هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۳۱ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷
#71
سلام بتو ای جوان دنیای من ، شما صدای " لودو بگمن" رو از رادیو ورزش لندن میشنوید ...
خب یه شروع متفاوت بود برای معرفیه صرفا اسم شخصیت بنده میریم که بیشتر توضیح بدم :
نام : لودو
نام خانوادگی : بگمن
مستعار : LO
قد : ۱۸۳ وزن: ۹۰
یه مرد جا افتاده یه ورزشکار ، اگه بخوام بهتر جا بندازم براتون یه فرد با تیپ "ژان کلود ون دام"
شاید بازم نتونستی بفهمی ولی باید بگم این آقا بازیگر هالیووده و با سرچ کردن همون اسم داخل گوگل میتونید ببینیدش ...
اوپس دارم چی میگم !!!
گوگل یه ابزار جستوجوی اطلاعات به شکل نرم افزاری برای ماگلاس.
شاید الان فکنین با این وجود من دو رگه هستم اما نه .
بنده بخاطر روابط ورزشی با برخی ماگلا مثل مرحوم بروسلی ، شاد روان بیت الله عباسپور ، پیر برجسته آرنولد و ....
روابط داشتم و به ورزش ماگلا علاقه مند شدم .
در کل آقای بگمن وزیر امور ورزشی و تفریحای جادوییه لندنه و باید بگم بعد نشون دادن تواناییای برترم ب سایت و مدیر قصد اجرای فستیوال ها ، چالش ها و مسباقت ورزشی داخل دنیامون رو دارم .
چوب دستی : چوب گردو ، مغز آن ریسه قلب زئوس ، کمترین انعطاف ولی نشکن
باید بگم بخاطر وجود ریسه قلب زئوس چوب دستیه من در زمان حیاتم فقط به من وفاداره و بعد از مرگم چوب من خود ب خود نابود میشه .
این شما و اینم وزیر ورزش دنیای شما ::
لووودوووو بگمن

سلام، خوش اومدین.

تایید شد.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۳۱ ۶:۱۲:۰۷

تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۸:۴۸ سه شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۷
#72
فکر میکردم سخت تر از اینا باشه هاگوارتزی شدن...
اما بالاخره توی این هفه فیلم تدوین شده و این همه صفحه نوشته شده توسط رولینگ میشه قشنگ فهمید که همه دعواها همینجاس که دقیقا همه جور آدمی میتونه وارد این قصر بشه ، از آرگوس فیلیچ بی جادوی خرفت بگیر تا اون تام ریدل مغرور .
خب کلاه عزیز باید یه چیزیو بگم تو کلا کمترین نقش و دیالوگو داری حتی از فیلیچ هم کمتر ولی همیشه بیشترین اثرو داری کم بگو و گزیده گوی خوبی هستی .
بنده مغرورم و مزاحم کسی یا گروهی نمیشم ولی اگه قرار باشه اونجا فعالیت کنم یا باید رئیس باشم یا باید بهترین باشم جوری که همه اینو تایید کنن ، هیچ وقت به شخصیت اصلی جز اسنیپ فکر نمیکنم ولی... از نظر من انتخاب شخصیت اصلی یعنی این هاگوارتز دیگه برا من نیست و یمشت داستان تکراریه ، گروه های اسلیترین و گریفندورم بر نمیدارم و اگه تو این گروه ها بیوفتم ترک تحصیل میکنم، چون به اندازه کافی از این دوتا و شخصیتاشون میدونیم ، یوقتایی باید ثابت کرد که دشمن عاقل به ز دوست نادانا 🤣🤣
یعنی قرار دشمن عاقل کی باشم؟
میتونی بیوگرافیمو بخونی ؟ بخون و به ناشناختگیه درون من پی ببر
درضمن شخصیت رباستن لسترنجم برا من باشه بهتره
راستی تو لیست نوشتین رابستن لسترنج
رباستن درسته


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۳ دوشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۷
#73
تصویر شماره ۳ (اسنیپ مقابل آینه نفاق)
+ تو باید بیشتر از اینا به کاری که میکنی فکر کنی ، باید زودتر مشخص کنی که طرف کی هستی وگرنه همین روزهاس که بزرگترین کابوست بشم کویرل.
- پرفسور اسنیپ؟!!
+ تو اینجا چه غلطی میکنی پیر خرفت ؟
. فیلچ یه فانوس شکسته رو میاره بالا و توجه اسنیپ و کویرل به فانوس جلب میشه ، به سرعت اسنیپ نگاهشو رو فیلچ برمیگردونه ، چیزی نمیگه ولی میشه از نگاهش خوند که با نفرت شدیدی میخواد بگه به نفعته چیز مهمی باشه خدمتکار احمق.
- اینو تو بخش ممنوعه پیدا کردم قربان ، این یعنی یکی از اون جونورا تویه تختش نیست...
.از پشت سر اسنیپ صدای پا میاد ، اون برمیگرده ولی کسیو نمیبینه .
اسنیپ یقیه کویرل رو ول میکنه وبا سرعت به سمت راهرویی میره که صدای پا داره میره ، کویرل از فرست استفاده میکنه و از صحنه خارج میشه .
اسنیپ به دنبال صدا وارد یه اتاق میشه ، اتاق تاریکه و فقط یه پرتوی ضعیف از پنجره یه اتاق روی آینه وسط سالن افتاده .
آینه توجه اسنیپو جلب کرده ، صدای پایی هم در کار نیست ، اسنیپ میره مقابل آینه.
+ این لعنتی دیگه چیه .
.چشماشو جمع میکنه و به تصویری که در آینه هست خیره میشه و یک لحظه شکه میشه :
+ لی لی ؟ این تویی؟ 
-تصویر توی آینه به سوروس لبخند میزنه و سرشو میزاره رو شونش.
سوروس سرشو به پهلو میچرخونه که مطما شه واقعیه یا فقط یه تصور شیرین که داره براش تلخ ترین خاطراتشو مرور میکنه ...
+ لی لی ، پسره ، چشمای تورو داره... ولی اخلاقش کاملا به اون عوضی رفته و فوق العاده مغروره ، همش دوسداره تو چشم باشه ، با دیدنش نمیدونم خوشحال باشم یا عصبی وقتی چشماشو میبینم انگار تویی که داری به من نگاه میکنی ولی وقتی دهن وا میکنه اون یه پاتره تمام عیاره .
- تصویر با یه اندوه خاصی سرشو میندازه پایین و زیر چشمی سوروسو نگاه میکنه.
+ لی لی باید بدونی با تمام حس تنفری که از پدرش دارم با تمام وجودم ازش مراقبت میکنم ، فقط برای اینکه مرگ تو بی هدف نباشه.
.صدای بسته شدن در افکار اسنیپو درهم میپاشه و برمیگرده به سمت در نگاه میکنه ، وقتی چیزی نمیبینه دوباره به سمت آینه برمیگرده ، اما دیگه از لی لی خبری نیست و اون فقط تصویر خودشو میبینه ...
.
+ روووون ، رووون پاشو باید یه چیز مهم بهت بگم .
- هری هیچ میدونی ساعت چنده ؟؟؟


درود فرزندم.

توصیفاتت بد نبودن اگرچه جا داشتن بیشتر باشن. میتونستی خیلی از صحنه ها رو بیشتر توضیح بدی و درباره شون بدی، اما با این حال سوژه رو خوب بردی جلو.
فقط آخرش به نظرم میتونست خیلی بهتر تموم شه.

قبل علامت های نگارشیت اسپیس نزن. و فقط از خط تیره برای دیالوگ ها استفاده کن، درواقع لازم نبود برای توصیفات تصویر درون آینه از خط تیره استفاده کنی.
و دیالوگ ها رو با دوتا اینتر از توصیفاتت جدا کن.ای طوری:
نقل قول:
.چشماشو جمع میکنه و به تصویری که در آینه هست خیره میشه و یک لحظه شکه میشه :
+ لی لی ؟ این تویی؟ 
-تصویر توی آینه به سوروس لبخند میزنه و سرشو میزاره رو شونش.


چشماشو جمع میکنه و به تصویری که در آینه هست خیره میشه و یک لحظه شکه میشه.
- لی لی؟ این تویی؟ 

تصویر توی آینه به سوروس لبخند میزنه و سرشو میزاره رو شونش.


درهرحال به نظرم بد نبود. اگرچه جای کار زیاد داشت اما به نظرم وقتی وارد ایفا شی بهتر میشی...
تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۳۰ ۵:۵۶:۵۵

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.