرکي بخنده
نگاش کنه زير زيرکي بخنده

عشق يه چيزي مثل کشک و دوغ
تموم زندگي پر از دروغ
هيچ کسي،هيچ کسي رو دوست نداره
دوست دارم ، عاشقتم ،شعاره


ملت هاج و واج به همدیگه زل زده بودن و منتظر بودن یکی اظهار نظر کنه. ملت به آشا زل زدن که خودش رو به رنگ کف پارکت خونه ی ریدل در آورد و محو شد. سپس به لودو زل زدن که مدیری بود برای خودش و دبدبه و کبکبه ای برای خودش داشت.

لودو هم که کلاً کم آوردن توی کارش نیست، داد زد:
- همین الان هر کدومتون یه گوشی بخرین و ول شین تو اینترنت ببینین چی پیدا می کنین!



پاسخ به: محل ثبت نام از داوطلبان وزارت
پیام زده شده در: ۱۹:۳۹ یکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۳
#78
دوفـــشــــسسسس بووووم!

درب ستاد انتخاباتی وزارت سحر و جادو از جا کنده شد و با افکت صوتی که در بالا به سمع و نظر شما عزیزان جان رساندیم به دیوار مقابل برخورد کرد. چند لنگ پا که از این زاویه به صورت افقی وارد ستاد شده بود علت افکت صوتی فوق الذکر رو تا حدی مشخص می کرد.

پاهایی که وارد شده بودن خارج شدن و این بار با افکتی صوتی حماسی خفنی، جادوگری قد کوتاه و موهایی کمی تا اندکی ریخته که البته کلاه لبه دار خفنی هم روی سرش گذاشته بود، در حالی که در بین چندین و چند نوچه احاطه شده بود وارد ستاد انتخاباتی شد.

همینطور که ملت موجود در ستاد با قیاقه هایی مانند به این گروه خفن نگاه می کردند، نوچه ی شماره 1 دوید و دوید تا به صندلی ای رسید. صندلی را پس کشید و با دستمالی قرمز و مشکی رنگ پارچه ای تمیزش کرد.

همون شخصیت خفنه که نوچه ها دورش بودن نشیمنگاه مبارک ـش رو روی صندلی گذاشت و زل زد توی چشم های مأمور ثبت نام!
مأمور ثبت نام آب دهنش را قورت داد و گفت:
- سـ... سـ... سلام عرض شد قربان. خیلی خوش اومدین.

اون بابا خفنه یه نگاهی به نوچه ی شماره 2 کرد و نوچه به سخن در آمد:
- آقا می دونن خوش اومدن. میخوان ثبت نام کنند!

مأمور ثبت نام مجدداً آب دهنش رو قورت داد و گفت:
- بله. سابقه حضور توی ایفای نقش ـتون چقدره؟

همون جناب خفن چنان چشم غره ای به مأمور بخت برگشته رفت که مقادیری مو ازش جدا شد و ریخت! سپس با حرکت سنگین سر اشاره ای به نوچه شماره 6 کرد.

- آقا می فرمایند هرچند به سن تو قد نمیده ولی 7 سالی هست.

- برنامه هاتون برای وزارت چیه قربان؟

مجدداً خفن خان اشارتی به نوچه ی 4 کردند:

- آقا می فرمایند، ما میخواهیم بعد از مدت ها عزیزان دلی که سالیان سال به آن ها جفا شده و در گوشه ی آزکابان به سر می برند را آزاد کنیم. ما دیگر زیر بار ظلم نمی رویم. ما می خواهیم برابری و عَدالت را در مملکت خویش گسترش دهیم. ما می خواهیم جیب بر ها، ساقی ها، مال خر ها، سارقان مسلح و... حقوق برابر با مردم داشته باشند. ما می خواهیم در دهان دولت بزنیم. ما می خواهیم کلاً مجانی بکنیم. ما اموال مردم را مجانی می کنیم. ما همه چیز را مجانی می کنیم. چرا یک سارق مسلح باید 20 سال گوشه ی آزکابان آب کدو حلوایی خنک بخورد؟ مگر آن سارق مادر مرده حق ندارد؟ مگر ما...

در این لحظه آقا به پشت دست در دهان نوچه ی شماره 4 زدند تا بداهه گویی نکند!

مأمور ثبت نام که کل الیوم هاج و واج مونده بود پرسید:
- سوابق خاصی هم دارید؟

در این لحظه آقا خفنه فقط مثل ماست توی چشم های یارو زل زد. (حکمتش چی بود من ندانم!)

- و شعار خاصی هم دارید؟

با اشاره ی خیلی ریز و ملو از آقا نوچه 13 به صدا در آمد و فریاد زد:
- جیب بر ها هم به بهشت می روند!

با گفتن این جمله چهار ستون ملت لرزید و دانگ و دار و دسته اش طی صحنه ای حماسی در افق محو شدند.



پاسخ به: تابلوی اعلانات
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳
#79
قهرمان ترم تابستان 93 هاگوارتز


بعد از چندین هفته تلاش و رقابت گروه های چهارگانه هاگوارتز در یک کورس جذاب، بالاخره امتیازات نهایی این ترم هاگوارتز اعلام می شود:


1- گریفیندور: 1658

2- هافلپاف: 1491

3- اسلایترین: 1050

4- راونکلاو: 938


قهرمان این ترم هاگوارتز؛ گریفیندور



پاسخ به: بهترین استاد هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳
#80
پایان رأی گیری بهترین استاد هاگوارتز ترم تابستان 93 هاگوارتز


آنتونین دالاهوف (دفاع در برابر جادوی سیاه) : 5 % (2)
سوروس اسنیپ (معجون سازی) : 8 % (3)
لودو بگمن (خواندن ذهن و چفت شدگی) : 10 % (4)
ویولت بودلر (مراقبت از موجودات جادویی) : 5 % (2)
جیمز سیریوس پاتر (پرواز و کوییدیچ) : 29 % (11)
تد ریموس لوپین (ریاضیات جادویی) : 18 % (7)
پروفسور تافتی (فلسفه و حکمت) : 5 % (2)
الادورا بلک (مشنگ شناسی) : 16 % (6)

همه رای دهنده ها: 37

بهترین استاد این ترم هاگوارتز؛ جیمز سیریوس پاتر با تدریس درس پرواز و کوییدیچ.
30 امتیاز برای گریفیندور







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.