هاگرید درحالی که هری روی دوشش در حال هلاک شدن بود گفت:
- پروف...وسیله نقلیه ای چیزی نداری گازشو بگیریم بریم گریمولد؟!
- نه فرزندم...جادوم از کار افتاده.کر کنم باتری اش تموم شده! باید بزنمش تو شارژ!
دامبلدور، هاگرید و هری که روی دوش هاگرید واقع شده بود تا چشمشان به پایین جاده خورد وارد حالت"
" و سپس وارد حالت"
"شدند.حتماً در این لحظه از خودتان میپرسید که چه چیزی در پایین جاده واقع شده بود که دامبلدور را هم وارد این حالت کرده بود.جواب سوال شما زامبی است! آن هم از آن زامبی هایی که دلشان برای گوشت نیمه غول ضعف میرود.هری نعره زد:
- پروف چیکار کنیم؟!
اما پروف که هنوز در حالت ایست مغزی بود و مغزش هنوز این منظره زامبی وار را هضم نکرده بود.بنابر این خود هری دست به کار شد و به ماشینی که کنار خیابان پارک شده بود اشاره کرد.هاگرید دامبلدور را برداشت و بدو بدو به سمت ماشین دوید.به علت این که هاگرید حدود 4 برابر اندازه استاندارد مسافران ماشین را داشت و در در اتومبیل جا نمی شد، دامبلدور را در صندلی جلو و هری را پشت فرمان واقع کرد.
در همین لحظه زامبی ها هم متوجه شدند که دو انسان و یک غول در حال ور رفتن با یک ماشین هستند.حالا اگر گفتید می خواهند چه کار کنند؟!درست است! حمله ور میشوند به سمت ماشین.در اینجا بود که هاگرید خودش را به حالتی در عقب ماشین جاداد که سخف ماشین کنده و سر و پاهایش از دو طرف ماشین به بیرون زده شد!هاگرید نعره زد:
- ماشین رو روشن کن و بعد پاتو رو اون دکمه گنده ای که اون پایینه فشار بده!
هری سوییچ را که از قبل در محل مورد نظر واقع شده بود چرخاند و پایش را روی آن دکمه گنده ای که زیر پایش بود فشار داد و به این ترتیب، از دست زامبی هایی که حالا در فاصله 2 سانتی متری صورت هاگرید بودند را قال گذاشت و رفت!
خانه ریدل ها - عملیات نقشه کشی!ولدرمورت یک کلاه ژنرالی بر سر گذاشته بود.همه چراغ های خانه بجزء یکی که بالای میز ناهارخوری واقع شده بود را خاموش کرده بود و در حال نقشه کشی بود.ولدرمورت با یک چوب به نقشه محل گیر افتادن آرسینوس اشاره کرد و گفت:
- ما باید خیلی حرفه ای عمل کنیم.هکتور با استفاده از معجون هایش در ورودی را باز کرده و ماگل های داخل آن را بیهوش میکند.دلفی هم که مسئول دیدبانی است.رودولف با قمه هایش آرسینوس را آزاد میکند و از گاومیش باروفیو هم به عنوان دژ شکن استفاده میکنیم.سوالی است؟
هیچکس چیزی نگفت!