هری:
- خب بابایی، از کجا باید شروع کنم؟
هری که کنار در آشپز خونه ایستاده بود، به آرومی به سمت جیمز اومد و دست به سرش کشید و گفت:
- ببین پسرم، میدونی که فضا هم سرما داره و هم گرما، امکانات مواجهه با گرما رو الان نداریم، باید برم بخرم. بیا فعلن برو تو فریزر، تا من یکی دو ساعتی برم برگردم.
- چشم بابا.
پنج دقیقه بعدهری ر حالی که جیمز رو به زود هل میداد داخل فریاد زد:
- آلبوس سوروس...آلــــــــبوس...بیا کمک بابایی کن ببینم.
آسپ به سرعت به سمت هری دوید و هر دو به تمام قدرد جیمز رو به درون فریزر قدیمی محفل هل میدادند.
یک ساعت بعد- آها...آها...آه
، درست شد. خب درش رو هم بستم. حالا بریم سرغ تنظیم دما.
سپس پیچ تنظیم رو چرخوند و روی عدد منفی 30 در جه ایستاد.
- خوب شد
خانه ریدل هالرد:
لرد نگاهی به خدش انداخت و مشاهدع کرد که مو در آورده و به شکل یک شامانزه با دم مار در اومده. دانشمندان از این مطلب فهمیدن که نصف لرد از نسل میمونا و آدماست و نصف دیگه از نسل مار هاست.
لرد چوبدستیش رو به سمت خودش گرفت و تکانی داد، دوباره به حالت اول باز کشت و فریاد زد:
- کروشیو هر دوتون! ایمپریو بلا...برو به بارتی کروشیو بزن، با توام
- بلا تحت طلسم فرمان به راه افتاد و دائم به بارتی کروشیو میفرستاد تا ای که بارتی از نفس افتاد.
لرد: