هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كافه دوئل تا پاي مرگ!!!
پیام زده شده در: ۱۸:۲۶ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۳
#35

گیلدروی لاکهارتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۵۸ چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱۴:۰۶ شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
گروه:
کاربران عضو
پیام: 594
آفلاین
- : شاهين، شاهين... نوشابه اي! شاهين، شاهين... نوشابه اي! خشــــخشخشخش ( صداي بي سيم )
- : شاهين، به گوشم...
- : چند تا از برادران گروهتو بفرست مراقب در پشتي باشن، ممكنه بخوان از در پشتي فرار كنن.
- : چشم حاجي... يكي از خواهران تكاور هم داوطلب شده، بفرستمش؟
- : پس چند تا نخود هم ببند بهش، شايد خرچنگ داشته باشن...
- : دريافت شد، تمام! خشـــــخشخشخش
فيتال: اصغر! اصغر! اي بابا... اصــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغر با توام! بلند گو رو بده به من.
اصغر: ببخشيد آقا، به جون همه بچه هاي محلمون خواب نبودم...بفرما. فقط بپا سرش تـفيه!
فيتال: آي كيـــو!!! مگه دهنتو ميچسبوني به بلند گو؟؟ اخراجي...به دليل عدم رعايت بهداشت
فيتال: :yclown: كافه به دليل استفاده نابجا از محتويات دماغ غول كثيفي به نام گراپي توسط نيروهاي ما به طور كامل محاصره شده. بچه بازي در نياريد، دستاتونو بذاريد رو سرتون و از كافه بياييد بيرون. :yclown:

همه:
مودي: تا من دارم مشغولشون ميكنم، شما گراپو از كافه خارج كنين...
مرلين: بابا فداكار!
شكمبولي: چاكريم!
مودي روشو ميكنه به گراپي، ميگه:
- بلا دقيقا جلوي تو حركت ميكنه، دنبالش برو و اصلا ازش فاصله نگير.داركي پايين تو پرواز ميكنه و از پايين هواتو داره. مرلين هم از پشت ازت محافظت ميكنه. و بقيه دور ما حلقه ميزنن. ما اين نظمو به هيچ وجه به هم نميزنيم، ميفهمي؟ اگه يكي از ما كشته بشه بقيه به پروازشون ادامه ميدن، هيچ كس واي نميسه و نظم رو هم به نميزنه... همين الان حركت كنيد!
سريع ميره پشت پنجره داد ميزنه:
- آهاي خانوم... هي حاج خانــــوم،با شمام...
خواهر تكاور: با مني ؟؟ چي ميگي ؟؟ بگو كار دارم.
- فقط ميخواستم بهت بگم كه آغوش مودي به روي همه بازه،اگه شوهري چيزي خواستي من هستم. شوهر كه نداري، داري؟
نوشابه اي ها: يو هاهاااااااااااااااااا

----------------
دو روز بعد- يكي از نيروهاي نوشابه اي در مصاحبه با خبرنگاران پيام امروز
- : درسته كه ميگن الستور مودي ملقب به چشم باباقوري سالم از زير دستتون بيرون اومده؟
- : با كمال تاسف بايد عرض كنم كه اين خبر صحت داره. ما تمام بدن نام برده رو جستجو كرديم ولي هيچ سوراخي پيدا نكرديم كه بتونيم شيشه هاي نوشابه رو بكنيم توش... من همينجا از مسئولين خواهش ميكنم نيروهاي حفار را هر چه سریعتر در اختيار ما قرار دهند تا در صورت مواجه شدن با يك همچين موجوداتي با مشكل رو به رو نشويم.



Re: كافه دوئل تا پاي مرگ!!!
پیام زده شده در: ۱۵:۴۲ یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۸۳
#34

دارک لرد


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۵۱ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۱:۳۷ دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱
از پیش دافای ارزشی
گروه:
کاربران عضو
پیام: 821
آفلاین
به به یاد جوانیام افتادم! دیگه این ردا رواحتیاج ندارم! آره قربونش! موهاهاهاهاهاهها! اینک بنگرید ولدمورت بازگشت! قدرت ما صد چندان شد! چوب دستی من کو؟
گراپی: گراپ خارید پشتش! خواست یه چیزی!
من: هووووووووووء! کجای پشتش؟
گراپی: بوققققققققققققق! سانسور شد!
من: من برم این رو استریل کنم برگردم! شماها مشغول باشین! گراپ تو هم بیا! مودی تو هم کم بلا رو دید بزن!


!ASLAMIOUS Baby!


بدون نام
دیری دیری دین
دی دی دین
دیری دیری دین
دی دی دین...
(آهنگ معروف کابویی)

درهای کافه روی پاشنه می چرخه
گرد و غبار زیادی از بیرون میاد تو
اهالی کافه آروم و ساکت سر جاهاشون نشستن و کسی حوصله حرف زدن نداره
مودی داره به قدیم ها فکر می کنه
به لوسیوس میگه:
- یادش به خیر. اون روزا اینجا چه برو بیایی بود. این می رفت اون می اومد ... چقدر دلم برا اون روزها تنگ شده.
لوسیوس: راست میگی. خیلی روزهای خوبی بود. البته من که نبودم اما هیچ کافه ای بی لرد حال نمیده.
- و خونی جون ...

درهای کافه با شدت زیادی به هم می خوره.
- لوسیوس پاشو اون در رو ببند.
لوسیوس از جاش بلند میشه و میره طرف در.
-- مودی یه لحظه بیا اینجا.
- چی شده؟
-- نمی دونم اینجا چرا اینطوریه؟ انقدر گرد و خاکه هیچی معلوم نیست.
مودی میاد دم در و گرد و خاک میره توی چشماش.
- ای بابا سابقه نداره اینجا طوفان بیاد.
-- هیسسس, گوش کن. چه آهنگ آشنایی.
- آره آره . این ... این آهنگ لرده.
مودی با خوشحالی می دوه بیرون کافه. لوسیوس هم میره دنبالش.
و در حالی که هر دو در حال دویدند هستند صدا بیشتر و بیشتر میشه:

With a L, O, V and E
I know this girl is a mystery...



Re: كافه دوئل تا پاي مرگ!!!
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۳
#32

بلاتریکسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۴۱ پنجشنبه ۲۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۴۵ یکشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۲
از لیتل هنگلتون
گروه:
کاربران عضو
پیام: 466
آفلاین
بلا: اوه...چشم باباقوری تو همیشه مایه مسرت خاطر من بودی(بلا شروع به راه رفتن می کنه و دستشو میزاره روی شونه ی مرلین) باباقوری..میشه یه کم برامون از خاطرات زمانی که تو صندوق بودی تعریف کنی؟! اون موقعی که من تو رو تحت طلسم فرمان داشتم...
مودی هیجان زده میشه: اوه..بلا اره...یادمه یه بار که توی صندوق بودم..مرلین توی اتاقت اومده بود و ...
مرلین:مودی..
مودی پاشو می کوبه زمین: اه..بابا من 6 ماه تو صندوق بودم..عقده ای شدم بزار حرف بزنم دیگه...اره بلا مرلین اومد تو اتاقت و داشت برای عکس مینروا ...
مرلین: سایلنسیو...مودی...
مک گونگال: مرلین؟ توضیح؟!
مرلین: مک گونگال،من..من..(یه کم فکر می کنه) آهان..من داشتم ته توی کار اون مودی قلابی رو در میاوردم....همین!
:grin:
لوسیوس: خوب خوب...میشه توضیح بدین این همه سفید اینجا چی کار می کنن؟حتما برای نابودی ما نقشه می کشیدید...و ..(وایمیسته) ویزلی با یه هیپوگریف هم نشین شدی؟ نکنه با اون مشورت می کنید!
ارتور: لوسیوس،بهتره مواظب دهنت باشی..می بینی که تعداد ما اینجا بیشتره..اینجا مکان رفت و آمد سفیداس...بهتره زودتر بری..
بلا( با خنده به طرف آرتور میره): آرتور،اینقدر سخت گیر نباش...تو که خودت عادت داری جاهایی باشی که بهت مربوط نیس..مشنگ شیفته..لازم نکرده به ما دستور بدی(چوب دستیشو در میاره،پاش گیر میکنه به یه دو شاخه که روی زمین ول شده)
مرلین: هوی..بلا، مواظب باش نیفتی...ببینم اون چیه؟ یه دو شاخه؟!
آرتور از اون دور می دوه: دو شاخه؟! آخ جون...دو شاخه...
( میپره و دو شاخه رو می گیره تو دستش...جییییییییییزززززززززززز بنگ پوشتتتت)
دارکی: ااه..چه بویی میاد...پیییفففف
آرتور: بالاخره فهمیدم تو دو شاخه چیه...(اینو میگه و غش میکنه) :oops:
بلا: اوه..مشنگ شیفته، حقته! ببین موهاش چه سیخ شده...
مک گونگال: بلاتریکس، فکر کنم مزه ی صندلی هایی که تو سرت خورد کردم یادت باشه( یه پایه ی میز از رداش در میاره!)
مودی: اوه بلا،ببینم امشب وقت داری؟!
مرلین مودی رو خره کش می کنه و میبره اتاق پشتی..
مرلین: مودی،هی..تو چته...شپللخ(یه دونه می کوبه تو گوشش،مودی چوب دستیشو در میاره)
بلا: شما گندزاده ها آبروی جامعه ی جادوگری رو بردید، سالازار کبیر کجایی ببینی که اصیل زاده ها با گندزاده ها رفت و امد می کنن...کجایی که ببینی دیگه تو هاگوارتز بین ما و گندزاده ها فرقی نیس..آیییی سالازار
(همه می زنن ریز گریه..) سالازار کجایی که دیگه توی کوچه ی دیاگون هم به آدم کار دارن...ای خون فاسد ها..ای گندزاده ها...(چوب دستیشو بلند می کنه...)
گراپی: هاگر...هاگر کجاس؟ چوب دستی دوس...( چوب دستی بلا رو میگیره)
بلا: هو...آی دارکی..بابا بگیر جلوی این غول بیابونی رو..اه..وسط حس بودما
(گراپی چوب دستیو می کنه تو دماغش و اوه! سانسور!)
دارکی: گراپ..گراپپپپ، اکسیو( چوب دستی به طرف دارکی میره) اوه...اون چیه کش میاد!؟ اه...جا خالی می ده
مرلین از اتاق پشتی میاد بیرون در حالیکه ریششو خاموش می کنه: مک گونگال فکر کنم مودی احتیاج به (شششششپللللخ)
همه:اوه..وای!!آخخخخخ
بلا به طرف مرلین میاد و چوب دستیشو از صورت مرلین جدا می کنه: اوه..مرلین..بهتره چشم، باباقوری رو قرض بگیری..




كافه دوئل تا پاي مرگ!!!
پیام زده شده در: ۱۵:۴۶ جمعه ۱۹ تیر ۱۳۸۳
#31

مرلین (پیر دانا)old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۸ یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۲:۲۰:۵۴ یکشنبه ۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
از شیون آوارگان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1286 | خلاصه ها: 1
آفلاین
آرتور ويزلي با هيپوگريف مجادله ميكردند كه مرلين سر ميرسه.
مرلين: خداي من خداي من اين چه كاريه؟ شما ناسلامتي عضوي از سفيدها هستين بيخود افتادين به جون هم.
آرتور: اوه مرلين ما داشتيم شوخي ميكرديم سخت نگير پسر
مرلين: شوخي؟ اين كارها بعيده ميونيد اين كافه در منطقه سياه نشين هاگزميده؟! شما اينجا منفورين نبايد زياد اينجا ديده بشين بخصوص با هم دوئل نبايد بكنين چون اونا ياد ميگيرن. پس اطلاعات طبقه بندي شده چي ميشه آرتور تو اصلا به فكر نيستي.
هيپوگريف جيغ كوچكي ميكشه و ميخواد به مرلين حمله كنه.
مرلين جلوي هيپوگريف زانو ميزنه هيپوگريف هم همينكار رو تكرار ميكنه.
خب بهتره كه بريم از اينجا دوس ندارم جون اعضاي لشگر بيخود به خطر بيفته.
در كافه با صداي بلندي باز ميشه
:خب خب چي ميبينم!!! اعضاي لشگر سفيد! مرلين سردسته حقه بازهاي دنيا!
ارتور: بلاتريكس! تو چطور جرات ميكني در انظار عمومي ظاهر بشي؟
بلا: منو با اسم كوچيك صدا ميكني ويزلي! بچه ها بياين تو...
(از اينجا به بعد رو يه اهنگ تكنوي باحال مخصوص دعواهاي وسترني بزارين بعد بخونين)
در كافه باز ميشه لوسيوس مالفوي وارد ميشه رقص نور سفيد صورت اونو روشن ميكنه...
دستاشو باز ميكنه رداي سياهش توي باد اين طرف و اونطرف ميره رعد و برق اونو به نمايش ميگذاره.....
حالا نور سفيد تبديل به قرمز ميشه و يك زن با رداي يك دست قرمز وارد كافه ميشه با جذبه اي فراوان! آهنگ بسيار تند و رقص نور فراوان و بعد حالت رعد و برق و نور آبي كه يك لحظه همه جا روشن ميشه.
در دوباره باز ميشه (اين دفعه كنده ميشه)
آه گراپ تو الان نبايد ميومدي. زدي همه چي رو خراب كردي.
بچه ها كات ندين همين خوبه. نور سبز ميشه رقص نور تند و بعد پوست گراپ باز ميشه و پودر ميشه ميخوره به در و ديوار و ... دارك لرد ظاهر ميشه رقص نور به شدت زياده و صورت دارك در تمام مدت با نور سبز ميدرخشه حالا كمي اهنگ آروم ميشه يك دفعه يك سري چيزميز ميريزه زير پاي دارك... دونه هاي تسبيح!!!!...
اوه نه باز كات ندين دارك نميتوني يه دقيقه از دست اون خلاص بشي؟ بگيرين ادامشو ميگيم اينم از قدرتاي داركه.
اهنگ تموم ميشه و بلاتريكس در جلو يك ساحره در كنارش دارك و مالفوي در دو طرف و اخم بسيار باحال ا هر 4 نفر.
بلا: حالا نوبت دوئل تا پاي مرگه! مرلين!
مرلين: صدا؟ (حاضر) دوربين ( اماده) نور( استاده) حركت ... نور سفيد خيره كننده اي سراسر كافه رو ميگيره مرلين هيپوگريف و ارتور ويزلي عينكهاي سياهشون رو در ميارن و به چشم ميزنن... اما اون 4 تا زير نور دووم نميارن و به زانو در ميان صداي تيز جيغ مانندي فضا رو پر كرده......و .....حالا وقت كار پايانيه حمله !!!!!!!!! اما ناگهان در كافه باز ميشه و پرتاب ميشه يه گوشه( مگه اول اينجور نشد؟) مد آي مودي در آستانه در ظاهر شده. ناگهان تمامي عوامل صحنه از جمله كارگردان فيلمبردار و بازيگران شكمشون رو ميگيرن و قاه قاه ميخندن.
مودي: هان چي شده؟ لسترنج كف كردي؟ حالا بايد درسي نشونت بدم كه تا آخر عمر فراموش نكني 4 به سه؟
اما همه اينجوري بودن:
مودي: چي شده. اي مرگ چه خبر شده؟
مرلين: يه نگاه به ريخت و قيافت بنداز
مودي: خب مگه چه اشكال داره؟ كت و شلوار سفيد راه راه به من نمياد؟ گفتن اينجا فيلمبرداريه منم اومدم ديگه


هرگز نمی‌توانی از کسی که تو را رقیب خود نمی‌داند ببری


پیام زده شده در: ۴:۲۳ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
#30

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۴۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۴
از بارو_خانه ی ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 192
آفلاین
اگه این کارو کنی که با خودت هم تا پای مرگ دوئل میکنم


I come back


پیام زده شده در: ۲۰:۱۲ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۳
#29

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین

بذار اول من با پسرت دویل کنم و بکشمش بعد با همدیگه حساب اون لوسیوس مرده خوار رو هم می رسیم .

نقل قول:

آرتور ویزلی نوشت
من حاضرم تا پای مرگ با این لوسیوس مالفوی بجنگم



وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


پیام زده شده در: ۲:۵۸ یکشنبه ۱۴ تیر ۱۳۸۳
#28

آرتور ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲:۴۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۱۵ شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۸۴
از بارو_خانه ی ویزلی ها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 192
آفلاین
من حاضرم تا پای مرگ با این لوسیوس مالفوی بجنگم


I come back


پیام زده شده در: ۱۴:۱۴ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۸۳
#27

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین

اقاى فايرنز مثل اينكه قدرته منو يادتون رفته كه فقط من بودم كه تونستم جلوى لوبين كه تغيير شكل داده بود بايستم و اونو دور كنم كارى كه حتما سيريوس هم نتونست انجام بده اونوقت از يه نوزاد كه از عنكبوت هم مى ترسه شكست بخورم ؟



پیام زده شده در: ۱۴:۰۳ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۸۳
#26

فایرنز


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۵ دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۵۱ چهارشنبه ۲۵ آذر ۱۳۸۸
از هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 89
آفلاین
نقل قول:

hippogrif نوشت
رون جان قبل از اينكه من باهات دوئل كنم يه عنكبوت

مى فرستم تا اكه از ترس نموردى من بيام جلو . :

rotfl:

یعنی می خوای عنکبوت رو پیشمرگ خودت کنی؟
دوئل دو نفره است خودت برو جلو و از قوا نین دوئل پیروی کن


تو مانند منی؟ آیا تو می توانی بر طوفان سوار شوی، چنان که بر اسبی، و آذرخش را به دست بگیری به سان شمشیری؟







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.