استــــــــــــــــاد!
اسـتـــــــــــــــاد ما خیلی شما رو دوست داریم استـــــــــاد.
استاد ولی دست روزگار ما رو از شما جدا کرده بود استـــــــاد نتونستیم تا امروز بیایم سر کلاستون استــــــــــــاد، آخه استـــــــــــاد! کلاستون هشت صبح بود استـــــــــــــــاد!
اول این که استاد ما میریم بالای درخت، ینی از گیاهان برای محافظت از خودمون استفاده میکنیم، بعد وایمیسیم تا بیان نجاتمون بدن استاد!
استاد مادرجون ما رو میکشن با این جوابی که دادیم، دو هم نمیگیریم از این سؤال استــــــاد، ولی استـــــــــاد... گوسپندی کرم شکل در ما میلولید که اینطوری جواب بدیم استــــــــــــــــاد!
دوم هم این که استـــــــــــاد ما الان میگیم داشتیم چیکار میکردیم. اجازه بدید استــــــاد!
خرررر... قارت قارت قارت... خررررر... فرررر... زرررر... هیــــــــــــع!! [ افکت صدایی برگردوندن فیلم به عقب، افکت صدایی استپ فیلم و اون تهشم خط ترمز فیلم بود!
]
گیاهان سال هاست که در جاهای مختل، به شکل ها مختلف و به شیوه های مختلف در میان جادوگر ها و آدم ها زندگی کرده اند. فایده ها و حتی ضرر هایی برای ما داشته اند و ما کره زمین را با آن ها مشترک بودیم. اما همان گونه که کمتر کسی می داند...خرچ خرچ خرچ...
- عه مروپی چقد سر و صدا میکنی!
- لینی؟! به ما ایراد گرفتید؟ نفر دوم ِ لیست؟!
- نه ینی آخه... این منصفانه نی! اینجا که دیه مامان ارباب نیستی!
- نیستیم، ولی حافظهمون که عیب نکرده. سرتون به کار خودتون باشه.
خرچ خرچ خرچ...
بچه ها از خواب ناز با صدای کوبیدن خودکاری روی میز توسط استادشان، بیدار شدند. فقط این وسط، لینی وارنر پاپ کورن ِش را قایم کرد و ریش خندی زد. پروف گرین غرغری کرد و شروع به دادن ِ درس ِ اخلاق کرد.- بهت گفتم که خیلی سر و صدا میکنی.
- تو پاپکورنتو بخور.
خرچ خرچ خرچ...
- مروپم، چیکار میکنی عزیزم؟
- ای هلگای شیرین سخن.
داریم وصیتنامه مینویسیم. به شما چه آخه؟!
- عهههه عهههه عهههه!!
من سرخورده شدم!
من شکست عشقی خوردم!
من میرم تو رو به دوئل دعوت میکنم!
میرم توی شهرلندن یه پست میزنم که خودمم نفهمم چی شد تا دماغم بسوزه!
من...
گیاهان خیلی خوشمزه هستند در بعضی مواقع. روی بعضی از آن ها می شود نوشت و بعضی از آن ها حتی در جهنم می توانند زندگی کنند...- باب لودو ساکت باش. داره در مورد جهنم حرف میزنه.
و بعدش دستشو گذاشت رو قلبشو گفت
: آه... جهنم... لودو:
خرچ خرچ خرچ...
- پیس پیس... مروپی! چی داری مینویسی؟!
- مرلین به حق این شبهای عزیز همتون رو به جنگل تبعیدتون کنه که گیاها همهتون رو بخورن! مرلین با جنگل محشورت کنه!
همزمان با دیالوگ مروپی، استـــاد گرینگرس:
-: گیاه ها خیلی فایده دارن. مثل ِ این که شما همه قایده هاشون رو می دونین؟ نه؟ اگه داخل ِ یک جنگل بودین؛ می دونستین چجوری باید تو اون جنگل با کمک گیاه ها زندگی کنین؟ می دونین؟ نمی دونین دیگه! رز به مروپی اعتراض کرد: آخه واسه چی باید تو جنگل گیــــر کنیــم؟!
اعتراض ِ رز ویزلی بلند شد که چرا باید در جنگل گیر کنند؟ پروف هم نه گذاشت؛ نه برداشت و با یک ورد ِ ساده، دانش اموزان را به جنگل ِ ممنوعه فرستاد. هر کسی در یک جای جنگل! او اعصاب مصاب ( با استرس رذوی ص و م) نداشت... - عــــــــــــــــــــــــــه!!
اگه گذاشتید ما مرلینو به صرف چای دعوت کنیـــــــــــــــــــــــم!!
همهی دانشآموزان تبعید شده: