هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مدیریت سایت جادوگران به اطلاع کاربران محترم می‌رساند که سایت به مدت یک روز در تاریخ 31 خرداد ماه بسته خواهد شد. در صورت نیاز این زمان ممکن است به دو روز افزایش پیدا کند و 30 خرداد را نیز شامل شود. 1 تیر ماه سایت جادوگران با طرح ویژه تابستانی به روی عموم باز خواهد شد. لطفا طوری برنامه‌ریزی کنید که این دو روز خللی در فعالیت‌های شما ایجاد نکند. پیشاپیش از همکاری و شکیبایی شما متشکریم.


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ دوشنبه ۶ تیر ۱۳۹۰

تد لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۵ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۹:۳۷ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
در شب خاک سپاری دامبلدور باران می بارید گویی اشک آسمان هم درآمده بود دامبلدر در مبارزه با لرد سیاه کشته شد هری یاد آن شب افتاد جلوی در محفل هری بعد از خوردن غذا باکفش های الستور همیشگی اش جلوی در محفل منتظر بود با چشمان جستو جو گرش اطراف را می کاوید بعد صدایی شنید به طرف صدا رفت و ولدرمرت را بالای سر دامبلدور دید لرد سیاه قیب شدودامبلدور.....



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۰:۵۹ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰

لیلی پاتر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۴:۰۳ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۴:۴۶ پنجشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۵
از هاگزمید
گروه:
کاربران عضو
پیام: 111
آفلاین
اشک های سورس برای مرگ لی لی همچون باران تند می بارید. لی لی عشق از دست رفته سورس ! در ان شب مهتابی درجمع اعضای محفل به وضوح می توانست نبود دامبلدور وسورس اسنیپ را احساس کرد هری هنوزهم باور نداشت که اسنیپ فرد مورد اعتماد دامبلدور اورا کشته باشد !!!!! الستور مودی قرار بوداون شب بیاید دنبال هری تا اورا به پناهگاه ببرد. دران زمان هری چقدر دلش می خواست دراسمان هاگوارتز به عنوان جستجوگر کوئیدیچ بازی بکنداما این امکان پذیر نبود؟؟؟؟بعد مبارزه ی داخل هاگوارتز با اسنیپ وخاکسپاری
دامبلدور تنها چیزی که احتیاج داشت ...........خوردن یک نوشیدنی اتشین بود.........................


شما از علائم نگارشی که به راحت خوندن پست کمک میکنه استفاده نکردین. یک دور خوندن از روی پستتون رو هم فراموش نکنید تا اشتباهات کوچیک رو متوجه بشید. روی همین متن بیشتر کار کنید و دوباره بفرستید.

ویرایش بعد از ویرایش متن: جمله ی اول کمی با جملات بعدی ناسازگار بود و استفاده از علائم باید در پایان جملات به اتمام رسیده استفاده بشه. ولی با این حال پست خوبی بود.

تایید شد!


ویرایش شده توسط لی لی ایوانز در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۵ ۲۱:۰۲:۳۹
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۵ ۲۱:۱۱:۱۸
ویرایش شده توسط لی لی ایوانز در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۶ ۱۶:۰۸:۲۰
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۷ ۱۲:۴۸:۵۷

دانش بهترین هدیه است وشجاعت بهتر


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۰۰ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰

تد لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۵ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۹:۳۷ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
در یک



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۱:۲۴ یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰



مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۱۷ جمعه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۶:۱۷ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۰
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 17
آفلاین
باران به صورت اشک آلود هری می بارید. گویی آسمان به هری تلنگر می زد . فکر از دست دادن الستور و وداع با دامبلدور در مراسم خاکسپاری او را بیشتر برای مبارزه مصمم می کرد . ای کاش الان به عنوان جسنجوگر مشغول کوئیدیچ بود ولی ، پسر برگزیده مسئولیتی به دوش داشت و رازی در سینه که تصمیم گرفته بود در اولین شب جلسه ی محفل اونو بازگو کنه ولی وجودش پر از تردید بود ...


تایید شد!
خیلی جالب بود!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۵ ۱۱:۳۲:۴۹


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۴:۳۷ شنبه ۴ تیر ۱۳۹۰

تد لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۰۵ شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۹:۳۷ پنجشنبه ۹ تیر ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 6
آفلاین
دریک شب بارانیخواب بودم ناگهان چراغ روشن شد من ولدمورت را پیش روی خود دیدم او چوبدستی خود را بالا برد ویک طلسم زد من از جا پریدم وجاخالی دادم ظرف مرغسوخاری را به ترفش پرت کردم ونوشیدنی کره ای را هم پاشیدم روش وسریع زیر شنل نامرِِِِیئ رفتم و از آن جا فرار کردم و اوبا ناامیدی آن جا را ترک کرد ومن با وجود این که خسته بودم شروع به تمیز کردن اتاق شدم


تایید نشد!
باید با این کلمات جمله بسازید و اونهارو در متنتون رنگی کنید.
باران - مبارزه - اشک - الستور - شب - خوردن - آسمان - محفل - خاکسپاری - جستجوگر

استفاده از علائم نگارشی ( ! . ، ؟) رو هم فراموش نکنید. یک بار خوندن از روی پست باعث میشه اشکالاتتون رو به راحتی متوجه بشین. لطفا دوباره تلاش کنید.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۴ ۱۴:۴۳:۲۰
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۴/۴ ۱۴:۴۵:۱۰


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۰

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۲۰:۲۲ دوشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
باران - مبارزه - اشک - الستور - شب - خوردن - آسمان - محفل - خاکسپاری - جستجوگر

شب رعب انگیزی بود و باران بی امان بر سر و روی عزاداران فرو میریخت. ساعتی بعد،همه از مراسم خاکسپاری الستور مودی برگشته و برای خوردن شام سر میز نشسته بودند،اما فقط با غذایشان بازی میکرند.اشک از چشمان جستجوگر جوان سرازیر شد،مبارزه ی شب پیششان در محفل،لحظه ای از جلوی چشمش دور نمیشد،آری...او به طور ناخودآگاه خودش را مقصر می دانست،مودی بخاطر او کشته شده بود؛ولی دیگر کار از کار گذشته و الستور از میانشان گریخته و به آسمان پناه برده بود...!


تایید شد!
عالی بود ...


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳۱ ۱۵:۳۸:۱۵


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۵۸ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰

کتی  بل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۱۶ یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۵:۲۰ پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۰
از توی دفتر خاطرات تام ریدل
گروه:
کاربران عضو
پیام: 17
آفلاین
آسمان تیره بود وباران نم نم به شیشه ها می خورد(خوردن).
در مبارزه ی شب قبل تلفات زیادی نداشتند اما یکی از بهترین جادوگران را از دست داده بودند. الستور
مودی.
همگی برای مراسم خاکسپاری به محوطه رفته بودند. مراسم در سکوت کامل انجام می شد.چشمانشان هم مثل آسمان، خیس از اشک بود. اعضای محفل ققنوس، به خاطر غم از دست دادن مودی، عزا دار بودند.
در بین آنها، هری پاتر در سکوت به قبر خیس استادش نگاه میکرد و همچنان غصه میخورد. آنقدر به فکر انتقام بود که لذتبخش ترین چیز هارا فراموش کرده بود. مدرسه، دوستانش، فداکاری مادرش، خانواده ی جدیدش، حتی کوییدیچ و جستوجوگر بودنش را فراموش کرده بود. فقط حس نفرت از ولدمورت و مرگخواران در وجودش شعله میکشید.
(نمیدونستم باید طنز باشه، ترسناک باشه یا غم انگیز واسه همین اینو نوشتم.)
باتشکر

تایید شد!
قشنگ بود. تفاوتی نداره که پست طنز، جدی، ترسناک یا هر مدل دیگه ای باشه، اعضا تو انتخاب نوع پستشون آزادن.


ویرایش شده توسط ونسا اسمیت در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳۰ ۱۱:۱۳:۴۱
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳۰ ۱۱:۱۹:۰۷

هری پاتر و سنگ جادو
هری پاتر و تالار اسرار
هری پاتر و زندانی آزکابان
هری پاتر و ج


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۹:۰۰ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
باران - مبارزه - اشک - الستور - شب - خوردن - آسمان - محفل - خاکسپاری - جستجوگر

- بارون بارون ، بارونَ هِی !
-
- ببخشید، من باید این تلفن رو جواب بدم.

جی.کی رولینگ از مراسم خاکسپاری قدم به تاریکی شب میذاره و به هزار زحمت بلک بری اشو (البته من که نمیدونم این دستگاه چیه! ) از چیبش میکشه بیرون و دم گوشش میبره. الستور مودی که مشغول خوردن شده بود با چشم مصنوعی خودش رولینگ رو زیر نظر داره.

- چی میگی؟ به من چه که اون پسره ی جستجوگر مسخره (این فقط در راستای استفاده از کلمه بود! ) اشک تورو در آورده؟ من که نمیتونم زارت هری رو بکشم. تازشم، کتاب دیگه تموم شده! و دیگ از هیچ معفل ققنوس و مبارزه و هیچی دیگه خبری نیست!!

آسمان شب با رعد و برق غرش گری روشن شد و جی کی پشت موبایل داد کشید :
نمیتونم !!!! میدونی که من خیلی بیزی و از این حرف ها هستم. حالا هم باید برگردم به مراسم خاکسپاری ِ هری پاتر، آخه میخوام یه کتاب جدید بنویسم که خیلی مرموزه ...!

و به داخل برمیگرده. لبخند کثیفی که روی لبان الستور نقش بسته بود، حالا تبدیل به پوزخند میشه.


گابر قبلا عضو ایفای نقش بودی، پس نیازی به تایید در اینجا نیست. به معرفی شخصیت برو.

ویرایش گابر : نمیخوام برم ایفا، همین طوری حسم اومد اینجا پست بزنم، عزیزم.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳۰ ۹:۲۶:۱۱
ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۳۰ ۱۲:۴۸:۵۰

[b]دیگه ب


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰

blackhack


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۲ یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۵:۲۸ سه شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۰
گروه:
کاربران عضو
پیام: 4
آفلاین
-الستور- مودی با چشمان خیس از -اشک- -شب- را به سر برد.

چگونه میتوانست در مراسم -خاکسپاری - شرکت کند.

او انجا بود و هیچ کاری نکرده بود.

او یک -جستجوگر- عالی بود ولی چطور میتوانست مرگ خوار شده باشد؟

او با -محفل- عهد بسته بود.وحال عهد خود را شکسته و به سوی ولدمورت رفته بود.

الستور نگاهی به -آسمان- تیره و مه آلود کرد.راهی نداشت چه او زیر طلسم فرمان باشد چه داوطلبانه به مرگ خواران پیوسته باشد باید با او -مبارزه کند یا مخفیانه او را بکشد!

یک پرتو سبزرنگ دوست او را میکشد.یکی از اعضای ویزلی ها را.

چرا باید چارلی به دست او بمیرد؟

-باران- شروع به بارش کرد و مه حاصل از زاد و ولد دیوانه ساز ها غلیظ تر شده بودند.

الستور با -خوردن- معجون مرکب پیچیده به شکل پتی گرو درآمد و با جارو به سمت خانه ی ریدل حرکت کرد و با چارلی در حیاط مواجه شد....


متن خوبی بود اما بعضی قسمتاش یکم نامفهوم بود و توی ارتباط برقرار کردن توی بعضی از جملات دقت لازمو نداشتی. شمارو تایید میکنم، وقتی وارد ایفای نقش شدین بیشتر تقویت میشین.
تایید شد!


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۲۹ ۱۷:۱۵:۰۴


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۶:۱۸ یکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰

mr.iman7@yahoo.com


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۰۰ یکشنبه ۲ آبان ۱۳۸۹
آخرین ورود:
۲۳:۳۵ یکشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۰
از لندن
گروه:
کاربران عضو
پیام: 12
آفلاین
باران - مبارزه - اشک - الستور - شب - خوردن - آسمان - محفل - خاکسپاری - جستجوگر

هری در خود فرو رفته بود . داشت خاطره ی تلخ مبارزه ی شب منتقل شدنش به پناهگاه را مرور کرد . شبی که یکی از قوی ترین اعضای محفل یعنی الستور توسط لرد ولدمورت کشته شد فقط برای این که بتواند هری را سالم به پناهگاه برساند.
قطره های اشک داشتند بر گونه ی هری غلط می خوردند که ناگهان رون وارد اتاق شد و به هری گفت : چرا هنوز لباس های کوئیدیچ ات را نپوشیدی مسابقه 20 دقیقه ی دیگر شروع می شود .
هری رفت و لباس های کوئیدیچش پوشید و وارد زمین بازی شد.چند دقیقه از شروع مسابقه نگذشته بود که باران شروع به باریدن کرد ، هری بدون توجه به بارش شدید باران به دنبال کردن جستجوگر ادامه داد ولی به یکبار آسمان تاریک شد و شروع به یخ زدن کرد . بله این دمنتور ها بودند که بر خلاف انتظار وارد مسابقه شده بودند.
در میان هیاهوی دانش آموزان یک نفر از گروه هافلپاک به طور وحشتناکی به یار گریفیندوری خورد و هر دو نقش زمین شدند و دکتر آمد و آنها را به درمانگاه برد .
فردای آن روز اعلام شد که یکی از دانش آموزان مٌرده و قرار به زودی دفن بشه ، همه خیلی ناراحت شدند و در مراسم خاکسپاری شرکت کردند.


تایید شد!
بعضی جاها غلط دیکته ای داشتین، که اونم با یک دور خوندن از روی پست رفع میشه.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۲۹ ۱۷:۰۰:۳۹

حرف اول و آخر : جادو







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.