جیمز وقتی درو باز کرد اثری از فلکس ندید.داشت خودش رو آمده برای یک جیغ دیگه می کرد که مرگخواری که اون نزدیکی بود (بلیز) و برای همین کار (یعنی ساکت کردن هر کی مشکوک بود که موضوع رو فهمیده)اون جا ایستاده بود . با یک ورد جیمز رو بیهوش کرد(به دلیل درست اثر نکردن آواداکداورا بر روی این خانواده از این ورد استفاده کرد).و بعد او را با خود غیب کرد.
استرجس:بالاخره معنیه جیغ ویغ نکن رو فهمید.خدا رو شکر یکم بزرگتر شده.
(و بعد وسایل گرد گیریو جمع کرد که ببره بذاره سر جاش.)
درون فلکسنیک :آقا این ماشین تند تر نمی ره؟
دامبل:سرعت برای مریض خوب نیست.یک وقت حالش بد می شه می افته رو دستمون.
نیک:چی چیرو براش بده! این همین الانش افتاده رو دستمون! اگر به بیمارستان نرسیم براش بد می شه.
گرامبلی:وقتی می گن براش بد می شه یعنی بد می شه دیگه، بحث نداریم.
نیک در دل گفت:آخه اگر سر موقع نرسیم اون وقت اون بارونه (خون آلوده)که رفتارش برای من بد می شه.
دامبل :راستی مقصد کجاست؟
گرامبلی:باید بریم سنت مانگو پروفسور!
دامبل:ای وای چرا زود تر نگفتید الان تو راه هاگوارتز بودم دو دقیقه دیگه می رسیدیم به هاگ
. حالا که بحث مسیر شد اون نقشه ی لندنو آوردی؟
گرامبلی:نه پروفسور!
_خوب حالا که این طور شد تا این جا که اومدیم من برم نقشرو از دفترم بردارم بیارم.
نیک:مگه لندنو بلدنیستید؟
_البته که بلدم ولی چون تازه گواهی نامه گرفتم جاده ها و مسیر هارو خوب هنوز بلد نیستم.
نیک در دل:تا حالا که بعد از ظهر شده بگو تا شب کار داریم پس. حالا چی کار کنم.
پیش بارون خون آلودمورگانا:مگه این جا کوچه ی سمت چپ اولین میدون نیست که به گریمولد نزدیکه؟
بارون:خب آره.
مورگانا:کل راه از گریمولد تا سنت مانگو یک ساعت بیشتر نیست. بعد الان ما چهار ساعته این جا منتظریم! بگو چه کلکی زدی!اعتراف کن!
بارون :حالت خوبه مورگانا! من به شما کلک زدم!من می خوام پولمو بگیرم . فلکس محفل به چه دردم می خوره!
_می خوای دستور مای لرد انجام نشه !می خوای پول بیشتری بگیری !می خوای...
_صبر کن گازشو گرفتی...
پیتر که جو گیر شده بود سر هر دوی اونا فریاد می زنه:هر دوتون ساکت باشید
به جای این که با هم دعوا کنین یکی بره ببینه اونا تا به حال به سنت مانگو رسیدن یا نه. شاید از مسیر دیگه ای رفتن و افراد بارون نتونستن اونا رو به این جا بکشونن.(و در آخر هم
)
مورگانا و بارون نگاهی این جوری
به پیتر می کنن و با یک کروشیو حسابش رو می رسن
بعد موگانا گفت:تره ور این جا بمون و مراقب اینا باش الان من بر می گردم (و بعد به سنت مانگو آپارات می کنه.)
در همین موقع گریمولدمالی ویزلی در رو بست و وارد خونه ی شماره ی دوازده گریمولد شد و گفت: جیمز کجاست؟
استرجس:رفته بیرون کمی هوا عوض کنه بچه . چی کارش داری؟
مالی در حالی که یو یوی صورتی جیمز رو که از پشت در پیدا کرده بود نشون می داد گفت:واقعا! اونم بدون یویوش!
استرجس:بزرگ شده دیگه بچه که نیست!
_آخه این یو یو رو من براش خریده بودم.
استرجس :حالا گریه نکن مالی تو که بچه نیستی!راستی تو اون پاکتت جیه؟
_وسایلیه باهاش می خوام برای دامبلدور معجون درست کنم.دیروز که پیش شفاگر روانی(روان پزشک) بودیم چند تا معجون داده براش درست کنم که هر روز بخوره.
_
این شناسه رو دوست داشتم . امیدوارم همه از این شناسه خاطره خوبی به یاد داشته باشن.
فعلا بای