هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: خوابگاه پسران
پیام زده شده در: ۱۸:۰۲ یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۴
#1
- نویل پاشو خفه شدم ...
نویل دستشو می زاره رو شکم گمنامو بلند میشه: ببخشید یهویی زیر پام خالی شدم افتادم
- زیر پات خالی شد یا داشتی بپر بپر می کردی
نویل: بابا داشتم ورزش می کردم
کوئیرل که داشت با تعجب به ماجرا نگاه می کرد: تو داشتی ورزش می کردی !

نویل سرخ شده بود ولی دیگه خودشو نباخت دیگه نویل فرق کرده بود نویل خودشو جمع و جور کرد و گفت: می خوام برای عضویت تو تیم گریفیندور اماده می شم

کوئیرل خیلی سریع تونست دهنشو که از تعب باز مونده بود ببنده ولی گمنام هنوز با دهن باز داشت نویلو نگاه می کرد

کوئیرل با حالتی مهربانانه گفت: نویل مطمئنی می تونی این کارو بکنی ؟

نویل: اره

نویل تمام فکرشو جمع کرد تا بحثو منحرف کنه: می گم این تختا چیه؟

گمنام که هنوز می خواست بحثو ادام بده یه نگاه به نویل می کنه و وقتی نویلو مصمم می بینه منصرف میشه و میگه: اینجا خوابگاه پسراست

نویل با تمام سرعتی که می تونست شروع کرد به صحبت: عالیه عالیه...منم می تونم یه تخت انتخاب کنم
کوئیرل در حالی که با دستش به دو تا تخت اشاره می کرد:غیر از این دوتا هر کدومو که خواستی بر دار

نویل: عالیه من می رم اون بالا می خوابم

نویل رفت و روی طبقه ی بالای یکی از تخت خوابه که روبروی تخت گمنام بود دراز کشید تو فکرش این بود که تمذین خوبیه برای کوئیدیچ !

کوئیرل:بهتره اول این سقفو درست کنیم ....



W.T


Re: ثبت نام در هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۵:۳۱ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۴
#2
نام:نویل
نام خانوادگی: لانگ باتم

سابقه:بی سابقه من هنوز پام به کلانتری باز نشده



W.T


Re: "نمایشنامه نویسی لایق یک سفید!"
پیام زده شده در: ۱۲:۴۴ پنجشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۴
#3
شاهزاده و امپر داشتن فرار می کردن که برو بچ W.T می ریزن تو پارکو جلوشونو میگیرن
ارتا:کجا دارید می رید ترسوها؟
شازده:چی؟
امپر با یه حرکت سریع جا خالی میده ولی 10 12 تا نور در مدل ها وانواع مختلف به شازده می خورن
شازده: بیگلی بیگلی ..... عر عر عر
شازده در اثر برخورد این همه ورد یه جورایی قاطی کرده بود و بازگشت به خویشتن خویش کرده بود
امپر دوباره یه نورافکن می زنه و سعی می کنه فرار کنه

چو چانگ:بچه ها بگیریدش تا در نرفته
در یک چشم به هم زدن چو و ارتا از سمت راست نویل و و گمنام از سمت چپ مری و برتی هم از بالا میریزن رو امپر
امپر شمشیرشو در میاره تا بزنه ارتا رو نصف کنه که نویل با گوشکوب زاخی می زنه تو دماغ امپر
امپر:اخ مماخم داخون شد ...داره خون می یاد ای مامان :mama:
.." کمک" مری دهن امپرو می گیره و امپر یه ضربه به مری میزنه و مری پرت می کنه اون ور

چو داد می زنه:اینکارسروس ...طنابهایی از چوب دستی چو خارج می شه و امپرو در بند میکنه امپر با دماغ شکسته در حال که نویل زیر یه خمشو گرفته بود تا فرار نکنه رو ی زمین می افته
امپر یه لگد به نویل می زنه ونویل پرت می شه اون ور
ارتا ومری وگمنام هر سه با هم فریاد می زنن استوپیفای ولی روی امپر تاثیری نداشت
نویل:گوشکوبو ور میداره و :chomagh: در یک لحظه امپر بی هوش میشه همه به نویل نگاه می کنن

مری:نویل چی کارش کردی؟
نویل:این گوشکو با هر چی بدرد نخورباشن به درد تو سر زدن خوب میخورن
همه:

ویلیام ادوارد مییاد:افراد حمله..... اخ و روی زمین می افته
سرژ که با گوشکوب زده بود تو سر پروفسور:بازم تو وسط ماجراهای جدی امدی تو برو پستاتو زیاد کن

ناگهان یه صدایی می یاد همه بر می گردن
همه:گراپ
گراپ:گراپی امپرشو میخواد
....



W.T


Re: مدیریت جلسه های حضوری سایت
پیام زده شده در: ۱۴:۵۵ دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۸۴
#4
خیلی ممنون که به فکر ما شهرستانی ها بودید تاریخو گذاشتید اخر تابستون تا ما نتونیم بیایم(بابا من انتخاب واحد دارم)

ولی به هر حال امیدوارم خوش بگذره(حیف شد می خواستم این حاجی رو ببینم )



W.T


Re: آخرين جاودانه ساز
پیام زده شده در: ۱۶:۲۳ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴
#5
یه چیزی مال ریونکلا یا گریفیندور؟

دامبلدور گفت میراث گریفیندور رو حفظ کرده(شمشیر)البته قبول دارم ممکن چیز دیگه ای هم باشه

ولی رولینگ تو یکی از مصاحبه هاش گفت اگه کسی کتابو رو خوب بخونه می تونه جاودانه ساز اخری رو پیدا کنه به خاطر همین بعضی ها حدس زدن هری جاودان ساز اخری(من قبول ندارم) که برای خودش یه حدس

ولی ممکنه بتونیم اخرین جاودان ساز و مثلا تو خونه ی سیریوس پیدا کنیم چون به نظر می رسه R.A.B برادر سیریوس باشه

ربط حرفامو به موضوع خودمم نفهمیدم



W.T


Re: آیا دامبلدور مرحوم شده؟یا همش یه کلکه؟
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴
#6
به نظر من دامبلدور مرده برای حرفمم چند تا دلیلی دارم:

1-دامبلدور فردی نیست که همه ی دوستانو اطرافیانشو ناراحت کنه و امید به نبردو تو اونا از بین ببره

2- دامبلدور کسی نیست که جان اطرافیانشو به خطر بندازه یعنی اون شب اعضا محفل و یه عده از دانش اموزا در معرض خطر مرگ بودند

3- دامبلدور دروغ نمی گه اگه بخوادچیزی رو مخفی کنه بهت نمی گه

من اون سایتو خوندم دلایل خوبی بود ولی هر کدوم یه مشکلی دارند

1- درباره ی این که چرا چوب نشکوندن :اولا تو کتاب جایی نگفته که این رسمه که چوبشو بشکنن بلکه فقط اشاره کرده چوب اون فردو وقتی شکسته بوده باهاش خاک کردن یغنی ممکن رسم این بوده که چوبو با فرد خاک کنن

2-در مورد حرف بلاتریکس:بلاتریکس درباره ی کروشیو صحبت کرد که باید تنفر داشته باشی تا واقعا طرفو عذاب بده ولی اواداکاداورا فکر نکنم به نیت بستگی داشته باشه بلکه فقط به قدرت جادوگر بستگی داره

3-دامبلدور خطرو احساس کرده به خاطر همین هری رو از ماجرا خارج کرده تا اسیب نبینه

ولی امیدوارم زنده باشه



W.T


Re: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید سابق)
پیام زده شده در: ۲۲:۲۶ چهارشنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۴
#7
شوالیه:بچه ها فرار کنید این جا بمب گذاری شده؟
بومب
یه تعداد از افراد پرت می شن بیرون اتیش همه جا رو گرفته بود صداهای مبهمی از دور شنیده می شد

برتی:نویل باشو خودتو تکون بده له شدم
نویل که نفهمیده بود چی شده بلند می شه می گه چی شده؟
برتی:تو تازه می گی چی شده پس چرا دوئیدی بیرون ؟
نویل: دیدم همه دارن می رن منم امدم

مری:برتی اینو ولش کن این همین جوری باید چند دقیقه بهش مهلت بدی بفمه کجاست
برتی:بقیه کجان ؟نکونه تو اتیش....
مری:زبونتو گاز بگیر شوالیه باهاشونه تازه بقیه گروهم با چو هستن حتما یه جوری نجات پیدا کردن

شوالیه در حالی که حلقه ای اتیش اونو در بر گرفته بود از ساختمون که خرابه ای از اون باقی نمونده بود می یاد بیرون

نویل:اب بیارید شوالیه داره می سوزه
شوالیه بدون توجه به نویل بر میگرده می گه هنری بیا بیرون اینجا امنه
هنری با گمنام و چند تا از اعضا میان بیرون شوالیه با یه حرکت چوب دستیش اتیش دورشونو خاموش می کنه

نویل:
هنری: بابا شوالیه داشتیم حال می کردیما تازه فهمیدم چرا تو کتاب تاریخ جادوگری نوشته بود اون یارو یه 200 باری خودشو تو اتیش گیر انداخته بود خیلی با حاله
برتی: حیف شد منم می خواستم امتحان کنم می گم منم برم تو
شوالیه: مسخره بازی در نیارید باید دقت کنید جادوی کلدیوس (جادوی خنثی کننده اتش) رو درست اجرا کنید وگرنه خطرناک یادتونم نره برای چی امدیم.. اینجا از بقیه خبر دارید؟

که صدای واکی تاکی شوالیه در می یاد
چو: اوه اوه ...اهه هاهه(مثلا سرفه) شوالیه صدامو می شنوی؟
شوالیه:اره.. حالتون خوبه؟
چو:اره ما خوبیم فقط یکمی دود خوردیم رزی و ایوی هم پیش منن
شوالیه:بهتره برگردیم قلعه ولدمورت باید الان حسابی دور شده باشه

ارتا:از ارتا به شوالیه از ارتا به شوالیه...
شوالیه:بگوشم
ارتا:این شاهزاده رو ندیدید ما رفتیم دنبالش ولی از خونه نیومده بیرون
شوالیه:حواستونو جمع کنید غافل گیر نشید...راستی کی ونجاست؟
ارتا:من با این ققی اینجام داره الکی داد می زنه انگار دمش سوخته...

اما در همین موقع نویل داد می زنه"اونجا رو یه چیزی داره می دوه"
همه بر می گردن شاهزاده رو می بینن که و داره می سوزه صحنه ی واقعا دلخراشی بود حتی برای یه مرگ خوار
مری:خاموشش کنید گناه داره
هنری:دیگه دیر شده
ناگهان فردی در کنار شاهزاده ظاهر می شه و اونا با هم غیب می شن...



W.T


Re: کتاب 6 با ترجمه ویلدا اسلامیه رو بخریم یا نه؟
پیام زده شده در: ۱۶:۲۶ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۴
#8
به نظر من ایراد های اسلامیه هر چی باشه سوتی ترجمه ای از این لحاظ که معنی رو نفهمه نمی ده خیلی روون ترجمه میکنه و در ضمن من سر کتاب 5 چون ویدا دیر امد چند هزار تومنی رو حروم مترجم های دیگه کردم دیگه این کارو نمی کنم

به خاطر همین این دفعه به خواهر کوچیکترم اجازه ندادم تا کتاب مترجم های دیگه رو بخره من انگلیسیشو خوندم اونم اسلامیه رو می خونه تیریپ داداش سالاری امدم ولی خودشم باهام موافق بود ولی میخواست هم ویدا برو بخره هم اون اولیه رو



W.T


Re: نظر سنجی رولینگ - نویل پسری که ممکن بود دومین انتخاب باشه
پیام زده شده در: ۱۶:۱۷ سه شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۴
#9
نویل باید نقش مهم تری داشته باشه ولی فکر نکنم اون قدر که تاثیری فراتر از شخصیتش داشته باشه



W.T


Re: قلعه روشنايي
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ چهارشنبه ۹ شهریور ۱۳۸۴
#10
شوالیه:راستشو بگو نویل چرا این جوری شد؟
نویل:
شوالیه:اندرو تو بگو
اندرو:ووووووو (داشت سوت می زد)
شوالیه: مجبورم نکنید
نویل:خب راستش ما حسابی خسته بودیم وقتی از ماموریت برگشتیم بعد باید راه می افتادیم طرف کوه فریز ایس که برتی گفت..

نویل حرفشو قورت داد انگار بین یه دوراهی قرار گرفته بود نمی دونست چی کار کنه

شوالیه با لحنی ارام:برتی چی گفت نویل راستشو بگو نویل این خیانت به دوستت نیست

نویل:اون گفت این کار بی خودیه چرا باید اون قدرتشو کم کنه اخه می تونه مفید باشه گفت می تونه با یه ورد یه دسته مرگ خوارو بفرسته به درک...

شوالیه:خب پس این جوری تصمیم گرفتید به من کلک بزنید نویل تو منو نامید کردی اندرو تو هم

اندرو حسابی سرخ شده بود :منو نویل خیلی بهش گفتیم ولی قبول نکرد

شوالیه:و عاقبتش شد این به سقف نگاه کن به خود برتی نگاه کن

چو:حالا چرا بهش اینو دادی بخوره؟
نویل:قرار شد یه معجون الکی بخوره اونم جلوی همه منم اشتباهی معجون بی حس کننده رو بهش دادم

مری:معجون که خطرناک نیست
شوالیه:اگه همونی یاشه که من فکر می کنم روی انسان ها تاثیرش خیلی کوتاهه و خطری نداره درسته نویل اون معجونه؟
نویل:اره خودشه شانس اوردیم من هنوز یه مقدار شن وایتوپرم دارم
می تونم بازم درست کنم
شوالیه: خوبه
اما این برتی رو ببر فکر کنم بتونی این معجونو درست کنی وبا یه حرکت چوب دستی یه تیکه کاغذ به اما داد برو این اولین ماموریت تو

اما:ماموریت... این بچه بازیه
گمنام:بابا تو داشتی الان قر می کردی می رفتی حالا کلاس می زاری؟

چو:بسه این حرف ها توی قلعه جا نداره کارای کوچیکم میی تونن مهم باشن

شوالیه یه نگاه به نویل کرد :نویل این بار می بخشمت ولی دیگه نباید ماموریت ها رو سرسری بگیرید با تو هم بودم اندرو

نویل و اندرو با هم:باشه

شوالیه: این هنری کجاست؟
رومیلدا:ممممممم
شوالیه:چیزی شده
و جینی پرید وسطو تمام ماجرا را برای شوالیه گفت

شوالیه کمی فکر کرد و بعد گفت بهتره اول یه فکری به حال این سقف بکنیم بعد باید یه جلسهبزاریم برید هنری رو هم بیارید...



W.T






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.