هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: گـِـُلخانه ی تاریک
پیام زده شده در: ۱۰:۲۲ سه شنبه ۱ تیر ۱۴۰۰
#71
ایزابلا پخش زمین بود.
- ایزابلا؟
-
کتی به حالت ویبره وار دور اتاق میچرخید...نه پرواز میکرد...نه میدویید...نه میرقصید نه...
-الان داری چیکار میکنی؟
-
راوی از اینکه بتواند بفهمد کتی چکار میکند نا امید شده و به ادامه ی توضیحات پرداخت.
...و به معجون های آماده و غیر آماده ی هکتور میخورد و آنها را می ریخت،میشکست،نابود میکرد،قاطی میکرد و ...
در همین هنگام، کتی، در حالت ویبره به یکی از معجون های نیمه آماده هکتور که در شیشه بود خورد،شیشه زمین افتاد و شکست و معجون پخش شد.
هکتور به سمت معجونش دویید و با ناله گفت:
-معجون عزیزم!
-معجون توهم؟

کتی جذب رنگ معجون شده بود.
-وای چه رنگی!
-نه اونو نخور!
دیگر دیر شده بود. کتی با انگشت معجون را میخورد.

یک دقیقه بعد...
- وای چه دنیای رنگارنگی! چه رنگین کمون های قشنگی!

و به یک پاتیل اشاره کرد
-اون کلوچه رو میدی من بخورم؟


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۷:۲۰ دوشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰
#72
سلام!
درخواست دوئل دارم با آلانیس شپلی.

این یکی دیگه هماهنگ شده.
اونم شده بودا ولی هرمیون یهو گفت نه.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: قرعه های اسرار آمیز هکتور
پیام زده شده در: ۹:۲۴ شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۰
#73
سلاااام بر معجون ساز بزرگ قرن هکتور دگورث گرنجر!
یه سه امتیازی اضافه دارین بدید به من..؟


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۰
#74
کتی به خیابان رفت و فکر کرد...
خب، پرواز کردن عابر پیاده چیزی غیرعادی بود ولی کتی در دنیای جادوگری بزرگ شده بود پس این برایش عادی بود،ولی مشکلی وجود داشت:
کتی بچه ی باهوشی بود برای همین از توی تلویزیون ورد هایی رو حفظ کرده بود و ورد مورد نظر رو میدونست...


-خب تا اینجا که مشکلی نبود که
-صبر کن میگم دیگه!


...میدونست ولی مشکل اینجا بود که کتی هنوز بچه بود و چوبدستی نداشت،اگر هم داشت اجازه ی استفاده از جادو رو نداشت، پس تصمیم گرفت ورد رو به کل بی خیال شه و از روش های مشنگی استفاده کنه.
پس فکر کرد...

و تا الان ۴ دقیقه گذشته بود!
لرد با اظطراب به ساعت نگاه کرد و جد و آباد کتی را مورد عنایت زبانی خویش قرار داد.
بالاخره کتی به نتیجه مورد تایید رسیده و ماگلی را برداشت و به هوا پرتاب کرد.


-ایناها،دیدی پرواز کرد؟ ما بردیم!
- نه خیر این پرید بالا باید پرواز کنه
لرد به ساعت نگاه کرد.
۱۵ ثانیه ی دیگر مانده بود!
سریع چوبدستیش رو کمی از کنار دکه بیرون میاره و...
-وینگاردیِم لِه وی اُوسا
و ماگل بی گناه عابر پیاده ای به پرواز در میاد.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: افسانه لرد ولدمورت
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰
#75
-آپارت کنیم!
-چرا به فکر خودم نرسید... هکتور فکر منو گفت! آپارت میکنیم!

پیغ!

مرگخوارا به خونه ی ریدل آپارات کردن ولی یه چیزی کم بود...
هیچکدوم دست و پا نداشتن!
- برمی گردیم

پیغ!

مرگخوارا...

پیغ!
---
راوی-بابا یه لحظه وایسین توضیح بدم خب!
-نمیتونیم وقت نداریم!
-باشه بابا...
---
-خب ارباب رو بزن تو شارژ.
-چجوری؟
-من چمیدونم!
-به نظرم اول اونو باید بزنی تو برق...اون دو شاخه رو...
-خونه ی ریدل پریز برق داره؟
-بله! معلومه که داره! داره،خوبشم داره! چطور جرعت میکنی بگی نداره؟
-
-به جای اینکارا اینو بزنین برق!
-زدممم!
-ولی چجوری؟...
-فکر کنم اونور سیم رو باید وصل کنیم به ارباب...
-به ارباب؟
-
-فکر کنم باید بکنیم توی سوراخ دماغشون...
-ولی ارباب که دماغ ندارن...


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: به نظرتون اگه لی لی به جای جیمز با اسنیپ ازدواج میکرد،جیمز چیکار میکرد؟ذات اسنیپ بهتر بود یا جیمز؟
پیام زده شده در: ۹:۱۱ یکشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰
#76
خب، نمیدونم جیمز چیکار میکرد،نهایتا مثل اسنیپ ازدواج نمیکرد(ته تهش)
ولی میدونم ممکن بود مشکلاتی رخ بده که ما فکرشم نمیکنیم شایدم میکنیم!
اگر لیلی با اسنیپ ازدواج می کرد پسری که زنده ماند وجود نداشت.چون اسنیپ مرگخوار بود و لرد هیچوقت به پسر مرگخوار وفاداری مثل اسنیپ شک نمیکرد و اون پسر(اصلا شاید هم دختر!)جوری تربیت می شد که خادم لرد سیاه باشه و با این اتفاقات تاریکی،(عدم حمله ی لرد به پسری که نیروی عشق مادرش را داشت)نه تنها از بین نمیرفت،بلکه مدام تاریک و تاریک تر می شد.
اگر هم جیمز ازدواج کرده و در برابر ارباب تاریکی ایستادگی میکرد و پسرش همان پسر برگزیده می بود،مادر آن پسر لیلی نبود و برای اسنیپ مهم نبود و مادر وقت برای التماس نداشت.(اسنیپ بعد از اینکه فهمید چه دسته گلی به اب داده از لرد سیاه خواست که به لیلی کاری نداشته باشه و فقط جیمز و پسرش رو بکشه،برای همین لرد سیاه قبل از کشتن لیلی چند بار به اون اخطار داد که کنار بره،برای همین لیلی وقت برای التماس کردن و فعال کردن سپر داشت در حالی که اگر لیلی نبود تا لرد سیاه وارد می‌شد قبل از اینکه حرف بزند او رو میکشت)

برای سوال دوم هم به نظر من جیمز ذات خوبی داشت،و اسنیپ نباید شیطنت های بچگی رو به دل میگرفت،دزدیدن معشوقه و اینا هم نیست،چون لیلی کاملا حق انتخاب داشت و اگر اسنیپ رو بیشتر از جیمز دوست داشت خب با اسنیپ ازدواج میکرد(لیلی خوشبختانه زود متوجه شد که قلب سوروس تاریک تر از اونی که فکرش رو بکنه.)
شما عقل یه ادم ۱۷ ساله رو با یه ادم ۴۰ و اندی ساله مقایسه کن،
مثل اینه که آقا شما تو بچگی منو اذیت میکردی،حالا بکشمت!
یکم بهش فکر کنید...
اسنیپ ذات خوبی نداشت؛(این تقصیر خودش نبود،اون حق انتخاب نداشت،پدرش ادم بدی بود و مادرش از بچگی اون رو به جادوی سیاه کشونده بود(در شرایط بد،اینطور شده بود مثل اِوِلی)) ولی وقتی که باعث مرگ تنها معشوقش شد،متوجه وحشتناک بودن کارهایش شده و تصمیم گرفت جایی این رو جبران کنه، برای همین با به خطر انداختن جان خودش،از پسر لیلی محافظت کرد.


و در کل همگی رفتار بچه های مشهور رو توی مدرسه ها دیدیم،فقط زیادی مغرورن همین،نه اینکه خبیث یا بد ذاتن!
مثل دراکو،دراکو مالفوی بد ذاته؟نه! اون فقط مغرور بود و میخواست در مرکز توجه باشه(بگذریم از مرگخوار شدنش که اجباری بوده)
اون و هری دشمن قسم خورده بودن،ولی بزرگ که شدن باهم خوب شدن(رجوع شود به کتاب فرزند نفرین شده)این میتونست برای جیمز اسنیپ هم اتفاق بیفته،ولی اسنیپ کینه ای و سیاه تر از این حرف ها بود.
و همه چی بستگی به اتنخاب لیلی داشت
و حتی میتونم به جرعت بگم جیمز حتی بیشتر از اسنیپ عاشق لیلی بود،چون برای رسیدن به اون تلاش کرد،
اسنیپ وایساد دیوار رو نگاه کرد توقع داشت لیلی به طور خودکار بیاد سمتش خب!
و نکته ی غیر قابل انکار اینه که لیلی جیمز رو بیشتر از اسنیپ دوست داشت


ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۳ ۹:۱۵:۲۷
ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۳ ۹:۳۵:۰۴
ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۳ ۱۴:۵۴:۲۹

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۰:۱۹ شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰
#77
سلام!
درخواست دوئل دارم با هرمیون گرنجر.

هماهنگ شده


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۱۸:۵۷ شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰
#78
کتاب نهم،
پرده ی چهارم،صحنه ی ۱۲ و ۱۳
۳۱/اکتبر/۱۹۸۱، دره ی گودریک

کتاب هفتم،
مرگ خیلیا

کتاب پنجم و ششم،
مرگ سیریوس و مرگ دامبلدور



ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۳/۲۲ ۱۹:۰۳:۰۹

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: ماجراهای کاشت مو
پیام زده شده در: ۸:۳۴ شنبه ۲۲ خرداد ۱۴۰۰
#79
-پس این خوابای عجیب غریبی که دیدم،همش به خاطر خون کثیفه؟ یعنی روی عملکرد ها و رویا هام تاثیر گذاشته؟
-بله عزیزم،خون کثیف رویا رو با واقعیت قاطی میکنه
- چرا نمی‌بریم بیمارستان؟ چرا اینجا میخوای خون بگیری؟
-خب چیزه... میترسیم به بیمارستان نرسی،یعنی بمیری دیگه...
-بمیرممم؟ چرا منتظرییی؟ خون کثیف رو خارج کن دیگههه !
-رضایت میدی؟
-ارههه! ،فقط قبلش یه سوال چرا لباساتون انقدر عجیب غریبه؟ اون کلاها چیه سرتون؟اون دوستت چرا دماغ نداره؟

لرد از اینکه زن ماگل او را دوست ملانی خطاب کرده و همچنین به عدم وجود دماغ روی صورتش اشاره کرده بود بسیار خشمگین شده بود و در دل گفت:
-بزار ملانی ازت خون بگیره و مادرمان را نجات بده، یک کروشیو طلبت!


-اممم...چیزه عزیزم ببین...امروز توی دانشکده ی پزشکی یه مهمونی بالماسکه داریم و ما لباسای جادوگری رو انتخاب کردیم عزیزم. دوستم هم خیلی گریم انجام داده این شکلی شده.

کاسه ی صبر لرد در حال اتمام بود.
-یک کروشیو هم طلب تو ملانی!

-اها باشه...،بیا این خونو بگیر تا نمردم!
-خوب درد نداره...اها بیا...تموم شد عزیزم میتونی بری!

-کروشیو!

زن ماگل همونطور که از درد جیغ می کشید گفت:
-آخخخخخ...میدونستم...جیغغغغغغغ...شما...آاااااااااا...
جادوگرین...ایییییییی!


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۳:۵۹ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۰
#80
با کی؟
هری


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.