هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (یوآن.آبرکرومبی)



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۰:۲۸ جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۹
#71
سلام. یه سدریک دیگوری لطفاً.

سوژه هم یه سوژه‌ی نسبتاً آزاد و عامیانه باشه. یه چیزی که راحت بشه در موردش نوشت.

مدت زمانش هم 2 هفته باشه.


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۶ ۰:۳۸:۱۵
ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۲۶ ۰:۴۰:۰۸

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۱:۰۸ یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۹
#72
سالن انتظار با اینکه از نظر جمعیت خیلی شلوغ بود، ولی توی سکوت مطلق فرو رفته بود... استرس و هیجان و نگرانی رو به وضوح میشد توی چهره‌ و حرکات حضار دید.

"ینی قبول میشم؟" و "قراره بالاخره رسماً خواننده بشم؟" پُرتکرارترین سؤالاتی بودن که به اذهان حضار امون نمی‌دادن. بعضی‌ها هم تازه داشتن می‌فهمیدن که اتاق تست خوانندگی اتمسفر به‌مراتب وحشتناک‌تر و دلهره‌آورتری داشت نسبت به اتاق خونه‌شون که مدت‌ها توش تمرین می‌کردن...
حتی یه اشتباه کوچیک هم می‌تونست همه‌ی اُمیدها و رویاهات رو به باد بده.

- نفر بعدی، مایکل جکسون!

پسر دراز و لاغر و سیه‌چرده و موفرفری‌ای که جلوی صف وایساده بود، با نیشخندی جلو رفت و دستگیره‌ی در اتاق تست رو چرخوند و وارد شد.
یه دقیقه بعد، صدای سحرآمیزش بدجوری باعث حسودی و سوزش همه شده بود:
- This magic music grooves me
That dirty rhythm fools me
The devil's gotten to me through this daaaaance!
I'm full of funky fever
A fire burns inside me
Boogie's got me in a super traaaaance!


بعد یهو ساکت شد و به دنبالش، توی سالن همه شروع کردن به پچ‌پچ در مورد این صدایی که برای یه دقیقه تموم وجودشون رو فرا گرفته بود.
چند ثانیه بعد، مایکل جکسون از اتاق بیرون اومد و با همون نیشخند و بی‌توجه به بوی سوزشی که از صف میومد، از سالن انتظار خارج شد.

- نفر بعدی، یوآن آبرکرومبی!

یوآن یه لحظه تعادلش رو از دست داد. تا حالا انقد از شنیدن اسم خودش نگران نشده بود. حتی وقتی که مادام پامفری واسه تزریق آمپول‌های سیاه گُنده اسمشو صدا میزد هم انقد استرس نمی‌گرفت.

نگاهی سریع به پُشت سرش انداخت. انگار پُشت سریاش با نگاه‌های معنادار بهش می‌گفتن "یالا! نوبت توئه! برو تو!".
تصویری اذیت‌کننده از جر و بحث دیشب با تام جاگسن و دروئلا روزیه توی ذهنش نقش بست:
تصویر کوچک شده


ولی یوآن اینجا نیومده بود که به نظرات نااُمیدکننده‌ی بقیه اهمیت بده! بلکه اینجا اومده بود که مایکل جکسون رو بذاره تو جیبش!
پس نفس عمیقی کشید و با گام‌هایی مطمئن و محکم، وارد اتاق تست خوانندگی شد.

- سلام. خوش اومدین!

با دیدنِ خانمی که روی صندلیش نشسته بود و داشت مشخصاتش رو توی دفتر گُنده‌ای ثبت می‌کرد، یوآن کلاً دستپاچه شد و حتی جواب سلام هم نداد... فقط جلوی دهنش رو گرفت و با قیافه‌ای درهم و برهم به عکس‌های روی در و دیوار خیره شد. استرس بدجوری روش تأثیر گذاشته بود.

- خب... می‌شنوم!

یوآن خیلی دوست داشت ثبت کردن مشخصاتش خیلی بیشتر از این طول بکشه، ولی واقعاً چاره‌ای نبود. آب دهنش رو قورت داد و همین‌که گلوش رو صاف کرد و خواست شروع کنه، یاد حرف دیشب فنریر گری‌بک افتاد:
تصویر کوچک شده


ولی وقتی متوجه نگاه منتظر اون خانم شد، عزمش رو جزم کرد و هرررررچی استعداد خوانندگی داشت روی حنجره‌ش ریخت و بالاخره اجراش رو شروع کرد.

یه دقیقه بعد

یوآن که اجراش تموم شده بود، یواش یواش چشماشو باز کرد و با خانم تست‌گیر رو در رو شد که لبخند کم‌رنگی به لب داشت و سرش رو تکون می‌داد.
یوآن فقط یه نیشخند تصنعی زد و منتظر جواب موند.
جوابش هم از جا بلند شدنِ خانم تست‌گیر بود که یوآن ته دلش از این حرکت حسابی خوشش اومد. ناسلامتی انقد حنجره‌ش مسحورکننده بود که همه به احترامش از جاشون بلند می‌شدن!

خانم تست‌گیر با همون لبخندش جلو اومد، به یوآن نزدیک شد... از کنار یوآن رد شد، در اتاق رو باز کرد و خیلی رُک به یوآن گفت:
- لطفاً گم شو بیرون!


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۵:۵۶ سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۹
#73
سلام. صبح همگی بخیر!

اول از همه اینو بگم که من خیلی وقته رول نزدم و فک نکنم هم دیگه رول بزنم... کلاً نه فعالیتی دارم و نه مقامی و نه رنکی و نه نظارتی. ینی صرفاً فقط آنلاین میشم و یه پیامکی هم توی چت‌باکس می‌فرستم و... همین.
این کل فعالیتم توی یکی دو سال اخیره و معنیش اینه که من تو سایت محو هستم و عضو مهمی نیستم.

ولی معنیش این نیس که سایت دیگه برام مهم نباشه.

راستش یه مدتیه که توی تلگرام با تام جاگسن گهگاهی در مورد سایت بحث می‌کنیم... یه بار تام ازم پرسید چرا دیگه رول نمی‌زنی؟ چرا اصلاً فعالیت نمی‌کنی؟ چرا تهش فقط تو چت‌باکسی؟
منم سعی می‌کنم جوابمو تا جایی که ممکنه بصورت خلاصه بازگو کنم:

از همون سال 92 که عضو شدم تا الآن، دوره‌ی 93-94-95 بهترین دوره به حساب میاد واسم. ارتباطی که اون موقع با سایت و اعضاش داشتم، خیلی خیلی نزدیک بود. اون موقع جادوگران تو اولویت بود واسم. از وقتم واسه چیزای دیگه کم می‌کردم و به وقتم واسه بودن توی جادوگران اضافه می‌کردم. جادوگران واقعاً خیلی برام مهم بود... ولی مهم‌ترین دلیلش این بود که به اعضای اون دوره خیلی خیلی نزدیک بودم. خیلی خیلی نزدیک!

تابستون 92 که با شناسه‌ی نویل لانگ‌باتم عضو شدم، با وجود اینکه خودِ سایت و نحوه‌ی فعالیتش منو مجذوب خودش کرده بود، ولی چیزی که باعث شد بعد از 3 ماه از سایت برم "دور بودن از اعضا" بود. نمی‌دونم دقیقاً چجوری توصیف کنم ولی حس می‌کردم نیاز شدیدی به ارتباطات خارج از ایفای نقش دارم تا بتونم با اعضا مچ بشم. ولی امکانش فراهم نبود. واقعاً با اون ارتباط تک‌بعدی (صرفاً ایفای نقشی) راحت نبودم. به یه بعد دوم نیاز داشتم. یه جایی مث چت‌باکس، ولی خارج از ایفای نقش...

تقریباً 7-8 ماه از سایت فاصله گرفتم، ولی تو سال 93 که با شناسه‌ی یوآن آبرکرومبی برگشتم، نه تنها با یه شناسه‌ی خیلی بهتر از نویل لانگ‌باتم برگشته بودم، بلکه خیلی زود هم به اون چیزی که می‌خواستم رسیدم: گروه تلگرام!
همونطور که اون بالا گفتم، بهترین دوران فعالیتم برمی‌گرده به 93 تا 95. واقعاً لذتی که توی این 3 سال از بودن توی سایت جادوگران بردم، هیچ موقع دیگه‌ای نبردم. مهم‌ترین دلیلش هم به جرأت می‌تونم بگم همون "گروه تلگرام" بود. اگه حرفامو باور نمی‌کنین، می‌تونین از اعضایی بپرسین که اون موقع تو گروه بودن. باور کنین خیلیامون قبلش تو سایت از همدیگه دور بودیم و چندان با همدیگه حال نمی‌کردیم و یا حتی بعضیا رو صرفاً در حد اسم شناسه می‌شناختیم... ولی جمع شدن‌مون توی گروه تلگرام خیلی تأثیر مثبتی روی روابطمون گذاشت. اصلاً همین‌که خارج از ایفای نقش همدیگه رو می‌شناختیم همینش باعث میشد تو سایت بیشتر از قبل به همدیگه اهمیت بدیم و نسبت به کاراکترهای همدیگه شناخت داشته باشیم.
چقد سوژه از دل همین گروه تلگرام در می‌آوردیم و تو رول‌هامون تزریق می‌کردیم... چقد روابط شکل گرفتن و تو سایت بصورت ایفای نقش پیاده شدن... واقعاً تأثیر گذاشته بود. باور کنین خیلی تأثیر گذاشته بود. شاید اگه تلگرام نبود، اونقد نمی‌تونستم روابط نزدیک با اعضای سایت برقرار کنم و شاید خیلی از این دوستیا شکل نمی‌گرفت. آقای پاول دوروف، دمت گرم که تلگرام رو ساختی.

ولی جدا از شوخی... از همون موقعی که خیلیا از گروه تلگرام رفتن و گروه کاملاً خلوت شد و سایت کلاً نسل عوض کرد (تقریباً از 96) راستش از همون موقع علاقه‌م نسبت به سایت کمتر و کمتر شد. بعضیا رو هم می‌شناسم که دلیل محو شدن‌شون کم و بیش همینه.

نمی‌دونم چجوری توضیح بدم، ولی کلاً اینجوری می‌تونم بگم که جادوگران باید 3 لایه باشه:
لایه‌ی اولش همون خودِ سایت و ایفای نقش و رولا و پُستا.
لایه‌ی دومش هم چت‌باکس.
لایه‌ی سومش هم یه جایی مث همون چت‌باکسه، ولی واسه روابط خارج از ایفای نقش.

نمی‌دونم دقیقاً کی اینو گفته که چت‌باکس روح سایته... به نظرم کاملاً درست میگه. ولی حرفِ درست‌ترش رو یوآن میگه: چتروم خارج از ایفای نقش، سوپر روح سایته.

راستش من هنوزم نمی‌دونم که چرا نباید سایت گروه داشته باشه توی تلگرام. آخه واقعاً هیچ مشکلی توش نمی‌بینم. تا حالا هم نشده کسی بهم جواب مفصل و قانع‌کننده بده. پس خواهشاً یکی بیاد و یه جواب درست و حسابی بده که چرا خوب نیس و نباید داشته باشیم همچین چیزی.
اگه قانع شدم، قول میدم دیگه حرفشو هم نزنم.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۶:۱۲ یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۸
#74

راحت باشین!
استثنائاً توی این پُست هیچ مشکلی ندارم. نو پرابلم. همه‌چی هم اوکیه!

ولی در جواب به مافلدا که گفت:
نقل قول:
شما قبلا هم ثابت کردی روی تایم لود زیادی obsessed هستی.


خواستم بگم که من از همون سال 92 که عضو شدم، تا الآن فقط و فقط با گوشی میام سایت.

بعد منم چون وضع مالیم در حد ترینیداد و توباگو هستش، متأسفانه همیشه گوشی‌های خیلی ضعیفی داشته‌م.
از سونی اریکسون‌های تاشویی و کشویی بگیر تا گوشی فعلیم که RAMـش کلاً 1 گیگه...
واسه همین همیشه یا سایت خیلی سنگین واسم لود و اسکرول میشه، یا اینکه ناچاراً تصاویر و خیلی چیزا رو غیرفعال می‌کنم تا سایت روون لود و اسکرول بشه.

تا اواسط سال 93 با گوشی سونی اریکسون Zylo (با سیستم عامل جاوا ) رول می‌زدم.
سایت خیلی بی‌ریخت و بدون هیچ عکس یا شکلک متحرکی لود میشد، همه‌چی ساده و ثابت بود، حتی بعضی چیزا کلاً لود نمی‌شدن، ینی بعدها فهمیدم که همچین آپشن‌هایی هم تو سایت هست...
تایپ واقعاً سخت بود، گوشی کلاً 12تا کلید داشت، هر کلیدش 4-5تا حرف داشت...
محدودیت تایپ کاراکتر که نگو! خیلی وقتا مجبور می‌شدم رولامو کوتاه‌تر کنم...
اینترنت هم که مث الآن 4G نبود... بلکه 2G بود. ینی نهایت سرعتم 20-30 کیلوبایت بود!
دیگه خودتون فک کنین با چه شرایطی تو سایت فعالیت می‌کردم...

اون موقع واقعاً هیچ ایده‌ای نداشتم که سایت اصالتاً چه شکلیه. حتی یادمه یه بار سایت دچار تغییرات شد و بعدش با گوشیم مشکل پیدا کرد و یه مدت اصلاً نتونستم سایت رو باز کنم. خیلیم ناراحت شده بودم. شماره‌ی هیشکی رو هم نداشتم. اون‌موقع هم تلگرام و اینجور چیزا نبود. ناچاراً رفتم تو وبلاگ ویولت و تو کامنتای یکی از پُستاش که در مورد فیلمی بود که امروز دیده بود، بهش گفتم ویولت! تو رو خدااا به مدیرا بگو یه کاری کنن! سایت تو گوشی باز نمیشههه!

کلاً خواستم اینو بگم که من از همون اول عضویت تا الآن، همیشه با ابزار و سخت‌افزار فوق‌العاده ضعیف میام سایت. پس واسه همینه که یه‌ذره سنگین‌تر شدن یا یه‌ذره سبک‌تر شدنِ سایت رو احساس می‌کنم و مدام فیدبک میدم.

بذارین یه جور دیگه بگم... کسی که کارت گرافیک GT 210 داره، 10 فریم و 20 فریم واسش خیلی فرق می‌کنه.
ولی اونی که کارت گرافیک RTX 2080 Ti داره، ککش هم نمی‌گزه.

راستی مافلدا، اون وسطا گفتی:
نقل قول:
فقط به صورت آزمایشی، یک طرح دم دستی گذاشتم که تست کنم این متغیر بودن ظاهر سایت توی صفحات مختلف رو. بعد به مدیرای دیگه که نشون دادم همه گفتن به به و همین خوبه و این ها.


فنریر جزو اینا نبود؟

آخه همیشه وقتی نظرش در مورد یه چیزی رو می‌پرسم، بدون استثنا میگه: به به!
حتی یه بار یه Soundtrack با ریتم و ملودی خیلی ناز و آروم واسش فرستادم، نیم ساعت بعد ازش پرسیدم گوش دادی؟ گفت: آره، خیلی انرژی‌دهنده بود.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۳:۴۳ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۸
#75
سلام. شب بخیر. اینکه فردا ظهر هم جواب بدین ظهر بخیر، اشکالی نداره. کی به کیه؟!

راستش اینو می‌خواستم بگم که این متغیر بودن تصاویر پس‌زمینه توی انجمن‌های مختلف، ایده‌ی بسیار خوبیست و خیلی قشنگه انصافاً. سایت رو از اون حالت یکنواختی در میاره. اصلاً باعث شد یه ساعت بشینم تاپیک‌های مختلف از انجمن‌های مختلف رو پُشت سرهم باز کنم و ببینم پس‌زمینه‌شون چه شکلیه.

ولی یه مشکلی داره.
و اونم اینه که این تصاویر... (البته به نظرم هاااا ) ... اونقدام قشنگ نیستن.
مثلاً اون ققنوس‌های متعدد توی انجمن محفل ققنوس یه جورین. یا اصلاً اونا چی بودن هی می‌چرخیدن توی انجمن کوییدیچ؟ اسنیچ بودن یا سرخگون؟ حالا هرچی. اینا خیلی گیج‌کننده بودن. هی می‌چرخیدن، سایت یه جوری شده بود. حس می‌کردم انگار تو فضام و زیر پام سیاره‌ها دارن می‌چرخن.
خیلی هیپنوتیزم‌کننده‌س!

ببینین، خودِ ایده قشنگه. این ایده‌ی تصاویر پس‌زمینه‌ی متغیر قشنگه. ولی عکسایی که انتخاب کردین به نظرم قشنگ نیستن. یه حالت ناجور و نامنظم و گیج‌کننده‌ای هم دارن.
به نظرم باید یکدست‌تر و ساده‌تر باشن...

حتی نظرم اینه که بهتره اصلاً تصاویر پس‌زمینه نداشته باشیم و صرفاً کادرای جلویی تغییر رنگ و طرح بدن.
مثلاً انجمن محفل ققنوس کادراش روشن و سفید باشن.
یا انجمن خانه‌ی ریدل کادراش تاریک باشن.
یا انجمن هاگوارتز کادراش چهار رنگی (قرمز - آبی - زرد - سبز) باشن.
یا مثلاً انجمن سینمای جادویی کادراش شبیه نوار فیلم باشن.
یا اصلاً کادرای تاپیک «رول به روایت صدا» عکسای یوآن داشته باشن.

ولی جدا از اینا، به نظرم رنگ‌آمیزی کادری که توش متن پُست هست، خیلی مهمه. اصلاً مهم‌ترین کادری که باید به طراحیش توجه بشه همین کادر متن پُسته. چون در طول خوندن پُست‌ها خیلی باهاش سر و کار داریم و می‌بینیمش و یه‌جورایی خیلی تأثیر می‌ذاره روی ذهنیات شخصی که داره یه پُستی رو می‌خونه.
واسه همین، به نظرم باید توی هر انجمنی یه طرح و رنگ‌آمیزیِ خاص داشته باشه این کادر متن پُست. مثال بارزش هم انجمن کوییدیچه. فک کنین دارین یه رول کوییدیچ طولانی می‌خونین، بعد پس‌زمینه‌ی کادر متن هم سبز (سبز تیره با فونت سفید یا سبز کم‌رنگ با فونت سیاه) باشه و توش هم عکس دروازه و اینا باشه. اینجوری بیشتر وارد جو و اتمسفرِ کوییدیچیِ رول میشین، مگه نه؟
ولی نظرم اینه که عکسا متحرک نباشن. چون واقعاً گیج‌کننده میشن. بهتره ثابت باشن.

خسته هم نباشین.


ویرایش: الآن که داشتم همین پُست رو می‌خوندم، تازه دقت کردم که این کادر متن پُست یه جوری شده. اون کادر آبی پُشتی یه لحظه میاد جلوش و دوباره میره عقب. هی میاد جلوش و دوباره میره عقب. انگار خیلی سنگینه و مرورگرم مدام لایه‌های پُشتی و جلویی رو لود می‌کنه.
البته اینو بگم که سایت واقعاً سنگین‌تر شده. نسبتاً دیرتر لود میشه. بیشترم طول می‌کشه تا صفحات کامل لود بشن. احتمالاً بخاطر همین عکسای پس‌زمینه‌س...


ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۳۹۸/۱۰/۲ ۳:۵۲:۲۴
ویرایش شده توسط یوآن آبرکرومبی در تاریخ ۱۳۹۸/۱۰/۲ ۴:۰۱:۳۹

If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲:۰۰ چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸
#76
چرا انجمن قلم پر محو شده کلاً؟ چرا با هیشکی مصاحبه نمیشه؟ خیلی گزینه داریم واسه مصاحبه خب.
لابد الآن یکی میاد بهم میگه چرا خودت مسئولیتشو به عهده نمی‌گیری؟
نه باو، من دوس دارم صرفاً مصاحبه‌ی ملّت رو بخونم، نه اینکه اونا رو بنویسم! من کلاً «بخوانیم» رو بیشتر از «بنویسیم» دوس دارم!


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: ارتباط با ناظرين مطالب اشتراکي
پیام زده شده در: ۳:۱۶ سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۸
#77
سلام.

از اونجایی که تاپیک «رول... به روایت صدا» فایل صوتیِ غیر رول هم داشته...

از اونجایی که فک کنم تا صد سال دیگه هم هیشکی غیر از من قرار نیس توی این تاپیک پُست بزنه و حاضر بشه که اعضا و کاربران مهمان سایت صداشو بشنون...

از اونجایی که این تاپیک توی انجمن مطالب اشتراکی هستش و هر کاری بخوایم باهاش بکنیم هیچ اثری روی بقیه‌ی بخش‌های سایت نمی‌ذاره...

و مهم‌تر از همه‌ی اینا... از اونجایی که بعد از مدت‌ها قراره دوباره توش فعالیت کنم (صدای جیغ‌های بنفش طرفدارای تیفوسیِ من) و البته قرار نیس همه‌ش رول باشه و بعضیاشون غیر رول هستن...

با توجه به همه‌ی موارد بالا، درخواستم اینه که اسم این تاپیک رو کلاً عوض کنین. مثلاً بذارین «به روایت صدا» یا حتی چه بهتر، «رادیو آبرکرومبی»!
هر کدوم از اینا... ولی ترجیحاً «رادیو آبرکرومبی».

دمتون گرم!


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: مهاجرت: نسخه جدید سایت جادوگران
پیام زده شده در: ۱:۴۶ دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۸
#78
من الآن پُست رودولف رو خوندم... البته از روش تقلب نکردما. فقط متوجه یه سری نکات شدم.

اینکه می‌گین آرشیو پُستای سایت رو حتی بدون دسترسی و اکانت میشه خوند... خب... آرشیو پیام‌ها و پُست‌های خصوصی چی؟ اینا رو بدون شناسه که نمیشه خوند. جمع‌آوری‌شون هم اصلاً پیشنهاد خوشایندی نیس.

به نظرم کلاً نمی‌صرفه این مهاجرت. نمی‌دونم نظر مدیرا چیه و کارشون چقد راحت‌تر می‌تونه بشه توی سایت جدید. ولی خب... این آرشیو چند صد هزار پُستی رو چیکار کنیم؟ اصلاً یه جوریه اگه بخوایم کل تاریخ سایت رو ول کنیم اینجا و پُستای بعدی رو توی سایت جدید بفرستیم و بین‌شون هم لینک بذاریم.

ولی به هر حال، نظر قدیمیا چی؟ اونایی که الآن نیستن چی؟ اونا الآن از کجا خبر دارن که همچین نظرسنجی‌ای توی سایت داره انجام میشه؟ نظرشون مهم نیس؟


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: مهاجرت: نسخه جدید سایت جادوگران
پیام زده شده در: ۰:۲۰ دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۸
#79
من هنوز توی نظرسنجی هم شرکت نکردم. ینی کلاً حرفامو می‌ذارم واسه‌ی بعدِ اینکه جواب این سؤالمو بدونم:
جدا از آرشیو پُست‌ها، آیا سایتِ فعلی چیزی داره که سایت جدید نداشته باشه؟ مثلاً یه سری امکانات.


If you smell what THE RASOO is cooking!


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۳:۳۳ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸
#80
نقل قول:
ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﮔﻮﻝ ﻣﯽﺯﺩﯼ!


گول چیه بابا؟!

ببین، من با مرورگر اپرامینی میام که فرق می‌کنه با بقیه‌ی مرورگرهای موبایل.
یه حالت ذخیره‌سازی داده داره که با فعال کردنش، سایتا رو کاملاً یه جور دیگه نمایش میده. اینم اسکرین‌شات:
تصویر کوچک شده

با اینکه سایت رو بی‌ریخت نشون میده، ولی اینجوری خیلی خیلی سبک‌تر و زودتر لود میشه. ولی توی این حالت، من اصلاً چت‌باکسِ درون‌سایتی رو نمی‌بینم. اینم اسکرین‌شات:
تصویر کوچک شده

اگه بخوام این چت‌باکس جدیده رو ببینم، باید حالت ذخیره‌سازی رو غیرفعال کنم که در این صورت، باید سایت رو هم باهاش لود کنم که اینجوری مصرف حجم خیلی بیشتر میشه.

اینکه میگم چت‌باکس قبلی سبک‌تره، منظورم اینه که به اینترنت سریع و حالت ذخیره‌سازی و اینا نیاز نداره. خیلی راحت عین آب خوردن بالا میاد. توی صفحه‌ی جداگونه هم میشه بالا آوردش. من اصلاً توی سایت ازش استفاده نمی‌کنم و خودِ آدرسشو می‌زنم:
http://jadoogaran.ishoutbox.com

آیا چت‌باکس جدید رو میشه توی صفحه‌ی جداگونه بالا آورد؟
نه.
پس همین دیگه.


If you smell what THE RASOO is cooking!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.