تلکیف جلسه سوم کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی.
هووووو هوووو این صدای چیه؟ من در حالی که مشغول گوش دادن به گرامافون جادوییم بودم متوجه صدای باد مانند شدم
که از اشپزخونه میاومد، پدر و مادر خوانده ام بیرون رفته بودن و من در تعطیلات تابستونی تو روسیه بودم.
بی توجه به صدا دوباره از موسیقی لذت برم که تلفن زنگ زد به ارامی سمت تلفن رفتم . ماریا مادر خوانده ام بود که گفت
برای شام غدا درست کنم و التماس کرد که اشپزخونه رو به فنا ندم من خیال ماریا رو راحت کردم ولی معلوم بود اتفاق قبل
رو یادش نرفته که گاز ترکید.
من با هیجان به سمت اشپزخونه رفتم و بیخبر از این که اینبار فاجعه دیگه ای پیش میاد به سمت یخچال رفتم.
تصمیم گرفتم گه گلابچی درست کنم(غذای محبوب روسیه شبیه دلمه برگ) اول گوشت گاو از قفسه بیرون اوردم وتو قابلمه
با ادویه گذاشتم بعد ساعت رو روی 1 ساعت گذاشتم که پخته بشه و در دنیای سریال محو .
تو جای حساس بودم که با بوی سوختنی به خودم اومدم و سریع به گاز سر زدم .
اگه یکم دیر تر میریدم گوشت می سوخت، بعد گوشت رو با ادویه مخلوط کردم و کلم رو از توی یخچال بیرون اوردم و خوب
شستم بعد مثل دلمه گوشت رو توی برگکلم چیدم و با برس چربش کردم و روی گاز گذاشتمبعد حدود 40 دقیقه که خوب
پخت به ئ ماریا و پاپا تماس گرفتم که بگم کجایین که در کمال تعجب وخشم شنیدم که گفتن شام پختن و فاجعه
از شدت ناراحتی شیشه کنار تلفن شکست و پخچال به طرز عجیبی رو زمین سقوط کرد و اه دوباره دردسر دیگه ای
به ظرف شام نگاه کردم یک گیلاس مشروب ریختم و در کمال لذت خوردم وبعد صدایی محو شنیدم که میگفت مافلدا داری
چه خوابی میبینی؟ بلند شو. با گیج و منگی از خواب بلند شدم و دیدم در زیر زمین هستم سر کلاس اصول تغذیه
وکلاس تموم شده.
باورم نمیشد که همش خواب بود و به سمت خوبگاه رفتم تا جریمه خوابیدن سر کلاس روبدم که 50 تا شنا بود.
حیف کاش واقعی بود نه یک خواب