هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: باغ وحش هاگزميد
پیام زده شده در: ۱۶:۵۳ دوشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۱
#71
لرد سیاه، دریافت که منظور مرگخوار ملعون از موتو موتو، اسب آبی هیکلی بود که زگیل های سیاه و دندان های خرابش، او را زیبا تر از آنچه بود میکردند. و حال، در حال دویدن به سمت لرد سیاه بود.
- این چیز را متوقف کنید! دارد به سمت ما حمله ور میشود!

در آن لحظه، لینی سعی کرد چیزی بپراند.
- اربابا، بس با ابهتین، همه عاشقتون می...
- یعنی در حدی هستیم که اسب آبی عاشقمان میشود؟

نگاه ها از اسب آبی در حال دویدن گرفته شد. همه، منتظر ضد حمله ی بلاتریکس برای دفاع از لرد سیاه بودند؛ تا اینکه کتی نیز، تصمیم گرفت چیزی بپراند.
- ارباب، اما فکر کنم شوهر اسب آبیه ازتون عصبانیه ها!

نگاه همه به سمت شوهر اسب آبی زگیلی برگشت که اصلا از رفتن همسرش به سمت لرد سیاه، خوشحال نبود.



پاسخ به: گـِـُلخانه ی تاریک
پیام زده شده در: ۱۹:۵۶ چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱
#72
تا چند لحظه پس از زدن پس کله ای، لرد سیاه، ستاره دور سرش میدید. گیاه، که تا حدی راضی شده بود، قهقه ای سر داد.
- کیف داد. حالا قدم دوم...

بلاتریکس که پس از زدن پس کله ای، هنوز هم در حالت بغض به سر میبرد، مودش زا عوض کرده، و با عصبانیت، رو به گیاه کرد.
- قدم دوم؟ تو منو مجبور کردی بزنم پس کله ی باارزش اربابم، حالاهم قدم دوم میخوای؟

گیاه، که لجش بالا زده بود، برای مرگخوار بیچاره، زبان درآورد.
- نشد که! ریستش کردی! اگه بعد از تموم کردن یه قدم بخوای اینطوری جوش بیاری، باید دوباره انجامش بدی.

ویندوز لرد سیاه، تازه بالا آمده بود، که با بلاتریکس تشنج کرده کف زمین، رو به رو شد؛ گرچه، اهمیتی نداد.
- خب، مرگخواران پس کله ی همایونی ما زدند. حالا میوه رو رد کن بیاد.

گیاه، رویش را آنطرف کرد.
- نه دیگه، نشد! یه بار برا اون موجنگلیه توضیح دادم. اولا که چون بهم تشر رفت، قدم اولتون پاک شد و دوباره از اول باید شروع کنید. کلا هفت تا قدمه، اینقدر سختش نگیرین!

مرگخوار ناشناسی از آن پشت، حرف خوبی زد.
- دیگه بگو هفت خوان رستم!


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۱۹:۴۴ چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱
#73
- مارا با خودتان جمع نبندید! شما احمق ها بودید که حواس مرا پرت کرده، با باعث دزدیده شدنه...

بلاتریکس، با بغض ناشی از کاری که میخواست انجام دهد، مایعی را درون بطری انرژی زا ریخت و در سینی برای لرد سیاه برد.

- از دست شما ملعون ها آزرده ایم!
- اربابا، همیشه تاریک باشند! در این حین، بسیار خسته شده اید. چطور است اول کمی نوشیدنی میل کنید و سپس دنبال مح...

تلفظ این کلمه، اندازه ی زدن پس کله ای به لرد سیاه، برای بلاتریکس سخت بود.
- مح... محبوتان بگردید؟

سپس، با لبخندی آبکی، قوطی حاوی معجون ضد عشق را به سمت لرد سیاه گرفت و با مخالفت لرد سیاه، رو به رو شد.
- تا محبوبمان برنگردد، لب به هیچ چیز نخواهیم زد.


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۱۰:۱۳ پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
#74
لرد سیاه، معجون را سر کشید و در همان لحظه، پای دلفی روی دست بلاتریکس رفت و علاوه بر له کردن آن، لیز خورد و در بغل لرد سیاه افتاد.
لرد سیاه، سرفه کنان، بخاری را که از سر کشیدن معجون به وجود آورده بود، با دستش کنار میزد.
دلفی، با دیدن صورت اربابش، آب دهانش را قورت داد و پای جیانا را به سمت خودش کشید که روی او بیفتد و او را از نظر لرد سیاه پنهان کند.
کتی و مرگخواران، به بخار صورتی که تشکیل شده بود، خیره شده بودند. معجون تغییر قیافه، همیشه مانند معجون عشق، بخار میکرد؟
در یک لحظه، بلاتریکس موضوع را فهمید و به سمت لرد سیاه شیرجه زد. اما یک ثانیه قبل از رسیدن مرگخوار موفرفری به اربابش، لرد سیاه چشمانش را باز کرد و با صورت وحشت زده و جیغ زننده ی جیانا رو به رو شد!


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: در بحبوحه سیاهی
پیام زده شده در: ۱۲:۱۰ چهارشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۱
#75
بلاتریکس، پس از انداختن لینی درون چاه، دست هایش را تکاند و لبخندی سرشار از امید شوم زد.
- حالا یکی باید بره به ارباب بگه که لینی خیانت کرده و الفرار!

لبخند شومی زد.
- همچنین بگه که بلاتریکس، برای مقام مرگخوار محبوب، بسیار آمادست!

کتی، بالا و پایین پرید و دستش را در هوا تاب داد.
- من، من میرم بگم!

و قبل از اینکه بلاتریکس بتواند حرفی بزند یا منع کند، مانند فشنگ، از تفنگی، در شد و به سمت دفتر لرد سیاه، به راه افتاد.
کتی، با دستش روی در ضرب گرفته بود و منتظر بود در باز شود، گرچه، مواظب بود که مانند بار پیش، پشت در پِرِس نشود. در، بالاخره باز شد و بسیار زیبا، روی صورت کتی کوفته شد.

- کدوم ملعونی اینطور در زد؟

لرد سیاه، در را کمی با دیوار فاصله داد و مانند دفعه ی قبل، با کتی پِرِس شده ای که حجمش را از دست داده بود، رو به رو شد. کتی، کمی وول خورد و پس از بدست آوردن حجمش، مانند کودکان پیش فعال، ورجه وورجه کنان، پیغامش را رساند.
- ارباب! بلاتریکس لینی رو توی کیسه کرد و توی چاه انداخت. بعد گفت که بهتون بگم لینی خیانت کرده و از اینجا فرار کرده، و حالا یکی، باید جاشو به عنوان مرگخوار نمونه بگیره.


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: مغازه ی ویزلی ها!
پیام زده شده در: ۶:۱۷ سه شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۱
#76
هیچ کس نمیدانست که در این بین، معجون پوست موز کجا رفته. تا وقتی که جیانا و دلفی ریدل به مکان تاریک و سردی تلپورت شدند. هر دو، با وقار و متانت، چوب دستی هایشان را به سمت یکدیگر نشانه رفتند. پوزخندی، روی لب جیانا جا خوش کرده بود.
_ مطمئنم اینبار میگیر...

مایعی زرد رنگی، شلپی روی سر جیانا ریخت و تمام غروری که تا به حال جمع کرده بود، خرد کرد. دلفی، به زور میتوانست جلوی خنده اش را بگیرد. در حالی که از خنده دل درد گرفته بود، به سمت کوچه ای رفت.

_ وایسا!

جیانا، قدم اول را برداشت و هنگام برداشتن قدم دوم، پایش روی پوست موزی رفت و جلوی پای دلفی پهن شد. دلفی، دیگر نتوانست جلوی خودش را بگیرد و از شدت خنده، دلش را گرفت.
در آن سمت، کتی با خوشحالی و در حالی که داشت با بالا پایین پریدن ظرف های آشپزخانه را دانه دانه پایین می انداخت، و می شکست، شیشه ی تغییر صورت را برداشت و درون جامی برای اربابش ریخت...


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: بنیاد مورخان
پیام زده شده در: ۰:۰۴ یکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰
#77


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۳:۰۴ شنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۰
#78
سلام و عید مبارکی!
درخواست دوئل با اسکور، هفت هفته!


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: جادوگر فصل
پیام زده شده در: ۱۵:۴۸ پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۰
#79
نتایج:
لرد ولدمورت: 5 رای

بنابراین رنک جادوگر فصل بدون نظرسنجی، به لرد سیاه میرسه.


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!



پاسخ به: فعال‌ترین عضو
پیام زده شده در: ۱۵:۴۴ پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۰
#80
نتایج:
لرد ولدمورت: 1 رای
کتی بل: 6 رای

بنابراین رنک بهترین نویسنده بدون نظرسنجی، به کتی بل میرسه.


ارباب من Lord

گر کسی مرا ببیند نتواند که ببیند چون که او قارقارو نیست!

قاقاروی بدون مو!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.