کورن اسمیت میپره وسط ...
ملت:
کورن: حریف میخوام...کی حاضره با من دوئل کنه؟
مرلین که به طرز عجیبی به عرصه دوئل برگشته بود میپره وسط
کورن:
کورن غش میکنه و میوفته تو بغل فلور
ملت:
کورن تازه میفهمه چه اتفاقی افتاده و میپره بالا
کورن:
فلور:
مرلین: جوون بکش کنار تا بلایی سرت نیومده
کورن: عمرا
مرلین: خیلی خوب خودت خواستی
هر دو نفر به هم تعظیم میکنند.
و...
@!#$#،%^#$@!&&*)%^&
ملت:
کورن در حالی که نصف شده بود و داشت دنبال انگشت کوچیکه پاش میگشت به مرلین که پلکاش خشک شده بود نگاهی انداخت:
مرلین سعی کرد پلک بزند ولی موفق نشد
مرلین:
مرلین چوبدستیشو به طرف پلکاش گرفت و ناگهان....بوممم....صورت مرلین منفجر شد( تصویری:
)
ملت:
اسمیت که حالا تونسته بود علاوه بر انگشت کوچیکه پاشت گوشاش هم پیدا و وصل کنه با خوندن یک ورد لفظی بدنشو به حالت اول برگردوند
مرلین:
کورن: تو دیگه پلکی نداری که بتونی از خودت دفاع کنی
مرلین انگار تمام زندگیشو ازش گرفته بودند .
کورن:استوپیفای
مرلین روی زمین پهن شد
ملت:
ولی ناگهان چهره ملت تغییر کرد:
کورن نگاهی به مرلین روی زمین انداخت و پوزخندی زد ولی سنگینی یک سایه را پشت سرش احساس کرد
مرلین دیگری که پلک هایش هم سالم بود پشت سر او بود
مرلین:
کورن:
مرلین: من که بهت گفتم با من در نیوفت
مرلین هر دو پلک را به شدت بالا برد ( خشاب عوض کرد
)
هر دو پلک با سرعت نور پایین آمدند
بومممممممممممممممممممممممممممممممممممم.............
مرلین نگاهی به دور و برش انداخت ، ملت همه بیهوش شده بودند ولی کورن هنوز سر پا بود
کورن:
مرلین: حتما بازم گرد و غبار رفته زیر پلکم....
کورن: هووووم میخوای صلح کنیم
مرلین: هوووم منم موافقم پلکام دیگه مثل قدیم قوی نیستند
کورن و مرلین همیدیگه رو بغل میکنن
ملت که تازه به هوش اومده بودن:
یه نفر از اون پشت فریاد زد : یا با هم مبارزه کنید یا با من
کورن: یا با من
جمعیت کنار رفت و ......
ادامه دهید....