شبح ها الفیاس ( بابا پرسی ) رو که تو شوک بود رو می برن یه گوشه پرت می کنن و می رن .
شماره ۱۲ ، میدان گریمولد ، لندن ، انگلستان ، اروپا ، کره زمین ، منظومه شمسی ، کهکشان راه شیری ، ....:
جینی با بچه ای در بغل وارد و چهره ای خسته بخاطر اتفاقات خانه سالمندان وارد مقر میشه :
ملت محفلی : ااااااا ....
جینی : جمع کنین خودتونو ،
، تو خونه سالمندان بود آوردمش ، اونا می خواستن بکشنش ! راستی آلبوس کجاست ؟
الفیاس : بعد از اینکه تو رفتی یهو آلبوس آتیش گرفت و ناپدید شد !
جینی : پس یعنی ...!
استرجس به حالت گولاخانه ای وارد کادر می شه و می گه :
پس یعنی اینکه اون افسانه که میگه البوس هر شصت سال یه بار مثل فاوکس آتیش می گیره و دوباره از نو متولد میشه ، حقیقت داره .
چو : پس یعنی این بچه زشت و سیبیلو و .... دامبل هستش ؟
استرجس : آره متاسفانه !
کل ملت محفلی از آغاز جهان :
جینی : حالا بیایین اینو نگهش دارین و یه فکری به حال بابا پرسی بیچاره بکنین که تا ۱.۵ ساعت دیگه بر میگرده حالت اولش !
الفیاس : جینی بیا باهم بریم اونجا من و بابا پرسی جامون رو عوض کنیم .
جینی : باشه !
استرجس : ما ۴ ساعت منتظر شما می مونیم اگه خبری از شما نشد هممون می ریزیم اونجا .
کل محفلی ها : پوووووووف ! این چه بوییه ؟
دامبلدور : اوووه .. اوووه ( افکت گریه کردن ) پوشکم رو عوض کنین ، زود باشین ... اوووه اووووه !
محفل :
و در این حین جینی و الفیاس غیب می شن و تا به داد بابا پرسی برسن و استرجس فوری اسنیپ رو یه جوری احضار می کنه و بهش میگه معجون افزایش شن رو سریعا درست کنه تا البوس به موقع حاضر بشه .
خانه سالمندان
جینی : الفیاس بیا دیگه !
الفیاس : یه لحظه صبر کن اینجا رو نگاه کنم بعد ...
ججججججررررررر .....
الفیاس :
جینی : برو کنار ببینم ، اونجا چیه ؟
و جینی در درون تختی مینروا مک گوناگال را می بیند که با حالت
به الفیاس نگاه می کند .
و ....