تصویر شماره ۳ (اسنیپ مقابل آینه نفاق)
+ تو باید بیشتر از اینا به کاری که میکنی فکر کنی ، باید زودتر مشخص کنی که طرف کی هستی وگرنه همین روزهاس که بزرگترین کابوست بشم کویرل.
- پرفسور اسنیپ؟!!
+ تو اینجا چه غلطی میکنی پیر خرفت ؟
. فیلچ یه فانوس شکسته رو میاره بالا و توجه اسنیپ و کویرل به فانوس جلب میشه ، به سرعت اسنیپ نگاهشو رو فیلچ برمیگردونه ، چیزی نمیگه ولی میشه از نگاهش خوند که با نفرت شدیدی میخواد بگه به نفعته چیز مهمی باشه خدمتکار احمق.
- اینو تو بخش ممنوعه پیدا کردم قربان ، این یعنی یکی از اون جونورا تویه تختش نیست...
.از پشت سر اسنیپ صدای پا میاد ، اون برمیگرده ولی کسیو نمیبینه .
اسنیپ یقیه کویرل رو ول میکنه وبا سرعت به سمت راهرویی میره که صدای پا داره میره ، کویرل از فرست استفاده میکنه و از صحنه خارج میشه .
اسنیپ به دنبال صدا وارد یه اتاق میشه ، اتاق تاریکه و فقط یه پرتوی ضعیف از پنجره یه اتاق روی آینه وسط سالن افتاده .
آینه توجه اسنیپو جلب کرده ، صدای پایی هم در کار نیست ، اسنیپ میره مقابل آینه.
+ این لعنتی دیگه چیه .
.چشماشو جمع میکنه و به تصویری که در آینه هست خیره میشه و یک لحظه شکه میشه :
+ لی لی ؟ این تویی؟
-تصویر توی آینه به سوروس لبخند میزنه و سرشو میزاره رو شونش.
سوروس سرشو به پهلو میچرخونه که مطما شه واقعیه یا فقط یه تصور شیرین که داره براش تلخ ترین خاطراتشو مرور میکنه ...
+ لی لی ، پسره ، چشمای تورو داره... ولی اخلاقش کاملا به اون عوضی رفته و فوق العاده مغروره ، همش دوسداره تو چشم باشه ، با دیدنش نمیدونم خوشحال باشم یا عصبی وقتی چشماشو میبینم انگار تویی که داری به من نگاه میکنی ولی وقتی دهن وا میکنه اون یه پاتره تمام عیاره .
- تصویر با یه اندوه خاصی سرشو میندازه پایین و زیر چشمی سوروسو نگاه میکنه.
+ لی لی باید بدونی با تمام حس تنفری که از پدرش دارم با تمام وجودم ازش مراقبت میکنم ، فقط برای اینکه مرگ تو بی هدف نباشه.
.صدای بسته شدن در افکار اسنیپو درهم میپاشه و برمیگرده به سمت در نگاه میکنه ، وقتی چیزی نمیبینه دوباره به سمت آینه برمیگرده ، اما دیگه از لی لی خبری نیست و اون فقط تصویر خودشو میبینه ...
.
+ روووون ، رووون پاشو باید یه چیز مهم بهت بگم .
- هری هیچ میدونی ساعت چنده ؟؟؟
درود فرزندم.
توصیفاتت بد نبودن اگرچه جا داشتن بیشتر باشن. میتونستی خیلی از صحنه ها رو بیشتر توضیح بدی و درباره شون بدی، اما با این حال سوژه رو خوب بردی جلو.
فقط آخرش به نظرم میتونست خیلی بهتر تموم شه.
قبل علامت های نگارشیت اسپیس نزن. و فقط از خط تیره برای دیالوگ ها استفاده کن، درواقع لازم نبود برای توصیفات تصویر درون آینه از خط تیره استفاده کنی.
و دیالوگ ها رو با دوتا اینتر از توصیفاتت جدا کن.ای طوری:
نقل قول:.چشماشو جمع میکنه و به تصویری که در آینه هست خیره میشه و یک لحظه شکه میشه :
+ لی لی ؟ این تویی؟
-تصویر توی آینه به سوروس لبخند میزنه و سرشو میزاره رو شونش.
چشماشو جمع میکنه و به تصویری که در آینه هست خیره میشه و یک لحظه شکه میشه.
- لی لی؟ این تویی؟
تصویر توی آینه به سوروس لبخند میزنه و سرشو میزاره رو شونش.
درهرحال به نظرم بد نبود. اگرچه جای کار زیاد داشت اما به نظرم وقتی وارد ایفا شی بهتر میشی...
تایید شد!
مرحله بعدی: گروهبندی