هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۴ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۴۰۱

محفل ققنوس

پیکت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۰۵ یکشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۱:۱۸:۲۱ شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲
از ریش پروف!
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 36
آفلاین
پروفس!

۱. من توی ریشتونم اذیت نمیشین؟

۲. مدیریت هاگوارتز، رهبری محفل ققنوس، کوییدیچ، کشف خواص جادویی خون اژدها... جایی هست که فتح نکرده باشین؟ اگه خواستین من هستم با هم بریم فتح کنیم.

۳. اصلا من هم نباشم، اون ریش اذیتتون نمیکنه؟! من دوتا برگ دارم هر روز باید آبیاریشون کنم. شما چجوری ریشتون به آبیاری روزانه نیاز نداره؟ بگین برگای منم یاد بگیرن.

۴. راستشو بگین پروف... چند سالتونه؟ من بارها ازتون پرسیدم و جواب های مختلف دادین. یادتون رفته یا صرفا نمی‌خواین جواب بدین؟

۵. گفته شده شما خواص جادویی خون اژدها رو کشف کردین... چجوری خون اژدها گیر آوردین؟ اژدها رام کردین؟ با اژدها دوئل کردین؟ چشمای اژدها رو با چنگالاتون درآوردین؟



۵ تا گفتم چون نوشتن با این دستا خیلی سخته.


یه بوتراکلِ جذاب




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۹ سه شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۰:۲۶:۵۲
از خانه
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 521
آفلاین
بسمه تعالی




جنابمان حضور خویش را به همراه دگر متهم این سرای به هممان رسانیدیم. مجدویان‌آ! کنون بدانید و آگاه باشید که این نوبه متهممان شخصی به غایت مروّش، مقنّس، پفسّر، گفّندر و متمایل به بوسیدن همگان می باشد و دامبلیت از وی به غایت دور می‌باشد شد شد... اتهامات و ابهامات پیرامون وی بسیار فراوانند، ز توطئه و اخلال در بازار پیاز بگرفته تا اعمال صغر سن در اسناد سجلی و غیره و ذلک لک لک...


تصویر کوچک شده






توضیحات دنگُ و دینگی:
دقت کنید که در این مصاحبه ها مخاطب پرسش های شما شخصیت ایفایی مهمون (متهم تحت شکنجه) هستش و این کار بیشتر برای شناخت بهتر شخصیت ایفای نقشی اون هاست و نه شخصیت حقیقی پشت اون ها، پس لطفا این موضوع رو در پرسش هاتون لحاظ کنید. از اونجایی که قراره این پرسش ها در قالب شکنجه پرسیده بشن، توصیه می شه که اون ها رو شبیه به اتهام مطرح کنید، گرچه هیچ اجباری در این خصوص نیست و حتی می‌تونن خیلی دوستانه باشند. در نهایت پرسش‌های شما در قالب یک رول که با همکاری با مهمون اون قسمت نوشته شده، پاسخ داده می شن. اضافه کنم که مهلت ارسال پرسش تا پایان وقت پنجشنبه، 17 شهریور 1401 هستش.



پاپاراتزیانه و اسکیترانه،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۶:۵۹ جمعه ۴ شهریور ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۰:۲۶:۵۲
از خانه
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 521
آفلاین
بسمه تعالی


توجه: این مصاحبه پیش از فوت وزیر زاموژسلی ضبط گشته است.


در اتاق جادویی بازجویی به آرامی باز شد و دستی از لای آن بیرون آمد و روی دیوار شروع به خزیدن کرد. کورمالانه بالا و پایین می‌رفت و به دنبال چیزی می‌گشت.

- یافتیم!

کلید چراغ چلکی صدا کرد و اتاق روشن شد. سپس وزیر قدم به درون آن نهاد. اتاق کوچکی که یک چهارپایه وسطش بود و یک لیوان معجون راستی بی‌رنگ درون آن. وزیر چون به بالای آن رسید یک دستمال کاغذی تا شده از جیبش بیرون آورد که در حال جنبیدن بود و بدون آنکه بازش کند، درون لیوانش انداخت. کمی همش زد و بعد آن را در آورد. جلوی خودش گرفت و تای آن را باز کرد.

مغروق گشتن درون معجون راستی چون بود؟

خوب بود، قشنگ آبیاری شدم. یکم دیگه بمونم ریشه میزنم.


نامتان را مِن حیث المجموع با جزئیات فراوان بیان نمایید.

پیکت... پیکت کاملا خالی. بدون کلمه اضافه. ولی اگه وزیر لایق بدونن میتونن یه اسم جذاب بلند بالا پیشنهاد بدن که به جذابیت ذاتیم بیاد.


وزیر با خودش اندیشید شاید بتوان وی را کتجو نیز نامید، ولی چیزی نگفت.

درختتان در کجای می‌باشد؟
توی جنگل ممنوعه، دور و اطراف محل زندگی سانتورها. احدی جرئت نمیکنه نزدیکش شه، حتی خودم. تازه چراغاشم روشن گذاشتم تا وقتی نیستم دزدا نرن توش. از همه درختای اطرافشم بلند تره، عمرا بتونین پیداش کنین.


دارای میوه می‌باشید؟

خیر، بهتر از اون. برگ دارم، فتوسنتز میکنم و اینا. ریشه هم میتونم بزنم حتی.


گل می‌رویانید ز خویش؟

یه وقتایی خیلی ذوق کنم غنچه میزنم.


از زیستن درون ریش آن پیر مملوء ز فسفر گویید.
خیلی خوبه! اجاره خونه نمیخواد بدی، پول آب و برق و گاز هم نمیخواد، صاحبخونه هم بهم اعتماد کامل داره. تازه شکار هم نمیخواد بری، غذا خودش همیشه آمادست.

آقای زاموژسلی در دفترش چیزی راجع به سوءاستفاده از سالمندان نوشت.

ز اهل هافل گشتید... چه شد که گشتید؟
هافل یه صمیمیت خاصی داره که نتونستم مقاومت کنم. پروف هم معتقد بود بهتره چند تا دوست پیدا کنم. به هر حال بوتراکل به این جذابی خطرناکه تنها و بی دفاع باشه.


در وزارت ز جنابمان حمایت بنمودید، گویید چگونه و به چه نحوی تطمیعتان بنمودیم؟
شما میخواستین آه و فغان ملت رو در بیارین، منم همینطور. خواسته هامون در یک راستا بود.


آقای زاموژسلی چیزی راجع به استفاده ابزاری از خودش در دفترچه‌اش یادداشت کرد.


ز وفاداریتتان اسی کماندار می‌باشد، اسی کماندارتان کو؟
اسی کماندار؟ منظورتون نیوته؟ اون تشکیل خانواده داد کلا منو فراموش کرد. منم اومدم دوستای جدید پیدا کردم.


بر مجمع ققنوسیان وارد گشته‌اید، آنجای چه می‌کنید؟
من یه بوتراکلِ ریزه میزه م، پس توی هیچکدوم از تمیزکاری ها و آشپزی و اینا هیچ کمکی نمیتونم بکنم. اگه کار به مبارزه خیر و شر رسید، میتونم چشم یه چند تا بچه شر رو در بیارم. : biganeh:



چگونه ز اسواپ پیاز تناول می‌نمایید؟ گیاهی مگر گیاه دگر را می‌خورد؟
من معمولا سوپ پیاز نمی‌خورم. غذای من با بقیه فرق داره. ولی من چهره تک تک پیازایی که باهاشون روبرو شدم و یادمه. هر وقت مالی ویزلی میخواد سوپ پیاز درست کنه، پیازایی رو جمع میکنم که باهام بد رفتار کردن.



در کجای سرایگان محفلیّون می‌زی‌اید؟
در ریش پروف. توی شرایط بحرانی هم جیب دیگران.


در تالار اسرارمان یک پیشگویی در خصوص جنابتان موجود می‌باشد، ماهیت آن چه می‌باشد؟
پیکت یه سرمایه دار بزرگ میشه که همه درختای دنیا رو میخره و در نتیجه درختا و بوتراکل های ساکن اونها زیر دست پیکت میشن. همچنین پیکت بزرگ کم کم میوه ها رو جایگزین گیاه می‌کنه تو رژیم غذایی مردم. در این راستا از وزیر خواهش دارم قیمت سبزیجات رو ببرن بالا و اگه کسی پرسید چرا، از ضررات گیاهان بگین براشون.


آقای زاموژسلی با خودش اندیشید که «لو می‌دهد که به سازمان اسرار نفوذ بنموده و ایضا قصد ایجاد تشنج در مطعمه ملت جادویی دارد، یادمان باشد روزی به عنوان سلطان سبزی مصلوبش نماییم.» سپس برای خودش سری به تایید تکان داد.

در حد فاصل جاروی جیغ و مرلین چه چیزهایی موجود می‌باشد؟
ایمان، تقوا و عمل صالح. تعدادی هم پروفسور، تاتسویا، ایوا و پیکت.



خویش را جذاب می‌خوانید؟ ز چه روی؟ این اسم رمز نشانه کدامین عملیات بوده و قصدتان زان چیست؟ قتل، اقتال، مقاتله؟
یعنی می‌خواین بگین من جذاب ترین و خاص ترین و خفن ترین بوتراکل روی زمین نیستم؟ قصدم صرفا گفتن حقیقته.

آقای زاموژسلی سرش را به سمت بوتراکل برده و با دقت به چشمانش خیره شد، آنگاه در دفترچه یادداشتش نوشت «تحت تاثیر مواد توهم‌زا می‌باشد.»

موثرترین شکنجه بر جنابتان چیست؟
تمیزکاری. دم عید که میشه خودمو لای علفها گم و گور میکنم. آخه با این دستا چی رو میشه تمیز کرد؟!


اگر در این سرای محبوستان نماییم آیا احدی ز بهر جنابتان سندی مهیّا خواهد بنمود؟
احتمالا مامان تراکلم مجبور میشه سند درختی که تو جنگل غیر ممنوعه داریم و بذاره گرو. شما که نمی‌خواین یه بوتراکلو بی درخت کنین، میخواین؟



آقای زاموژسلی سپس چوبدستی‌اش را تکانی داد و پوشه آبی رنگی از غیب ظاهر شد و در مقابل او باز شد و معلق ماند. نگاهی به آن انداخت و سپس رو به پیکت کرد و گفت «اینان اتهامات آن پیر مملوء از فسفر می‌باشد که دامبلیت ز وی دور است.»

پیکت جان، جات راحته؟ از حیث گرما و سرما و آذوقه مشکلی نداری؟
خیلی راحته. یه خورده توی گرما اذیت میشم ولی با یه خورده هوا خوری حل میشه.



من همیشه فکر میکردم دستات یکم خطرناکه، دسته؟ ریشه س؟ نتونستم معاینه کاملی بکنم، خودت بگو چیه و ازش چه استفاده هایی میکنی.
اینا چنگاله، برای تهدید ملت و گاهی عملی کردن تهدید استفاده میشه. ولی از اونجایی که پروف خشونت رو ممنوع کرده، پیازمو باهاش خورد میکنم.


از اونجایی که استفاده از چوبدستی با مرامت سازگار نیست، وقتی که موقعیتش بشه، مردمو با چی میزنی؟
با اجازه پروف، با چنگال.


آقای زاموژسلی با خودش فکر کرد«با چه می‌زند؟ سفیدان بسیار دچار خشونت گشته و جز جنگ و نزاع نمی‌اندیشند. آخر الزمان بگشته است.»


چرا دلت برای درختای جنگل ممنوعه تنگ نمیشه و چسبیدی به ریش این پیرمرد؟
دلم که تنگ میشه، ولی جنگل ممنوعه هم جای خطرناکیه. اگه گرسنه م بشه مجبورم برم شکار ولی ریش هم امنه هم غذا آماده ست. شاید هم تونستم تا وقتی بین جادوگران زندگی میکنم، فرهنگ یه زندگی بوتراکلانه رو بهشون یاد بدم. مثل نوع تغذیه و نوع استفاده از درختا.


ایا وقتایی که نیاز به رسیدگی داری میری پیش استاد مراقبت از موجودات جادویی تا ازت مراقبت کامل به عمل بیاره؟ یا نه و هاگرید تنها گزینه ست؟
هاگرید بهترین گزینه ست. ریش داره. خیلی زیاد. تا وقتی حالم خوب شه غذا و جای خواب دارم.


آقای زاموژسلی به سرعت در دفتر یادداشتش نوشت «مالیات آذوقجات پنهان در محاسن هاگرید را نمی‌دهند.»


پیکت آرومی هستی، هیچوقت دوست نداشتی مقام و منصب خاصی داشته باشی؟
. پیکت کار داوطلبانه دوست داره. داوطلبانه درختا رو هرس کردن، داوطلبانه خونه ها رو از حشرات تمیز کردن، و داوطلبانه درآوردن چشم مهاجمان و کسایی که علیه درختا خشونت به خرج میدن.



آرزو و غایت یه پیکت چیه؟
ریشه بزنم و ریشه هامو در سراسر زمین پخش کنم و بر همه گیاهان حکومت کنم. ولی از اونجایی که این آرزوی بوتراکلای بده، آرزوی تابیدن نور عشق و دوستی بر دل همگان رو دارم.



پیکت از چی بیشتر از همه بدش میاد؟
از دارکوب! سر صبح تق تق تق میزنن توی درختای همسایه، نمیذارن آرامش داشته باشیم.


وزیر تاب دیگری به چوبدستی اش داد و این بار پوشه دیگری ظاهر شد؛ سرخ و رویش نوشته شده بود بلک بعید.

از کی رفتی توی ریش دامبلدور؟ نیوت ولت کرده یا فرار کردی؟
همونطور که قبل تر اشاره کردم، نیوت تشکیل زندگی داد و رفت پی زندگی خودش، منم رفتم پی زندگی خودم.



میگی مدرسه نمیری! اما من بررسی کردم، توی کلاس آموزش دوئل شرکت کردی! هدفت از این کار چیه؟ چه نقشه‌ای داری؟
صرفا به دلایل دفاع شخصی بود. موجود جذابی مثل من حتما بدخواه زیاد داره.


خودت گفتی که وقتی درخت مورد علاقه‌ت رو پیدا کنی، به ندرت مهاجرت می‌کنی! این یعنی دامبلدور درخته؟ نواده‌ی درخته؟ بعدا قراره درخت بشه؟
پروفمون البته چیزی از درخت کم نداره. فقط یه ذره متحرکه. شاید حتی نواده درخت ریش باشه.


چرا روی کلمه‌ی «ریزه میزه» حساسی؟ نکنه واقعا میزه‌ای؟
*چنگال هایش را تهدید آمیز به هم میزند* مردم بخاطر ریزه میزه بودنم منو دست کم میگیرن. غافل از اینکه بوتراکل نبین چه ریزه.



چرا محفل؟ خونه‌ی ریدل که قفل‌های بیشتری برای گشایش داره!
وسوسه انگیزه، ولی رهبرتون ریش نداره.


چجوری می‌میری؟ یه دمپایی بزنن روت بسه یا باید سرت رو قطع کرد؟
خشونت چرا؟ هر مسئله ای پیش اومده با گفت و گو حلش میکنیم. حقیقتش نمیدونم. نمردم تا حالا. قصد هم ندارم بمیرم فعلا.



گفتی سخت اعتماد می‌کنی! از هر گروه هاگوارتز قابل اعتمادترین و غیرقابل اعتمادترین رو نام ببر!
هافلپاف: قابل اعتماد ترین سدریکه. میتونی همه رازهاتو بهش بگی و مطمئن باشی به کسی نمیگه. فقط وسط حرفات یه خورده خر و پف می‌کنه که اونم مهم نیست.
غیر قابل اعتماد ترین هم خودمم. در ازای یه پروانه خوش خط و خال یا یه برگ خوشگل همه چیو لو میدم.
گریفندور: قابل اعتماد ترین تاتسویاست. یه سامورایی همیشه آماده!
غیر قابل اعتماد ترین ایواست. وقتی شیکمش قار و قور می‌کنه به هیچ وجه نزدیکش نشین.
خیلی با ریونکلاوی ها و اسلایترینی ها صحبت نکردم، ولی مطمئنا غیر قابل اعتماد ترین ریونی، لینیه. تنها حشره ای که تا حالا دستم بهش نرسیده.


ادامه پرسشان جنابمان...

چگونه سر ز سرزمین جادویانه بریتانیا به در آوردید؟
من توی درختم داشتم زندگیمو میکردم که نیوت منو از توی کیفش در آورد. اینجوری از اینجا سر درآوردم.


گر جنابتان را دو نیم بنموده در آب قرار دهیم دوقلوی می‌گردید؟
اگه قلمه زدن بلد باشین امکانش هست. اگه دوقلو می‌خواین که کاری نداره، برگمو میدم معجون مرکب درست کنید. خشونت چیزی جز پشیمونی نمیاره.



راجع به پنج مجدوی و ساحره به انتخاب جنابتان به علاوه پنج تای به انتخاب جنابمان هرچه می‌خواهید گویید:

آلبوس دامبلدور: بهترین صاحبخونه و رهبر ممکن.

لرد ولدمورت: نه مو، نه ریش، نه جیب؟ هیچ جا واسه زندگی یه بوتراکل ندارن. :Noch:

سوجی: شناختی ازش ندارم. اگه بذاره یه خورده با چنگالام بشکافمش میتونم شناخت عمیق پیدا کنم‌

تاتسویا موتویاما: خیلی خیلی قابل اعتماده. همیشه هم تو هرس کردن درختا با کاتاناش بهم کمک می‌کنه.

الکساندرا ایوانوا: همیشه احساس میکنم یه "چقد خوشمزه به نظر میرسی" خاصی تو چشماش میبینم.


آقای زاموژسلی منتظر پنج جادوگر یا ساحره به انتخاب خود پیکت ماند ولی ظاهرا خبری نبود...

معجونیدگی چگونه بود؟
بستگی داره چقدر از حرفام پخش بشه.


پیامی بهر دگر اشخاصی که بر این سرای وارد خواهند شد دارید؟
تا ته سر بکشید، رازهاتون برملا شه، تو دردسر بیفتین بخندیم.



کدامین شخص را ز باب معجون خوران معرفی می‌نمایید؟
پروفمون رو بیارین. خیلی چیزا هست که می‌خوام ازش بپرسم.



پرسشی که نمی‌خواستید ز جنابتان بپرسیم را پرسش نموده و پاسخش گویید. (معجون راستی)
چه سوالی میخوای از شخص وزیر بپرسی ولی به دلایل امنیتی نمیتونی؟ چیزه... دنگ خوردنیه؟







* متهم بعدی به زودی معرفی خواهد شد...


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۱:۱۹ جمعه ۲۸ مرداد ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۰:۲۶:۵۲
از خانه
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 521
آفلاین




« پایان مهلت مطرح نمودن اتهامات، گزارش آن به زودی در این مکان قرار خواهد گرفت. »


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۸:۵۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱

اسلیترین، مرگخواران

دوریا بلک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۵۵ پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۴
آخرین ورود:
امروز ۰:۰۷:۰۶
از میان قلب مچاله‌ي شده‌ی خوانندگانم
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
اسلیترین
مرگخوار
پیام: 251
آفلاین
پیکت!
خیلی مشکوکی!

1. از کی رفتی توی ریش دامبلدور؟ نیوت ولت کرده یا فرار کردی؟

2. میگی مدرسه نمیری! اما من بررسی کردم، توی کلاس آموزش دوئل شرکت کردی! هدفت از این کار چیه؟ چه نقشه‌ای داری؟

3. خودت گفتی که وقتی درخت مورد علاقه‌ت رو پیدا کنی، به ندرت مهاجرت می‌کنی! این یعنی دامبلدور درخته؟ نواده‌ی درخته؟ بعدا قراره درخت بشه؟

4. چرا روی کلمه‌ی «ریزه میزه» حساسی؟ نکنه واقعا میزه‌ای؟

5. چرا محفل؟ خونه‌ی ریدل که قفل‌های بیشتری برای گشایش داره!

6. چجوری می‌میری؟ یه دمپایی بزنن روت بسه یا باید سرت رو قطع کرد؟

7. گفتی سخت اعتماد می‌کنی! از هر گروه هاگوارتز قابل اعتمادترین و غیرقابل اعتمادترین رو نام ببر!

به احترام ارباب و علاقه‌شون به عدد 7 به همین تعداد قناعت می‌کنم



River Flows in You
You are NOT the main character in everybody's story
*
Il n'existe rien de constant si ce n'est le changement
*
Light is easy to love
Show me your darkness


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۶ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱

گریفیندور، محفل ققنوس

آلبوس دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۷ چهارشنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۱
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۱۲ چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲
از دفتر کله اژدری
گروه:
ایفای نقش
ناظر انجمن
کاربران عضو
محفل ققنوس
گریفیندور
پیام: 62
آفلاین
عه این که مستاجر پیکت خودمونه!
من بهش اعتماد کامل دارم، ولی شاید اطلاعات کامل داشته باشم هم بد نباشه.

۱-پیکت جان، جات راحته؟ از حیث گرما و سرما و آذوقه مشکلی نداری؟

۲-من همیشه فکر میکردم دستات یکم خطرناکه، دسته؟ ریشه س؟ نتونستم معاینه کاملی بکنم، خودت بگو چیه و ازش چه استفاده هایی میکنی.

۳-از اونجایی که استفاده از چوبدستی با مرامت سازگار نیست، وقتی که موقعیتش بشه، مردمو با چی میزنی؟

۴- چرا دلت برای درختای جنگل ممنوعه تنگ نمیشه و چسبیدی به ریش این پیرمرد؟

۵-ایا وقتایی که نیاز به رسیدگی داری میری پیش استاد مراقبت از موجودات جادویی تا ازت مراقبت کامل به عمل بیاره؟ یا نه و هاگرید تنها گزینه ست؟

۶-پیکت آرومی هستی، هیچوقت دوست نداشتی مقام و منصب خاصی داشته باشی؟

۷-آرزو و غایت یه پیکت چیه؟

۸-پیکت از چی بیشتر از همه بدش میاد؟

۸تا پرسیدم که تام به یاد هورکراکس هشتمش بیفته.
لوموس و مرلین حافظتون.



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۱ جمعه ۲۱ مرداد ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۰:۲۶:۵۲
از خانه
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 521
آفلاین
بسمه تعالی







معجون هفته پیشمان ته گرفت. دگر نوبه معجونی پختیم و متهم این نوبه را نیز از برای مجدوییان آوردیم تا بر وی اتهامات ناروای خویش را نسبت داده و کیفور گردند. محبوس این هفته موجودی کوچک و نحیف که اطمینان مداریم زرد یا نارنجی می‌باشند لیک دارای بروگ بوده و در ریش‌نشین دامبلدور سکونت گزیده است. بیایید و هرآنچه تمایل دارید از پیکت بیرون کشید.


تصویر کوچک شده



توضیحات دنگ و دینگی:
دقت کنید که در این مصاحبه ها مخاطب پرسش های شما شخصیت ایفایی مهمون (متهم تحت شکنجه) هستش و این کار بیشتر برای شناخت بهتر شخصیت ایفای نقشی اون هاست و نه شخصیت حقیقی پشت اون ها، پس لطفا این موضوع رو در پرسش هاتون لحاظ کنید. از اونجایی که قراره این پرسش ها در قالب شکنجه پرسیده بشن، توصیه می شه که اون ها رو شبیه به اتهام مطرح کنید، گرچه هیچ اجباری در این خصوص نیست و حتی می‌تونن خیلی دوستانه باشند. در نهایت پرسش‌های شما در قالب یک رول که با همکاری با مهمون اون قسمت نوشته شده، پاسخ داده می شن. اضافه کنم که مهلت ارسال پرسش تا پایان وقت پنجشنبه، 27 مرداد 1401 هستش.




خوران و پزان،
لادیسلاو پاتریوشا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۲ یکشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۰:۲۶:۵۲
از خانه
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 521
آفلاین
بسمه تعالی


دری باز می‌شود و وزیر زاموژسلی قدم به درون اتاق تاریکی می‌گذارد. همزمان با بشکن وزیر چراغی روشن می‌شود تا قفس آهنی بزرگی را نمایان کند و لک‌لکی که با بال و پر بسته درون آن نشسته است. وزیر روی یک چهارپایه چوبی مقابل قفس می‌نشیند، دفترچه و قلمی از جیبش در می‌آورد و یک بشکن دیگر می‌زند. همزمان دو دست از تاریکی بیرون می‌آیند و به زور دهان نارلک را باز می‌کنند و دینگ هم که از درون کت وزیر بیرون می‌پرد و معجون راستی را در دهان پرنده می‌ریزد.

گوی تا بدانیم - با ظن نگاهی به دنگ می‌اندازد - طعم آن معجون را بپسندیدی؟ چگونه بود؟

حقیقتش، مزه‌ی یکی از استخون‌های پوسیده‌ی پدربزرگمو می‌داد.


آقای زاموژسلی لحظه‌ای با خود می‌اندیشد که او از کجا می‌دانسته استخوان پوسیده پدربزرگش چه مزه‌ای دارد؟

نام خود را به همراه پسینیانش و پیشینیانش گوی:

نام: نار. فامیلی: لک.

اهل کجایگان می باشید؟

اهل سرزمینی در بالای کوه لک‌لک‌پرور.


ما شایعه‌ای بشینده‌ایم که می گوید مرلین لک‌لک‌ها رو دوست دارد، در خصوص این ارتباط مشکوک و ارتباط خود با وی چه داری که گویی؟

کاملا درسته! مرلین شیفته و آشفته‌ای ما لک‌لک‌هاعه، این شیفتگی به حدی بوده که بچه‌هایی که می‌ساخته رو به ما می‌داده تا جابه‌جاشون کنیم. ( فقط موندم چرا حق و حقوق ما رو از تو حلقوم انسان‌ها نکشید بیرون. )

ماکیانی می‌باشی و بر چنگال‌زاغ (ریونکلاو) ورود نموده‌ای، ز چه روی ورود بنمودی؟ وارد گشتی یا واردت گردانیدند؟

ریونکلاو، بی‌نظیر‌ترین گروهی که بین گروه‌های چهارگانه دیدم و توی این گروه از حشره و هر موجودی که فکر کنی هستش و بطور کلی خیلی خوش می‌گذره. و همچنین خودم وارد شدم، علاقه‌ی خاصی به این گروه داشتم، دارم و خواهم داشت.

ز نظارت بر سرای ریونیّون گوی، چگونه است؟ نشان ارشدیّت برای اعمال ظلم و جور کیفیت کافی دارد؟ اطفال را تازیانه زده و از ایشان مشق طلب می‌نمایی؟ گر احدی بر ایشان نمره کم دهد، با گرز گران گرازان بر وی خواهی شورید؟

بابا چه جور و ظلم و ستمی اعمال می‌کنم؟ اطفال به من تازیانه نزنن، من جرئت یه پخ گفتن ندارم! دیوار منِ لک‌لک همیشه کوتاه تر از بقیه بوده.

بر جبهه‌ی سیاهان بجهیدی، ساعد نیز مداری، نشان سیاهت کوی؟

نشان سیاهم روی بالِ سمت چپمه.

در سیاهستان چه می‌کنید؟ صبحانه، ظهرانه، شبانه چه تناول می‌نمایید؟ حقوق نیز اخذ می‌نمایید؟

در جبهه‌ی سیاه، ما علاوه بر صبحانه، ناهار و شام، سه تا میان وعده هم بهمون می‌دن. بله، ما حقوق خیلی بالایی می‌گیریم و همش رو هم در راه سیاهی و شرارت خرج می‌کنیم.


آقای زاموژسلی در گوشه‌ی برگه‌ی بازجویی‌اش می‌نویسد «یادمان باشد مالیات کثیری ز ایشان گیریم.».


یک نفر در جیبمان قصد بوسیدن جنابتان را دارای می‌باشد... دیوانه‌ساز جیبیمان است، پیش از آن که مبتوّستان کند، کدامین خاطره خویش را مرور خواهید بنمود و با کدامین خاطره بر وی پاترونوسی رهای می نمایید؟

خاطره‌ای که افتخار سوار کردن لرد ولدمورت بر روی مول‌های خودمو داشتم. البته باید بگم که من پاترونوس نمی‌زنم، عمرا اگه بزنم.

آن مرد لانه به سر که لرد سیاهی بر شانه راستش بنشسته کیست؟ چرا لانه بر سر دارد؟ چگونه وی را به لانه به سری راضی نموده‌اید؟

اون یه ماگله که ارباب لرد ولدمورت کبیر، یک روز صبح به شکارش رفت و اون رو شکار کرد. بعدشم با چند تا میخ طویله وسط اتاق ثابتش کرد. تازه، چند لک‌لک معمار با تحصیلات عالی استخدام کرد تا دیزاین و دکوراسیون لونه‌مو طراحی کنه، در آخر هم خودشونو به شونه‌ش وصل کرد تا همیشه و در همه حال به یاد ایشان باشم و هر ثانیه‌ی زندگیم رو با معنی کنه.

به نفع ما در انتخابات وزارتخانه کنار کشیدید، ما چه وعده و وعیدهایی برجنابتان روای بنمودیم؟ زیر، روی و درون میز چه بگذشت؟

گفتم دیگه، فقط به خاطر برنامه‌های بی‌نظیرت بود و اصلا و اصلا هم نمی‌خواستی دنگی که بهش دینگ می‌گی رو بفرستی سراغم تا منو تو گونی کنی.

حال اگر بخواهیم موثرترین شکنجه را برجنابتان اعمال نماییم، چه بنماییم؟

پرامو بکَنید!

کنون که در محبس می باشید، آیا احدی سندی ز بهر رهاییتان مهیای خواهد نمود؟ که؟ چه؟ چرا؟


قطعا ارباب لرد ولدمورت کبیر، لینی، سو و مرگخواران میان به کمک من تا منو نجات بدن!

اتهاماتی که لرد سیه بر جنابتان وارد بنموده‌اند:

سلام ارباب!

نخستین اتهامشان: شما جادوگری؟! ثابت کن!

اضافه می نماییم که خیر، بازتان نمی‌فرماییم، همین گونه مثبوت گردید.

عه... خب باشه مثبوت جواب می‌دم.
اربابا! بنده جادوگرم ارباب، جادوی ما لک‌لک‌ها بعد از جادوی شما و بلاتریکس و دیگر مرگخواران، از قوی‌ترین جادو های عالمه به جان خودم!
ارباب من پرواز می‌کنم، خودش یه نوع جادو حساب می‌شن دیگه؟

ثانی‌ اتهامشان: اگه جادوگری، چوب دستی رو چطوری می گیری؟ با بال؟ فکر نمی کنیم بشه. با یکی از دو پایی که در بساط داری؟ اینجوری هم تعادلت به هم می خوره.
ما داریم فکر می کنیم خودتو جادوگر جا زدی که در میان ما جایی برای خودت باز کنی.

ارباب ما به چوبدستی اعتقاد نداریم، ما فقط به شما و بال زدن و نوک زدن اعتقاد داریم.

ثالث اتهامشان: تا حالا با جارو پرواز کردی؟ اگه جواب مثبته، چرا چنین کار بی معنی ای رو انجام دادی؟ بال بهتره یا جارو؟ کدوم رو توصیه می کنی؟ اگه بال بهتره ما بریم بال در بیاریم. بلدیم.

اربابا ما تجربه‌ی امتحان جارو رو نداریم. ارباب صد در صد بال بهتره. جداً بال در میارید ارباب؟! از فردا شب با هم بریم پرواز؟ نظرتون درباره‌ی اینکه لونه‌ای در کنار لونه‌ی خودم احداث ببینین چیه؟ در ضمن ارباب، می‌دونستین نوکم خیلی فایده داره؟ می‌رین نوک در بیارین با هم بریم مردمو نوک بزنیم؟

رابع: کوچ هم می کنی؟ از کجا به کجا؟

بله ارباب. از سمت راست لونه‌م به سمت چپ لونه‌م می‌رم.

خامس: لونت(لانه ات!) کجاست؟ ما هر چی در خانه ریدل ها گشتیم پیداش نکردیم. احساس امنیت نمی کنیم.

اربابا ما به منزله‌ی بهره‌مند شدن از نهایت آب و هوای خوش خانه‌ی ریدل‌ها، بر روی سقف زندگی می‌کنیم.

سادس: اگه یک بالت رو بچینیم، باز قادر به پرواز هستی؟ امتحان کن و نتیجه رو به ما بگو.


آقای زاموژسلی اشاره‌ای می‌کند؛ دستی از سیاهی بیرون آمده و یکی از بال‌های نارلک را می‌کند و خون به بیرون می‌پاشد و به تقلا می‌افتد.

خیر ارباب. می‌شه لطفاً بال ما رو بچسبونین به ما دوباره؟

آقای زاموژسلی چوبدستی‌اش را بیرون می‌کشد و یک ریپارو به نارلک می‌زند و درستش می‌کند.

سابع: ما هر روز در بشقاب تخت و صاف برات غذا می ریزیم. می تونی بخوری؟ مثل داستان روباه و لک لک نمی شی؟

اربابا، من می‌تونم غذا بخورم. ما لک‌لک شماییم و از بقیه‌ی لک‌لک ها خاص‌تر و بهتریم.

سابع دوّم: به عکست دقت کردیم... چشمات چپه؟ ما رو چند تا می بینی؟ از اون بالا چطور به نظر می رسیم؟

ارباب من از وقتی شکوه و جلال و جبروت شما رو دیدم چشام چپ شده ارباب. ارباب من شما رو همانند ارباب اربابان می‌بینیم، چنان چشمان سرختون به عمق وجودم رسوخ کرد که احساس سرخ شدن می‌کنم.

سابع سوّم از ادینبرو: تا حالا حین پرواز، شخص یا موجود عجیب یا غیر عادی ای رو در آسمان مشاهده کردی یا تصادف هوایی داشتی؟

خیر ارباب. فقط یکبار در اثر سنگینی بار به دودکش خانه‌ی ریدل‌ها برخورد کردم.

سابع چهارم معروف به سابع لاغر: کنترل ترافیک هوایی موجودات پرنده بر عهده چه کسی یا چه سازمانیه؟

برعهده‌ی همون سازمان عادی کنترل ترافیک هواییه ارباب. می‌بینین حقمونو خوردن ارباب؟ برای ما انقدر ارزش قائل نشدن که یه سازمان جدا بزنن.


هفت پرسش مطرح نمودند و ادعا کردند که کسی نمی‌تواند ادعایشان را رد کند.
الان اگر بگوییم دنگی که دینگ صدا می شود می‌گوید چنین نیست می‌گوید از دنگ مایه مگذارید؛ دورادور جانور را پرروی می نمایند. گذریم...

در تیم کوییدیچ ترنسیلوانیا حاضر بوده و مسئول تدارکات می‌باشید؛ ما غذا می خواهیم:
من مسئول تدارکات بازیم نه خوراک. از اسپانسر تقاضای پول برای غذا کنید.

ما آب می‌خواهیم:
من مسئول تدارکات بازیم نه نوشیدنی. از اسپانسر تقاضای پول برای آب کنید.

ما شورت ورزشی می خواهیم:
از اسپانسر تقاضا کنید. کمبود بودجه داریم و بازیکن‌ها مجبورن شورت ورزشی دسته دوم داشته باشن.

توپ نیز هم:
توپ دارین دیگه. همون توپ سوراخ رو یه چسب بزنین و استفاده کنین.


آقای زاموژسلی با خودش می‌اندیشد که شاید نارلک نسبت دوری با سینوس کبدی داشته باشد.

از وظایف خویش در آنجای و آنچه در آن سرای می‌گذرد برایمان گوی، از همنشینی با زوپسیان و منوداران و غیره و ذلک:
همنشینی باهاشون باعث افتخاره.

کنون ز طفولیت خویش گوی، ز نخست لک‌لک بوده می باشید؟ اخوان و اخواتی مدارید؟ پدرتان شغلش چه بوده، چه مقدار درآمد داشته و در کجای مشغول است؟ سایر اقوام ملولند و یا بِهلول؟

شایعاتی بوده که می‌گه هنگام بچگی لک‌لکَک بودم. هیچ برادر و خواهری هم ندارم، تو خانواده یه لک‌لک تک‌تک بودم! پدر بچه‌بر در موسسه‌ی بچه‌بری بوده. بقیه‌ی فک و فامیلم ملول بودن.

راجع به ده مجدّوی و ساحره به دلخواه خویش هرچه خواهی بگوی... صبر بنمای پنج دلخواه برای جنابت و این پنج نیز از طرف جنابمان:

لرد ولدمورت: ارباب لرد ولدمورت کبیر! بهترین، خاص‌ترین، خفن‌ترین و باحال‌ترین ارباب دنیا!

لینی وارنر: بهترین پیکسی و دوست جهان!

سو لی: یه دوست و شلوار لی پوشِ خیلی خوب!

پلاکس بلک: حقیقتش از نزدیک نمی‌شناسمش. اما به نظرم یه نقاش با ظرافت و خفنه!

حسن مصطفی: حقیقتش از نزدیک نمی‌شناسمش. ولی به نظرم یه بلاجر خیلی خفن و خوبه!

جرمی استرتون: یه ریونی خیلی خفن!

بلاتریکس استرنج: عرض ارادت و احترام خاصی به ایشون دارم.

اسکورپیوس مالفوی: یه کلاهبردار شیاد و در عین حال یه دوست خوب به‌نظر میاد.

آلنیس اورموند: یه گرگی خیلی خفن!

لادیسلاو پاتریشیوا خانزفوا کاردلکیپ جورامونت عاصدیق زاموژسلی: یکمی راحت‌تر صحبت کنه خیلی بهتر می‌شه!

این سرای و این بازجوییدگی و حال و احوال را چگونه یافتید، کیفورید؟ یا رنجور...؟

حقیقتش خیلی خوابم میاد. ممکنه از عوارض جانبی معجون باشه؟

پلاکان سیه شما را به این سرای کشانید، برای وی پیامی دارید؟

فقط یه سوال دارم ازش... تو هم وقتی این معجونو خوردی خوابت گرفت؟ نکنه فردا پس‌فردا بمیرم؟

خویشتان ز بهر مرتبه بعد که و یا چه را مورد اتهام قرارداده و تقاضای بازجویده گشتنش را دارید؟

اسکورپیوس مالفوی رو بیارین و بعدشم همه‌ی پولاشو ازش بگیرین.






××متهم بعدی این تاپیک، شنبه آینده معرفی و پذیرای اتهامات، افترا و تهمت‌های ملّت جادویی خواهد بود.




تصویر کوچک شده


پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ یکشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۱

اسلیترین، مرگخواران

لرد ولدمورت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶
آخرین ورود:
امروز ۱:۱۷:۱۲
از ما گفتن...
گروه:
کاربران عضو
اسلیترین
ناظر انجمن
مرگخوار
ایفای نقش
پیام: 6872
آفلاین
این اصلا قیافش برای ما ایجاد سوال می کنه!

ما سوال می کنیم. خودتون هر کدومو خواستین انتخاب کنین و ازش بپرسین.

1- شما جادوگری؟! ثابت کن!

2- اگه جادوگری، چوب دستی رو چطوری می گیری؟ با بال؟ فکر نمی کنیم بشه. با یکی از دو پایی که در بساط داری؟ اینجوری هم تعادلت به هم می خوره.
ما داریم فکر می کنیم خودتو جادوگر جا زدی که در میان ما جایی برای خودت باز کنی.

3-تا حالا با جارو پرواز کردی؟ اگه جواب مثبته، چرا چنین کار بی معنی ای رو انجام دادی؟ بال بهتره یا جارو؟ کدوم رو توصیه می کنی؟ اگه بال بهتره ما بریم بال در بیاریم. بلدیم.

4- کوچ هم می کنی؟ از کجا به کجا؟

5- لونت(لانه ات!) کجاست؟ ما هر چی در خانه ریدل ها گشتیم پیداش نکردیم. احساس امنیت نمی کنیم.

6- اگه یک بالت رو بچینیم، باز قادر به پرواز هستی؟ امتحان کن و نتیجه رو به ما بگو.

7- ما هر روز در بشقاب تخت و صاف برات غذا می ریزیم. می تونی بخوری؟ مثل داستان روباه و لک لک نمی شی؟

7- به عکست دقت کردیم... چشمات چپه؟ ما رو چند تا می بینی؟ از اون بالا چطور به نظر می رسیم؟

7- تا حالا حین پرواز، شخص یا موجود عجیب یا غیر عادی ای رو در آسمان مشاهده کردی یا تصادف هوایی داشتی؟

7- کنترل ترافیک هوایی موجودات پرنده بر عهده چه کسی یا چه سازمانیه؟


ما قصد داشتیم هفت سوال بپرسیم که هفت سوال نیز پرسیدیم و کسی نمی تواند خلافش را ادعا کند.




پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ یکشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۱

ریونکلاو، وزارت سحر و جادو، مرگخواران

لاديسلاو زاموژسلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۵ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳
آخرین ورود:
دیروز ۲۰:۲۶:۵۲
از خانه
گروه:
کاربران عضو
ناظر انجمن
ریونکلاو
ایفای نقش
مترجم
مرگخوار
پیام: 521
آفلاین
بسمه تعالی




به ملّت و امّت جادویی اعلام می گردد که متهم بعدی که در این سرای حاضر شده و مورد بازخواست قرار خواهد گرفت، موجودی است از گروهک چنگال زاغیان، دارای گرایشات تیره، با منقاری طویل که وظیفه حمل و نقل نوزادگان بر عهده می‌دارد، آتش لک‌تبار!


تصویر کوچک شده



علاقمندان می توانند در این سرای حاضر شده و هرگونه اتهامی را که خواستند بر وی روا دارند.


توضیحات دنگُ و دینگی:
دقت کنید که در این مصاحبه ها مخاطب پرسش های شما شخصیت ایفایی مهمون (متهم تحت شکنجه) هستش و این کار بیشتر برای شناخت بهتر شخصیت ایفای نقشی اون هاست و نه شخصیت حقیقی پشت اون ها، پس لطفا این موضوع رو در پرسش هاتون لحاظ کنید. از اونجایی که قراره این پرسش ها در قالب شکنجه پرسیده بشن، توصیه می شه که اون ها رو شبیه به اتهام مطرح کنید، گرچه هیچ اجباری در این خصوص نیست و حتی می‌تونن خیلی دوستانه باشند. در نهایت پرسش‌های شما در قالب یک رول که با همکاری با مهمون اون قسمت نوشته شده، پاسخ داده می شن. اضافه کنم که مهلت ارسال پرسش تا پایان وقت پنجشنبه، 13 مرداد 1401 هستش.



پرسشگر و شکنجه‌گران،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.